آیا اوباما و روحانی با هم دست خواهند داد؟
بعید و غیر واقعبینانه
ابتدا باید اعتراف کنم که این سوال را به دلایلی وافی به مقصود نمیدانم. چون تصور میکنم از دید طراحان آن «دست دادن» اوباما و روحانی میتواند نقطه عطفی برای حل مشکل ایران و آمریکا باشد که البته فرض بزرگی است و احتمالاً تا حدودی غیرواقعی. همچنین این نگرانی وجود دارد که در پس این سوال درک سادهای از رابطه ایران و آمریکا شکل بگیرد.
ابتدا باید اعتراف کنم که این سوال را به دلایلی وافی به مقصود نمیدانم. چون تصور میکنم از دید طراحان آن «دست دادن» اوباما و روحانی میتواند نقطه عطفی برای حل مشکل ایران و آمریکا باشد که البته فرض بزرگی است و احتمالاً تا حدودی غیرواقعی. همچنین این نگرانی وجود دارد که در پس این سوال درک سادهای از رابطه ایران و آمریکا شکل بگیرد. متاسفانه در چند ماه گذشته، یعنی از زمان انتخاب آقای روحانی، یک نوع خوشخیالی بر جامعه ایران حاکم شده است. اگرچه این اواخر این خوشخیالی کمی کاهش یافته اما کماکان به نوعی ادامه دارد. در کنه این سوال یک فرض خوشبینانه نهفته است و آن اینکه شرایط برای «دست دادن» آقایان اوباما و روحانی در حال آماده شدن است و تا چند ماه دیگر، مثلاً سپتامبر 2014 در جریان مجمع عمومی سازمان ملل متحد، این اتفاق میتواند بیفتد. اساس این خوشبینی هم احتمالاً اتفاقاتی است که در این چند ماه گذشته در این رابطه افتاده است. سوای این نگرانیها، رابطه ایران و آمریکا میتواند دستخوش حوادثی شود که خارج از کنترل آقایان اوباما و روحانی هستند. واقعیت این است که در رابطه ایران و آمریکا نیروهای سومی درگیرند که گاه از خود ایران و آمریکا با قدرت بیشتری عمل میکنند. گرچه ظاهر قضیه این است که اسرائیل و عربستان نتوانستهاند جلوی اوباما را برای سازش با ایران بگیرند ولی من این دیدگاه را خیالاتی و خطرناک میدانم. واقعیت این است که تا به امروز آمریکا و این دشمنان رابطه با هم یک بازی «پلیس خوب و پلیس بد» ترتیب دادهاند و در آینده هر دو طرف در یک صف قرار خواهند گرفت. با توجه به این اگر و مگرها، جواب مشروط زیر را مطرح میکنم و در همین جا هم مینویسم که اولاً پیشگویی در این باره عین دیوانگی است، و ثانیاً اینکه اعتبار جواب مثبت و منفی به سوال به یک اندازه است. در واقع بهترین جواب را باید از یک بازی «شیر و خط» خودمانی گرفت. با توجه به همه شرایطی که وجود دارند و با فرض حفظ این شرایط در چند ماه آینده، خط شانس بیشتری برای بروز دارد؛ و اما همانطور که نوشتم، هیچ تضمینی وجود ندارد که شرایط به همین وضع باقی بماند. اوضاع و احوال میتواند به سمت شیر یا خط تغییر کند. واقعیت این است که بین ایران و آمریکا هم یک انقلاب قرار دارد و هم تحریمهای سخت، هم نیروهای انقلابی-مذهبی قرار دارند و هم نیروهای بریده از انقلاب، و هم مخالفان آمریکا قرار دارند و هم طرفداران آمریکا. پس میتوان سوال را اینگونه طرح کرد که کفه ترازو به سوی کدام طرف سنگینتر خواهد شد؟ و مشخصتر: آیا انقلاب میتواند با آمریکا به یک سازش برسد؟ یا برعکس، آمریکا میتواند با انقلاب کنار یباید؟ و البته منظورم از آمریکا همه آن نیروهای ضدانقلابی هستند که در 34 سال گذشته به نحوی با جمهوری اسلامی مساله داشتهاند و کماکان دارند. اگر قرار باشد بر مبنای منطقی که تا کنون بر نظام حاکم بوده، پاسخی ارائه کنم ادعا میکنم سازش بین انقلاب و آمریکا بسیار مشکل خواهد بود. واقعیت این است که در 34 سال گذشته هر وقت کفه ترازوی دشمنی آمریکا با ایران خطرناک شده است، نظام اسلامی با ترتیبات تاکتیکی سعی کرده توازن را به سوی کاهش تنش ببرد و برعکس هر موقع کفه ترازو به نفع کاهش تنش بوده، جمهوری اسلامی دیپلماسی دیگری در پیش گرفته است. در عین حال وضعیت مشابهی هم در طرف آمریکا حاکم بوده است. به عبارت دیگر، انقلاب و آمریکا هر دو وضعیت «نه جنگ و نه صلح» را ترجیح دادهاند. دلیلی در این مقطع وجود ندارد که این وضعیت باز هم به همین منوال تا چند صباحی ادامه پیدا نکند. به اعتقاد من هر دو از این دشمنی سود میبرند حال آنکه از تشدید دشمنیها پرهیز میکنند. یعنی هر دو تا اطلاع ثانوی نه جنگ میخواهند و نه صلح. اگر این فکر درست باشد آن وقت «دست دادن» اوباما و روحانی کار بزرگی از پیش نمیبرد.
دیدگاه تان را بنویسید