آیا اصولگرایان با هم متحد میشوند؟
سقفی به نام جبهه
واقعیت این است که اصولگرایان در طول یکی، دو سال گذشته، ناکامیهای سیاسی متعددی را پشت سر گذاشتند. در این راستا و به طور مشخص، میتوان به دو ناکامی بزرگ آنها در این مدت اشاره کرد.
واقعیت این است که اصولگرایان در طول یکی، دو سال گذشته، ناکامیهای سیاسی متعددی را پشت سر گذاشتند. در این راستا و به طور مشخص، میتوان به دو ناکامی بزرگ آنها در این مدت اشاره کرد. اولین ناکامی اصولگرایان نوع رفتاری بود که مجموعه این جریان، در مورد اشتباهات، نقاط ضعف و خطاهای بسیار بزرگ آقای احمدینژاد از خود نشان دادند. اصولگرایان بدون هیچ استراتژی مشخصی، نسبت به اشتباهات و رفتارهای دولت قبل سکوت کردند و همین موضوع سبب شد وجهه آنها در میان افکار عمومی آسیبی جدی ببیند. از سوی دیگر اینکه اصولگرایان نتوانستند در جریان انتخابات ریاستجمهوری رفتاری وحدتآمیز از خود به نمایش بگذارند هم باعث شد تا دومین ناکامی آنها به وقوع بپیوندد. اتفاقاتی که باعث شد در شرایط کنونی، تنها حضور این جناح در عرصه سیاست، معطوف به قوه مقننه باشد. همین موضوع باعث خواهد شد تا سال آینده اصولگرایان تلاششان را برای اینکه بتوانند در انتخابات بعدی مجلس شورای اسلامی تعداد تاثیرگذاری از کرسیهای خانه ملت را به دست آورند، بیشتر کنند. اما نباید از یاد برد که آنها در این راه، دو رقیب عمده خواهند داشت. یکی جناح اصلاحطلب و دیگری جناح طرفداران دولت. جناحی که اهمیت بسیار بیشتری از اصلاحطلبان دارند؛ چرا که سابقه نشان داده، هر جریانی که قوه مجریه را در دست میگیرد، در انتخابات بعدی مجلس، توانایی بالایی برای ورود بیشتر اعضایش به خانه ملت داراست. به هر تقدیر واقعیت این است که اصولگرایان در انتخابات مجلس شورای اسلامی با این دو جریان نسبتاً مهم مواجه خواهند بود. به همین خاطر به نظر میرسد یاد گرفتن اینکه اصولگرایان زیر یک سقف واحد زندگی کنند از اهمیت بسزایی برخوردار است. اصولگرایی مانند هر جریان سیاسی دیگر در کشور، طیفهای مختلفی دارد و نکته مهم این است که آنها نباید به خیال اینکه در انتخابات مجلس به پیروزی برسند، تمام این طیفها را در یک طیف خلاصه کنند، بلکه مهم این است که آنها بتوانند تنازل و تعامل کنند. اگر اصولگرایان به این توانایی برسند بدون اینکه نیاز باشد یک طیف از میانشان رهبری جریان را در دست بگیرد، میتوانند به موفقیت خوبی در انتخابات مجلس شورای اسلامی دست پیدا کنند. آنها باید به این نتیجه برسند که برای رسیدن به یک مصلحت بزرگتر، گذشتن از مصلحتهای شخصی اهمیت ویژهای دارد. اتفاقی که در جریان انتخابات ریاستجمهوری صورت نگرفت و اصولگرایان حتی با وساطت ریشسفیدانشان هم از عرصه به نفع یک کاندیدای واحد خارج نشدند. به هر تقدیر آن چیزی که اهمیت دارد این است که برای نیروهای اصولگرا، اینکه طیفی از طیفهای اصولگرا در صحنه سیاسی باشد بسیار بهتر است تا طیفی از طیفهای اصلاحطلب. با وجود این، به نظر من، انتخابات پیشروی مجلس شورای اسلامی، با انتخابات گذشته ریاست جمهوری تفاوت دارد. در این انتخابات، اصولگرایان تجربه انتخابات ریاستجمهوری را دریافتهاند و در صورت استفاده از این تجربیات میتوانند موفقتر از آن چیزی باشند که در افکار بعضی از سیاسیون وجود دارد. به هر تقدیر آنچه اهمیت دارد این است که اصولگرایان بتوانند سعهصدر خود را افزایش دهند؛ افکار مختلفی را که در چارچوب کلی جناح اصولگراست بپذیرند و در نهایت به این نتیجه برسند که باید یکدیگر را تحمل کنند و مواضع مشترکشان را با یکدیگر افزایش دهند. بدون شک در این شرایط است که آنها میتوانند نقش تاثیرگذاری را در انتخابات مجلس شورای اسلامی ایفا کنند. هر چند هنوز برای آنکه شانس جناحهای مختلف، چه اصلاحطلب و چه اصولگرا و چه میانهرو را بررسی کنیم، زود است اما شکی نیست اگر اصولگرایان مخاطراتی که آنها را در جریان این انتخابات تهدید میکند، درک کنند، میتوانند حضوری تاثیرگذار در مجلس داشته باشند. این بدان معناست که اصولگرایان باید بدانند برای رسیدن به هدفشان نباید صدای طیفهای مختلف را خفه کنند و به نظرشان اهمیت ندهند بلکه باید بتوانند زیر یک سقف واحد جناحی، برنامهریزیهای خود را انجام دهند.
دیدگاه تان را بنویسید