تاریخ انتشار:
ریشه اصلی بحران رابطه ایران و عربستان در چیست؟
مرور یک تقابل
برای بررسی روابط عربستان و ایران در ابتدا باید تصویر درستی از شرایط منطقه، نگاه بینالمللی به تحولات منطقه و گستره روابط دو کشور طی دهههای اخیر ترسیم کرد.
برای بررسی روابط عربستان و ایران در ابتدا باید تصویر درستی از شرایط منطقه، نگاه بینالمللی به تحولات منطقه و گستره روابط دو کشور طی دهههای اخیر ترسیم کرد. ایران و عربستان بهعنوان بازیگران اصلی منطقهای به طور قطع رفتار و عملکرد یکدیگر را رصد و بر اساس آن سیاستهای خود را ترسیم میکنند. در حال حاضر تهران و ریاض در بسیاری از پروندههای منطقهای درگیر هستند، هر یک، دیگری را به افزایش سطح تنش و ناامنی در منطقه متهم میکند؛ اما در این اثنی عربستان سعودی تلاش دارد با استفاده از دیپلماسی اقناع، تزریق سرمایه و درگیر کردن دیگر بازیگران موضوع دشمنی با ایران را از سطح منطقهای به جهانی سوق دهد. عربستان با اتکا به شرایط بینالمللی علیه ایران در موضوع هستهای، سعی میکند ایران را بهعنوان یک بازیگر مداخلهگر و برهمزننده نظم و ثبات در منطقه معرفی و امنیتی ماندن آن را تبدیل به اولویت سیاست خارجی خود کند. در دیدگاه سعودی، ایران یک خطر جهانی است و باید برای متوقف ساختن آن دیگر بازیگران در کنار عربستان قرار گیرند. این نگاه در طرف ایرانی نیز نسبت به عربستان وجود دارد و مقامات طراز اول ایران همواره کارشکنی طرف سعودی را
دلیل عدم موفقیت دیپلماسی میدانند. در فضای بینالمللی نیز تحولات خاورمیانه به دقت مورد بررسی قرار میگیرد. در جهان گفتمانی ایجاد شده که بر اساس آن بحران در خاورمیانه بسیار جدی است و باید مدیریت شود. بر اساس این دیدگاه ریشه این بحران در تقابل ایران و سعودی نهفته است. این تقابل سبب ایجاد تنش و ناامنی در منطقه و جهان شده است. عراق، سوریه و یمن گواه این مدعا هستند و دامنه این بحران در حال گسترش به اروپا نیز هست.
باور داریم بخشی از رفتار سیاسی و سیاست خارجی کشورها وابسته به ادراک آن بازیگران از مسائل و موضوعات پیش رویشان است. از اینرو نمیتوان به طور قطع چشم روی تحلیلها و برداشتهای سایر بازیگران از دلایل آغاز، استمرار و ناتوانی در پایان بحران در خاورمیانه بست. بازیگر خردمند باید با رصد درست شرایط منطقه، بازیگران اثرگذار منطقهای و فرامنطقهای و به دیگر سخن تمامی عوامل و مولفههای اثرگذار، بازی قدرت خویش را ترسیم کند و برای برد خود و شکست رقیب راهکار ارائه دهد. از همین روست که نمیتوان چشم بر نگاه بینالمللی از ریشه بحران در خاورمیانه بست و آن را ناشی از برداشت نادرست آنها دانست. چرا که این بازیگران بر اساس همین برداشتها اعمال سیاست میکنند و پیش میروند.
ایران و سعودی در کنار ترکیه قدرتهای انکارناشدنی منطقه هستند. سطح روابط میان این کشورها میتواند قواعد بازی منطقه و در ادامه جهان را تحت تاثیر خود قرار دهد، این بازیگران با علم به قدرت اثرگذاری خویش ممکن است دست به ماجراجویی در خارج از مرزهای خویش بزنند. جایگاه یک بازیگر منطقهای به او این امکان را میدهد که بر اساس جایگاهش سطح بازی منطقهایاش را تعیین کند، به همین سبب نمیتواند نسبت به رویدادهای منطقهای و ورود بازیگران فرامنطقهای که به قطع روی جایگاهش در منطقه اثرگذار خواهد بود، بیتفاوت باشد. تهران و ریاض نیز از این قاعده مستثنی نیستند. این دو بازیگر به دقت رفتارها، منافع و دورنمای سیاست خارجی یکدیگر را نظاره و بر اساس آن سیاستهای خویش را تنظیم میکنند، با اولویت بر خنثی کردن کسب امتیازات منطقهای رقیب.
تنشهای میان دو کشور
روابط ایران و عربستان طی سالیان گذشته افتان و خیزان پیش رفته اما سالهای اخیر تجربهای بس متفاوت برای دو کشور بوده، چرا که برای اولین بار تهران و ریاض در آستانه جنگ قرار گرفتند. وجود سطحی از تنش همیشه در روابط دو کشور محسوس بوده و ماهیت بازی قدرت نیز آن را اقتضا میکرده اما حوادثی نظیر جنگ در سوریه، عراق، بحرین و یمن دو کشور را در موضع قدرتنمایی و تثبیت جایگاه در مقابل یکدیگر قرار داد و حوادث دیگری نظیر به آتش کشیدن سفارت عربستان در تهران و مشهد، فاجعه منا و از همه مهمتر توافقنامه هستهای ایران سطح تنش میان دو کشور را وارد مرحله جدیدی کرد.
از دیرباز عربستان سعودی ایران را دشمن و رقیب منطقهای خود قلمداد کرده است. آنهم به دو دلیل مذهب و جایگاه منطقهای؛ هر دو کشور داعیه پرچمداری جهان اسلام را دارند و هردو خود را قدرت برتر منطقهای و نه یکی از قدرتهای بزرگ منطقه معرفی میکنند و بر اساس این فهم سیاستهایشان را اعمال و اعلام میکنند. این فهم از رقیب میتواند تبعات بسیاری را در دستگاه سیاست خارجی کشورها داشته باشد. از دید عربستان، ایران کشوری است که وارد حوزه نفوذ سیاسی، امنیتی، اقتصادی و ژئوپولتیک او شده و خطر ایران برای منطقه حتمی است. نکته حائز اهمیت موفقیت ریاض در فروش این برداشت به سایرین است. عربستان تلاش کرده موضوع ایرانهراسی و تهدیدزا بودن ایران را از یک موضوع دوجانبه، به موضوعی منطقهای و سپس موضوع و دغدغهای جهانی و بینالمللی بدل سازد. با تلاش عربستان و اشتباهات ایران چهرهای که ریاض از تهران در فضای بینالمللی ارائه داد، در بسیاری از کشورها خریدار پیدا کرد. بر اساس تصورات و ادعاهای عربستان ایران از یک قدرت منطقهای طرفدار وضع موجود و بازیگر مسوولیتپذیر تبدیل به دولتی شد که عرفهای بینالمللی و منطقهای را محترم نمیشمارد، نظم
منطقهای و بینالمللی را برهم میزند، قواعد بازی را رعایت نمیکند و از همه مهمتر خود عامل ایجاد ناامنی در منطقه و جهان است. تهدیدزا بودن ایران سیاستی بود که عربستان پیگیری کرده و میکند تا ایران را خطری جدی برای امنیت منطقه و جهان قلمداد کند. عربستان از ابزارهای مناسبی در پیگیری سیاستهایش برخوردار است و این مساله میتواند به نقطهضعف ایران تعبیر شود. سعودیها در ائتلافسازی توانمند هستند، از طرف دیگر ثروتمندند و میدانند این سرمایه را در چه موضوع و چه زمانی در راستای اهداف سیاست خارجیشان خرج کنند، جایگاهشان در میان کشورهای اسلامی به واسطه وجود خانه خدا و حرم پیامبر مشخص است و از همه مهمتر توانستهاند با سرمایهگذاری در بسیاری از کشورهای غربی آنها را نسبت به خروج سرمایههایشان حساس و آسیبپذیر سازند؛ اما همه اینها در مقابل فرصت طلایی که تحریمها علیه ایران در اختیار عربستان قرار داد، رنگ میبازند. اجماع بینالمللی علیه ایران فضای مناسبی برای فروش تفکرات سعودی علیه ایران در فضای بینالمللی در اختیار این کشور قرار داد؛ فرصتی که با توافقنامه هستهای از کف رفت.
تلاش عربستان در این سالها امنیتی ماندن ایران و به معنای بهتر باقی ماندن صفت «خطر جدی» در کنار نام ایران بود؛ اما با توافق هستهای و گشایشهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی برای ایران ورق به سرعت برگشت و این موضوع برای سعودیها به هیچ عنوان قابل پذیرش نبود. گشایش روابط با ایران این معنای ضمنی را در اختیار دارد که از دید کشورهای غربی ایران دیگر یک خطر جدی منطقهای و کشوری که برهم زننده ثبات در منطقه است، نخواهد بود و از آن مهمتر جایگاه ایران به عنوان یک کشور امنیتآفرین که مرزهای سیاسی را در منطقه به رسمیت میشناسد و از آن دفاع میکند؛ قواعد بازی را خوب میشناسد و اجرا میکند و یک کشور باثبات در بیثباتترین منطقه جهان است. عربستان پس از توافق هستهای و حتی پیش از آن با سیاستهای تحریکآمیز خود سعی در ورود ایران به میدان و در نتیجه استفاده ابزاری از آن را داشت اما ایران با خویشتنداری در بسیاری از موضوعات وارد بازی عربستان نشد. موضوع بحرین یکی از این موارد است.
نشانههای حل تنش در میان دو کشور
فهم بازی منطقهای ایران و سعودی بسیار حائز اهمیت است؛ دو کشور همیشه سطحی از تنش را داشتهاند و در عین حال هیچکدام حاضر به خارجشدن تنش از سطح متعارف نبودهاند. به معنای بهتر هر دو به این درک رسیدهاند که موضوعات منطقهای بدون حضور هر دو قدرت قابل جمعکردن نیست و مدیریت بحران در منطقه بسیار حائز اهمیت است. هر دو کشور متضرر و منتفع از آن هستند. حج امسال شاهد مدعای خوبی برای این ادعاست. اظهارات مقام معظم رهبری در رابطه با حج عکسالعملهای تندی را از مقامات سعودی و در ادامه آن واکنش مقامات ایرانی در پی داشت. اظهارنظرهای مقامات دو کشور در سطحی بود که گواه وجود سطح بالایی از بحران میان دو کشور بود به میزانی که بسیاری از اصطلاح «در آستانه رویارویی مستقیم» برای تحلیل شرایط موجود بهره جستند؛ اما به ناگاه گویی ورق برگردد، علامتهایی از دو طرف که حاکی از تمایل برای مدیریت سطح تنش است، دیده شد. در اقدامی بیسابقه مفتی اعظم عربستان که ایرانیها را کافر خوانده بود خطبه عرفه را نخواند و این امر به معنای دلجویی عربستان از ایران تعبیر شد. در اقدامی دیگر نیز، عربستان که در دوره تحریمها نفت و نیاز ایران به صادرات آن را
پاشنه آشیل جمهوری اسلامی شناسایی کرده بود و با تمامی توان جای ایران را در بازارهای جهانی گرفت و نیاز این بازار را به تولیدات نفت ایران به حداقل رسانده بود، تغییر موضع داد. در اجلاس اوپک در فروردینماه سال جاری که در دوحه برگزار شده بود، کشورهای تولیدکننده نفت با اعلام نگرانی قیمت زیر 50 دلار را برای هر بشکه نفت غیرعقلانی و غیرقابلقبول دانسته و سیاست کاهش سطح تولید و صادرات را در دستور کار خود قرار دادند، اما روسیه و عربستان که مجموع تولید روزانهشان به طور میانگین بالای 20 میلیون بشکه در روز است خود را از این قاعده مستثنی کردند و مسوولیت کاهش سطح تولید را بر عهده دیگر اعضا نهادند. بیژن زنگنه وزیر نفت رسماً اعلام کرد تهران بههیچروی حاضر به انجام این امر نیست. در ماه جاری عربستان علامت دیگری از تلاش برای بهبود روابط با ایران را نشان داد و آن هم پذیرش سطح تولید ایران به میزان پیش از تحریمها یعنی اندکی بیش از چهار میلیون بشکه در روز بود.
عراق و سوریه از موضوعات دیگری هستند که دو کشور را رودرروی یکدیگر قرار داده است. در سوریه نظم سابق منطقهای بهطور کامل برهم خورده و دیگر هیچیک از بازیگران نیز نمیتوانند نسبت به عادی بودن شرایط در سوریه و قابلحل بودن شرایط آن ابراز امیدواری کنند. در ابتدا سوریه را صحنه بازی قدرتهای منطقهای و به تعبیری میدان نبرد میان نمایندگان ایران و سعودی میدانستند، امروز اما حضور بازیگران فرادولتی با مدد گرفتن از برداشتی افراطی از دین بهگونهای خودخوانده تمامی قواعد بازی در منطقه و جهان را به چالش کشیده است. امروز شهروندان فرانسوی و ترک شاید به یک اندازه درکی از خاص بودن بحران سوریه و تسری بحران به خاکشان را دارند. بحران سوریه میتواند با توجه به ماهیتش به موضوعی برای همکاری و ائتلاف قدرتهای منطقهای نظیر ایران و سعودی و فرامنطقهای بدل شود و از دل این همکاری به طور قطع نظم جدید منطقهای بیرون خواهد آمد. دعوای امروز در منطقه دعوای قدرت است و ناشی از نارضایتی دولتها از جایگاه منطقهایشان، از اینرو پرواضح است منطقه روی آرامش را نخواهد دید مگر قدرتهای منطقهای که توان تاثیرگذاری مثبت و همچنین برهم زدن نظم موجود
را دارند، جایگاهشان را در منطقه و جهان بپذیرند، یا دعوت به سکوت شوند.
ایران و سعودی تنها کشورهایی در منطقه هستند که توان مدیریت بحران در شرایط خاص را دارند، به همین سبب بسیاری از کشورها تمایلی به افزایش سطح تنش میان این دو بازیگر را ندارند. قدرتهای جهانی میدانند نوع روابط تهران و ریاض شکلدهنده بسیاری از معادلات قدرت در منطقه است. این دو کشور توان برهم زدن نظم یا ایجاد و استقرار آن را در تمامی کشورهای منطقه دارند و از آن مهمتر هر دو قدرت خود را فراتر از مرزهایشان شناسایی میکنند.
سخن آخر آنکه بررسی روابط دو کشور نشان میدهد هر دو به دنبال افزایش سهم خود از قدرت در منطقه هستند اما تجربه نشان داده، فهم مشترکی از آستانه تنش میان دو کشور وجود دارد و هیچیک به دنبال حذف دیگری نیستند زیرا باور دارند برای برقراری امنیت در منطقه و پیگیری اهدافشان نیاز به وجود دیگری دارند. منطقه شرایط گذار را طی میکند و دو بازیگر نیز میدانند آنچه در پسِ ماجرا وجود دارد شکلگیری نظم جدید منطقهای و جایگاه قدرت است. همین امر سطح بازی و حساسیت بازیگران را نسبت به بازی منطقهایشان بهحداعلا رسانده است. در این میان فضای بعد از تحریم کارت برنده ایران است. ایران میتواند با تکیه روی نقاط قوت خود با توجه به فضای منفی بینالمللی نسبت به حمایت سعودیها از گروههای تکفیری، سیاست تغییر چهره ایران را دنبال کند و تبدیل به یک بازیگر موثر در منطقه شود که ثباتساز است و نه تنشآفرین و از این رهگذر تبدیل به بازیگر همکار و دوست برای جهان شود. به تعبیر بهتر در دیپلماسی عربستان را شکست دهد.
دیدگاه تان را بنویسید