از اخراج ایدئولوژیک تا اخراجهای اقتدارگرایانه
پاکدستانی که خود فساد آوردند
در ارزیابی عملکرد یک دولت که کار خود را آغاز میکند باید چند نکته اصلی را ابتدا تعریف کرد و بعد بر اساس آن به بررسی نحوه تغییرات در یک کابینه جدید پرداخت. اصل نخست که باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که در تدوین برنامههای اساسی یک دولت، آنچه شاکله اصلی را تشکیل میدهد، فعالیت ذهنی برنامهریزان و مدیران و استراتژینویسان است. اما در حیطه اجرای همان برنامهها، کارگزار با واقعیتها روبهروست.
در ارزیابی عملکرد یک دولت که کار خود را آغاز میکند باید چند نکته اصلی را ابتدا تعریف کرد و بعد بر اساس آن به بررسی نحوه تغییرات در یک کابینه جدید پرداخت. اصل نخست که باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که در تدوین برنامههای اساسی یک دولت، آنچه شاکله اصلی را تشکیل میدهد، فعالیت ذهنی برنامهریزان و مدیران و استراتژینویسان است. اما در حیطه اجرای همان برنامهها، کارگزار با واقعیتها روبهروست. واقعیتهایی که میتوانند با برنامه تدوینی همسویی داشته باشند یا برعکس؛ لذا فصلبندی بین این دو موضوع را نباید نادیده گرفت. گاه میبینیم که یک برنامه در تدوین خوب است و از سطح بالا و کیفیت مناسب برخوردار است و تصور میشود این برنامه در مقام اجرا هم همین سطح را حفظ خواهد کرد اما در نهایت با این واقعیت مواجه میشویم که این برنامه در اجرا نامناسب است و نمیتواند در واقعیت خوب اجرایی شود. به عبارتی اجرا جایگاه خاص و اقدامات خاص خود را دارد و در آن ابعادی مانند توانمندی مدیریت و مدیریت درونسازمانی کارآمد مهم است.
حال اگر این منطق علمی- اجرایی با ملاحظات صنفی سیاسی و جناحی و باندی یا قبیلهای و مسائلی اینگونه ترکیب شود خروجی، آن منطق علمی را از دست میدهد.
حال با این مقدمه به روند تغییرات مدیران اجرایی در یک دولت جدید بپردازیم. یکی از سیستمهای جایگزینی مدیران جدید به جای مدیران قبلی، تغییرات اتوبوسی و گسترده است. در این مدل، طیف گستردهای از مدیران و روسای جدید تغییر میکنند. این پدیده منطق خاص خود را دارد اما به عنوان یک رویه عرف و طبیعی، قابل دفاع نیست. البته شاید در مقطعی ملاحظات صنفی و جناحی در چینش مدیران نقش داشته و مدیر جدید مجبور شود در یک مورد خاص دست به تغییرات گسترده بزند. اما اینها یک استثنا هستند و حداقل در سیستم مدیریتی سالم، نباید یک رویه و روندی عادی و طبیعی تلقی شود که مدیران اتوبوسی تغییر کنند و جابهجا شوند. به عنوان مثال با شروع انقلاب مجبور به تغییر بسیاری از مدیران در سطوح پایین بودیم. در تغییر رژیم و نظام، این دست تغییرات منطقی است اما اگر قرار باشد در سالهای بعد هم یک رویه معمول باشد، قابل دفاع نیست.
در بحث مدیریت کلان و استراتژیک باید دقت کرد بیشترین افت در اجرا، رویه شدن تغییرات مکرر در یک مجموعه مدیریتی است. چون ارتباط سیستم تصمیمگیری با سیستم اجرا و سیستم اجرا با مدیران ارشد و استراتژیک را دچار اختلال میکند.
به هر حال سلایق و باورها و نوع رفتارهای مدیران در رفتارهای سازمانیشان هم نقش دارد و وقتی یک مجموعه مدام مدیرانش از بالا تا پایین تغییرات سریع و چشمگیر داشته باشد و به نوعی تغییرات اتوبوسی باشد، ضعفی است که نباید گذاشت یک رویه شود.
با این تفاسیر، اگر تغییرات مدیران در دولت قبل و دولت جدید را قیاس کنیم قطعاً به این نتیجه میرسیم که در دولت قبل تغییرات مدیریتی در خیلی از زمینهها قابل دفاع نبود. دو اصل که آموزههای دینی و مدیریت نوین هم بر آن تاکید میکند این است که مدیر باید دو ویژگی داشته باشد. نخست آنکه تخصص و تبحر داشته باشد و دوم، امین باشد و سلامت نفس داشته باشد. در بحثهای مدیریتی تحت عنوان تخصص و تعهد این موضوع مطرح میشود. متعاقباً در آموزههای دینی هم به استناد آیههای قران مسوولیت را امانت میدانند و امر شده که امانت به اهلش داده شود.
اگر در دولتهای مختلف بعد از جنگ هم دست به تحلیل بزنیم، میبینیم که بعد از دوران جنگ با ضرایبی انحرافاتی در بین داشتیم و هر چه به جلو آمدیم، برخی انحرافها به ویژه در بخش مالی و رانتی قویتر شده است. در آسیبشناسی این موضوع برعکس مصداق دولت نهم، با روایت مقابل مواجه هستیم. بعد از جنگ، ویژگی توانمند بودن با شاخصه مدرک تحصیلی دیده میشد؛ لذا میبینیم که مدیران به تدریج از سلامت نفس فاصله میگیرند.
لذا اگر دولت صرفاً بخواهد به این اصل توجه کند که مدیر قوی باشد اما امین نباشد، انحراف و فساد ایجاد میشود و اگر به صرف اینکه آدم پاکی است، به عدم تخصص فرد توجه نکنیم، در نهایت آن سیستم مدیریتی با عدم توانمندی روبهرو میشود که در نهایت فساد سیستمی را هم با وجود مدیران بعضاً پاکدست به همراه خواهد داشت. در این حالت زمینههای فساد ناشی از ضعف مدیران استراتژیک است و ضعف در کنترل سبب انحرافهای جدی میشود.
شما در همین دولت نهم و دهم ببینید. مگر حرف از پاکدستی مدیران نبود؟ اما تخلفات گستردهای رخ داد که وقتی بررسی میکردیم در برخی موارد ناشی از آن بود که مدیر در راس کار، پاکدست بوده اما به دلیل عدم تخصص و توانمندی، نتوانسته به خوبی زیرمجموعهاش را کنترل و مدیریت کند. در نتیجه پاکدستی به تنهایی نهتنها کافی نیست بلکه میتواند همان سلامت مجموعه را هم به دلیل عدم تخصص با خطر جدی مواجه کند. البته در دولت نهم و دهم سلامت نفس و ارزشی بودن اولویت بود که به تدریج معلوم شد زیاد هم واقعی نبوده است. آنقدر در ظاهر بر شاخص امینی و پاکدستی تاکید کردیم که بعد دیدیم به توانایی و قوی بودن مدیران توجه مناسب نشده است. نتیجه همه این نگاهها را هم که دیدیم. بیشترین تغییرات وزرا و ترکیبات اصلی در دولت نهم و دهم بود و شاهد بودیم که بیشترین تغییر در تاریخ مدیریت کشور را داشتیم. تغییراتی که کارایی نیاورد، بلکه در برخی موارد ضعف سیستم را به دنبال داشت. به ویژه در وزارتخانه بنیادی تصمیمات استراتژیک دچار اختلال شد از نفت و اقتصاد گرفته که مبین چنین تغییراتی بود تا وزارتخانههای سیاسی. البته دولتیها که توجیه میکردند که وزرای
برکنارشده آهنگ حرکت و سرعت مناسب را نداشتند. اما در واقع این ضعف مجلس بود که به دولت اجازه میداد انتخابهایی صورت بگیرد که مبتنی بر توانایی نباشد.
البته ما در مجلس هفتم تلاش کردیم بهرغم اینکه به ارزشهایی قائل بودیم اما با مدیرانی که کفایت نداشتند، مقابله کنیم و در برابر انتخابشان مقاومت داشته باشیم. در همان انتخاب کابینه اول دولت نهم، با عدم رای به پنج وزیر که با بازشماری تبدیل به چهار وزیر شد، حساسیتهای خودمان را نشان دادیم. حرف ما این نبود که وزرای پیشنهادی در کابینه اول، آدمهای خوبی نیستند اما نمیخواستیم بپذیریم که مسوولیت نفت یا آموزش و پرورش را به دوستانی بدهیم که سلامت نفس داشتند اما توانایی نداشتند. این اشکالات بنیادی است. حرف این است که حتی اگر فردی با سلامت سیاسی و صنفی بخواهد ماموریت اجرایی را که یک مسوولیت الهی است، مورد مخاطره قرار دهد باید با آن مقابله کرد.
لذا باید قضاوت کنیم که اگر افراطی در چینش مدیران دستگاهی دیدیم، باید از همان ابتدا حساسیت به خرج دهیم. در دولت آقای روحانی علاوه بر اینکه باید این حساسیتها مورد توجه قرار بگیرند، باید به این اصل هم توجه داشته باشیم که دوره آقای احمدینژاد، برخی دستگاهها موازی بودند.
بخشهایی که کارایی لازم را نداشتند باید در ساختار جدید مورد بازبینی مجدد قرار بگیرند. قطعاً فضای مدیریتی برای دولت یازدهم سخت است اما با شعار آقای روحانی مبتنی بر تعادل و اعتدال و تدبیر، امید است که با به کارگیری همه عناصر متخصص و متعهد، با ظرافت خاص، بهترین مجموعه مدیران را جمعآوری کرد تا دولت بتواند با سرعت منطقی و با کمترین چالش و بحران به رفع مشکلات کلیدی مردم بپردازد. یکی از معیارها همین تغییرات خواهد بود که باید با ظرافت به آن پرداخته شود.
دیدگاه تان را بنویسید