تاریخ انتشار:
نگاهی به رابطه دولتهای جمهوری اسلامی با صدا و سیما
ماجرای طولانی جامجم و دولت
هنگامیکه جوانان انقلابی در ساعاتی پس از ظهر ۲۲ بهمنماه ۱۳۵۷ جامجم را فتح کردند، در مخیلهشان نیز نمیگنجید که اعلام چند جمله توسط آنها مهر پایانی باشد بر طومار واژه پرطنین سلطنت ۲۵۰۰ساله این سرزمین. قرائت پیام رادیویی توسط مرحوم محلاتی عملاً همه سنگرهای رژیم را فروریخت و میتوان گفت که پس از ساعت ۱۶:۳۰ بعدازظهر ۲۲ بهمن دیگر هیچ مانعی در برابر ملت و انقلابیون یارای مقاومت نیافت.
هنگامیکه جوانان انقلابی در ساعاتی پس از ظهر 22 بهمنماه 1357 جامجم را فتح کردند، در مخیلهشان نیز نمیگنجید که اعلام چند جمله توسط آنها مهر پایانی باشد بر طومار واژه پرطنین سلطنت 2500ساله این سرزمین. قرائت پیام رادیویی توسط مرحوم محلاتی عملاً همه سنگرهای رژیم را فروریخت و میتوان گفت که پس از ساعت 16:30 بعدازظهر 22 بهمن دیگر هیچ مانعی در برابر ملت و انقلابیون یارای مقاومت نیافت. نکته ظریف آنکه از همان روز هم رقابتی پنهان در میان انقلابیون برای سکانداری این مرکز راهبردی عظیم به وجود آمد. چپها که اتفاقاً بدنه قدرتمندی در میان متخصصان و هنرمندان جامجم داشتند، تلاش کردند به هر صورت ممکن آنجا را به تسخیر خود درآورند. از سوی دیگر بسیاری از چهرههای نزدیک به رهبری انقلاب نیز به دنبال آن بودند که این بخش استراتژیک را در اختیار خود قرار دهند. با این همه همای اقبال ریاست بر این رسانه پیش از همه بر دوش صادق قطبزاده چهرهای که آن روزها مورد اعتماد رهبری انقلاب و بسیاری از روحانیون از جمله آیتالله شریعتمداری بود نشست. آن روزها بخش عمده انتقادها از عملکرد این رسانه به نیروهای چپ و تا حدودی مجاهدین خلق بازمیگشت
که کمتر اخبار آنان پوشش داده میشد و در مقابل اخبار نیروهای موسوم به خط امام به صورتی گسترده مورد توجه این رسانه قرار میگرفت. با این حال همگی بازیگران جغرافیای سیاست در ایران آن روزها به اندازهای از آنتن سیما سهمی میبردند. پس از انتخاب ابوالحسن بنیصدر به ریاستجمهوری و بروز اختلافات بین او و بعضی از سران حزب جمهوری آرامآرام نوعی مقایسه در زمینه پوشش رسانهای هر کدام از گروهها توسط رسانههای حکومتی در میان مردم و سیاسیون به وجود آمد. در سالهای 1359 و 1360 به صورتی تلویزیون نزدیکتر به رئیسجمهور و رادیو بیشتر به اعضای حزب جمهوری مقاربت داشت. همین امر هم بحثهای زیادی را به راه انداخت تا جایی که سران حزب جمهوری از جمله آیات سیدمحمد بهشتی، سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی که عملاً اخبار آنان در سیما سانسور میشد، در نامهای اعتراضی خواهان پایان یافتن این بایکوت خبری شوند. با پایان یافتن ماجرای بنیصدر، حاکمیت یکدست شد و اداره بزرگترین رسانه از اولویتهای جریانهای سیاسی خارج شد. نوع رابطه محمد هاشمی جانشین صادق قطبزاده با سایر ارکان نظام به ویژه به سبب حرفشنوی کامل وی از برادرش-اکبر هاشمی که آن زمان
رئیس مجلس بود- بسیار کمتنش بود. با این حال برخی از چهرههای دوراندیشتر نسبت به آینده انحصاری این رسانه نگرانیهایی را مطرح میکردند. به طور نمونه در زمان بازنگری در قانون اساسی میرحسین موسوی نخستوزیر وقت خواهان ایجاد تمهیداتی برای خصوصیسازی در این بخش شده بود، پیشنهادی که از سوی راستها و چپهای حاضر در جلسه رد شد. در دوره ریاستجمهوری اکبر هاشمیرفسنجانی نیز نوع رابطه صدا و سیما و دولت بسیار گرم و نزدیک بود. علی لاریجانی وزیر ارشاد کابینه هاشمی بود که بنا به حکم مقام معظم رهبری به جامجم منتقل شده بود. در آن ایام این رسانه عملاً توجیهگر همه اقدامات دولت شده بود و به یکی از بلندگوهایی بدل شده بود که واژه سردار سازندگی را به هر مناسبتی در کنار نام رئیسجمهور قرار میداد. با این حال در سالهای پایانی عمر دولت هاشمی و به موازات فاصلهگیری او از جناح راست سنتی، صدا و سیما نیز از دولت فاصله گرفت. با پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1376 عملاً صدا و سیما که همه اعتبار خود را روی نامزد مقابل متمرکز کرده بود، به یکی از مخالفان سرسخت دولت بدل شد. مردم و دولت نیز از همان ابتدا پیروزی خاتمی را
شکست صدا و سیما ارزیابی کردند. پس از این تاریخ مختصات رابطه دولت و این رسانه کاملاً تغییر کرد. صدا و سیما پس از این دوره در قامت رسانه اپوزیسیون عمل کرده و هر ناکارآمدی را آگراندیسمان کرده و هر موفقیتی را زیر رادیکال ابهام و اما و اگر میبرد. به طور مثال در روزی که نخستین فاز پروژه عظیم پارس جنوبی به همت دولت افتتاح شد، اخبار سیما تنها به صورتی گذرا به این خبر پرداخت، اما در همان روز افتتاح پلهبرقی پل عابر پیاده در میدان هفتتیر توسط شهردار همجناح روسای سازمان صدا و سیما -محمود احمدینژاد- در بخشهای مختلف خبری مورد توجه ویژه قرار گرفت. در دوره احمدینژاد رفتار صدا و سیما با دولت تبدیل به نگاتیو دوره قبل شد و اگر این دو سال آخر نبود، احتمالاً انتقادی از این دولت در خروجیهای این رسانه که در حال حاضر به یکی از بزرگترین غولهای رسانهای جهان بدل شده است، مشاهده نمیشد.
در این دوره مخاطبان که بسیاری از مشکلات را با پوست و گوشت خود لمس میکردند و دولت را مسوول بخش عمده آن میدانستند، بهتزده از اخبار عجیب صدا و سیما به خشم آمده و پس از چندی ترجیح دادند اخبار ایران و جهان را از کانالهای دیگر به دست آورند. در شش سال نخست صدارت احمدینژاد مجریان و گویندگان تلویزیون در مقابل دولتمردان و بهویژه شخص احمدینژاد نقش میکروفن خندانی را بازی میکردند که تنها وظیفه تایید سخنان عجیب آنان را داشتند. هنر اصلی این عزیزان این بود که در مقابل ادعاهای عجیب این دولتمردان شاخ درنیاورند! پس از پیروزی حسن روحانی مسوولان صدا و سیما دو راه در پیش داشتند، نخست گام نهادن در مسیری که در سال 1376 در آن گام نهاده بودند و دوم انتخاب راهی که در شش سال نخست دولت احمدینژاد وارد آن شده بودند. مسوولان صدا و سیما در این چند ماه بارها عزم خود را برای ورود به هر یک از این راهها جزم کرده بودند، اما برخورد متفاوت حسن روحانی و کابینه نسبت به اسلاف خود موجب شد صدا و سیما نتواند مسیری مشخص را در این زمینه انتخاب کند.
در آستانه سالگرد پیروزی حسن روحانی هستیم. در این یک سال شاهد آن بودهایم که دولتیها رضایت چندانی از این رسانه نداشته و خواهان اصلاح رویه این نهاد بودهاند. به نظر میرسد که برای رسیدن به تعاملی منطقی بین دولت و صدا و سیما باید انتظارات این دو نهاد از هم تعدیل شود. از سویی رئیسجمهور و دولت باید بپذیرند که صدا و سیما ارگان روابط عمومی آنها نیست و از سوی دیگر صدا و سیما نیز باید با فاصله گرفتن از نگاههای یکسویه جناحی، خود را از مقام روابط عمومی یکی از جناحهای سیاسی کشور یا نسخه تصویری روزنامههای تندرویی مانند کیهان و جوان دور کرده و به رسانهای فراگیر بدل شود. با این حال بعید به نظر میرسد به این زودیها شاهد تغییر در نگاه گردانندگان دولت یا صدا و سیما باشیم. در کنار این موارد اما نکتهای دیگر نیز میتواند راهگشا باشد. اگر بخش خصوصی بتواند در بخش تاسیس، تملک و راهاندازی شبکههای تلویزیونی وارد شود، عملاً ماجرای نارضایتی دولتها از صدا و سیما از حیز انتفاع ساقط خواهد شد و دغدغه اصلی همه به سمت جذب بیشتر مخاطب معطوف میشود. پایلوت این فضا را میتوان در مطبوعات امروز جستوجو کرد. فضایی که از کیهان و جوان
تا دنیای اقتصاد، اعتماد و ایران همگی هرچند نابرابر اما امکان رقابت دارند.
دیدگاه تان را بنویسید