بررسی توافقنامه امنیتی کابل و واشنگتن در گفتوگو با داوود هرمیداس باوند
ایران تنها منتفع حملات یازدهم سپتامبر بود
ایران معمولاً از هرگونه حضور آمریکا در اطراف خود ابراز نگرانی میکند اما این به معنای نگرانی تمامی کشورها نیست. هر کشوری مسائل و مشکلات خاص خود را دارد و در راستای رفع و حل و فصل آنها اقدام میکند.
ایران معمولاً از هرگونه حضور آمریکا در اطراف خود ابراز نگرانی میکند اما این به معنای نگرانی تمامی کشورها نیست. هر کشوری مسائل و مشکلات خاص خود را دارد و در راستای رفع و حل و فصل آنها اقدام میکند. اگر هم افغانها با در نظرگیری میزان حساسیت ایران این توافقنامه را امضا نکرده باشند ناشی از نزاکت دیپلماتیک آنهاست. این بخشی از پاسخ داوود هرمیداس باوند در رابطه با سوالی نسبت به ابراز نگرانی ایران از قرارداد امنیتی اخیر کابل و واشنگتن است. این دیپلمات اسبق وزارت خارجه در مورد اینکه شاید ایران با یادآوری خاطره قرار گرفتن در محور شرارت با این توافقنامه مخالفت میکند، نیز میگوید: تنها منتفع وقایع یازدهم سپتامبر ایران بود که چه در عراق و چه افغانستان بدون شلیک یک گلوله به عرصه تصمیمسازی این کشورها بازگشت.
توافقنامه امنیتی آمریکا و افغانستان بالاخره به امضا رسید. هرچند که کشورهایی چون ایران با ابراز مخالفت نسبت به آن معتقد بودند حضور نیروهای فرامرزی در افغانستان علاوه بر تشدید حملات گروههای تروریستی در این کشور برای امنیت منطقه نیز خطرساز است. شاید بر همین اساس بود که با وجود سفر سال گذشته حامد کرزی به ایران، مقامات تهران حاضر نشدند موافقت خود را با امضای این توافقنامه اعلام کنند تا امضای آن به دولت جدید افغانستان و احمدزی برسد و او هم در روزهای نخست دولت خود این توافقنامه امنیتی را منعقد کند.
حضور آمریکا در افغانستان بر اساس مجوز شورای امنیت سازمان ملل و مصوبات این نهاد بینالمللی صورت گرفته بود. بنابراین میبینید که موضوع قرارداد امنیتی کابل و واشنگتن نیازی به کسب مجوز ایران نداشت. پس از یازدهم سپتامبر آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی در قالب ناتو قراردادی را با افغانستان به امضا رساندند تا از کمکهای آنها در عرصههای مختلف سیاسی و اقتصادی و البته امنیتی برخوردار شوند. ایران معمولاً از هرگونه حضور آمریکا در اطراف خود ابراز نگرانی میکند اما این به معنای نگرانی تمامی کشورها
نیست. هر کشوری مسائل و مشکلات خاص خود را دارد و در راستای رفع و حل و فصل آنها اقدام میکند. اگر هم افغانها با در نظرگیری میزان حساسیت ایران این توافقنامه را امضا نکرده باشند ناشی از نزاکت دیپلماتیک آنهاست.
اما ایرانیها همکاری افغانستان و آمریکا را در تضاد با منافع خود میدانند.
آمریکاییها برای آموزش تعدادی از نیروهای افغانی در این کشور باقی ماندهاند.
اما بر اساس توافقنامه اخیر قرار است دو پایگاه جدید آمریکایی هم در افغانستان ساخته شود.
ممکن است اینطور باشد و ایران هم بر همین اساس نگرانی خود را ابراز کرده باشد اما در هر صورت افغانستان منافع خود را دنبال میکند و برای ایران، پاکستان و تاجیکستان از مصالح ملی خود نمیگذرد. زمانی هست که این پایگاهها برای حمله به خاک یا منافع کشورهای دیگر احداث میشود که در این صورت امکان اعتراض جایز است اما افغانها مدام تاکید میکنند پایگاههای مورد نظر تنها جنبه کمک به نیروهای افغان دارد و بس. بنابراین شاید ما هم باید به گفتههای مقامات افغان اعتماد کنیم و مناسباتمان با کابل را بر اساس فضای جدید به پیش ببریم.
اما نگرانیهای ایران شاید به دلیل یادآوری خاطرات تلخ گذشته نسبت به قرار دادن نام کشورمان در محور شرارت باشد.
شاید اینطور باشد اما به خاطر داشته باشیم که همکاریهای پس از فروپاشی طالبان بود که موجب بازگشت ایران به سیاست افغانستان شد. ایران در زمان طالبان در افغانستان خلع جایگاه شده بود و آنها (طالبان) حتی افراد کنسولگری ایران را هم به قتل رسانده بودند. بنابراین تنها منتفع وقایع یازدهم سپتامبر ایران بود که چه در عراق و چه در افغانستان بدون شلیک یک گلوله به عرصه تصمیمسازی این کشورها بازگشت. درست است که ایرانیها در همکاری با اتحاد شمال و آمریکاییها، طالبان را وادار به عقبنشینی کردند اما در مقابل توانستند بیشتر پروژههای اقتصادی افغانستان را در دست بگیرند. در عراق هم نفوذ مسلط پیدا کردند. در صورتی که در زمان صدام اینچنین نبود. حالا رئیسجمهور وقت آمریکا حرفی زده و ایران را در محور شرارت نامیده است اما در عمل که آمریکاییها این دیدگاه را نداشتند و برمبنای این گفتار، رفتار نکردند. این تنها یک گاف گفتاری بود که از سوی جرج بوش بیان شد.
فکر میکنید آمریکاییها در عمل نشان دادند که اعتقادی به گفتههای بوش ندارند.
بله، همینطور است. در آن زمان ایران، لیبی و کره شمالی جزو محور شرارت قرار داده شدند که اشتباه بزرگ رئیسجمهور وقت آمریکا بود. البته باید در نظر داشته باشید که با وجود این گفتهها، ایران تنها کشوری بود که از فرصت پس از یازدهم سپتامبر استفاده کرد. این کشور توانست زمینه حضور خود در افغانستان را توسعه دهد و پروژههای اقتصادی و زیربنایی این کشور را در دست بگیرد. علاوه بر این به جهت قرابتهای تاریخی با افغانها و حضور تعدادی از اتباع این کشور در ایران در بحثهای فرهنگی افغانستان نیز حضور چشمگیری داشت. هرچند که نباید حسن نیت تهران در ارائه کمک 500 هزاردلاری به افغانستان را هم فراموش کنیم.
همانطور که شما هم به آن اشاره کردید روند مبارزه با طالبان موجب همکاری نیروهای ایرانی و آمریکایی در افغانستان شد. بر اساس اخبار شنیدهشد اخیراً گروهی با نام و عنوان خراسان تشکیل شده است که اعضای آن از جمله چهرههای خطرناک القاعده و طالبان هستند. آیا مبارزه با این گروه میتواند موجب همکاری مجدد تهران و واشنگتن شود؟
باید دید قلمرو و حوزه نفوذی این گروه کجاست. اگر خراسان بزرگ که شامل آسیای مرکزی، خراسان امروزی و بخشهایی از افغانستان است، باشد که قطعاً برای ما خطرناک است اما در هر صورت ممکن است که آنها بخواهند اهداف کشورهای دیگر مانند اروپا و آمریکا را مورد تهدید قرار دهند که در این صورت این همکاری شاید موضوعیتی نداشته باشد. تنها در صورت تهدید ایران است که ما میتوانیم بگوییم همکاری تهران و واشنگتن گریزناپذیر است و باید با نیروهایی که بر ضد گروه خراسان وارد میدان شدهاند همکاری کرد.
روند این همکاری باید به چه صورتی باشد؟
اول اینکه ما هنوز اطلاعی از اهداف این گروه نداریم. برنامههای گروهی چون داعش مشخص است تشکیل دولت اسلامی عراق و شام و پس از آن خلافت در جهان اسلام با در نظرگیری جنبههای ارزشی آن. اما در مورد خراسان اینطور نیست و هنوز اطلاعات دقیقی از این گروه و روند اقدامات آن در دسترس نیست. باید دید دامنه قلمرواش ایران است یا فواصل دور را دربر میگیرد.
با وجود اینکه ایران همواره اعلام کرده است که از روند صلح و ثبات در افغانستان حمایت میکند اما برخی از گروههای افغان مدعی هستند تهران از گروههای مخالف این کشور و نیروهایی چون طالبان پشتیبانی میکند.
هر کشوری مجاز به دیدار و ارتباطگیری با گروههای موافق و مخالف کشورهای دیگر است. همین حالا ترکیه به داعش اجازه داده از خاک کشورشان برای عبور سلاح استفاده کنند. در مورد پاکستان هم اوضاع به همین شکل بود. در همان سالهای پس از یازدهم سپتامبر، این کشور ضمن حمایت از طالبان با جبهه اتحاد شمال، احمدشاه مسعود و گلبدین حکمتیار نیز ارتباطات داشت. بنابراین کشوری مانند ایران نیز میتواند با تمام کشورها و البته گروههای موافق و مخالفشان ارتباط داشته باشد. اینکه این دیدارها برخلاف یا در جهت منافع کشورهای دیگر باشد مقوله دیگری است که قطعاً با توجه به سیاست ایران برای برقراری آرامش در افغانستان شامل حال کشور ما نمیشود. البته فکر نمیکنم که این صحبتها برای ایران جایگاهی داشته باشد چرا که در همان سالهای نخست روی کار آمدن طالبان ضمن اینکه آن را به رسمیت نشناخته بود، علاوه بر معاملات تجاری در بحث فروش نفت
نیز با این گروه همکاری داشت.
آیا تقسیمبندی جدید قدرت در افغانستان با انتخاب اشرف غنی به عنوان رئیسجمهور و عبدالله عبدالله در قامت رئیس اجرایی این کشور در راستای منافع ماست.
هنوز که وارد حوزه اجرایی نشدهاند که بتوان در مورد آن اظهارنظر کرد.
اما شاید سیاستهای رئیسجمهور پشتون زبان افغانستان چندان در راستای منافع ایران نباشد.
عبدالله عبدالله هم از پدری پشتونزبان و مادری تاجیک به دنیا آمده است. اما ایرانیها بیشتر دوست داشتند که او رئیسجمهور افغانستان باشد چرا که علاقه بیشتری به فرهنگ ایران دارد. در هر صورت این تقسیم قدرت بر اساس مقتضیات روز افغانستان و مشکلات آن صورت گرفته است و باید دید در رابطه با ایران به چه صورتی عمل میکنند.
دیدگاه تان را بنویسید