تاریخ انتشار:
وقتی اقتصاد به جنگ فقر میرود…
تبارشناسی مایکروفاینانس
سرمایه خرد یا مایکروفاینانس ابزاری اثبات شده برای مبارزه با فقر در مقیاس گسترده است.
سرمایه خرد یا مایکروفاینانس ابزاری اثبات شده برای مبارزه با فقر در مقیاس گسترده است. این ابزار توانمند، وامهای خرد یا مایکروکردیت را در اختیار متقاضیان بیبضاعت که غالباً زنان جامعه هستند، قرار میدهد تا بتوانند کسبوکاری برای خود راه بیندازند یا کار خود را توسعه بخشند. به این ترتیب فقرا نیز میتوانند با بهرهگیری از ابتکار عمل، خلاقیت و تلاش خود و حمایت مالی موسسات مایکروفاینانس، راهی برای خروج از فقر بیابند. ضمن آنکه با دسترسی به ابزارهای مالی، خانوادهها میتوانند بسته به اولویتهای خود در پرداخت هزینه تحصیل فرزندان، خدمات بهداشتی، کسبوکار، تغذیه و یا خرید خانه سرمایهگذاری کنند.
پیشینه این مفهوم به اواسط قرن 19میلادی بازمیگردد؛ زمانی که لایساندر اسپونر، نظریهپرداز و فیلسوف آمریکایی مقالهای در باب مزایای اعتبار خرد برای کارآفرینان و کشاورزان نوشت و آن را راه رهایی مردم از فقر اعلام کرد. کمی پس از آن فردریش ویلهلم رایفسن نخستین بانک تعاونی اعطای وام را برای حمایت از کشاورزان روستایی در آلمان بنیان گذاشت. تعابیر جدید از مایکروفاینانس ریشه در دهه 1970 دارد، یعنی زمانی که موسساتی نظیر بانک گرامین بنگلادش و بنیانگذار خلاق آن پروفسور محمدیونس، صنعت نوین مایکروفاینانس را بنیان گذاشتند و به آن شکل دادند. اخترحمیدخان را یکی دیگر از پیشگامان این صنعت میدانند.
مایکروفاینانس در مقایسه با مایکروکردیت مفهوم جامعتری است. این واژه به مجموعهای از وامها، اندوختهها، بیمه، خدمات انتقال و سایر خدمات مالی که متوجه مشتریان کمدرآمد است، اطلاق میشود. در حالی که مایکروکردیت مقدار اندکی پول است که از سوی بانک یا موسسه وامدهنده، در قالب وام به متقاضیان داده میشود. برخلاف وامهای تجاری رایج، برای دریافت وامهای خرد نیازی به ضمانت نیست و معمولاً کل وام در مدت شش ماه بازپرداخت میشود. این بازپرداخت مجدداً در چرخه اعطای وام قرار میگیرد و سبب میشود پول دوباره به کار بیفتد و به دست وامگیرندگان بعدی برسد. مشتریان مایکروفاینانس غالباً نرخ بالایی از بازپرداخت را دارند. نرخ بازپرداختی معادل 95 تا 98 درصد که در مقایسه با وامهای دانشجویی یا بدهی کارتهای اعتباری در ایالات متحده وضعیت بسیار بهتری را نشان میدهد. موسسات مایکروفاینانس (MFIs) نیز بسیار مشتریمدار هستند. در بسیاری موارد کارشناسان آنها مستقیماً به محل کار متقاضیان مراجعه میکنند تا وام را تحویل داده یا اقساط را دریافت کنند. سایرین در مراکز محلی خود که عملیات بانکی و سایر خدمات در آن ارائه میشود به طور هفتگی با
وامگیرندگان ملاقات میکنند. ملاقات هفتگی وامگیرندگان در این مراکز سبب میشود آنان در دیدار با یکدیگر موفقیتها و ایدههای خود را با دیگران در میان بگذارند و راهکارهایی برای حل مشکلات شخصی و شغلی به هم ارائه دهند. اما چرا عمده مشتریان مایکروفاینانس زنان هستند؟ مطالعات نشان داده است زنان سود حاصل از کسبوکار خود را برای تحصیل فرزندان و بهبود وضعیت زندگی خانواده، تغذیه و توسعه کاری صرف میکنند. بنابراین نهتنها خود آنان و خانوادهشان از ثمره این کسبوکار بهره میبرند بلکه کل جامعه نیز از این پیشرفت منتفع میشود. منابعی نظیر وامها، اعانه، ضمانت و سرمایهگذاری شخصی، سرمایهگذاران اجتماعی، بنیادهای خیریه، بانکهای محلی، نهادها، دولت و سازمانهای بینالمللی، تامین مالی برنامههای مایکروفاینانس را بر عهده دارند.
چرا مایکروفاینانس؟
به طور معمول بانکها خدمات مالی نظیر وام یا دیگر تسهیلات مالی را به مشتریانی که درآمد اندکی دارند و یا اساساً درآمدی ندارند، ارائه نمیدهند. بانکها صرف نظر از آنکه اندوخته مشتری اندک است یا کلان، هزینههای مدیریت حساب را از مشتری خود دریافت میکنند. علاوه بر این، فقرا از دارایی و مایملکی که بتوانند به عنوان وثیقه به بانک بسپارند محروماند. حتی آن دسته که مالک زمین هستند سندی ندارند که در حکم ضمانت قابل ارائه باشد. به دلیل مشکلاتی از این دست، افراد بیبضاعت هنگامی که به پول نیاز پیدا میکنند، یا به بستگان و آشنایان خود روی میآورند یا به رباخواران محلی، که نرخ بهره دریافتی آنها بسیار بالاست. مروری بر 28 مطالعه که نرخ بهره در 14 کشور آسیایی، آمریکای لاتین و آفریقا را مورد بررسی قرار دادهاند نشان میدهد بهره بیش از 76 درصد رباخواران بیش از 10 درصد در ماه و در 22 درصد، بیش از 100 درصد در ماه است؛ و این در حالی است که در مقایسه با بانکها، وامدهندگان محلی با سرعت و سهولت بیشتری پول در اختیار نیازمندان قرار میدهند. مایکروفاینانس تنها راهکاری است که میتواند دست کم بخشی از این تنگناها و کمبودها را برطرف کند.
در حال حاضر 25 میلیارد دلار در صنعت مایکروفاینانس در چرخش است. برآورد میشود که این صنعت برای آنکه بتواند به نیازهای تمامی محرومان دنیا پاسخ دهد 250 میلیارد دلار سرمایه لازم دارد. مایکروفاینانس صنعتی است که به سرعت رشد میکند و به همان سرعت به نگرانیها دامن میزند. سرمایه عظیمی که در این صنعت وجود دارد خود منبع بالقوه خطر است مگر آنکه به خوبی و به درستی مدیریت شود.
همان گونه که تجربه ایالت آندراپرادیش در هند نشان داده است، این سیستم به آسانی میتواند با شکست روبهرو شود. عدم استفاده مشتریان بالقوه، بدهیهای بیش از حد، رویههای ضعیف اجرایی، چشمپوشی از تعهدات و قوانین نارسا، برخی از عوامل این شکست به شمار میروند.
استانداردها و قواعد
در اقتصادهای در حال توسعه و به ویژه در مناطق روستایی، بسیاری از اموری که به عنوان فعالیتهای مالی شناخته میشوند مبتنی پر «پول» نیستند. به عبارت دیگر پول واسطه انجام این امور نیست. به طور کلی فقیر به کسی اطلاق میشود که «پول» ندارد، اما یقیناً در زندگی فقرا نیز موقعیتهایی پیش میآید که به پول نیاز پیدا میشود یا به چیزهایی که تنها با پول میتوان خرید. برخی از این نیازها عبارتند از: ازدواج، زایمان، آموزش، بیماری، بیکاری، راهاندازی یک کسبوکار جدید، خرید زمین یا ماشینآلات، بهسازی منزل و ... .
افراد تنگدست غالباً شیوههای خلاقانهای نظیر جایگزینهای غیرپولی را برمیگزینند تا نیازهای خود را برطرف کنند. این جایگزینها از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوتند اما معمولاً احشام، زیورآلات و فلزهای بهادار را دربر میگیرند. بسیاری از نیازمندان از منابع غیررسمی پول قرض میکنند و به شیوههای غیررسمی آن را پسانداز میکنند. از موسسات خیریه وام یا اعانه میگیرند. از شرکتهای دولتی بیمه میخرند؛ و همین سبب میشود تفکیک مایکروفاینانس از فعالیتهایی از این دست دشوار باشد. میتوان ادعا کرد دولتی که به بانکها دستور میدهد برای مشتریان بیبضاعت خود حساب اندوخته افتتاح کنند، یا رباخوارانی که به مردم پول قرض میدهند یا حتی موسسات خیریه به نحوی درگیر مایکروفاینانس هستند. این در حالی است که تنها توسعه تعداد موسسات مالی که به نیازمندان خدمات ارائه میدهند و نیز تقویت ظرفیت این موسسات، بهترین راه کسب اطمینان از خدماترسانی مالی به فقراست. برخی قواعدی که تجربه یک و نیم قرن مایکروفاینانس را به اختصار بیان میکند، در سال 2004 از سوی گروه مشورتی کمک به فقرا (CGAP) ارائه شد و از سوی سران گروه هشت در نشست G8 در همان سال مورد
تایید قرار گرفت:
فقرا نه فقط به وام بلکه به پسانداز، بیمه و خدمات نقل و انتقال پول نیازمندند.
مایکروفاینانس بایستی برای خانوادههای محروم، مفید و مثمر باشد: به آنان کمک کند تا درآمد خود را افزایش دهند، سرمایه کسب کنند و در برابر شوکهای خارجی خود را مجهز و تقویت کنند.
مایکروفاینانس باید بتواند خود را تامین کند. کمکهای نقدی دولت و خیریهها کمیاب و نامطمئن هستند بنابراین برای کمک به تعداد زیادی از نیازمندان، مایکروفاینانس باید خود، هزینههای خود را تامین کند.
مایکروفاینانس باید با ایجاد موسسات محلی دائمی همراه باشد.
مایکروفاینانس باید نیازهای مالی افراد محروم را به سیستم مالی جریان اصلی در یک کشور پیوند دهد.
وظیفه دولت تقویت خدمات مالی است و نه فراهم کردن آن.
سرمایههای اهدا شده میبایست مکمل سرمایه خصوصی باشد و نه رقیب آن.
مانع اصلی، کمبود موسسات و مدیران قوی در این حوزه است. کمکهای بلاعوض باید روی ظرفیتسازی متمرکز شود.
محدود کردن نرخ سود به ضرر فقرا تمام میشود چرا که بدین ترتیب موسسات مایکروفاینانس قادر نخواهند بود هزینههای خود را پوشش دهند و این خود، عرضه اعتبار را کاهش خواهد داد.
موسسات مایکروفاینانس میبایست عملکرد خود را هم از نظر مالی و هم اجتماعی اندازهگیری و با شفافیت اعلام کند.
مایکروفاینانس به عنوان ابزار توسعه اقتصادی- اجتماعی شناخته میشود و به وضوح از امور خیریه قابل تفکیک و تشخیص است. گفته میشود خانوادههای تهیدست و یا بسیار فقیر که نمیتوانند منبع درآمدی برای خود فراهم کنند تا اقساط وام را بپردازند، مشتریان امور خیریه خواهند بود. سایرین به راحتی میتوانند از خدمات مایکروفاینانس بهرهمند شوند.
گرامین؛ بانکی که در مایکروفاینانس درخشید
«اگر موسسهای بتواند برای خانوادههای فقیر بنگلادش منابع مالی تامین کند، آنگاه این میلیونها انسان کوچک با میلیونها شغل کوچک، در کنار یکدیگر، بزرگترین معجزه را در توسعه اقتصادی خلق خواهند کرد.»
این جملهای است که محمدیونس، بنیانگذار گرامین بر زبان میراند. مردی که با اندیشههای انساندوستانه خود، مفاهیمی نظیر مایکروفاینانس و مایکروکردیت را توسعه بخشید و به مردمانی که سالها، با فقر و فلاکت کنار آمده بود و ناگزیر با آن خو گرفته بود، نوید رهایی از فقر داد.
در سال 1976، پروفسور یونس در سمت رئیس برنامه اقتصاد روستایی در دانشگاه چیتاگونگ بنگلادش، پروژه تحقیقاتی را آغاز کرد تا امکان راهاندازی یک سیستم اعطای اعتبار را بررسی کرده و بر مبنای آن بتواند خدمات بانکی ویژهای را برای روستاییان بیبضاعت فراهم سازد. بدین ترتیب نخستین گامها برای تشکیل بانک گرامین، برداشته شد. پروژه بانک گرامین (گرامین در زبان بنگلادشی به معنای روستا یا دهکده است) با هدف اعطای تسهیلات بانکی گسترده به زنان و مردان بیبضاعت، کاهش استثمار افراد محروم از سوی وامدهندگان، ایجاد فرصتهای خوداشتغالی برای جمعیت کثیری از افراد بیکار در روستاهای بنگلادش، وارد کردن افراد محروم -به ویژه زنان خانوادههای بسیار فقیر- به چارچوبی سازمانی که در آن بتوانند خود، مشکلاتشان را درک و مدیریت کنند، راهاندازی شد. مطالعه عملیاتی مذکور در سالهای 1979 - 1976، در Jobra (روستای مجاور دانشگاه چیتاگونگ) و برخی دیگر از روستاهای همجوار پیگیری شد. در سال 1979، با حمایت مالی بانک مرکزی بنگلادش و نیز بانکهای تجاری ملی، این پروژه به ناحیه Tangail (ناحیهای در شمال داکا، پایتخت بنگلادش) توسعه پیدا کرد. موفقیت پروژه در این
ناحیه نیز منجر به گسترش آن در نواحی متعدد دیگری در سراسر کشور شد. در اکتبر سال 1984، پروژه بانک گرامین با تصویب دولت، به یک بانک مستقل تبدیل شد و اکنون این بانک متعلق به روستاییان بیبضاعتی است که مشتریان آن محسوب میشوند. وامگیرندگان بانک، مالک 90 درصد از سهام آن هستند و 10 درصد سهام باقیمانده، متعلق به دولت است. بانک گرامین، سازمانی با سرمایه خرد
(microfinance) و یک بانک توسعه اجتماعی است که به منظور اعطای وامهای خرد (تحت عنوان مایکروکردیت یا گرینکردیت) بدون ضمانت به افراد جامعه، راهاندازی شده است. مبنای فکری این بانک آن است که فقرا نیز مهارتهایی دارند که پرورش نیافته است. رهیافت «اعتبار مبتنی بر گروه»
(group-based credit)، که در این بانک در پیش گرفته شده است، از فشارهای درونگروهی کمک میگیرد تا وامگیرندگان را به رعایت احتیاط و دقت در امور مالی در سرمایهگذاریها، مقید سازد و بدین ترتیب آنها را در بازپرداخت وام و کسب اعتبار مناسب، توانمند کند. گرامین بر این باور است که بنیادهای خیریه پاسخ مناسبی به معضل «فقر» نیستند چرا که با افزایش وابستگی و سرکوب قوه ابتکار فقرا، آنان را در چرخه معیوب فقر گرفتار میکنند و بدین ترتیب فقر در جامعه تداوم مییابد. در حالی که «وام» به افراد فرصت میدهد تا ذوق و استعداد خود را در تجارت یا کشاورزی به کار گیرند، درآمدزایی کنند و بدین ترتیب بدهیهای خود را بپردازند. گرامین به همین منظور، روشهای منطقی و موجهی برای اعطای اعتبار در پیش گرفته است. سیستم اعطای وام گروهی، پرداخت هفتگی اقساط و اعطای وامهای طولانی مدت، از جمله این روشهاست. هدف گرامین، ترویج استقلال مالی در میان طبقات محروم جامعه است. پروفسور یونس، تمامی وامگیرندگان را تشویق میکند که در نهایت، خود به پسانداز روی آورند و سرمایه محلی خود را به منبع جدیدی برای وام تبدیل کنند. از سال 1995 تاکنون، گرامین90درصد از
وامهای خود را با درآمد حاصل از سود بانکی و سپردههای گرد آمده، تامین کرده است. به عبارتی میتوان گفت منافع وامگیرندگان جدید را با منافع سپردهگذاران- سهامداران درهم آمیخته است. گرامین با تبدیل سپردههای افراد در روستاها به وامهایی برای نیازمندان در همان نواحی روستایی، خود را از دیگر موسسات مالی متمایز کرده است. در طول سالیان گذشته، در انواع وامهایی که این بانک اعطا میکند، تنوع بیشتری ایجاد شده است. از آن جمله میتوان به منابع و وامهایی برای حمایت از کسبوکار بستگان نزدیک اعضای گرامین اشاره کرد. وامهای کشاورزی فصلی و قراردادهای اجاره به شرط تملک برای تجهیزات و دستگاهها، از دیگر تسهیلات این بانک هستند.
بانک گرامین بیش از هر چیز دیگر، به سبب سیستم «وامدهی با منافع مشترک» (Solidarity Lending) شهرت دارد. این شیوه وامدهی، سنگ بنای سیستم مایکروکردیت است که در حال حاضر در 43 کشور دنیا اجرا میشود. اگرچه هر وامگیرنده میبایست عضوی از یک گروه پنجنفره باشد، اما لازم نیست که گروه، ضمانت وام تعلقگرفته به تکتک اعضا را بر عهده بگیرد. مسوولیت بازپرداخت وام، کاملاً بر عهده فرد وام گیرنده است، در حالی که گروه ناظر است تا هر عضو به شیوهای متعهدانه عمل کرده و هیچ عضوی در بازپرداخت وام دچار مشکل نشود. هیچ فرمی برای «بدهی مشترک» در کار نیست؛ بدین معنا که اعضای گروه متعهد به پرداخت دیون فرد بدهکار نیستند. البته در عمل، اعضا غالباً در جمعآوری پول برای پرداخت بدهیهای فرد مقروض مشارکت میکنند و بعدها، پول خود را از وی باز پس میگیرند. گرامین با اتخاذ سیاست عدم اعطای اعتبار مجدد به گروهی که یکی از اعضای آن بدهکار است، این رفتار را تسهیل و ترویج کرده است. بانک همچنین ارزشهای ویژهای را در قالب «تصمیمات 16گانه» ترویج میکند. در هر یک از شعبههای بانک، مراجعان این «تصمیمات 16گانه» را میخوانند و به تبعیت از آن، متعهد
میشوند. در نتیجه این مرامنامه، وامگیرندگان گرامین به اتخاذ عادات اجتماعی مثبت، ترغیب و تشویق میشوند. یکی از این عادات مثبت، فرستادن بچهها به مدرسه است. گفته میشود از زمان صدور این مرامنامه، تقریباً تمامی وامگیرندگان فرزندان خود را به کلاسهای درس میفرستند. شکی نیست که این اتفاق، خود زمینهساز تغییرات اجتماعی و سوادآموزی نسل بعدی در بنگلادش خواهد شد. نکته مهم دیگر آن است که هیچ گونه ابزار قانونیای بین بانک گرامین و وامگیرندگان وجود ندارد و سیستم تنها بر مبنای «اعتماد» عمل میکند. برای تکمیل وام، گرامین وامگیرندگان را ملزم میکند تا هر از گاهی، مقادیر اندکی از پول خود را (در حسابهایی نظیر حساب اضطراری یا حساب گروهی) پسانداز کنند. این پسانداز به عنوان بیمهای در برابر اتفاقات پیشبینینشده، به کار میرود. گرامین مدعی است، بیش از نیمی از وامگیرندگان این بانک در بنگلادش (نزدیک به 50 میلیون نفر) به لطف وامهای دریافتی، از فقر جدی نجات یافتهاند. اندازهگیری استانداردهایی نظیر حضور تمامی فرزندان در سن تحصیل، در مدارس، سه وعده غذایی برای همه اعضای خانوار، یک سرویس بهداشتی، یک خانه مسقف، آب شرب سالم
و توانایی بازپرداخت 300 تاکا (در حدود چهار دلار) در هفته، شاهدی بر این مدعاست. بنگلادش، پایگاهی برای کسب تجربه در سیستم بانکی گرامین بود. مدل اقتصادی و توسعه اجتماعی گرامین، در این کشور توسعه پیدا کرد، آزموده و اصلاح شد. اکنون نوبت آن بود که نسخه محلی شده و متناسب این الگو در هر کشوری که با معضل فقر دست به گریبان است، پیاده شود. به همین سبب، در سال 1989، ائتلاف گرامین (Grameen Trust)، با هدف سرمایهگذاری، آموزش، حمایتهای تکنیکی و مبادله تجربیات با اقتصاددانان و بانکداران کشورهای دیگری که در انتظار پیوستن به سیستم این بانک بودند، آغاز به کار کرد. کمی بعد، برنامه نسخهبرداری بانک گرامین (GBRP) از سوی «گرامین تراست» راهاندازی شد تا در مبارزه علیه فقر، به تمام کشورهای جهان یاری رساند. بانک گرامین، با این برنامه، از الگوبرداری سیستم خود در سراسر جهان حمایت کرده و آن را ترویج میکند.
دیدگاه تان را بنویسید