شناسه خبر : 15630 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دشواری زندگی

کارآفرینان گمنام

هفت سال پیش جو جونز(نام واقعی او نیست) شغل خود را در یک شرکت بزرگ در فهرست نزدک رها کرد تا به دنبال ایجاد کسب‌وکار خود برود. او از زندگی شرکتی بیزار بود و می‌خواست توانایی‌های خود را محک بزند.

هفت سال پیش جو جونز (نام واقعی او نیست) شغل خود را در یک شرکت بزرگ در فهرست نزدک رها کرد تا به دنبال ایجاد کسب‌وکار خود برود. او از زندگی شرکتی بیزار بود و می‌خواست توانایی‌های خود را محک بزند. اما کارآفرین بودن بسیار دشوارتر از آن بود که او تصور می‌کرد: گودال‌ها و سرعت‌گیرها و بن‌بست‌های پی‌درپی به‌جای شاهراهی به سوی کامیابی. او دریافت «اهرم‌های کنترل خود را از دست داده»: تمام آن چیزهایی که کارفرمای سابقش در اختیارش قرار داده بود، از حمایت اجرایی تا شبکه‌ای اجتماعی. او ناچار بود بیاموزد چگونه تمام انواع چیزهایی را که قبلاً نمی‌دانست انجام دهد. مسوولیت پرداخت لیست حقوق «بیش‌ازحد» بود. نگرانی درباره جزییات زندگی‌اش- آیا می‌تواند ماشین خود را نگه دارد، یا رهن خانه‌اش را بپردازد؟- تمام انرژی او را می‌گرفت و ذهن او را مشغول می‌کرد. او به میگساری روی آورد. سرانجام آقای جونز به جمعیت کمک به الکلی‌ها پیوست و کسب‌وکار خود را به موفقیت تبدیل کرد. اما بسیاری از کارآفرینان احتمالی آینده اینقدر خوش‌شانس نیستند.
خیلی رایج است که درباره زندگی کارآفرینان خیالبافی کنیم. استادان رشته بازرگانی نابغه‌هایی را که قوانین را می‌شکنند و جهان را تغییر می‌دهند، ارج می‌نهند. سیاستمداران آنها را به‌عنوان ثروت‌آفرینان می‌ستایند. مجلات پرزرق‌وبرق درباره ویلای ریچارد برنسون در لیک کومو یاوه‌گویی می‌کنند. اما واقعیت می‌تواند به‌اندازه خوردن خرده شیشه دشوار باشد: نخستین بنیانگذاران شرکت‌ها امنیت شغلی همانند کارگران قراردادی صفر ساعتی، نگرانی‌های پولی همانند قماربازان مزمن و زندگی اجتماعی همانند راهبان دارند.
فیل لیبین (رئیس اِوِرنوت (Evernote) یک شرکت خدمات ذخیره اسناد و مدارک) می‌گوید «کارآفرینی بسیار دشوار است- شما اصلاً در زندگی‌تان نه تعادل دارید، نه وقتی برای خانواده، و هیچ وقت در زندگی‌تان اینقدر سخت کار نکرده‌اید». آرون لِوی (موسس باکس یک شرکت ذخیره انبوه) می‌گوید او دو سال و نیم روی یک تشک در دفترش خوابیده و ماکارونی و نودل آماده خورده است. ویوِک وادوا (کارآفرینی که استاد دانشگاه شد) در 45 سالگی بعد از آنکه یک شرکت را سهامی عام و دیگری را احیا کرد دچار حمله قلبی شد.
بیش از نیمی از شروع به کارها در آمریکا در پنج سال اول به شکست می‌انجامد. بیشتر بازماندگان به ندرت گرفتار شکست می‌شوند. شیکار از دانشکده بازرگانی هاروارد دریافت که سه‌چهارم شروع به کارهایی که با حمایت سرمایه خطرپذیر انجام می‌شود نمی‌تواند پول سرمایه‌گذاری‌شده را بازگرداند، چه رسد به آنکه برگشت سرمایه مثبت داشته باشد. در سال 2000 بارتون هامیلتون از دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس توزیع درآمدی کارمندان آمریکایی و کارآفرینان را مقایسه کرد، و به این نتیجه رسید که در دوره 10ساله کارآفرینان 35 درصد کمتر از افراد حقوق‌بگیر درآمد داشتند.
حتی موفقیت نیز می‌تواند به نوعی متفاوت از شکست بینجامد. بهترین راه برای گریز از تنهایی یک کارآفرین راه دور بودن این است که شرکت خود را همراه با یک دوست پایه‌گذاری کنید. اما این اغلب به مشاجره بر سر قدرت، القاب یا پول می‌انجامد، درست مانند داستان فیس‌بوک که همه آن را می‌دانند. بهترین راه برای برابری با پیشرفت به دست آوردن سرمایه‌گذاران بیشتر و گنجاندن مدیران حرفه‌ای‌تر است. اما این امر معمولاً به از دست دادن کنترل منجر می‌شود: معدودی از موسسان شرکت‌ها بعد از سهامی عام شدن شرکت‌شان همچنان مدیرعامل (CEO) باقی می‌مانند.
چنین حرکتی که شبیه ترن هوایی است حتی روی متعادل‌ترین افراد فشار هیجانی وارد می‌کند. اما به نظر می‌رسد کارآفرین عادی از تعادل به دور است. جان گارتنر (که در دانشکده پزشکی دانشگاه جان هاپکینز روانپزشکی تدریس می‌کند) می‌گوید تعداد بسیار زیادی از کارآفرینان از جنون خفیف (حالتی روانی که با داشتن انرژی و اعتماد به نفس و نیز بی‌قراری و خطرپذیری مشخص می‌شود) رنج می‌برند. مطالعات بی‌شماری تایید می‌کنند که حداقل آنها مستعد به خوش‌بین بودن بیش‌ازحد هستند. گای کاوازاکی (یک سرمایه‌دار خطرپذیر) می‌گوید وقتی یک کارآفرین قول می‌دهد در چهار سال 50 میلیون دلار کسب کند یک سال به این بازه زمانی می‌افزاید و درآمد را به 10 تقسیم می‌کند. سرمایه‌گذاران خطرپذیر اغلب از آزمون‌های شخصیت برای تمایز میان کارآفرینی که صرفاً بیش‌ازحد خوش‌بین است و کارآفرینی که در توهم کامل است، بهره می‌برند.
برای مقابله با طرف تاریک کارآفرینی چه می‌توان کرد؟ آقای واداوا پیشنهاد می‌کند موسسان شرکت‌ها معاینه منظم پزشکی انجام دهند، برای ورزش وقت بگذارند و بیاموزند چگونه تمدد اعصاب کنند. «ممکن است به آنچه توازن کار-زندگی نامیده می‌شود اعتقادی نداشته باشید، اما بدن شما مطمئناً به آن اعتقاد دارد.» آقای جونز می‌گوید افرادی که شرکت خود را راه می‌اندازند باید درباره ایجاد شبکه‌های اجتماعی بسیار بیندیشند: این ایده که آ‌نها می‌توانند در انزوای مطلق موفق شوند توهمی خطرناک است. آنها به دوستانی احتیاج دارند که به آنها تکیه کنند و به مربیانی که آنها را هدایت کنند. سازمان کارآفرینان (Entrepreneurs' Organisation) که بیش از 10 هزار عضو از 46 کشور جهان دارد، جلساتی را ترتیب می‌دهد تا در آن کارآفرینان بتوانند درباره احساسات و نیز مشکلات کسب‌وکارشان صحبت کنند. بنیاد کافمن (یک بنیاد غیرانتفاعی در آمریکا که روی کارآفرینی مطالعه می‌کند و آن را ارتقا می‌بخشد) دوره‌های آنلاین درباره «بقا در زندگی کارآفرینی» برگزار می‌کند.

درس گرفتن از شکست
موسسان شرکت‌ها باید ارزیابی واقع‌گرایانه‌تری از شکست داشته باشند. آثار حوزه مدیریت سرشار از یاوه‌گویی‌هایی در این باره است که چگونه کارآفرینان باید شکست را به‌عنوان «تجربه آموزنده» بپذیرند. اما مشت خوردن به صورت هم نوعی تجربه آموزنده است. دین شپرد از دانشکده مدیریت کلی در دانشگاه ایندیانا استدلال می‌کند کارآفرینانی که پیوسته شکست می‌خورند فرآیندی را شبیه سوگواری بعد از مرگ عزیزان یا طلاق تجربه می‌کنند. بعضی از آنها خود را در جزییات جمع‌وجور کردن زندگی‌شان دفن می‌کنند. دیگران نسبت به شکست دل‌ مشغول می‌شوند. او می‌گوید آ‌نها باید بیاموزند چگونه زندگی خود را سروسامان دهند و بر شکست فائق آیند اگر می‌خواهند خوشبختی خود را بازیابند و از شکست‌ها درس بگیرند. گلیب می‌گوید «سریع شکست خوردن» به ندرت فرد را به این حالت سوق می‌دهد.
تناقض دیدگاه رمانتیک موجود درباره کارآفرینان این است که باعث می‌شود دستاوردهای آنها را دست‌کم بگیریم. خیلی ساده است که وقتی در داستان‌های سرشار از موفقیت افراد دقیق می‌شویم به آنها حسادت بورزیم. راحت است، به قول باراک اوباما، بگوییم «اگر کسب‌وکاری دارید -شما آن را نساخته‌اید. فرد دیگری باعث شده آن کسب‌وکار ایجاد شود»، و تمام عمارت‌هایی را نادیده بگیریم که فروریختند و بر سر افرادی که زندگی خود را وقف بنای آنها کرده بودند آوار شدند. کارآفرینان احتمالی آینده باید دیدگاهی سنجیده‌تر از خطرات کار داشته باشند پیش از آنکه کسب ‌و کاری را آغاز کنند. اما جامعه نیز باید برای افرادی که زندگی خود را وقف می‌کنند تا کسب ‌و کاری را از هیچ بسازند احترام بیشتری قائل شود.
منبع:اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها