ایران برگ برنده چیناست و تایوان برگ برنده آمریکا
فریدون وردینژاد از کمیت و کیفیت رابطه ایران و چین میگوید
فریدون وردینژاد میگوید چین به ما نیاز دارد و برای این گفته شواهد بسیار میآورد. از نیاز چین به نفت و انرژی ایران و منطقه خاورمیانه تا امنیت و ثبات سیاسی ایران در مقایسه با دیگر کشورها. فراتر از آن سفیر سابق ایران در چین معتقد است ایران، کارت برنده چین در مقابل آمریکاست.
فریدون وردینژاد میگوید چین به ما نیاز دارد و برای این گفته شواهد بسیار میآورد. از نیاز چین به نفت و انرژی ایران و منطقه خاورمیانه تا امنیت و ثبات سیاسی ایران در مقایسه با دیگر کشورها. فراتر از آن سفیر سابق ایران در چین معتقد است ایران، کارت برنده چین در مقابل آمریکاست. او میگوید آمریکا تایوان را بهعنوان کارت برنده در بازی با چین رو میکند و احتمالاً ایران و کره شمالی هم دو برگ برنده چیناند در گفتوگو و رقابت با آمریکا. معاون سیاسی دفتر رئیسجمهور معتقد است اگرچه حجم تجارت چین و آمریکا بسیار فراتر از رابطه اقتصادی ایران و چین است، اما این دلیل نمیشود که بگوییم چین ایران را کوچک میبیند. از نظر راهبردی، سوقالجیشی و استراتژیک ما ناچار از همکاری با چین و چین ناچار از همکاری با ماست. اما این دو شریک راهبردی تاکنون چه قدمهایی برای رابطه با هم برداشتهاند؟ و روابطشان را چگونه باید تعریف کنند؟
♦♦♦
چندی پیش رئیس مجلس ایران، علی لاریجانی از تدوین سند راهبردی 25ساله ایران و چین خبر داده و گفته بود تدوین این سند، پیشنهاد رئیسجمهور چین بوده. ایران پیشنهادهای خود را آماده کرده و منتظر مذاکرات نهایی هستند. اگر چنین سندی تدوین شود، این نخستین سند راهبردی بلندمدت ایران است. اما چرا چین چنین اهمیتی برای ایران دارد؟
در تاریخ معاصر، پس از جنگهای جهانی و بهویژه پس از جنگ جهانی دوم، کشورها برای سیطره بر منابع جهانی، اقتصاد بینالملل و حاکمیت بر تنگهها رقابت روشن و مشخصی داشتند. تا یک دهه پیش نقطه ثقل اقتصاد در دو سوی آتلانتیک بود. یعنی قاره اروپا و آمریکا. تصمیمسازی، سرمایهگذاری، تحقیق و توسعه و بازاریابی از اروپا و آمریکا انجام میشد. اما از دو دهه پیش تا امروز نقطه ثقل اقتصاد از آتلانتیک به سمت پاسیفیک چرخیده است. به این ترتیب که در عمل با حضور قدرتهای بزرگی مثل چین، ژاپن، کره جنوبی، مالزی، اندونزی و اخیراً ویتنام اقتصاد شرق آسیا توسعه یافت. در غرب آسیا هم ایران پس از انقلاب استقلال یافت. اینها در کنار راههای مواصلاتی و منابع انرژی و... سبب شد که نقطه ثقل اقتصادی جابهجا شود و از اروپا و آتلانتیک به سمت پاسیفیک و خلیج فارس حرکت کند. بر این اساس قاره آسیا اخیراً نقش فعال و محوری در اقتصاد و به تبع آن امنیت جهانی پیدا کرده است.
به دنبال آن سیاست و مسائل بینالمللی نیز اهمیت بیشتری یافته است. سازمان همکاریهای شانگهای، سازمان همکاریهای اقتصادی، طرح «یک جاده یک کمربند» یا جاده ابریشم در چین، زمین بازی را تغییر داده است. این تغییرات رقابت و اقتصاد جهانی را از حالت یکطرفه و غرب به شرق تغییر داده است. چین به کارخانه دنیا تبدیل شده و در نظم نوین جهانی سهمخواهی میکند. اما اگر چین بخواهد در اقتصاد جهانی صاحب نقش شود باید دو کار انجام دهد؛ اول اینکه مسوولیتهای بینالمللی را بپذیرد و در قواره نظم جهانی نقش فعال داشته باشد. دوم اینکه آسیا را بهعنوان منطقهای امن و یکپارچه، دارای قدرت جذب و توزیع سرمایه و تولید کالا با هم هماهنگ کند. چین برای این کار نیازمند متحدانی است که مکمل وضعیت اقتصادیاش باشد. از زمانی که شی جین پینگ رئیسجمهور چین شده، تغییرات اساسی در چین ایجاد شده است.
یعنی چین دارد به سمتی میرود که نقشی فعال در اقتصاد منطقه ایفا و آسیا را هماهنگ کند؟
بله، حرکت به این سمت مولفههایی دارد؛ اول در داخل کشور مبارزه با فساد و یکپارچهسازی اقتصاد داخلی و منسجمتر کردن حزب کمونیست چین، دوم بالا بردن سطح سواد رسانهای و مصرف داخلی چین، سوم قدرت دادن به مناطق ویژه اقتصادی. چهارم درآوردن قدرت از دست نهادهای نظامی و امنیتی و متمرکز کردن آن در کمیسیونهای سیاسی و اقتصادی دولت. این کارها مردم را به مبارزه با فساد و عدالت اجتماعی امیدوار کرده است. پس آینده چینی چیزی است که رئیسجمهور این کشور دنبال میکند.
اما در سطح منطقهای چین سعی کرده مسائل را حل کند و با رسیدن به یک توافق نسبی، همکاری بیشتر و تجارت روانی با دنیا داشته باشد. برای این کار چین سعی کرده مشکلات ارزی و مرزی را با همسایگانش در دریا و خشکی حل و فصل کند. مثلاً همکاریهایی را با هندیها، ژاپنیها و فیلیپین شروع کرده است. اما مشکل بزرگ چین در دریای جنوبی با آمریکا و موضوع تایوان است. در غرب آسیا، ایران کشوری است که چین میتواند روی آن حساب کند. یعنی در مدار ایجاد اتحاد و کمربند آسیایی از نظر استقلال سیاسی، خدمات مهندسی، نیروی انسانی، منابع و استقلال فکری میتواند روی کشور ما حساب باز کند. بنابراین ایران برای همکاری اقتصادی با چین نقش اساسی دارد. همین مساله سبب میشود که ایران در نگاه چین هم یک سازه امنیتی باشد، هم شریک راهبردی بلندمدت و هم همکار اقتصادی.
اما در میان این دو کشور، مشکل بزرگی به نام آمریکا وجود دارد.
دقیقاً. در مسیر روابط دو کشور مشکلاتی وجود دارد از جمله مشکلات ما با آمریکا، مسائل خاورمیانه، مشکلات خلیج فارس، مسائل عربی و اسرائیلی و چین در چارچوب جاده ابریشم نو میخواهد با همه کشورهای منطقه همکاری داشته باشد و نمیخواهد هیچکدام را از دست بدهد اما جایگاه کشورها با هم متفاوت است. بر این اساس چینیها دنبال توافق بر سر یک برنامه راهبردی بلندمدت هستند. در سفری که آقای روحانی به چین داشتند و سفر رئیسجمهوری چین به ایران، با هم به توافق رسیدند که سند راهبردی 25ساله با کمیتههای تخصصی گوناگون میان دو کشور امضا شود تا بتوانند راهکارهای عملیاتی برای همکاریهای راهبردی بلندمدت دو کشور در زمینههای مختلف تدوین کنند. زمینههایی مثل نفت، گاز، پتروشیمی، گردشگری، انرژی، صنعت، همکاریهای بینالمللی و مسائل دوجانبه و چندجانبه.
این همکاریها فقط اقتصادی است یا زمینههای سیاسی را هم دربر میگیرد؟
این همکاری هم سیاسی است، هم اقتصادی و هم امنیتی است. مثلاً مسائلی مانند مبارزه با قاچاق و تروریسم را دربر میگیرد. اما پایه و بنیان آن موضوع اقتصاد و موضوع دوسوی آسیاست. کشورهایی مثل افغانستان، عراق و سوریه امنیت ایران را ندارند. اینجاست که در این رابطه ایران نقشی پایهای ایفا میکند.
پاکستان چطور؟ این کشور در طرح جدید چین چقدر میتواند نقش رقیب ایران را داشته باشد؟
پاکستان قطعاً دارای جایگاه ایران نیست. چون نه ثبات اقتصادی و سیاسی ایران را دارد. نه از نظر منابع، نیروی انسانی، سطح سواد و... با ایران قابل قیاس است.
اما چین در پاکستان سرمایهگذاری عظیمی انجام داده است.
بله، اما اهمیت پاکستان برای چین موضوع توازن قدرت با هند است. در ضمن سرمایهگذاریای که چینیها در بندر گوادر پاکستان شروع کردند، قرار است در بندر چابهار نیز اجرایی کنند.
ایران پروژه بندر چابهار را با هند آغاز کرده است.
اشکالی ندارد. ما یک منطقه بینالمللی داریم که چین، هند و حتی افغانستان میتواند از آن استفاده کند. بندرهای گوادر و چابهار در خارج از محدوده تنگه هرمز میتوانند همکاریهای بسیار گستردهای با هم داشته باشند. استفاده از خاک ترانزیتی ایران از طریق راه ریلی، هوایی و زمینی و ایمنی تردد با جای دیگری قابل مقایسه نیست. امنیت ایران با پاکستان و افغانستان قابل قیاس است؟ علاوه بر این، توجه کنید که مساله انرژی برای چین بسیار مهم است. چین برای انتقال انرژی به کشورش باید از تنگه هرمز، تنگه مالاکا و کناره تایوان عبور کند. در همه این تنگهها جز تنگه هرمز، آمریکا نظارت مستقیم دارد. برای همین چین میخواهد در عرصه انرژی اتکای خودش را از دریا به زمین منتقل کند. این کار بدون همکاری ایران امکانپذیر نیست. چون هم صاحب انرژی است و هم امنیت بالا دارد و هم از لحاظ سیاسی مستقل است. اینجاست که این سند 25ساله هم در چارچوب منافع ایران است و هم چینیها. چون در حال حاضر مهمترین مشتری ما در عرصه فرآوردههای نفتی و پتروشیمی آسیاست، نه آمریکا و اروپا. بنابراین آسیا به سمت یک هویت نوین در حرکت است و این حرکت دو پایه دارد. چین در شرق و ایران در غرب.
شما از تحولاتی در آسیا صحبت میکنید که ایران در آن سهمی مهم دارد. اما در این سناریویی که شما ترسیم میکنید نمیتوان آمریکا را ندید. اگر آمریکا فشارهای تحریمی خود را ادامه دهد، چین چه برنامهای خواهد داشت؟
روابط ما با چین همواره یک آوندی دارد که عنصر سوم رابطه ماست؛ یعنی آمریکا. این آوند هیچگاه هم جدا نشده، چرا؟ چون چین و آمریکا با هم رقیب استراتژیکاند و نه همکار استراتژیک. چینیها میدانند آمریکاییها به دنبال محاصره اقتصادی و نظامی چین هستند. امروز پایگاههای آمریکایی اطراف چین را به صورت نعل اسبی محاصره کردهاند. یعنی در کره جنوبی، ژاپن، فیلیپین، تایوان، هند و تنگه مالاکا هستند. نقطه ثقل این محاصره تایوان است. پیش از تایوان، از ماکائو و هنگکنگ برای این کار استفاده میکردند. اما اکنون برای یک نقطه فشار از تایوان علیه چین استفاده میکنند و چین هم به هیچ عنوان حاضر نیست تایوان را از دست بدهد. بنابراین امروز یا فردا آمریکا و چین بر سر تایوان با هم نبردی جدی خواهند داشت. در واقع تایوان بهعنوان یک کارت یا امکان در اختیار آمریکاییهاست که با چین مقابله کنند. چین هم از روابط خودش با کره شمالی و ایران برای گفتوگو و رقابت با آمریکا استفاده میکند. چین به ما نیاز دارد. پس نه آمریکا و نه روسیه و نه چین هیچکدام نمیتوانند ما را نادیده بگیرند. از طرفی چین با ما مرز مشترک ندارد و به لحاظ امنیتی نگران ما نیست. همچنین میداند ما بهعنوان یک دیواره دفاعی جلوی گسترش ناتو به شرق ایستادهایم. آمریکا نیز سرگرم ایران است. پس این فرصتی است تا چین توسعه اقتصادی خود را پیش ببرد. پس مطمئنم چین جایگاه سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران را خوب درک میکند.
چین طرف اول اقتصادی ایران است، ولی ایران طرف اول اقتصادی چین نیست. اما این دلیل نمیشود که بگوییم چون ما بخش کوچکی از اقتصاد چین را متاثر میکنیم، آنان نیز ایران را کوچک میبینند. چینیها خوب میدانند که ایران قدرت چانهزنی بالایی دارد و میتواند با پنج کشور غربی (و خود چین) در برجام بنشیند و حق خودش را بگیرد. از طرفی منابع و امکانات و ظرفیتهای ایران را هم میشناسد. استقلال رای و قدرت ایران در منطقه را میبیند و میداند با توجه به قدرت و ظرفیتهای بالقوه اقتصادی، امنیت و استقلال سیاسی ایران، میتواند به بازار 200 میلیوننفری برسد. درست است که حجم مبادلات دو کشور چندان چشمگیر نیست، ولی بقیه عواملی که گفتم بسیار تاثیرگذار است. اینجاست که از نظر راهبردی، سوقالجیشی و استراتژیک ما ناچار از همکاری با چین و چین ناچار از همکاری با ماست.
آنچه تا اینجا گفتید سناریوی زیبایی بود از آنچه میتواند رخ دهد. اما چینیها تا به امروز برای شکل گرفتن این رابطه چه کردهاند؟
چینیها در حد توان و در چارچوب سیاست محافظهکارانهشان، با ما در دوران مختلف همراهی و همگامی داشتهاند. ما دشمنی یا نشانههایی از برخورد نامناسب چین با ایران سراغ نداریم. اگرچه در حد مطلوب با ایران همکاری نکردهاند، اما در حد مقدور با ایران همکاری داشتهاند.
حد مقدوری که تامینکننده منافع خودشان بوده و هست.
چرا باید انتظار داشته باشیم که چینیها منافع ما را بر منافع خودشان ترجیح دهند؟ دلیلی ندارد. مگر ما چنین میکنیم؟ باید رابطه را برد-برد ببینیم. باید به قضیه منطقی نگاه کنیم. نمیخواهم ضعفهای چین را نادیده بگیرم ولی باید انتظار منطقی از چین داشته باشیم. انتظار ما باید در حد مناسبات سیاسی امنیتی چین باشد.
اکنون ایران از چین چه میخواهد؟
از چین بهعنوان یک اقتصاد سیاسی برتر، یک همکاری برابر و مکمل اقتصادی در ابعاد مختلف میخواهد. یعنی همکاریهای فناورانه، اقتصادی، سرمایهگذاریهای مشترک، پروژههای منطقهای و چندجانبه، حضور در سازمان همکاریهای شانگهای و حضور در پروژه جاده ابریشم نوین. اینها نکاتی است که در روابط با چینیها مد نظر داریم. ما میخواهیم چین خرید نفت از ما را در همان سطح پیشین ادامه دهد.
آیا همچنان به خرید خود ادامه داده؟
کم و بیش بله. در مقاطعی خوب بوده اما در مواقعی مشکلاتی داشته است. ما چینیها را درک میکنیم. چینیها هم ما را تقریباً درک میکنند. البته بخش خصوصی چین باید قدمهای بلندتری در ارتباط با ایران بردارد. بخش خصوصی ما در چین مشکلات زیادی از نظر ویزا، بانک، گمرک و تجارت دارد. اما آنچه در آنجا وجود دارد، به دلیل دشمنی با ایران نیست. بلکه به دلیل مقررات و چرخههای بینالمللی است که چینیها به آن پیوستهاند. در کل چینیها علاقهمند به توسعه روابط با ایران هستند. راههای این توسعه بهویژه در اقتصاد بخش خصوصی هنوز به اندازه کافی بالغ نشده است.
یکی از سناریوها این است که ایران بین نزاع چین و آمریکا قرار گرفته است و هر کدام سعی میکند دست آن یکی را از منابع خاورمیانه کوتاه کند.
این به نظر من غلط است.
چرا؟
میشود گفت ایران توانسته از رقابت میان چین و آمریکا استفاده بهتری کند.
چه استفاده بهتری کرده است؟ ما الان تحریم اقتصادی هستیم!
در طول تحریمهای گذشته همواره مناسبات ما با چینیها برقرار بوده و ما توانستهایم با یک دیپلماسی وزین و منظم مناسبات خود را با چین حفظ کنیم. چینیها حداکثر همراهی و همیاری را چه در جنگ، چه پس از آن در دوران تحریم داشتهاند. آن اقداماتی را که در چارچوب منافعشان ممکن بوده دریغ نکردهاند.
کدام کشور است که مشتری نفت ایران نباشد. اینکه چین فقط از ایران نفت خریده همکاری اقتصادی خاصی محسوب نمیشود.
روابط ما و چین محدود به نفت نیست. امروز 25 تا 30 درصد از بازار خودرو ما چینی است. بخش قابل توجهی از صنعت پایهای کشور ما وابسته به فناوری چینی است. ماشینآلات سنگین کارخانههای برخی از صنایع متوسط خانگی ما چینی است.
رابطه اقتصادی چین و ایران چقدر منجر به سرمایهگذاری مولد شده است؟
میشود گفت هیچ. اما چین فاینانس، اجرای پروژه، همکاری و مشارکت در پروژههای متوسط در بخش خصوصی داشته است. در مقایسه با سایر کشورها، چینیها فعالتر بودهاند. اما به اندازه کافی تلاش نکردهاند.
شما گفتید چین برای اینکه بتواند خودش را بیشتر مطرح کند، باید یکسری مسوولیتهایی را بپذیرد. در مقابل ایران چه مسوولیتهایی را میتوانست بپذیرد.
چین در ماجرای برجام مسوولیتهایی داشته است. زمان جنگ و قطعنامه 598 با ما همکاری خوبی داشته است. در موضوع حقوق بشر نیز روابط خوبی داشته است. ممکن است در مناسبات دوجانبه و چندجانبه انتظارات بیشتری داشته باشیم. ولی چینیها هم دلایل خودشان را دارند. ما اگر رابطه خود با چین را با اروپا و روسیه مقایسه کنیم، پرونده همکاری ما با چین، متوسط رو به بالاست. مهمترین نقطه ضعف ما کمبود اطلاعات بهروز میان دو کشور است. چینیها از ظرفیتها و تواناییهای ما اطلاعات کافی ندارند و برعکس ما از ظرفیتهای امروز چین بیاطلاعیم. باید میان دو کشور گردش اطلاعات روانسازی شود. تا بتوانیم زمینههای همکاری را تقویت کنیم. در این زمینه چینیها بسیار نقص داشتند. با توجه به ظرفیتهای گردشگری و امنیت در ایران باید حجم گردشگران چینی 10 برابر اکنون باشد که متاسفانه اینگونه نیست. البته شرکتهای دولتی چین به نسبت با ایران خوب کار کردهاند ولی بخش خصوصی چین عقب است. در این زمینه باید دولت ابتدا قدم مثبتی بردارد تا بخش خصوصی جلو بیاید.