تاریخ انتشار:
حسن بهشتیپور، مدیر سابق العالم از تجربیات خود در مواجهه با دولت میگوید
صدا و سیما با دولت منصفانه برخورد کند
۲۷ اردیبهشت بود که سخنان حسن روحانی، رئیسجمهور کشورمان به مناسبت روز جهانی ارتباطات که قرار بود مستقیم و به زبان رسانهای «زنده» از تلویزیون پخش شود با تاخیر به روی آنتن رفت و جالبتر اینکه تاخیر بیتاثیر نبود و بخشهایی از سخنان روحانی سانسور شده بود. این اتفاق جرقهای در ذهن بسیاری ایجاد کرد که آیا رسانهها آن هم از نوع رسانه ملی چنین اجازهای نسبت به انتشار سخنان مسوولان کشور دارد یا خیر؟ و در نهایت رابطه رسانه و دولتها باید چگونه باشد؟ با همین دغدغهها به سراغ حسن بهشتیپور، مدیر سابق شبکه العالم، مدیر کل آسیای مرکزی معاونت برونمرزی صدا و سیما رفتیم و درباره این مساله با او گفتوگویی داشتیم.
با توجه به اینکه فعالیت رسانهها در هر کشوری میتواند تاثیرگذار بر شرایط دولتها و جامعه باشد، در ابتدا بهطور کلی رابطه رسانه با دولت در کشوری مانند کشور ما چگونه باید تعریف شود؟
رسانه در فضای فعالیت خود در هر کجای جهان در گام اول باید متعهد به مخاطبش باشد. در گام بعدی نیز باید متعهد به کار حرفهای خود چه در قالب روزنامه و چه در قالب تلویزیون باشد. به عبارتی یک رابطه دووجهی وجود دارد. رسانه باید به مخاطب خبر و برنامهای را ارائه دهد که بر صحت یا سقم آن آگاه است و بر اطلاعاتی که منتقل میکند، اشراف دارد. در برابر هم باید به فعالیت روزنامهنگاری و خبررسانی متعهد شود. در کار حرفهای ایجاب میکند که استقلال رسانه حفظ شود و نباید رسانهای به دلیل نگاه جناحی، حزبی یا پول و سایر مسائل، له یا علیه دولت حاکم، فرد خاص یا جریانی خاص به پخش برنامه یا نگارش مطلب بپردازد. البته این روند کاملاً نسبی است. یک روزنامه یا یک رسانه حرفهای هیچگاه به خاطر منافع خود به نقد دولت نمیپردازد یا عکس آن به تمجید و تعریف از دولتی دیگر مشغول نمیشود. اگر واقعاً برای کشف حقیقت و ارائه واقعیت به مخاطبش تلاش کند آنگاه مسیر را درست پیموده است. به هر حال افراط و تفریط در رسانههای ما بسیار وجود دارد. البته نسبت به چنین رسانههایی باید تاکید کنم که یا آنها مخاطبانشان را کمهوش و کمفهم دیدهاند که چنین میکنند
یا منافع یکسویه وجود دارد که منجر شده است آنها دولتی را یکطرفه نقد یا تمجید کنند. چه رسانهای که با پز روشنفکری یکطرفه نقد میکند و چه آن رسانهای که یکطرفه با چشم بسته جانبداری میکند، هر دو آنها اشتباه میکنند.
در بعضی از کشورها، معمولاً دولتها رسانه بهویژه شبکه تلویزیونی در اختیار دارند که بتوانند فعالیتها و برنامههای خود را پوشش دهند. نیاز به چنین رویکردی را در کشور ما برای پیشبرد اهداف دولتها چگونه ارزیابی میکنید؟
در چنین کشورهایی معمولاً احزاب و گروهها با وجود روزنامهها به فعالیت رسانهای میپردازند و در برخی کشورها همچون ایتالیا احزاب نیز از شبکه تلویزیونی استفاده میکنند. مثلاً حزب آقای برلوسکونی شبکه تلویزیونی و رادیویی دارد. در این کشور معمولاً روزنامههای احزاب و گروهها نشانه و معرف دارند و مشخص است که طرفدار چه جریانی هستند و رویه آنها چگونه است. اما همین روزنامههای شناسنامهدار خارجی که مشخص است از چه حزبی حمایت میکنند با این شرط روبهرو هستند که باید در بررسیهایشان رویکرد منصفانه داشته باشند تا مخاطبانشان را از دست ندهند. به عبارتی ضمن حفظ منافع گروه، حزب و جریان خود که علنی و شفاف است و پنهانکاری در آن وجود ندارد در مقوله جناح رقیب یا آنجا که قرار است از جناح خودشان تحسین و تمجید کرده باشند باید جنبه انصاف را در نظر گیرند تا مخاطبشان را از دست ندهند. در ایران طبق قانون اساسی مساله انحصار رادیو و تلویزیون وجود دارد شاید اگر بازنگری در قوانین انجام گیرد؛ همچنان که آن را به صورت متمرکز نگه میدارند برنامههای تولیدی را به بخش خصوصی بدهند. البته در رابطه با احزاب و گروهها که بحث بر سر رسانه تنها
مقوله روزنامه و سایتهای خبری است شاید بتوانند روزنامههایی که موضع اصلی یک حزب است روی کار آیند که تاکنون چنین نشده است. ما در کشورمان حتی روزنامههایی که مشخصاً فکر گروه و حزب را نشان دهد چندان نداریم و همیشه در کنار روزنامهها چهره پنهانی وجود داشته است. معمولاً رسانهها در کشور ما تنها در نگاه اهل نظر جریان و گروهش قابل تشخیص است.
شما به فعالیت انحصاری رادیو و تلویزیون در کشور اشاره کردید. با توجه به اینکه صدا و سیما در جایگاه تنها شبکههای درونمرزی و به عبارتی رسانه ملی است؛ قطعاً چارچوبی برای فعالیتهایش تعریف شده است. در چنین شرایطی به نظر شما روند و رفتار رسانه ملی با دولت صحیح است؟ چنانچه ما حتی در ماههای اخیر شاهد آن بودیم که بخشی از سخنان رئیسجمهور سانسور شده است.
برای صدا و سیما اساسنامهای وجود دارد که از سالها پیش احتمالاً 61 یا 62 تدوین شده است و هنوز مورد بازنگری قرار نگرفته است. طبیعی است که پس از این همه وقت نیاز است بازنگری در آن انجام گیرد. بهطور معمول در این اساسنامه به روتوش سخنان و نظمدهی اشاره شده است و احتمالاً در برخی موارد اجازه حذف و سانسور سخنان مسوولان داده میشود. اینکه بخواهیم بگوییم روتوش کردن یا سانسور سخنان رئیسجمهور حتماً رفتار اشتباهی است؛ من موافق نیستم. هر کس که کار خبری کرده باشد با چنین رویکردی روبهرو شده است. اما آنچه در این بحث باید مورد توجه قرار گیرد میزان و چارچوب این روند است. این صحبت به این شکل درست است که به هر میزان و هر شکلی نباید سانسور انجام گیرد و محدوده آن باید مشخص باشد. از آن مهمتر این رویکرد بیدلیل نباید باشد. به عبارتی در تعیین چنین چارچوب و معیاری باید دلیل چنین روندی وجود داشته باشد و مشخص باشد در چه صورت و تا چه میزان چنین اجازهای وجود دارد. من بهشتیپور نباید به سلیقه خودم و چون مثلاً سردبیرم دست به چنین کاری بزنم. بلکه معیاری باید تعریف شود که برای چه و چگونه این کار را میتوانیم انجام دهیم. به عبارتی
چنان باشد که منطق حکم میکند و به هر کس بگوییم آن را منطقی بداند.
شما از روتوش کردن صحبت کردید، اگر منظور شما نظم دادن است با سوال من تفاوت دارد. منظور من سانسور و حذف مطلب است. مثلاً از پخشی که صورت میگیرد.
درست است روتوش، سانسور نیست. روتوش آنجا اتفاق میافتد که فردی سخنی گفته باشد اما در آن اشتباه کرده است. پس برای توضیح بهتر قضیه باید بگویم تا آنجا که من میدانم حذف و سانسور بخشی از سخنان رئیسجمهور مجوز ندارد اما روتوش کردن سخنان مطابق با آنچه در هر رسانهای سردبیر آن را تشخیص میدهد که باید چه از لحاظ بیان و چه چینش خبر اصلاح شود؛ در تمام رسانهها و تلویزیون اتفاق افتاده است و اتفاق جدیدی نیست. بار دیگر تاکید میکنم تمام این دخل و تصرفات باید ضابطهمند و در چارچوب باشد و چگونگی آن دقیق مشخص باشد؛ نه بر اساس سلایق افراد. بنابراین نیاز است معیاری بر اساس مصالح کشور و با مصادیق مشخص باشد. بهگونهای که ابهامی وجود نداشته باشد که قابلیت تفسیر به آن دهد. چنان روشن باشد که هر کس آن را ببیند بر صحت آن مهر تایید بزند.
در فضای فعلی چنین معیاری برای رسانههای کشور ما در قبال برخورد با سخنان مسوولان وجود داشته است؟
من درباره تعریف چنین معیاری اطلاعی ندارم. اما بر اساس اساسنامه صدا و سیما، چنین رویکردی وجود داشت. اما طبیعتاً اگر درباره صدا و سیما یا سایر رسانهها چنین رویکردی از آن زمان (سال 61 و 62) وجود داشته باشد همانطور که پیشتر گفتم نیاز دارد که بازنگری شود. درباره صدا و سیما باید روشنامه تنظیم شود و تنظیم و تشریح خبر تغییر کند. بر این اساس متناسب با آن روشنامه و دقت نظری که صورت میگیرد مطمئناً دولت و این رسانه ضوابطی برایشان تعریف میشود که حدود و اختیارات خود را در قبال یکدیگر میشناسند. البته این برنامه نیاز به فعالیت تخصصی و حرفهای دارد و باید کمیتهای که مسلط به کار خبری است، پیشنویسی را تهیه کند و پس از آن اساسنامه هم باید مراحل قانونیاش را در مجلس طی کند. در خبر سرعت، دقت و صحت باید در کنار هم باشد و اگر چنین کمیتهای تشکیل شود نباید این موارد را از یاد ببرد.
برای سوال پایانی اگر صدا و سیما را رسانه ملی بدانیم و چنانچه پیش از این اشاره کردید، انحصاری است بنابراین به نظر میآید نیاز به تعامل با دولت دارد. در چنین شرایطی این رسانه باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
از زاویه رسانه ملی بودن باید گفت این رسانه باید به موقع و دقیق اطلاعرسانی کند. در برابر دولتها هم باید منصف برخورد کند. این رسانه باید حریمهای شخصیتها را نگه دارد؛ در کنار همه این موارد به منافع ملی کشور نیز توجه کند. به عبارتی به اخلاق رسانهای همراه با درک شرایط کشور توجه ویژه داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید