قرار نبود نرخ اندک بهره در جهان تداوم داشته باشد. هنگامی که در سال ۲۰۰۹-۲۰۰۸ بانکهای مرکزی جهان نرخ بهره کوتاهمدت را به نزدیک صفر رساندند و به منظور کاهش نرخ بهره درازمدت به خرید اوراق قرضه روی آوردند همگان انتظار داشتند این اقدامات غیرعادی با بهبود وضعیت اقتصادی متوقف شوند. اما چنین نشد.
جواد طهماسبی
The Economist
قرار نبود نرخ اندک بهره در جهان تداوم داشته باشد. هنگامی که در سال 2009-2008 بانکهای مرکزی جهان نرخ بهره کوتاهمدت را به نزدیک صفر رساندند و به منظور کاهش نرخ بهره درازمدت به خرید اوراق قرضه روی آوردند همگان انتظار داشتند این اقدامات غیرعادی با بهبود وضعیت اقتصادی متوقف شوند. اما چنین نشد. اقدامات غیرعادی خود به هنجار تبدیل شدند. در ایالات متحده، فدرالرزرو هنوز برای خرید اوراق قرضه به چاپ پول مبادرت میکند و به صراحت اعلام کرد تا زمان کاهش نرخ بیکاری از هشت درصد کنونی به 5/6 درصد نرخهای سود کوتاهمدت را افزایش نخواهد داد. در بانک ژاپن آقای کورودا رئیس جدید که توسط شینزو آبه نخستوزیر طرفدار تحریک اقتصاد منصوب شده است هفته گذشته اعلام کرد مرحله جدیدی از تسهیل ارائه پول به منظور ایجاد تورم دودرصدی آغاز میشود و به منظور دو برابر کردن پایه پول کشور خرید اوراق قرضه ادامه خواهد یافت. بانک انگلستان طبق بخشنامهای اجازه داد تا نرخ بهره به مدت بیشتری پایین بماند. حتی انتظار میرود بانک مرکزی اروپا هم جسارت بیشتری به خرج دهد. پیام بانکهای مرکزی جهان ثروتمند واضح است: عصر سیاست پولی آسان تداوم خواهد
داشت. این سیاست تاثیر زیادی بر بازارهای مالی داشته است. از زمانی که آقای آبه در ماه نوامبر وعده داد بسته محرک تازهای ارائه کند شاخص نیکی 40 درصد بالا رفت. شاخص S&P500 و میانگین صنعتی داوجونز در آمریکا رکورد بیسابقهای داشتهاند. شرایط حبابگونه بار دیگر بازگشته است و سرمایهگذاران در جستوجوی بازگشت سرمایه بیشتر هستند. آنها به اوراق قرضه نامطمئن، خرید بدهی دولتهای آفریقایی و یا خرید محصولات اعتباری بانکهای سرمایه روی آوردهاند. متاسفانه تاثیر این اقدامات بر تولید نامشخص است. در تولید ناخالص داخلی آمریکا نشانههایی از بهبود دیده میشود اما اقتصادهای اروپا حرکتی یکنواخت و یا رو به نزول دارند. در مجموع به نظر میرسد رشد اقتصادی کشورهای ثروتمند در سال 2013 اندکی بیش از یک درصد باشد که نسبت به سال 2012 پیشرفتی ناچیز خواهد داشت. با توجه به شکاف بین حباب مالی و رشد ضعیف اقتصادی آیا بانکهای مرکزی کاری صحیح انجام میدهند؟ طرفداران این سیاست استدلال میکنند که پول ارزان برای بهبود اقتصاد ضروری است به ویژه هنگامی که - همانند آمریکا و اروپا- دولتهایی که به ریاضت اعتقاد دارند سیاستهای مالی خود را بستهتر
میکنند. منتقدان میگویند نرخ پایین بهره فقط حباب دارایی را بالا میبرد، بازارهای مالی را آشفته میکند و خطر تورم را به وجود میآورد. نشریه اکونومیست خود حامی این سیاست است اما عقیده دارد پول ارزان فقط هنگامی مفید است که درمان به درستی صورت گیرد و دولتها دست به تغییرات بیشتری بزنند. درست است که منتقدان میگویند پول ارزان بیشترین تاثیر را در بخش مالی داشته است اما تاثیر آن بر سایر بخشهای اقتصاد به آن اندازه که منتقدان اعتقاد دارند ناچیز نبوده است. به ویژه در آمریکا خانوارها از هزینه اندک وام استقبال کردهاند. قیمت مسکن رو به افزایش گذاشته و روند درخواست وام مسکن نسبت به سال گذشته40درصد صعود داشته است. اعتبار مصرفکنندگان بیشتر شد و تقاضا برای وام خرید اتومبیل نو به بیشترین میزان در شش سال گذشته رسید. آشکارترین ارتباط معکوس بین پول ارزان و سرمایهگذاری شرکتی به چشم میخورد. شرکتها با بهرهبرداری از نرخهای پایین بهره وامهای جدید دریافت کردهاند اما پول نقد خود را برای تامین مالی مجدد وامها و یا ذخیره نقدی برای روز مبادا به کار بردند. این کار برای شرکتهایی که نگران آینده هستند منطقی به نظر میرسد اما در
فرآیند رشد و ساخت کارخانههای جدید نقشی ایفا نمیکند. شرکتهای تجاری هنوز انبوهی از پول نقد در اختیار دارند. شرکتهای ثبتشده آمریکا به تنهایی 8/1تریلیون دلار پول نقد دارند. قیمتهای بالای سهام و هزینه اندک بدهی در نهایت روحیه طمعکاری مدیران را بیدار کرده است. در ایالات متحده سرمایهها به سرعت خرج میشوند. وضعیت در اروپا نیز تیره و تار است. این تیرگی نهتنها به دلیل نگرانی از یورو و کندی رشد حاصل شده است بلکه نتیجه آن است که پول ارزان به صورت منطقهای توزیع میشود. طبق برآوردهای گلدمنساکس نرخ وامهای تجاری در جنوب اروپا تقریباً 4/0 درصد از نرخ وام در شمال اروپا بیشتر است.
چگونگی کارآمدی
رابطه بین دو قاره میتواند نقطه تمرکز پول ارزان باشد فقط به شرط آنکه پول به طور صحیح و به همراه روشهای درمانی دیگر استفاده شود. اروپا میتواند به سه روش از آمریکا درس بگیرد: اول، جسارت نتایج مثبت ایجاد میکند. تصادفی نیست که جسورترین بانک مرکزی یعنی فدرالرزرو شاهد بیشترین خرج پول توسط بنگاهها و خانوارها بود و ترسوترین بانک مرکزی یعنی بانک مرکزی اروپا کمترین میزان رشد را در مقابل خود داشته است. دوم، همه سیاستهای غیرمتعارف یکسان نیستند. تمرکز بانک مرکزی انگلستان بر خرید اوراق قرضه دولتی در مقایسه با سیاست خرید اوراق قرضه با پشتوانه مسکن توسط فدرالرزرو کمک کمتری به خانوارها کرد. بانکهای مرکزی باید پول خود را در جایی خرج کنند که مشکل وجود دارد. در منطقه یورو این سیاست به معنای کاهش هزینه بدهی برای بنگاهها در کشورهای بحرانزده حاشیه اروپاست. سوم، و از همه مهمتر، سیاست پولی در خلأ کار نمیکند. اگر سیاست مالی همزمان سختگیرانه شود (همانطور که در اروپا اتفاق افتاد و آمریکا نیز درصدد آن است) تاثیر پول ارزان کمتر میشود. علاوه بر این آمریکا زودتر از اروپا به تجدید ساختار بانکهایش اقدام کرد. اقتصاد
آمریکا نیز کمتر درگیر مقررات است و به عنوان مثال توانست با سرمایهگذاری دولتی در زیرساختارها از پول ارزان بهتر استفاده کند. بریتانیا نیز باید چنین روشی اتخاذ کند. خلاقیت فدرالرزرو باعث شد تا کارآمدی این آزمایش بیشتر شود. در اروپا ترکیب بانک مرکزی محافظهکار، ریاضت شدید، و حداقل اصلاحات ساختاری باعث میشود رشد هیچ شانسی نداشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید