تاریخ انتشار:
درباره تعامل جبهه پایداری و دولت حسن روحانی
حسرتهای چپ جدید
هنگامی که حسن روحانی در خردادماه سال ۱۳۹۲ توانست رای اعتماد ملت را جلب کند، نوعی شادابی عمومی در جامعه و جغرافیای سیاست ایران قابل احساس بود. اگرچه نامزد ائتلاف اصلاحطلبان و میانهروها گوی سبقت را از سایر رقبا برده بود و در حال ورود به کاخ ریاستجمهوری بود، اما بخش عمدهای از بدنه و حتی رهبران جریانهای سیاسی رقیب در دل خرسند بودند و پس از هشت سال نفسی راحت میکشیدند.
هنگامی که حسن روحانی در خردادماه سال 1392 توانست رای اعتماد ملت را جلب کند، نوعی شادابی عمومی در جامعه و جغرافیای سیاست ایران قابل احساس بود. اگرچه نامزد ائتلاف اصلاحطلبان و میانهروها گوی سبقت را از سایر رقبا برده بود و در حال ورود به کاخ ریاستجمهوری بود، اما بخش عمدهای از بدنه و حتی رهبران جریانهای سیاسی رقیب در دل خرسند بودند و پس از هشت سال نفسی راحت میکشیدند. اصولاً جریان راست سنتی هرچند در روزهای نخست پیروزی محمود احمدینژاد، ذوقزده از پس گرفتن کلید کاخ ریاستجمهوری از رقیب سنتی، به افتخار رئیس دولت جدید ضیافتها به پا کردند و در کشتی او کابین رزرو کردند، اما پس از گذشت مدتزمانی اندک، دریافتند که روی دیواری اشتباه یادگاری نوشتهاند. اصولگرایان سنتی که حتی در دوران جنگ هشتساله نیز حاضر به تمکین در مقابل سیاستهای چپگرایانه دولت -که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اجتنابناپذیر بود- نبودند، حال از آستینشان رئیس دولتی بیرون آمده بود که در زمان درآمدهای افسانهای نفت شعارهایی به شدت چپگرایانه سر میداد و اقدامات عجیبش بهپای جریان راستسنتی و نزدیکان به این طیف نوشته میشد. در اوایل دهه 70 عصر
ما- ارگان مجاهدین انقلاب- پیشبینی کرده بود که جریانی که در آن ایام به عنوان دنباله جناح راست سنتی عمل کرده و در حکم نیروی میدانی این جریان در مواجهه با جناح چپ است، سنگبنای جناحی به نام «چپ جدید» را فراهم کند. جریانی با دیدگاههای رادیکال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که خواهان حضور پررنگ حاکمیت و دولت در امور به ویژه در فرهنگ و اقتصاد است اگر تا دیروز این دنباله بود که از کلیت جریان راستسنتی یا اصولگرایان امروز تبعیت میکرد از سال 1384 روند تغییر کرده بود و آن دنباله کل جریان اصولگرا را به دنبال خود میکشید. با توجه به تعارفات و سوءتفاهمهای سیاسی در ایران کمتر اصولگرایی حاضر به پذیرش اشتباه خود درباره حمایت از احمدینژاد شد و بخش عمده اصولگرایان صادق و غیرفرصتطلب خار در چشم و استخوان در گلو احتمالاً تنها دست به آسمان برده و برای پایان سریعتر دوران زمامداری احمدینژاد دعا میکردند. شاهد این تحلیل را نیز میتوان در انتخابات 1392 مشاهده کرد، آنجا که به غیر از سعید جلیلی نامزد جریان چپ جدید که تشکل اصلی آن جبهه پایداری است، تمایز گفتمانی چندانی بین سایر نامزدها با شعارهای رئیسجمهور منتخب مشاهده نمیکردیم.
تمایز اصلی بیش از شعارها درباره عملکرد نامزدها در برنامههای انتخاباتی و حامیان آنها بود. اگر قدرت سخنوری سایر نامزدها نیز به پای حسن روحانی میرسید یا اگر دو رئیسجمهور دوره سازندگی و اصلاحات از روحانی حمایت نمیکردند، دلیلی نداشت که چهرهای چون علیاکبر ولایتی نتواند برنده این انتخابات باشد. پس از این رقابت هم معلوم بود که نخستین منتقد دولت آتی چه گروهی خواهد بود. گروهی که تا پیش از این بر بخشهای مهم دستگاههای اجرایی، امنیتی، اقتصادی و... حضوری فعال داشت و حال بخش مهم آن موقعیتها را از دست میداد. گروهی که محمود احمدینژاد در دولت نخست خود موبهمو نسخه آنان را عمل کرده بود و در دوره دوم زمامداری خود و احتمالاً پس از آشکار شدن عمق نارضایتیهای مردم از آن سیاستها تلاش کرد دستکم در بخشهایی از برنامههای آنان فاصله بگیرد؛ تلاشی که عملاً نافرجام ماند. جبهه پایداری تاکنون نشان داده است که از هیچ یک از ابزارهای خود برای کند کردن مسیر حرکت دولت کوتاه نخواهد آمد. دولت نیز به نظر میرسد این واقعیت را پذیرفته و بر پایه آن به برنامهریزی میپردازد. هر چند که این وضعیت مطمئناً برای حسن روحانی و کابینه مناسب
نیست و قاعدتاً در روند و فعالیتهای دستگاه اجرایی اخلال ایجاد میکند، اما میتواند واجد یک نتیجه مبارک باشد. آن نتیجه مبارک نیز اهتمام بیشتر مسوولان دولتی در اجرای مر قانون و شفافسازی اقدامات آنهاست. طبیعی است در چنین فضایی امکان تخلف تا حدود زیادی کاهش مییابد. در زمینه اخلال در امور و کند شدن برنامههای دولت نیز باید منتظر حضور فعالانه مردم به ویژه طیف حامی حسن روحانی در انتخابات مجلس در اسفندماه سال بعد باشیم. تا آن ایام بعید به نظر میرسد شاهد تحولی در روابط دولت میانهرو روحانی با جریان چپ جدید باشیم.
دیدگاه تان را بنویسید