جدایی تاریخی شرق و غرب اوکراین
دو خط موازی به هم نمیرسند
از زمان آغاز تنشها در اوکراین پس از سقوط ویکتور یانوکوویچ، همه از درگیری میان شرق و غرب عالم بر سر این کشور سخن میگویند. اما شواهد نشان میدهد اوکراین به لحاظ تاریخی در درون خود نطفه چنین درگیری و تنشی را پرورانده است. در این مقاله نگاهی اجمالی به این زمینهها میاندازیم و تلاش میکنیم مفهوم افتراق میان شرق و غرب را به لحاظ اقتصادی و فرهنگی که به صورت تاریخی شکل گرفته است، تشریح کنیم.
از زمان آغاز تنشها در اوکراین پس از سقوط ویکتور یانوکوویچ، همه از درگیری میان شرق و غرب عالم بر سر این کشور سخن میگویند. اما شواهد نشان میدهد اوکراین به لحاظ تاریخی در درون خود نطفه چنین درگیری و تنشی را پرورانده است. در این مقاله نگاهی اجمالی به این زمینهها میاندازیم و تلاش میکنیم مفهوم افتراق میان شرق و غرب را به لحاظ اقتصادی و فرهنگی که به صورت تاریخی شکل گرفته است، تشریح کنیم. در سال 2004، فرمانداران استانهای شرقی اوکراین هشدار دادند که اگر یانوکوویچ در انتخابات پیروز شود، شرق اوکراین از هم خواهد پاشید. یانوکوویچ در آن انتخابات بحثبرانگیز شکست خورد. در این سال انتخابات ریاستجمهوری به روی کار آمدن یانوکوویچ منجر شد، اما اعتراض به تقلب در انتخابات که از حمایت قدرتهای غربی رقیب روسیه برخوردار بود، تا حدی بالا گرفت که با رای پارلمان، انتخابات باطل و در پی انتخابات مجدد، رقیب او، ویکتور یوشچنکو با ۵۲ درصد آرا به ریاستجمهوری رسید. اگرچه پس از انتخاب ویکتور یوشچنکو، همفکر او، یولیا تیموشنکو به مقام نخستوزیری رسید اما این دوره چندان طول نکشید و ویکتور یانوکوویچ که پیش از شکست در انتخابات نخستوزیر
بود، بار دیگر (سال ۲۰۰۵) به عنوان نخستوزیر مشغول به کار شد. کشور همچنان دوپاره باقی ماند. اما بحث جداییطلبی در مناطق شرقی مسکوت شد. چند سال بعد در سال 2010 پس از ناامیدی مردم از انقلاب نارنجی، جدایی میان شرق و غرب دوباره شدت گرفت.
اما جدایی شرق و غرب در اوکراین مساله امروز و دیروز نیست. شرق اوکراین خیلی زودتر از غرب این کشور و در قرن هفدهم به دامان امپراطوری روسیه افتاد. این نکته کوچک شاید توضیح تاریخی مناسبی باشد که چرا پس از فروپاشی شوروی، مردمان شرق سیاستمداران حامی روسیه را حمایت کردند. اوکراین غربی سالیان سال تحت کنترل اروپا مانند لهستان و امپراتوری اتریش بود. حتی یکسوم غربی اوکراین تا جنگ جهانی دوم اصالتاً جزیی از لهستان بوده است. به همین دلیل است که ساکنان غربی اوکراین همیشه از سیاستمداران غربگرا حمایت کردهاند. همچنین خصوصیات زبانی و مذهبی نیز در این کشور در دو نیمه شرق و غرب متفاوت است. در شرق اوکراین مردم عموماً روسیزبان و ارتدوکس هستند و در غرب اغلب اوکراینیزبان و تحت تاثیر مذهب کاتولیک؛ که این هم به واسطه نزدیکی به روسیه از سویی و اروپا از سوی دیگر شکل گرفته است. از آنجا که فرهنگ مردم یک منطقه هرگز تابع مرزهای رسمی و قانونی نبوده، چنین جداییهایی درون قلمرو سرزمینی کشورها مساله تازهای نیست. اما مشکل جدایی در اوکراین تنها به جغرافیا و مذهب برنمیگردد. «آدریان کاراتنیچکی» عضو شورای آتلانتیک ایالات متحده آمریکا میگوید:
«افتراق اصلی میان کسانی است که میراث شوروی را ستایش میکنند و کسانی که آن را تراژدی میدانند.» از این رو میتوان گفت اگر تاریخ معاصر را میتوانستیم حذف کنیم این تنشها نیز تخفیف مییافت. قرنهای متمادی اوکراین -با منابع غنی خاک سیاه که این کشور را به تولیدکننده عمده دانه تبدیل کرده بود- میان قدرتهای رقیب دست به دست میشد. در قرن 16 بخش بزرگی از کشور در سیطره لهستان و لیتوانی بود. در قرن 17 جنگ میان تزار روسیه و اتحادیه لهستان-لیتوانی، جدایی درونی اوکراین را عمیقتر کرد. بخشهای شرقی رودخانه دنیپر خیلی زود به آغوش امپریالیسم روسیه افتاد. این بخش به «کرانه چپ» شهره شد و به مرکز صنعت و زغال مبدل شد. اراضی غرب دنیپر یا «کرانه راست» در کنترل لهستان باقی ماند. بخش کوچکی از آن نیز در قرن 19 به امپراتوری اتریش رسید. (این امپراتوری با اتمام جنگ جهانی اول به پایان رسید) اما صلح در این کشور چندان دوامی نداشت. پس از انقلاب 1917، اوکراین یکی از کشورهایی بود که جنگ داخلی خونینی برای پیوستن به شوروی در سال 1920 متحمل شد. این بخش از خاک اوکراین همچنان از سیطره روسیه به دور ماند و سرانجام در نتیجه جنگ جهانی دوم به خاک
اتحاد جماهیر شوروی ضمیمه شد.
اوکراین در این زمان به مرکز اقتصادی عمده زغال و آهن تبدیل شد. زبان اوکراینی -که در مناطق روستایی به آن تکلم میشد- و دو بار با حکم تزار روسیه ممنوع شده بود، در زمان شوروی دوباره متداول و قانونی شد.
در اوایل دهه 1930، و در زمان ژوزف استالین، اجبار دهقانان به پیوستن به مزارع اشتراکی، به قحطی انجامید که جان هزاران اوکراینی را گرفت. پس از آن، استالین هزاران شهروند شوروی را به اوکراین کوچاند تا دوباره اقتصاد آن رونق بگیرد. این وقایع تاریخی به خوبی توضیح میدهد که چرا در شرق اوکراین، آن موج ناسیونالیسمی که این کشور را تحت تاثیر قرار داده، هرگز چندان عمیق نبوده است. حتی در نقشه اکولوژیکی اوکراین، میتوان جدایی مناطق شرقی و مناطق جنوبی را با بقیه کشور دید. در این نواحی استپی، خاک حاصلخیز کشاورزی به وفور یافت میشود در حالی که نواحی شمالی و غربی بیشتر جنگلی هستند. «سرهی پلوخی»، استاد دانشگاه هاروارد میگوید: «ما در موسسه تحقیقاتی دانشگاه، خط قطری را که نواحی استپی را از مناطق جنگلی در شرق و غرب اوکراین جدا میکند به دقت ترسیم کردیم. خیلی جالب است که این خط دقیقاً بر نقشه تمایلات سیاسی ساکنان شرق و غرب اوکراین و واکنش آنها به انتخابات ریاستجمهوری بین سالهای 2004 تا 2010، منطبق است.» دو سوی شرق و غرب جغرافیایی کشور به وضوح در دو جبهه مقابل ایستادهاند. هر چه به مناطق مرکزی نزدیکتر میشویم، توزیع آرا
متعادلتر میشود و هر دو سوی ماجرا تقریباً نیمی از آرا را به دست میآورند. در نقشه پیشرو، نواحی استپی اوکراین را میبینیم که به نحو شگفتانگیزی با مناطق آبیرنگ در نقشه اول منطبق است. اما بهرغم چنین خطوط به ظاهر محکمی میان شرق و غرب، یک جدایی دیگر در میان هر دو طرف وجود دارد و آن اختلاف بین نسلهاست. در شرق اوکراین نسل جوان که به سختی دوران شوروی را به یاد میآورند، کمتر از پدران و مادرانشان در پیوستن به روسیه و جدا شدن از اوکراین همنوایی میکنند. به هر حال این گرایش مطلق نیست و سرشماری موثقی هم در این باره صورت نگرفته است. ولی نظرسنجیهای ابتدایی (مثلاً در مسکو تایمز) نشان میدهد تمایل افراد زیر 30 سال نسبت به گروههای سنی بالاتر حدود 20 درصد کمتر است.تظاهرات و اعتراضها در شرق اوکراین دلالت بر چیزهای بیشتر از خود دارد. در ابتدا تظاهرات بر سر اروپا بود ولی کمکم به اعتراض علیه فساد با خواسته دموکراسی تبدیل شد. منطقه دونباس در زمینه اقتصادی به خوبی نشان میدهد چرا ساکنان شرق اوکراین به روسیه متمایل شدهاند. دونباس یکی از معدود مناطق صنعتی در دوره امپراتوری تزارهای روسیه بود. دهقانان از زبانها و
ملیتهای مختلف از مناطق مرزی به آنجا مهاجرت میکردند تا در معادن و کارخانههای دونباس کار کنند. آنها بهتدریج زبان و فرهنگ روسیه را پذیرفتند. به همین دلیل این منطقه امتزاجی از فرهنگها و زبانهای مختلف با غلبه فرهنگ و زبان روسی شد. بعدها به گاه استقلال در سال 1991، دونباس به برگ برنده اوکراین تبدیل شد. کارگران این منطقه موجی از اعتصاب علیه ناکارآمدی اقتصادی مسکو به راه انداختند. در آن سال بیشتر اهالی دونباس حتی روستبارها، که به قول کییف برای مدیریت بهتر اقتصادی اعتماد کردند، از استقلال حمایت کردند. اما همانطور که میشد حدس زد استقلال برای اوکراین و برای این منطقه بهطور خاص پیامد اقتصادی مثبتی نداشت و دونباس همچنان به بازار روسیه وابسته ماند. در نتیجه عجیب نیست که علاوه بر مساله غامض قومیت، تنش اقتصادی نیز در بحث آینده منطقه شرق اوکراین جایگاه مهمی دارد. اقتصاد اوکراین، اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد است که GDP آن طی 10 سال پس از استقلال از شوروی سابق بهطور مدام کاهش یافت. اما پس از سال 2000 تا سال 2008 رشد خوبی را تجربه کرد. در سال 2007، رشد اقتصادی این کشور به هفت درصد رسید. در سال 2008 اقتصاد اوکراین
در رتبه 45 جهان قرار گرفته بود. اما در این سال بهشدت تحت تاثیر بحران جهانی اقتصاد قرار گرفت و در نتیجه آن به میزان 15 درصد افت تولید ناخالص ملی را تجربه کرد. بیش از 60 درصد صادرات اوکراین به کشور استقلالیافته از شوروی فرستاده میشود (بیشتر به روسیه، بلاروس و قزاقستان). گاز طبیعی اکنون مهمترین محصول صادراتی آن است. مشکلی که اوکراین اکنون با آن درگیر است تنها سیاسی نیست. بلکه اقتصاد آن هم در وضعیت کما به سر میبرد. اقتصاددانها پیشبینی میکنند به زودی نرخ تورم این کشور، ونزوئلا را پشت سر بگذارد و اوکراین از پرداخت بدهیهایش عاجز بماند. شاید به همین دلیل باشد که مقامات دولت موقت اوکراین برای به دست آوردن وام صندوق جهانی پول حاضر شدند همین چند روز پیش در شرق اوکراین جوی خون راه بیندازند. صندوق بینالمللی پول تهدید کرده بود اگر دولت موقت از کنترل مناطق شرقی کشور ناتوان شود، 17 میلیارد دلار وامی را که وعده داده بود به این کشور پرداخت نخواهد کرد.
یک راننده تاکسی در منطقه دونباس در پاسخ خبرنگار الجزیره میگوید: «احساس میکنم ما از قطار این کشور جا ماندهایم.» اشاره او به تبعیضی است که مردم مناطق شرقی تحت حاکمیت سیاستمداران غربگرا آن را احساس میکنند. اما اوکراین بهطور مکرر بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بهصورت پاندولی بین بلوک شرق و غرب در حال نوسان بوده است. در نتیجه نمیتوان وضعیت وخیم اقتصاد را که در منطقه شرقی، این کشور بیشتر تحت تاثیر آن بوده است به گرایش دولتها به غرب یا شرق مرتبط دانست. این راننده تاکسی میافزاید «شنیدهام نخستوزیر جدید هنوز هیچی نشده میخواهد حقوق بازنشستگی را کم کند. مردم چه کار باید کنند؟» بسیاری از مردم شرق اوکراین معتقدند منابع غنی منطقه آنها (بهویژه دونباس) به بقیه اوکراین یارانه میدهد. اما طبق آماری که کییف تایمز منتشر کرده است، دونباس تنها 12 درصد تولید ناخالص داخلی اوکراین را تامین کرده و در عوض 21 درصد یارانه دولتی در سال 2010 به این منطقه اختصاص داده شده است.
در ماه مارس 2008 جمعیتی حدود دو هزار نفر که پرچم «جمهوری دونتسک» را در دست داشتند (پرچمی که در سال 1918، لنین رهبر شوروی به این کشور داد)، در نزدیکی میدان لنین در کییف گرد آمدند و فریاد زدند «رفراندوم! فدراسیون!» اما تظاهراتکنندگان در دونباس واقعاً نمیدانند چه میخواهند. آنها علیه دولت کییف شعار میدادند، ولی پیوستن به روسیه میان خود آنها نیز بحثی بهشدت چالشی است و هر روز حرفشان را در این باره تغییر میدهند. این تنش آیینهای از سردرگمی هویتی در اوکراین است. کسانی که دونباس را دیدهاند معتقدند دونباس شبیه سنگر روسیه است که به تن اوکراین نمینشیند. بهرغم این، بر اساس سرشماری سال 2001 حدود 57 درصد از ساکنان دونباس خود را اوکراینی معرفی کردهاند. اما بسیاری از مردم اوکراین از اینکه مقامات روسیه یک بار گفته بودند اوکراین در اصل متعلق به روسیه است، به خشم آمدند. حتی 38 درصد از روستبارها واقعاً با جدا شدن از اوکراین همدلی ندارند. به این ترتیب، جدایی تبار و نژاد معیار خوبی برای تعیین علایق سیاسی مردم ساکن شرق و غرب اوکراین نیست.
اگر به دنبال معیار جایگزینی باشیم، به نظر میرسد اختلاف اشتغال نسبت به جدایی قوم و مذهب در تنش جاری در این کشور تعیینکنندهتر است. تحت حکومت ویکتور یانوکوویچ رئیسجمهور برکنار شده اوکراین، صاحبان کسبوکارهای کوچک در شرق اوکراین مورد تاختوتاز مافیای محلی که از متحدان یانوکوویچ به شمار میرفتند، قرار داشتند. دادستانهای فاسد دولتی از خلأهای قانونی برای خاموش کردن صدای کسانی که حاضر نبودند مالیات «حفاظت» بپردازند، استفاده میکردند. کسبوکارهای کوچک در این منطقه از شعارهای ضدفساد در میدان استقلال حمایت میکردند. اما آنهایی که در مناطق صنعتی شرق اوکراین کار میکنند، بحران را از دریچه دیگری میبینند. آنها کاملاً حامی روسیه نیستند ولی در عین حال خودشان را با خواستههای میدان استقلال همدل نمیبینند. برای مثال «آرتیوم میسورا» که صاحب کارخانه تولید ماشینآلات است، میگوید: «روسها در چند ماه گذشته هیچ سفارشی از کارخانه او نگرفتهاند. به علاوه، پول سفارشهایی را هم که پیش از نوامبر تحویل داده بودیم هنوز پرداخت نکردهاند.» بیثباتی سیاسی تولید کارخانههای محلی را بهشدت مختل کرده است. با افزایش کنترل کییف روی این
مناطق، ترس و نگرانی از آینده اقتصاد کارخانهای در منطقه دونباس بالا گرفته است. اینها به علاوه ناامیدی صاحبان صنایع از دولتهای راستگرایی که پیش از یانوکوویچ در قدرت بودند، آنها را به سوی روسیه سوق میدهد. اما مساله این است که روسیه خود اکنون باید برای تحریمهای فزاینده غرب چارهای بیندیشد. صندوق بینالمللی پول اعلام کرده که اقتصاد روسیه به دلیل درگیری این کشور در بحران اوکراین به رکود کشیده شده است. این نهاد مالی، کاهش سرمایهگذاری در روسیه به دلیل تحریمهای کشورهای غربی را دلیل این رکود اعلام کرد. صندوق بینالمللی پول پیشتر 3/1 درصد رشد برای اقتصاد روسیه در سال جاری پیشبینی کرده بود، رقمی که بر اساس آخرین برآوردها پس از اوجگیری تنشها در اوکراین، بیش از 2/0 درصد نخواهد بود. رهبران دونباس که به دولت موقت وفادارند، ادعا میکنند ناآرامیها در این منطقه حاصل سناریویی در خارج از کشور است. در دوران شوروی کلیشه بیگانههراسی به تنشها دامن میزد. در آن زمان زبان اوکراینی بیشتر به سازمانهای ناسیونالیستی که در غرب اوکراین با ارتش روسیه میجنگیدند (در دهه 40 و اوایل دهه 50)، نسبت داده میشد. ترس فراگیری نسبت به
غرب در اوکراین وجود داشت. اکنون هم در تظاهرات طرفداران روسیه، اتحادیه اروپا با حزب نازی آلمان مقایسه میشود. آنها میگویند بروکسل (مقر اتحادیه اروپا) میخواهد روسها و اوکراینیها را برده خودش کند. به همین دلیل آنها سالها رابطه سیاسی و اقتصادی نزدیکی با روسیه که آنها را به خودشان نزدیک میدیدند، برقرار کرده بودند. در این مناطق، حتی رسانههای روسیه نسبت به تلویزیون اوکراین نفوذ بیشتری دارند. رسانههایی که حاکمان جدید را فاشیست مینامند. البته خاستگاه حزبی و سخنان اولیه آنها پس از به قدرت رسیدن هم فاصله چندانی با این توصیف ندارد. در هفته اخیر، دولت موقت اوکراین که پیشتر در توافق چهارجانبه ژنو به همراه روسیه متعهد شده بود در فروکش کردن بحران در شرق این کشور بکوشد، ارتش خود را به شهرهایی که در آنها طرفداران روسیه سر به شورش برداشتهاند فرستاد. ساختمان مقر اتحادیههای کارگری اودسا به آتش کشیده شد و بسیاری از معترضان در آن آتشسوزی زنده زنده سوختند. همانطور که گفته شد جدایی شرق و غرب اوکراین مساله تازهای نیست ولی مدتها خاموش بود و میتوانست خاموش باقی بماند. حالا واکنش دولت موقت به جداییطلبی در شرق کشور
نشانهای از ایجاد تنشی درازمدت است. اما دولت موقت این کشور نتوانسته ریشههای تاریخی این جدایی را ارزیابی کند، یا به عمد آنها را نادیده گرفته است.
منابع:
1- Nationalgeographic.com
2- Aljazeera.com
3- Opendemocracy.net
4- Theatlantic.com
دیدگاه تان را بنویسید