تاریخ انتشار:
هاشمیرفسنجانی: روحانی را اصلح میدانم
دومین کارت مجلس دهم به اعضای دولت یازدهم
بحث دو انتخابات ایالات متحده و ایران دو مساله مهمی هستند که در هفته پیش به شدت مورد توجه رسانهها قرار داشتند. دو رقابتی که به صور مختلف در سرنوشت ساکنان این مرز پرگهر دخیل خواهد بود.
«وقایع اتفاقیه» در یادداشتی به قلم حشمتالله فلاحتپیشه، نماینده مجلس نوشت: «از سال ٢٠٠٠ میلادی به بعد، دو راهبرد در منطقه و دنیا مقابل هم وجود دارد؛ یک راهبرد یکجانبهگرا که بوش آن را نمایندگی میکرد و راهبرد دیگر، چندجانبهگرا که ادامه سیاست کلینتون بود و از سوی اوباما شکل گرفت؛ بنابراین آنچه درباره ایران و آمریکا مطرح میشود، در این راهبردها، قابل طرح است. اتحادیه اروپا تلاش میکند آمریکا در رابطه، چندجانبهگرا عمل کند؛ ولی در آمریکا حتی اگر ترامپ هم نخواهد، بخشهایی از نخبگان ساختاری جمهوریخواه سعی میکنند دولت آمریکا، چندجانبهگرا با تحمیل اقتدارآمیز تصمیمات آمریکایی عمل کند؛ یعنی آمریکاییها حق وتو را در بسیاری از امور داشته باشند. باید توجه داشت که قدرت آمریکا هرگز به اندازه قدرت آنها در سال ٢٠٠٠ که بوشِ پسر آن را نمایندگی میکرد، نیست و این، حقیقتی غیرقابل انکار است. نه احمدینژاد توانست قطعنامهها را پاره کند، نه ترامپ میتواند برجام را پاره کند؛ تهدیدهای ترامپ هم درباره پارهکردن برجام، شبیه تهدیدهای احمدینژاد درباره پارهکردن قطعنامههای بینالمللی است چون هر دو این موارد، جزو رژیم
بینالمللی است و احمدینژاد و ترامپ، این توان و امکان را ندارند که این قرارداد بینالمللی را نادیده بگیرند و پاره کنند. حتی اگر ترامپ هم برجام را پاره کند، ایران توانسته به بخشی از خواستههای خود درباره لغو تحریمهای بینالمللی برسد؛ بنابراین بههیچوجه ترامپ با پارهکردن ظاهری برجام هم نمیتواند اوضاع را به دوران تحریمهای ١١ساله برگرداند و این عامل موجب میشود واقعگرایان او را به واقعگرایی در قبال قدرتی مانند ایران دعوت کنند.»
«جوان» نیز در این باره نوشت: «...بازی خیمهشببازی دموکراسی آمریکایی ممکن است بتواند به صورت کوتاهمدت جنبش اعتراضی مردم آمریکا را کنترل کند؛ لیکن بیشک بر حجم و شدت این حرکت روز به روز افزوده و سرانجام به فروپاشی آمریکا منجر خواهد شد. به احتمال قوی این مدل اعتراضی خیلی زود به سراغ کشورهای اروپایی نیز خواهد رفت و آنان نیز طعم تلخ افشاشدن مفاسد دموکراسی مبتنی بر دیکتاتوری لیبرال - سرمایهداری را خواهند چشید. با توجه به فضای اعتراضی شکلگرفته این احتمال قویاً وجود دارد که بهتدریج مردم آمریکا متوجه کلاه گشادی که به سرشان رفته، بشوند که دراینصورت ترامپ برای جلوگیری از واگرایی و سرعتگرفتن حرکت استقلالطلبانه به سمت جنگی بزرگ و در حد جهانی حرکت کند. در ادامه راه در صورت گسترش افتضاحات ناشی از بیکفایتی ترامپ، ممکن است سردمداران آمریکا یا با بهانهای (مثل ماجرای واترگیت) ترامپ را معزول و معاون وی را به جای او بنشانند یا (مانند ماجرای کندی) او را با ترور از پیش پا بردارند. انتخابات آمریکا برای دولتمردان ما نیز بسیار درسآموز است؛ چراکه به عیان تمام پیشبینیهای رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی را درباره
بدعهدی و فریبکاری شیطان اکبر و طاغوت اعظم به اثبات رسانده و وقت آن است که دولتمردان بهدور از بازیهای سیاسی و جناحی در مسیر تقویت وحدت ملی و تکیه بر ظرفیتهای داخلی و تحقق اقتصاد مقاومتی گام بردارند و مطمئن باشند که تطهیر دموکراسی آمریکایی و دلبستن به جنایتکاران و دغلبازان آمریکایی اگر خیانت نباشد قطعاً مصداق حماقت است.»
دومین کارت مجلس دهم به اعضای دولت یازدهم
هفته پیش رحمانیفضلی دومین کارت زرد دولت را از مجلس دشت کرد. مصطفی کواکبیان، مسعود مقصودی و شهباز حسنپور سوالکنندگانی بودند که بهدلیل تعیین تکلیف نشدن پرونده مالباختگان «پدیده شاندیز»، وزیر کشور را به صحن علنی کشاندند. موضوعی که البته از نظر عبدالرضا رحمانیفضلی سوال «ملی» نبود و در توجیه آن هم توضیح داد: «در دولت چندین مورد داریم که وزارت کشور در مورد آنها بهعنوان مسوول امنیت داخلی وارد شده است؛ اما اصل این موضوع به این وزارتخانه برنمیگردد.» او اصل شکلگیری شرکت پدیده که از سال 88 شروع به کار کرده و شیوه تصاحب املاک آن را برخلاف قانون دانست و تاکید کرد: «در سالهای ۸۸ تا ۹۲ اقدام قانونی جدی در برابر این شرکت انجام نشده است حتی عکسهای یادگاری با مسوولان این شرکت گرفتند و کمکهایی از سوی مسوولان گذشته به این شرکت صورت گرفته است.» رحمانیفضلی در ادامه با بیان این موضوع که «با توجه به تبلیغات این شرکت در رسانه ملی، مردم به صداوسیما اعتماد کردند»، درباره کارهایی که برای برگشت مال مردم انجام شده توضیح داد: «در سال ۹۳ با اخطار قوه قضائیه به این شرکتها جلوی ساختوسازها گرفته شد. بازهم قوه قضائیه شرکت را
موظف کرد تعهدات خود را انجام دهد. در ادامه کار به شورای عالی امنیت ملی احاله شد و کارگروهی به ریاست استاندار تشکیل شد تا این مسائل را پیش ببرد. قوه قضائیه بر اساس تعهدی که گرفت 75/2 درصد ارزش سهام سهامداران را افزایش داد.» او سپس بیان کرد به دلیل عدم کفایت مدیران، قوهقضائیه آنها را عزل کرد و مقداری از مال مردم به شرکت بازگردانده شد. در ادامه کواکبیان با بیان اینکه بر اساس گزارش فتا بیشترین اخبار در فضای مجازی درباره اتفاقات حول پدیده شاندیز است، تاکید کرد: «این مساله دیگر نه فتنه است نه انحراف، بلکه مردمی هستند که سهامدارند و در این زمینه متضرر شده و آسیب دیدهاند، مشکل جدی در این راستا وجود دارد که باید فکر اساسی بشود.» او خطاب به وزیر کشور که در آن زمان رئیس دیوان محاسبات بوده نسبت به تخلفات انجامشده از طرف صداوسیما شکایت و تاکید کرد: «درست است که این پدیده، پدیده شوم دولت گذشته است، اما زمانی که ۳۸۰ مترمربع مصوب داشت، بالای یک میلیون و صد هزار مترمربع ساخته شد که هیچکس جلوی آن را نگرفت و بیش از ۹۰۰ مترمربع هم در کیش ساخته شده است؛ همچنین صداوسیما بیش از ۱۷ میلیارد تومان برای تبلیغات پول از این شرکت
گرفت.» در ادامه علی مطهری که در آن زمان ریاست مجلس را برعهده داشت نظر سه نماینده سوالکننده از وزیر را پرسید. مقصودی و شهبازی اعلام کردند قانع شدهاند اما کواکبیان گفت از صحبتها قانع نشده اما ترجیح میدهد زمانی بدهد تا وزیر پیگیر موضوع شود تا شاید به جایی برسد. منتها مطهری تاکید کرد بر اساس آییننامه باید اعلام کند قانع شده یا نه و با امتناع نماینده تهران از اعلام قانع شدن اقدام به رایگیری کرد. براین اساس نمایندگان سوال از وزیر کشور را وارد دانستند و دومین کارت زرد دولت یازدهم در مجلس دهم به رحمانیفضلی رسید. بعد از اعلام رای، مطهری درباره این موضوع بیان کرد: «البته مقصر اصلی این مساله وزیر کشور نیست. در این ماجرا مشکلاتی رخ داده است که قابل انکار نیست. سوال من این است که چرا مجوزهای اصلی در پروژه پدیده شاندیز صادر شد؟ و چرا جلوی تخلفات از اول گرفته نشد؟ چرا تبلیغ پدیده از صداوسیما منتشر شد؟ چرا تا موضوعی حالت امنیتی پیدا نکند، به آن ورود نمیکنیم؟ آیا ورود اولیه قوه قضائیه به این مساله درست بوده است؟» او در ادامه تاکید کرد: «اگر شما ۳۰۰ جلسه هم برای این موضوع بگذارید تا وقتی که سهامداران پولی دریافت
نکنند، فایدهای نخواهد داشت.» پس از آن هم از وزیر کشور خواست تا بازه زمانیای را برای حل موضوع اعلام کند که او بیان کرد کار بر اساس قانون پیش میرود اما نمیتواند در اینباره زمان و قول دهد.
روحانی را اصلح میدانم
اکبر هاشمیرفسنجانی، هفته پیش گفتوگویی با «آرمان» داشت. او در این گفتوگو تاکید کرد: «همیشه آنچه به آقای روحانی گفتیم و الان هم میگوییم، مساله تیم رسانهای ایشان است. آقای روحانی تیم رسانهای ضعیفی دارد که کارهایش نمود لازم را پیدا نمیکند... چون شما در دولت نیستید و صاحبنظر هستید، این نظر را قبول دارید. این چند روزنامه مستقلی که هستند، خوب عمل میکنند. میدانم برای شما خیلی مشکل است، اینها افکار خودشان را قبول دارند و کار و افکار خودشان را انجام میدهند. اگر دولت هم نبود، اینها کار خودشان را میکردند. حتی در زمان احمدینژاد هم شما حرفهایتان را آنطور که میخواستید، میزدید. آقای روحانی باید یک تیم رسانهای همهجانبه و عالمانهای داشته باشد که دائماً هرجا میبیند که دارند نفوذ سیاسی و خرابکاری میکنند، رخنهها را پر کنند. خیلی از دوستان با رئیسجمهور در مورد رفع این نقیصه صحبت کردهاند. مثل اینکه دفترشان برای این کار کشش ندارد. خود آقای روحانی قبول کرده و گفته است: تیمی بیاورید که کار کنند. ولی وقتی به دفتر محول شد، ماند.» او در بخش دیگری از این گفتوگو به بحث تجمعات درباره کوروش نیز پرداخت و گفت:
«کوروش کسی است که ایرانیها مخالفتی با او ندارند. خودم زمانی که رئیسجمهور بودم به شیراز رفتم و از بناهای تاریخی آنجا دیدن کردم. بحثی بین علامه طباطبایی و ابوالکلام آزاد است و نظرشان این است که کوروش همان ذوالقرنین است که در قرآن است. البته در حد بحث است و همه این را قبول ندارند، ولی این اختلاف هست. کسی با کوروش مخالفتی ندارد و ما هم قبول داریم که کوروش واقعاً مدیر لایقی برای کل منطقه بود. من فکر نمیکنم این حرفهایی که میزنند، مخالفت با کوروش باشد. سوءاستفاده از اجتماعی است که جنبه ملی دارد. ملیگرایی و وطندوستی چه اشکالی دارد؟ اینکه مردم ما به خاطر گذشتگانمان و شخصیتهایمان تجمع کنند، چه اشکالی دارد؟ ما مشکلی نداریم. بیدلیل اینها را بزرگ میکنند و عدهای هم بیجهت مخالف ما میشوند.»
زیباکلام بدون روتوش
حسین دهباشی برای مجموعه تاریخ شفاهی «خشت خام» سلسله گفتوگوهایی با برخی فعالان سیاسی انجام داده است. چکیده گفتوگوی او با صادق زیباکلام استاد دانشگاه تهران در «شرق» منتشر شد. در بخشی از این گفتوگو آمده است: «...باید اعتراف کنم برای اولینبار در عمرم که در زندگیام برمیگردم به عقب، شاید مقطعی که بیشترین تاثیر را در ساختن صادق زیباکلام امروزی گذاشت، مقطعی بود که من برای دکترا رفته بودم و دوباره برگشته بودم به انگلستان؛ سال ٦٣ تا ٦٩، ٧٠. آن شش، هفت سالی که من برگشتم به انگلستان و دکترایم را خواندم، نقطهعطفی بود؛ نقطه عطف تاریخی مهمی بود و واقعاً من را از یک حالت به حالت دیگری درآورد. هشت سال در آموزش عالی انگلستان بود اما صادق زیباکلام آنقدر بیسواد و عقبافتاده بود که نمیدانست این دانشگاهی که هشت سال در آن است، چگونه میگردد؟ چه برسد به اینکه پارلمان مملکت انگلستان، چه کار میکند؟ نقشش چیست؟ هیچ چیزی نمیدانستم، هیچ چیز. منتها من میگویم هیچ چیز نمیدانستم و باید اضافه کنم که ما هیچ چیزی نمیدانستیم!...» زیباکلام در بخش دیگری از این گفتوگو تاکید کرد: «من با تکتک یاختههای بدنم لیبرال هستم؛ یعنی
تکتک یاختهها، سلولها، کروموزومها، ژنهای بدن من لیبرال هستند، چون من محصول آن هفت سال دومی بود که به انگلستان رفتم و درس خواندم، آن من را لیبرال کرد! اتفاق بدی که افتاد، این بود که در آن هفت سال من متوجه شدم خیلی از تفکرات من، خیلی از تفکرات سیاسی من، راجع به انگلستان، راجع به آمریکا، راجع به نظام سلطه، راجع به جنگ ویتنام، راجع به مشروطه، راجع به رضاشاه، خیلیهاشان غلط بوده است! و هیچ مبنایی ندارد. آن هفت سال، دفعه دوم بیخودی من را متحول نکرد! من دیدم خارجیها، فرانسویها، دیگران کارهایی را در مورد ایران کرده بودند که من فقط بهجز اینکه کلاه بردارم و به آنها احترام بگذارم، چون میدیدم این هیچ جوری نمیخورد به اینکه استعمار باشد!»
دیدگاه تان را بنویسید