تاریخ انتشار:
نگاهی به سناریوهای احتمالی افراطیها تا انتخابات مجلس
هجده ماه سخت روحانی
اگر به اقدامات جریان افراطی در یک سال گذشته توجه کنیم، به سادگی درخواهیم یافت که فراکسیون اقلیت مجلس یکی از برگهای اصلی بازی جریان منتقد دولت در بازی با حسن روحانی بوده است. سوالهای مداوم و شمشیر داموکلس استیضاح بالای سر اعضای کابینه عملاً به یکی از چالشهای اصلی دولت یازدهم بدل شده است.
این روزها اگر رسانههای منتقد دولت به ویژه در میان طیف تندرو آن را مورد مداقه قرار دهید، شاهد آن خواهید بود که این رسانهها و سیاستگذاران آنها نگران از آینده، حجم حملات به دولت و شخص رئیسجمهور را به صورت محسوسی افزایش دادهاند. ورود به نیمه دوم سال و پر شدن تدریجی پیمانه عمر نهادهایی که بعضی از کرسیهای آن در اختیار این جریان است، موجب شده است که برای بقا از استفاده از هیچ ابزاری فروگذار نکنند. با این وضعیت، بخش عمده تحلیلگران مسائل ایران بر این باور هستند که حسن روحانی و همراهانش دستکم تا یک سال و نیم آینده و برگزاری انتخابات مجلس روزهای بسیار سختی را خواهند گذراند. روزهایی که برای آمادگی با بحرانهای آن از همین امروز باید، حرکتها و سناریوهای جریان افراطی را پیشبینی و برای هرکدام از آنها برنامههای مقابله ویژه طراحی کرد. اصولاً با گذشت بیش از یک سال از استقرار دولت، دیگر نمیتوان با رفتارهای انفعالی یا غریزی به مقابله با افراطیها رفت. رفتارهایی که ممکن است به سبب نداشتن پشتوانه استراتژیک یا کارشناسی بازی در زمین تیم مقابل به شمار آید. برای توضیح بهتر بحث ابتدا باید ابزارهای موثر حریف شناسایی شده و
سپس سناریوهایی را که میتواند توسط این ابزارها تهیه و اجرا شود پیشبینی کرد. با نگاهی به عده و عُده حریف باید گفت ابزارهای تیم حریف به دو بخش ابزارهای رسمی و غیررسمی بدل میشود. در بخش ابزارهای رسمی میتوان به فراکسیون اقلیت مجلس، رسانههای متعدد این گروه و... اشاره کرد. در زمینه ابزارهای غیررسمی نیز برخی چهرههای این جریان در نهادهای حاکمیتی کشور، مدیران باقیمانده از دولت قبل و برخی گروههای خودسر را میتوان فهرست کرد. هر کدام از این ابزارها بهخودیخود میتوانند ایفاگر نقش در چندین سناریوی مستقل یا ترکیبی باشند و حسن روحانی را با چالشهای متعددی مواجه کنند.
اگر به اقدامات جریان افراطی در یک سال گذشته توجه کنیم، به سادگی درخواهیم یافت که فراکسیون اقلیت مجلس یکی از برگهای اصلی بازی جریان منتقد دولت در بازی با حسن روحانی بوده است. سوالهای مداوم و شمشیر داموکلس استیضاح بالای سر اعضای کابینه عملاً به یکی از چالشهای اصلی دولت یازدهم بدل شده است. این ابزار مهم دستکم میتواند سه هدف کلی را در قالب سناریوهای مختلف پیگیری کند. نخستین هدف امتیازگیری از اعضای کابینه برای باقی ماندن آنها در دولت است. این هدف را میتوان در لابهلای بسیاری از پرسشهای فراکسیون اقلیت از وزیران یا نامههای استیضاح امضاشده مشاهده کرد. هدف دیگری که میتوان از حجم بالای پرسشهای نمایندگان و نامههای گاهوبیگاه استیضاح متصور بود، جلوگیری از تمرکز دولت بر روی مسائل اصلی کشور است. به هر صورت مدیرانی که پایه کرسی صدارت خود را لرزان میدانند، به هر صورت بخشی از حواس و انرژی خود را صرف ثابت نگه داشتن کرسی خود خواهند کرد و از سوی دیگر مدیران میانی نیز نمیتوانند به صدر سازمان اعتماد کرده و در نتیجه بخش بزرگی از ظرفیتهای دولت برای حل بحرانها و بهینهسازی امور کشور بدون استفاده باقی میماند. یکی
دیگر از اهداف اقلیت مجلس یارگیری از فراکسیون اکثریت و حتی سایر نهادهای کشور برای روزهای سخت آینده است. این جریان با حمله به حلقههای ضعیفتر دولت در میان مقبولیت در میان اصولگراها تلاش ویژهای به خرج میدهد که با یک تیر دو نشان بزند. نخست اینکه موتلفان اصولگرای دولت را به تدریج به خود جلب کرده و برای آنها منافع مشترک تعریف کند و از سوی دیگر ضمن ایجاد بدبینی بین حامیان قدرتمند دولت -اصلاحطلبان و میانهروها- با بخشهای اصولگرا مانع از حضور بسیاری از اصولگرایان سنتی در فهرست انتخاباتی حامیان دولت در انتخابات آتی شود. مطمئناً دولتیها، اصلاحطلبان و میانهروها به اصولگرایانی که نقش فعال در استیضاح و حذف وزرای کابینه دارند، برای حضور در فهرست اعتدالگرایان روی خوش نشان نخواهند داد، این امر هم سبب خواهد شد بسیاری از چهرههای اصولگرایی که دانسته یا ندانسته وارد بازی جریان تندرو شدهاند، برای بقای سیاسی هم که شده در جاده یکطرفه افراط برانند تا دستکم در فهرستهای انتخاباتی طیف تندرو جایی برای خود دست و پا کنند. رسانههای ریز و درشت جریان منتقد دولت را نیز باید بخشی از ابزار رسمی این جریان به شمار آورد. به نظر
میرسد استراتژی این بخش پس از شوک چندهفتهای پس از پیروزی حسن روحانی کاملاً مشخص باشد. راهبردی که قاعدتاً تا انتخابات با قدرت بیشتری ادامه خواهد یافت. این رسانهها برخلاف دوره محمود احمدینژاد به ذرهبین مشکلات و ناکارآمدیها آن هم تنها در بخش اجرایی کشور بدل شدهاند. این رسانهها طبق سناریوی تعریفشده، هر ناکامی یا شکست دستگاه اجرایی را فاجعهای غیرقابل جبران معرفی میکنند. در بخش کامیابیها و موفقیتهای دولت یازدهم نیز به صورت زیرکانه ضمن استقبال ظاهری، برای ناچیز جلوه دادن آن، هدف فعالیتهای دولت را بسیار فراتر از موفقیت بهدست آمده تعبیر کرده و خودبهخود مخاطب را به این نتیجه میرسانند، که این پیروزی دست کمی از شکست نداشته است. درست مانند استراتژی رسانهای برخی بنگاههای خبری جهانی در دوره جنگ هشت ساله علیه ایران. به طور مثال اگر به فرض نیروهای ایران فاو را فتح میکردند، این رادیوها هدف اصلی عملیات را فتح بصره معرفی کرده و تاکید میکردند ایران پس از ناکامی از دستیابی به هدف اصلی خود، به ناچار به فاو عقبنشینی کرد!
برای مشاهده نمونه تیپیک این استراتژی رسانهای کافی است تا آذرماه صبر کنید. اگر ایران و 1+5 به توافق دست نیافتند، این امر به فاجعهای بزرگ در کارنامه دیپلماسی تیم دولت بدل خواهد شد. اگر هم مذاکرات با موفقیت همراه شد، همین رسانهها زانوی غم بغل خواهند گرفت که چه اهداف بزرگی در سر داشتیم و متاسفانه به جای در غلتان حالا نه چند آبنبات! که چند اسکناس کمارزش کف دستمان گذاشتند.
در بخش ابزارهای غیررسمی نیز، این جریان علاقه ویژهای دارد که ارتباط دولت و دو بخش از حامیان اصلی آن را قطع کند. به هر صورت طبقه متوسط در انتخابات سال 1392 تمامقد پشت ائتلاف اصلاحطلبان و میانهروها قرار گرفت و موجب پیروزی حسن روحانی شد. این طیف مطالبات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... ویژهای داشتهاند و در انتظار رسیدن به آنها هستند. برخی سختگیریهای اجتماعی، افزایش فشارها بر مراکز فرهنگی، عدم پاسخ به بسیاری از خواستهای سیاسی این قشر میتواند، آنان را نسبت به کارایی دولت ناامید کند. از سوی دیگر حوزه علمیه و روحانیون سنتی نیز یکی دیگر از بخشهای حامی دولت در یک سال گذشته بودهاند، به نظر میرسد برخی جریانهای افراطی با بزرگنمایی برخی ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی خواهان ایجاد شکاف میان دولت و حوزههای علمیه هستند. بدون شک پیروزی جریان افراطی در هرکدام از این سناریوها برای حسن روحانی هزینههای هنگفتی را به همراه خواهد داشت. به صورت کلی و در بخش مجلس با توجه به تجربه یک سال گذشته، حسن روحانی و کابینه او باید به این نتیجه رسیده باشند، که جریان تندرو اصولاً برای تفاهم وارد گود پرسش و استیضاح نمیشود و هدف تنها
ضربه زدن به کابینه است. برای کاهش هزینهها در اینباره حسن روحانی میتواند برنامه متفاوتی دستکم تا روز داوری مردم در اسفندماه 94 تدوین کند. به این صورت که با طبیعی دانستن حق سوال و استیضاح نمایندگان، در راس هر وزارتخانه در کنار وزیر یک اتاق فکر نیز طراحی شود و در صورت استیضاح ضمن ماندن وزیر استیضاحشده در آن اتاق فکر یکی دیگر از اعضای آن اتاق به عنوان سرپرست یا نامزد رای اعتماد به مجلس معرفی شود. در این صورت ما شاهد ثبات مدیریتی و کاهش چشمگیر تلاطمات پس از استیضاح در وزارتخانهها خواهیم بود و از سوی دیگر بحث امتیازگیری نیز عملاً از حیز انتفاع ساقط خواهد شد و وزیر نیز بدون لکنت و واهمه از عدم رای اعتماد به صراحت در جلسه دفاع ظاهر خواهد شد. مطمئناً بسیاری از افراطیها به اینکه وزرا در یک تریبون عمومی بسیاری از مسائل را طرح کنند، رضایت نخواهند داد. در کنار این امر نباید از این مساله چشم پوشید که بهترین سلاح برای مقابله با طرحهای افراطیها گفتوگوی صریح با مردم است. حسن روحانی سیاستمدار ماهری است، او مطمئناً از این ابزار نیز در موعد مناسب بهره خواهد گرفت. باید منتظر ماند و دید رئیسجمهور چه زمانی را برای
استفاده از این ابزار مناسب تشخیص خواهد داد.
دیدگاه تان را بنویسید