تاریخ انتشار:
درباره توهم استغنای روشنفکران از رسانهها
نخبگانی که روزنامه نمیخوانند
حدود پنج سال پیش فیلم سینمایی «قفسه رنج»(The Hurt Locker) ساخته کاترین بیگلو، توجه بسیاری از رسانهها اعم از داخلی و خارجی را به خود جلب کرده بود. اثری درباره جنگ ایالات متحده در عراق که در فستیوال اسکار، نامزد ۹ جایزه شد.
حدود پنج سال پیش فیلم سینمایی «قفسه رنج» (The Hurt Locker) ساخته کاترین بیگلو، توجه بسیاری از رسانهها اعم از داخلی و خارجی را به خود جلب کرده بود. اثری درباره جنگ ایالات متحده در عراق که در فستیوال اسکار، نامزد 9 جایزه شد. این فیلم سینمایی توانست در بخشهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین سناریوی ارجینال، بهترین میکس صدا، بهترین تدوین صدا و بهترین تدوین، برنده این جوایز آکادمی شود. بیگلو نیز به نخستین زنی بدل شد که تاکنون اسکار کارگردانی را از آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا دریافت کرده است. در همان ایام با توجه به سر و صدایی که این فیلم سینمایی به پا کرده بود، تصمیم گرفتیم در یکی از نشریات سیاسی آن دوره با حضور چند چهره سیاسی میزگردی درباره این اثر سینمایی برپا کنیم. با توجه به اینکه فیلم جدید بود، قابل پیشبینی بود که احتمالاً چهرههای مدنظر ما هنوز امکان تماشای این اثر را به دست نیاورده باشند، دوستان نشریه نیز دیویدی این اثر را برای چهرههایی که هنوز موفق به دیدن این فیلم نشده بودند، آماده کرده بودند که با توجه به حال و هوای موجود مطبوعات و رسانهها، دوستان مدعو پس از مشاهده فیلم بتوانند
گفتوگویی جذاب برای خوانندگان باهم داشته باشند. نکته عجیب اما این بود که اکثر قریب به اتفاق چهرههایی که برای این نشست نامزد شده بودند، نهتنها این اثر را ندیده بودند که حتی نام آن نیز برایشان غریب به نظر میآمد. جای تعجب داشت که نام اثری که تا این اندازه مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفته بود حتی به گوش این عزیزان که اتفاقاً از نخبگان جریانهای مختلف سیاسی به شمار میآمدند نیز نرسیده بود. یکی از خبرنگاران نشریه به دو، سه نفر از این چهرهها یادآور شده بود که در چند هفته گذشته اکثر روزنامهها و نشریات به این موضوع پرداختهاند، دستکم دو نفر از آن عزیزان اما در پاسخ به دوست ما متذکر شده بودند که خیلی وقت است روزنامه نمیخوانند! مطمئناً این پاسخ مایه شگفتی بسیاری از شما باشد، اما اگر به خبرنگارانی که با بسیاری از چهرههای آکادمیک، سیاسی، فرهنگی، هنری، اقتصادی و... در ارتباط هستند، مراجعه کنید دهها خاطره از این دست را خواهید شنید. نخبگانی که بسیاری از آنان سالهاست که حتی حوصله مکثی کوتاه پای دکه مطبوعات را نداشته و عموماً از فضای رسانهای کشور دور افتادهاند. برای بسیاری نیز این امر به نوعی ژست
روشنفکرانه بدل شده است و در بسیاری از موارد به آن مباهات نیز میکنند. چهرههایی که اگر اینترنتباز باشند و حال و حوصله وبگردی داشته باشند، به جای مطالعه نشریات گاه و بیگاه به مشاهده صفحات یک روزنامهها بسنده میکنند. پیگیری و مداقه درباره سایر رسانههای نوشتاری هم که اصولاً در فهرست اولویتهای این عزیزان قرار ندارد. درباره سایر رسانهها و محصولات اندیشهای و فرهنگی نیز وضع بهتر از مواجهه با روزنامهها نیست. بسیاری از این بزرگواران به ندرت پای تلویزیونهای داخلی مینشینند، شبکههای سرگرمی آن ور آب نیز از نظرشان چیپ است. با سینما، کنسرت، تئاتر و... نیز میانهای ندارند. با توجه به اظهارات و تولیدات اندیشهای بسیاری از نخبگان ایران در دهه گذشته، بعید به نظر میرسد که بپذیریم این عزیزان تمام وقت خود را وقف مطالعه و تحقیق میکنند. با این حال اگر چنین بود بازهم بهانهای برای قطع ارتباط با رسانهها و علایق اکثر جامعه به شمار نمیرفت. با توجه به این مساله که کار پژوهشی و آماری مستند و معتبری در این زمینه صورت نگرفته است، در این نوشتار قصد صدور حکم درباره این مشکل را نداریم و حتی نمیخواهیم این ویژگیها را به بخش
عمده نخبگان کشور تعمیم دهیم، تنها تلاش داریم به صورتی ابعاد توصیفی یکی از معضلات مهم امروز جامعه را مورد توجه قرار دهیم. معضلی که باید روی آن پژوهشهای جدی صورت بگیرد. در این بحث ممکن است این مساله نیز مطرح شود که احتمالاً نشریات و سایر محصولات فرهنگی و فکری ایرانی چیزی برای ارائه به نخبگان کشور در چنته ندارند، چه دلیلی وجود دارد که نخبگان کشور وقت خود را صرف امری کنند که هیچ ارزش افزودهای برای آنان به همراه نمیآورد. در پاسخ به این پرسش در ابتدا باید تاکید کرد که با مداقه در محتوای تولیدشده در رسانههای کشور اگرچه محتوای کمارزش و حتی بیارزش بسیار یافت میشود، اما میتوان با نگاهی منصفانه تاکید کرد که محتوای خلاقانه، بکر و کاربردی زیادی نیز در آن قابل یافتن است. از این امر مهمتر اینکه در صورت پذیرش فرضیه بیارزش بودن محصولات موجود، باز نخبگان را از بررسی کم و کیف آن محصولات بینیاز نمیکند. سیاستمداران، جامعهشناسان، اقتصاددانان و... در هر سرزمینی، برای شناخت بهتر جامعه و پیشبینی تحولات آن ناچارند به مسائل مرتبط با آن جامعه توجه نشان دهند. بدون شک رسانهها اعم از چاپی، آنلاین و... میتواند آنان را در
این زمینه یاری کند. فاصله گرفتن نخبگان از بدنه جامعه آنان را به تبعیدی خودخواسته خواهد فرستاد؛ تبعیدی که بازگشت از آن مطمئناً خودخواسته نخواهد بود. نخبگانی که روزنامه نمیخوانند یا نسبت به علایق فکری روز جامعه کنجکاوی نشان نمیدهند، بهتدریج عقربههای ساعت آنان کندتر از جامعه حرکت خواهد کرد و ممکن است در بزنگاههای آتی بهجای ایفای نقش سر جامعه مجبور به بازی در رل دم آن باشند.
دیدگاه تان را بنویسید