شناسه خبر : 2767 لینک کوتاه

آسیب‌شناسی شعار‌های انتخاباتی در گفت‌وگو با صادق زیبا‌کلام

مردم برای شعارها تره خرد نمی‌کنند

صادق زیبا‌کلام بر این باور است که مردم در گرماگرم تبلیغات انتخاباتی هرگز شعارهای کاندیداها را جدی نمی‌گیرند

صادق زیبا‌کلام بر این باور است که مردم در گرماگرم تبلیغات انتخاباتی هرگز شعارهای کاندیداها را جدی نمی‌گیرند زیرا بیشتر به نزدیکی و قرابت کاندیداها توجه می‌کنند تا وعده‌های انتخاباتی... استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران تصریح دارد که از بس شعارهای کاندیداها عملیاتی نشده است مردم نسبت به این شعارها بی‌تفاوت شده‌اند در حالی که در سراسر جهان برنده رقابت انتخاباتی خود را مکلف می‌داند که تمام تلاش خویش را برای عملیاتی شدن شعارها به کار بگیرد و اگر در این زمینه کوتاهی کند مورد بازخواست قرار می‌گیرد. مساله‌ای که حلقه مفقوده نظام سیاسی ما محسوب می‌شود...

آقای زیباکلام در حال حاضر کمتر از دو ماه تا برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری باقی مانده است، در چنین وضعیتی که نزدیک به دو جین کاندیدا برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام آمادگی کرده‌اند شاهد هستیم که شعارهای عجیب‌و‌غریبی از کاندیداها شنیده می‌شود، یکی از فدرالیسم اقتصادی سخن می‌گوید و دیگری وعده می‌دهد که وضعیت نابسامان اقتصادی را در عرض دو سال ساماندهی می‌کند. فکر می‌کنید این شعارها تا چه حد می‌تواند مردم را برای حضور در انتخابات ترغیب کند و برای آنها جذابیت داشته باشد.
این شعارها در حقیقت سخنانی هستند که هرگز از سوی مردم جدی گرفته نمی‌شود و در حد شعار باقی می‌ماند. من مطمئن هستم کسانی که قصد حضور و دادن رای در انتخابات ریاست‌جمهوری را دارند به این شعارها اعتنایی نمی‌کنند. اگر شما یک نظرسنجی مثلاً بین هزار تا دو هزار نفره‌ای را انجام دهید و از این افراد بپرسید که ملاک شما برای رای دادن به این نامزد و یا آن یکی نامزد چیست و چرا شما می‌خواهید فی‌المثل به آقای منوچهر متکی، سعید جلیلی یا علی‌اکبر ولایتی رای بدهید قطعاً این پاسخ را نخواهید شنید که من بعد از مطالعه شعارها و برنامه‌های نامزدها تصمیم گرفتم به این کاندیدا یا آن یکی رای بدهم. من بعید می‌دانم که کسی به واسطه مطالعه برنامه‌ها تصمیم گرفته باشد به یک کاندیدا رای بدهد. حتی من معتقدم بسیاری از افرادی که به یک کاندیدا رای می‌دهند حتی نمی‌دانند آن کاندیدا چه شعاری داده است. اگر شما نظرسنجی دیگری را انجام دهید و از مثلاً ۵۰۰ نفر رای‌دهنده پای صندوق رای بپرسید که این کاندیداها چه شعاری داده‌اند من مطمئن هستم که افراد بسیار محدودی می‌دانند که کاندیدایشان چه شعاری داده است. زیرا مردم ایران به شعار افراد توجه نمی‌کنند.

از سخنان شما می‌توان برداشت کرد که انتخابات در کشور ما برنامه‌محور نیست و بیشتر به چهره‌های سیاسی رای داده می‌شود تا برنامه‌ها.
بله، همین‌طور است. بخش اعظم کسانی که به یک نامزد رای می‌دهند خیلی برایشان مهم نیست که کاندیدایشان چه برنامه و شعاری دارد. مهم‌ترین دلیل برای رای دادن به یک کاندیدا میزان قرابت با جریان سیاسی مورد علاقه فرد است. متاسفانه در کشور ما انتخابات ساختار لازم را برای برنامه‌محور شدن پیدا نکرده است. به علاوه در بسیاری موارد جریانات مسلط هستند که انتخابات را شکل می‌دهند.

دقیقاً منظورتان از سازماندهی جریان سیاسی حاکم برای انتخابات چیست؟
مقصودم این است که انتخابات یعنی نظرسنجی پیرامون سیاست‌ها و عملکرد جریانی که قدرت را در دست داشته. اگر مردم یا نصف به علاوه یک مردم از عملکرد مسوولان فعلی راضی باشند مجدداً به آنها رای می‌دهند. در غیر این صورت به جناح رقیب رای می‌دهند. واقعیت اما در جامعه ما این گونه نیست. به‌رغم اینکه مردم در مجموع از عملکرد اصولگرایان ظرف هشت سال گذشته خیلی رضایت نداشته‌اند اما در عمل خیلی هم حق انتخاب دیگری ندارند. شما دیدید که در انتخابات مجلس در اسفند‌ماه ۹۰ مجدداً اصولگرایان مجلس را پر کردند. الان هم برای انتخابات ریاست‌جمهوری بحث بر سر آن است که این نامزد اصولگرا رئیس‌جمهور آینده خواهد شد یا آن یکی.

چرا انتخابات در کشور ما برنامه‌محور نیست؟
در کشور ما یک برنامه کلان سیاسی برای جریانات سیاسی وجود ندارد. در کشورهای دیگر همانند فرانسه، ژاپن، هند یا ترکیه و... یک حزب یا جریان سیاسی که چند سال مصدر امور را در دست دارد و اقداماتی را در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی انجام داده است در صورت موافقت مردم با سیاست‌های آن حزب بعد از چهار یا پنج سال بار دیگر در مصدر امور قرار می‌گیرد و در صورتی که مردم با سیاست‌های آن جریان سیاسی موافق نباشند، پیروز نخواهد شد و حزب رقیب قدرت را در دست می‌گیرد. متاسفانه در کشور ما عملکردها مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد. ساختار سیاسی در کشور ما به گونه‌ای است که اگر مردم از عملکرد هشت‌ساله اصولگرایان رضایت نداشته باشند، نمی‌توانند جریان دیگر را به قدرت برسانند. به عبارت بهتر مردم نمی‌توانند در ۲۴ خردادماه جریان رقیب را به قدرت برسانند. یا همان‌طور که در مورد مجلس عرض کردم شما شاهد بودید که در انتخابات مجلس که سال گذشته برگزار شد مجلس نهمی به قدرت رسید که تفاوت چندانی با مجلس هشتم نداشت.

یعنی معتقد هستید که در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم اصولگرایان پیروز می‌شوند در حالی که مردم تاثیرات تورمی و گرانی سیاست‌های اصولگرایان را با گوشت و پوست خود لمس کردند، در چنین شرایطی بسیاری معتقد هستند که اصولگرایان با وجود تعدد کاندیدا در انتخابات پیش رو شانسی ندارند.
من معتقد هستم که در انتخابات آینده آقای علی‌اکبر ولایتی رئیس‌جمهور خواهد شد که در واقع همان سیاست‌های هشت‌ساله دولت محمود احمدی‌نژاد را ادامه خواهد داد. به نظر من در انتخابات ریاست‌جمهوری اتفاق جدیدی رقم نخواهد خورد همچنان که در انتخابات مجلس رقم نخورد. به همین دلیل من بر این باورم که عرصه انتخابات در ایران عملاً به جریانی محدود می‌شود که قدرت را در دست دارد.

اما به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان برای حضور برنامه‌ریزی کرده‌اند.
برخلاف تصور شما من بر این اعتقاد هستم که سایر جریانات سیاسی در انتخابات ریاست‌جمهوری نمی‌توانند حضور پیدا کنند. آقای خاتمی در صورت حضور رد صلاحیت شده و آقای هاشمی واجد اشکالات دیگری است و عملاً احتمال نامزدی ایشان به کل منتفی است. بنابراین رقابت به دو جریان اصلی اصولگرایان سنتی و اصولگرایان حامی دولت محدود می‌شود که نماد اصولگرایان حامی دولت اسفندیار رحیم‌مشایی است که وی نیز در صورت کاندیداتوری رد صلاحیت می‌شود.

چرا معضل فقدان انتخابات برنامه‌محور در ساختار سیاسی ما وجود دارد؟
به نظر من مهم‌ترین دلیل آن این است که احزاب سیاسی قدرتمند و پاسخگو وجود ندارد. در فرانسه اگر مردم با سیاست‌های محافظه‌کارانه سارکوزی موافق نباشند به اولاند سوسیالیست رای می‌دهند و اگر از سیاست‌های جرج بوش پسر جمهوریخواه ناراضی نباشند به اوبامای دموکرات رای خواهند داد. حتی در کشورهای آسیایی نیز این وضعیت حاکم است. در ترکیه حزب عدالت و توسعه دو سال دیگر در معرض انتخاب رای مردم قرار می‌گیرد. بنابراین اگر مردم از این حزب رضایت نداشته باشند قطعاً به این حزب رای نخواهند داد و در نتیجه حزب رقیب پیروز خواهد شد. اما در کشور ما این‌طور نیست.

اصولگرایان مدعی هستند که این مردم هستند که آنها را انتخاب کردند همچنان که تعدادی اصلاح‌طلب که از فیلتر شورای نگهبان رد شده بودند در لیست‌های انتخاباتی حضور داشتند.
اصولگرایان بارها به این نکته اشاره کرده‌اند که مردم آنها را انتخاب کردند اما واقعیت این است که آنها لا اله را می‌گویند اما الا الله را نمی‌گویند. آنها به این نکته اشاره نمی‌کنند که مردم گزینه‌های چندانی برای انتخاب ندارند. آنها در شرایطی پیروز شدند که رقیب آنها نتوانست حضوری پررنگ داشته باشد.

اما بخشی از اصلاح‌‌طلبان وارد عرصه انتخابات ریاست‌جمهوری شدند و گویی قرار است آقای خاتمی هم وارد عرصه شوند. به علاوه اصولگرایان هم با یک دو جین نامزد وارد شده‌اند. فکر نمی‌کنید اینها یعنی همان تکثر نامزدها و جریانات مختلف سیاسی؟
تمام تلاش اصولگرایان بر این مساله متمرکز شده که ثابت کنند انتخابات آزادی در کشور در جریان است برای همین با وجود مشی یکسان افراد متعددی و به قول فرمایش شما یک دوجین نامزد اصولگرا وارد گود شده‌اند. درست است که صداها و شعارهای مختلفی همچون سر و سامان دادن اقتصاد در عرض دو سال یا... از این جریانات شنیده می‌شود اما واقعیت این است که همه این افراد مبلغ و وابسته به یک جریان سیاسی هستند. با این وجود یک دو جین نامزد برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری اعلام کاندیداتوری کردند تا به مخالفان خود ثابت کنند که انتخابات بسیار آزاد است. در خصوص نامزدهایی همچون حسن روحانی، یا کواکبیان هم تلاش اصولگرایان بهره‌برداری تبلیغاتی از حضور این دست نامزدهاست که بگویند جریانات سیاسی دیگر هم حضور دارند در انتخابات. بعد از اعلام کاندیداتوری حسن روحانی، اصولگرایان تلاش کردند تا وی را کاندیدای مورد تایید هاشمی‌رفسنجانی اعلام کنند یا اینکه تصمیم شورای هماهنگی اصلاح‌طلبان برای کاندیداتوری کواکبیان را به معنی تایید کواکبیان از سوی خاتمی جا بیندازند اما واقعیت این است که به همان اندازه که حسن روحانی کاندیدای مورد تایید هاشمی نیست، کواکبیان نیز مورد تایید سیدمحمد خاتمی قرار نخواهد گرفت.

یعنی بر این باور هستید که در حال حاضر یک جنگ زرگری در بین اصولگرایان شکل گرفته است اما من بر این باور هستم که در حال حاضر اصولگرایان با طرح شعارهای جذاب می‌خواهند گوی سبقت را از یکدیگر بربایند و این مساله فراتر از جنگ زرگری است زیرا همه این افراد اعلام می‌کنند که حاضر نیستند به نفع دیگری از انتخابات کنار بکشند.
ببینید من حالا اسم جنگ زرگری رویش نمی‌گذارم. مقصودم بیشتر این است که تعدد نامزدهای اصولگرا و شعارهای متنوعی که می‌دهند خیلی جدی و مهم نیست. یعنی مردم و همان طرفداران اصولگراها هم خیلی توجهی ندارند که شعارهای آقای جلیلی چیست یا مال آقای ‌پور‌محمدی یا دکتر ولایتی یا دکتر لنکرانی کدام هستند. به علاوه عرض کردم حضور این همه نامزد از یک جناح اصولگرا بیشتر برای بازار گرمی انتخاباتی است.

شما تصریح داشتید که اصولگرایان با وجود علاقه به یک جریان سیاسی شعارهای متفاوت و متنوعی در حوزه‌های مختلف می‌دهند که برخی آنقدر دور از ذهن است که انسان به یاد داستان آلیس در سرزمین عجایب می‌افتد، تبعات طرح این مواضع که در حد شعار باقی می‌ماند و هرگز به مرحله اجرا در‌نمی‌آید، چیست؟
عرض کردم مردم اساساً خیلی دیگر این شعارهای پر‌طمطراق را باور نمی‌کنند. هرچند از ابتدا نیز جدی نمی‌گرفتند به همین دلیل در طول این هشت سال کسی از احمدی‌نژاد نپرسید که شعارهای شما در سال 1384 مبنی بر آوردن نفت سر سفره‌های مردم چه شد؟ یا کسی از اصولگرایان یا آقای احمدی‌نژاد نمی‌پرسد که آن همه شما در سال 1384 و 1388 شعارهای عدالت‌طلبانه، رفع فقر و محرومیت‌زدایی یا مبارزه با فساد دادید پس چه شد؟ البته تداوم این وضعیت سبب می‌شود که جامعه نسبت به نخبگان سیاسی بی‌اعتماد شود. به عبارت دیگر مردم نگاه طنز‌آلودی به شعارهای سیاسی دارند. به همین دلیل هرگز این مساله مورد توجه مطبوعات مستقل قرار نگرفت زیرا از همان ابتدا کسی این سخنان را جدی نمی‌گرفت. اما در سایر نقاط جهان وضعیت به این صورت نیست. بر‌خلاف ایران، تمام دولتمردان روی وعده‌های انتخاباتی خود مجبور هستند بایستند. همچنان که اگر اوباما فی‌المثل وعده می‌دهد که 100 هزار نیروی آمریکایی را از عراق بیرون می‌آورد قطعاً این کار را انجام می‌دهد، همچنان که در حال حاضر تنها ۴۰ هزار مستشار نظامی در عراق وجود دارد که کار نظامی انجام نمی‌دهند. اولاند نیز در تبلیغات خود وعده داده بود که مالیات از افراد پردرآمد بیشتر گرفته می‌شود و عملاً این کار را انجام داد. حداقل این است که اگر سیاستمداری نتواند به وعده‌های خود جامه عمل بپوشاند در این مورد توضیح می‌دهد اما آیا شما تا به حال شاهد بودید که آقای احمدی‌نژاد یا یکی دیگر از رهبران اصولگرا توضیح بدهد که چرا نتوانسته‌ایم شعارهای خود را محقق کنیم. به عبارت دیگر خود را موظف به پاسخگویی در برابر ملت ندانسته و نمی‌دانند. البته این ضعف تنها به آقای احمدی‌نژاد ‌برنمی‌گردد، بسیاری از مسوولان از جمله ریاست قوه‌ مقننه و نمایندگان مجلس و... برای عملکرد خود توضیح ارائه نمی‌دهند. همین رویکرد موجب شده تا مردم اعتمادی به این شعارها و وعده‌ها نداشته باشند به همین دلیل مردم توجه نمی‌کنند آقای ولایتی و یا آقای متکی چه شعاری را داده است.

فارغ از بی‌اعتمادی در بین اقشار جامعه یک نگرانی وجود دارد که این افراد چرا برنامه خود را ارائه نمی‌دهند، چطور می‌خواهند به برنامه خود جامه عمل بپوشانند. فکر می‌کنید عدم ارائه برنامه مدون و جامع برای تحقق اهداف چه دستاوردی داشته باشد؟
عدم ارائه برنامه مدون و جامع موجب می‌شود که وضعیت اقتصادی کشور به مراتب بدتر شود زیرا افراد بر اساس یکسری کلیات مبهم برنامه‌ریزی می‌کنند. همواره این سوال برای من مطرح بوده که این افراد چطور بدون برنامه جزیی و دقیق می‌خواهند شعارهای خود را عملیاتی کنند؟ به طور مثال آقای محسن رضایی چطور می‌خواهد به اقتصاد کشور سرو‌سامان دهد؟ ایشان به گونه‌ای سخن می‌گوید که گویی تمام مشکلات به واسطه حضور محمود احمدی‌نژاد به وجود آمده است و اگر به جای احمدی‌نژاد، محسن رضایی قرار می‌گرفت کشور گلستان می‌شد. ایشان با وجود اظهار نظرهای متعدد در حوزه اقتصاد ایران هرگز به این مساله اشاره نکردند که تمام مشکلات از اقتصاد دولتی و رانتی ایران نشات گرفته است و تا زمانی که کسی مانند آقای هاشمی کلنگ بر ندارد و این اقتصاد فاسد را خراب نکند و به جای اقتصاد دولتی، اقتصاد آزاد بازار را حاکم نکند، مشکلات حل نخواهد شد. ایشان به جای ارائه راه‌حل، همواره یکسری کلیشه تحویل مردم می‌دهند و هرگز به مشکلات ریشه‌ای مردم اشاره نمی‌کنند. رفتار ایشان مصداق کسی است که به عیادت بیماری رفته و به جای دادن آنتی‌بیوتیک به وی یکسری ویتامین بدهد تا وی تقویت شود. اگر ایشان توجهی به کشورهای دیگر که موفق شده‌اند می‌کرد، متوجه می‌شد که چطور می‌توان اقتصاد ایران را متحول کرد همچنان که برزیل طی دو دهه توانست از اقتصاد بیست و دوم به اقتصاد هفتم دنیا برسد یا اینکه ترکیه سالیانه صادراتی بیش از ۱۲۰ میلیار دلار داشته باشد. ایشان شعارهای اقتصادی‌ای می‌دهند که انسان شگفت‌زده می‌شود. چگونه می‌شود بدون انجام یک رفرم اقتصادی بنیادی آن گونه که در برزیل، هند، چین، آرژانتین، ترکیه، آفریقای ‌جنوبی، مالزی و... صورت گرفت، بدون از میان برداشتن اقتصاد فاسد و ناکارآمد دولتی حاکم بر ایران بتوان کوچک‌ترین گامی در جهت بهبود وضعیت اقتصادی کشور برداشت؟ ایشان می‌گویند در دو سال اقتصاد ایران را از این رو به آن رو خواهند کرد. رای‌دهندگان از ایشان می‌پرسند که کاری را که می‌شده در دو سال انجام دهیم پس چرا شما و ‌همفکران اصولگرای‌تان نتوانسته‌اید هنوز آن را بعد از ۳۴ سال به انجام برسانید؟

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها