دستگشاده روحانی
ایران و غرب
هفته گذشته رئیسجمهور ایران حسن روحانی طی دیدار خود از نیویورک برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد دیدگاه خوشبینانهای نسبت به گفتوگوهای هستهای بیان کرد و گفت تنها یک تلاش دیگر لازم است(موضوعی که از طرف نخستوزیر روسیه سرگئی لاوروف نیز مطرح شد که معتقد است ۹۵ درصد این توافق انجام شده است).
آیا جنگ آمریکا با دولت خودخوانده اسلامی داعش میتواند دستیابی به توافق هستهای با ایران را تسریع بخشد؟ احتمالاً نه. ایدهای اغواگرانه در میان «واقعگرایان» سیاست خارجی غرب در حال شکلگیری است -با اندکی جسارت آمریکا و ایران میتوانند به دشمنی 23ساله متقابل خود پایان دهند و به این تپرتیب گامی بزرگ در جهت حلوفصل کشمکشهایی بردارند که بخش زیادی از خاورمیانه را به بدبختی کشانده است.
ایجاد فرصت تاریخی برای این قرار و توافق (که حتی طرفداران آن گمان میکنند فاصلهای بسیار زیاد تا تجدید رابطه وجود دارد) از دو رخداد سرچشمه میگیرد: ظهور دولت خودخوانده اسلامی داعش به عنوان دشمن مشترک و امکان رسیدن به توافق در موضوع برنامه هستهای ایران قبل از 24 نوامبر، زمانی که مهلت پایان مذاکرات است. هفته گذشته رئیسجمهور ایران حسن روحانی طی دیدار خود از نیویورک برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد دیدگاه خوشبینانهای نسبت به گفتوگوهای هستهای بیان کرد و گفت تنها یک تلاش دیگر لازم است (موضوعی که از طرف نخستوزیر روسیه سرگئی لاوروف نیز مطرح شد که معتقد است 95 درصد این توافق انجام شده است).
آقای روحانی چندین بار تاکید کرد اگر بتوان تنها به یک توافق هستهای دست یافت، او «هیچ تردیدی ندارد که وضعیت بین آمریکا و ایران کاملاً متفاوت خواهد بود»؛ و اینکه «حوزههای بالقوه بسیاری برای همکاری در آینده» وجود دارد. او همچنین ثبات سیاسی ایران را با هرج و مرج در سایر مناطق مقایسه کرد. پیام آقای روحانی نمیتوانست از این واضحتر باشد: در پرونده هستهای کمی با ما تساهل به خرج دهید تا نتایج خوبی از آن به وجود آید؛ ما تنها دو ماه تا غنیمت شمردن فرصتی برای شروع دوباره فاصله داریم.
در مقایسه با یک سال قبل روابط بین آمریکا و ایران در بعضی جنبهها تا حد زیادی بهبود یافته است. بعد از چندین سال که ظاهراً بدون هیچ تماسی در سطح مقامات بالا گذشت، ملاقات بین وزیر امور خارجه دو کشور یعنی جان کری و محمدجواد ظریف تقریباً عادی شده و طبق گفتههای یک مقام آمریکایی، به نظر میرسد آنها در حال پیشرفت هستند.
نه چندان نزدیک
آیا ممکن است ایران که از توافق هستهای اطمینان دارد، مثلاً برای پیوستن به ائتلاف به رهبری آمریکا علیه داعش آماده باشد به جای آنکه از حاشیه به آن بتازد؟ این امر غیرمحتمل به نظر میرسد. اگرچه داستانهایی از همکاری غیررسمی روی زمین همچنان وجود دارد، ایران با حمایت از شبهنظامیان عراق و نیروهای بشار اسد در سوریه به آنچه جنگ خود با داعش میداند، ادامه میدهد.
هنوز هم کارهای سازنده بسیاری وجود دارد که ایران میتواند در صورت نیاز انجام دهد. ایران در بغداد نفوذ دارد (وقتی تصمیم گرفت از نوری المالکی نخستوزیر عراق خلاص شود او درست به موقع رفت) و احتمالاً میتواند بیشتر از آمریکا دولت جدید حیدر العبادی را برای گنجاندن سنیها و کردهای ناخشنود ترغیب کند.
اگرچه احتمال خیلی کمی وجود دارد که ایران آقای اسد را رها کند، اما دیپلماتهایش گهگاه گفتهاند آن اندازه که به نظر میرسد شخصاً با اسد همراه نیستند؛ بنابراین ایران میتواند نقشی تعیینکننده در پایان بخشیدن به جنگ داخلی سوریه بازی کند. به همین ترتیب، ایرانی که گروههای مورد حمایت خود را در منطقه (یعنی حزبالله در لبنان و حماس در غزه) دیگر حمایت نکند و توانمند نسازد از نظر غرب ایرانی است که تغییر کرده است. معقولانهتر این است که ایران میتواند همکاری کنونی خود را در افغانستان گسترش دهد و با پایان یافتن ماموریت نیروهای ناتو در آنجا به ثبات این کشور کمک کند.
آیا آقای روحانی و ظریف این دیدگاه را دارند که روزی ایران از طرف آمریکای قدردان و سپاسگزار در ساختار امنیتی خاورمیانه مورد استقبال قرار گیرد و آن را به عنوان یک ابرقدرت حیاتی و قابل احترام به رسمیت بشناسد؟ به نظر میرسد این همان امری است که آنها نشان میدهند. این میتواند یک «معامله بزرگ» و اغواکننده به ویژه برای آمریکا باشد که از گسترش خونریزی و صرف پول برای برقراری نظم در منطقه خسته شده است. اما هنوز هم تردیدهایی وجود دارد.
نخست، پیوندهایی که ایران میخواهد بین مذاکرات هستهای با «گروه 1+5» (آمریکا، روسیه، چین، فرانسه، بریتانیا و آلمان) و همکاری احتمالی در دیگر مناطق ایجاد کند نمیتواند باعث شود انجام یک توافق بد بر سر موضوع هستهای خوب به نظر برسد. این همان هشداری است که بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل بار دیگر هفته پیش در سفر خود به آمریکا سخت از آن انتقاد کرد. احتمالاً نتانیاهو از ایجاد هیچگونه توافقی خرسند نیست، اما کنگره آمریکا و متحدان عرب خسته او هیچگونه پسرفتی را بر نمیتابند.
دوم، چندان نشانی از پیشرفت در مذاکرات هستهای دیده نمیشود. ارزیابی خوشبینانهای که آقای روحانی و لاوروف میکنند مورد قبول مذاکرهکنندگان آمریکایی که مدت زمان بیشتری را در گفتوگو با ایرانیها سپری میکنند، نیست. در پایینترین سطح، درباره اینکه چقدر باید و میتوان ایران را از قرار گرفتن در آستانه کشوری دارای سلاح هستهای دور نگه داشت هیچگونه توافقی وجود ندارد.
آمریکا همچنان بر این خواسته خود مصر است که ایران ظرفیت غنیسازی اورانیوم خود را تا حد قابلملاحظهای یعنی به کمتر از نصف 9500 سانتریفیوژ فعالی که هماکنون دارد کاهش دهد (ایران همین تعداد سانتریفیوژهای نصبشده اما غیرفعال دارد)؛ ایران نباید تا 20 سال آینده به فراتر از این تعداد برسد. ایران بر عدم کاهش و حتی اجازه افزایش ظرفیت خود تا مقیاس صنعتی (حداقل 100 هزار سانتریفیوژ) در آینده نزدیک اصرار دارد. مارک فیتس پاتریک (کارشناسی از موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک، یک اتاق فکر در لندن) بر این گمان است که آقایان روحانی و ظریف ممکن است برای حصول توافقهای لازم به منظور نزدیکتر شدن به توافق نهایی آماده باشند.
گری سامور (مشاور پیشین کاخ سفید در موضوع کنترل تسلیحات که اکنون در مرکز بِلفر دانشگاه هاروارد است) بر این باور است که شانس کمی برای رسیدن به یک توافق جامع تا اواخر نوامبر وجود دارد. اما ممکن است مذاکرات تحت یک توافق موقتی جدید ادامه یابد که با دستاوردهایی، همچون تغییر دادن رآکتور آبسنگین اراک برای تولید پلوتونیوم کمتر، در عوضِ برداشتن تعدادی دیگر از تحریمها، همراه شود.
ممکن است آقای روحانی روی اهرمی که مبازره علیه داعش تحت رهبری آمریکا به دست وی داده بیش از حد حساب کرده باشد. در حالی که او به پا خاستن افراطیها را علیه آمریکا به خاطر حمله به عراق و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را به خاطر تامین مالی و تسلیحاتی تروریستها در سوریه سرزنش میکند، متحدان ائتلاف ایران را سرزنش میکنند که با حمایت از رژیم اسد و دولت تحت تسلط شیعیان عراق باعث گسترش داعش میشود.
به علاوه، هسته استراتژی آمریکا برای نابود کردن داعش در نهایت این است که حمایت سنیهای میانهرو را علیه آن جلب کند. در عراق این به معنای تحریک قبیلههای سنی و کردهایی است که در دولت فدرالی عراق نقشی خواهند داشت. در سوریه این به معنای آموزش و مسلح ساختن ارتش آزاد سوریه (FSA) است تا زمانی که به نیرویی توانا تبدیل شود که توانایی بر عهده گرفتن مسوولیت رژیم را داشته باشد. خیلی سخت است که ببینیم ایران حداقل در کوتاهمدت میتواند در یکی از این دو حالت کمککننده باشد؛ در حقیقت، همکاری با آن میتواند هر دو کار را سختتر کند.
دشمنِ دشمن من، دشمن من است
آقای روحانی هفته گذشته آمریکا را متهم کرد که خواهان «تعلیم یک گروه تروریستی دیگر و فرستادن آن به سوریه برای جنگ است». گاهی، ائتلاف به رهبری آمریکا حملاتی را علیه نیروهای اسد و متحدان شیعهاش در حمایت از ارتش آزاد سوریه انجام میدهد. نیروهای هوایی عرب که همراه با آنها پرواز میکنند نیز از قبل به هدف قرار دادن اهداف در سوریه مشتاقتر بودهاند تا عراق.
حتی اگر بتوان چنین منافع متناقضی را با هم سازگار کرد، اطمینانی وجود ندارد که آقای روحانی و ظریف در موقعیتی باشند که به مواردی که به آن اشاره میکنند، برسند. بنبست بین روسیه و غرب بر سر اوکراین تندروهای تهران را که همچنان از قدرت بسیاری برخوردارند امیدوار کرده که ممکن است تحریمها حتی بدون رسیدن به یک توافق هستهای گسسته شوند.
منبع: اکونومیست
دیدگاه تان را بنویسید