شناسه خبر : 13765 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

برنده و بازنده نزاع میان ایران و عربستان چه کسی خواهد بود؟

کشمکش در خاورمیانه

در حال حاضر هدف ژئواستراتژیک جغرافیای قدرت و شکل‌دهی به هندسه آینده آن، از منظر لایه بیرونی تغییر و تحولات قدرت، در بخشی از جغرافیای جهان در حال رقم خوردن است که من نام آن را «هارت‌لند بزرگ» می‌گذارم.

مهدی مطهرنیا/استاد دانشگاه

در حال حاضر هدف ژئواستراتژیک جغرافیای قدرت و شکل‌دهی به هندسه آینده آن، از منظر لایه بیرونی تغییر و تحولات قدرت، در بخشی از جغرافیای جهان در حال رقم خوردن است که من نام آن را «هارت‌لند بزرگ» می‌گذارم. هارت‌لند بزرگ از مرزهای شمال غربی آفریقا شروع شده و تا مرزهای اتصال تبت و چین ادامه پیدا می‌کند. در درون این هارت‌لند بزرگ ما شاهد سه خرده‌هارت‌لند هستیم؛ یک هارت‌لند غربی که همان خاورمیانه عربی یا هارت‌لند نو نامیده می‌شود، دوم هارت‌لند میانی که به تعبیر من نئوهارت‌لند باید نامیده شود و جغرافیای فلات ایران و خلیج فارس را در‌برمی‌گیرد، از نئوهارت‌لند که بگذریم وارد هارت‌لند علیا (شرقی) می‌شویم که همان جغرافیای تبت را در برخواهد گرفت. اگر این منطق را پذیرا باشیم، دو بازیگر اصلی در هارت‌لند بزرگ از منظر منطقه‌ای و بازیگردانی موثر در اوضاع بین‌المللی، عربستان و ایران محسوب می‌شوند و بازیگرانی چون ترکیه، در کنار آنها اهمیت معنادار پیدا می‌کند. بر اساس این منطق، رقابت درونی نیز در جهت تاثیرگذاری بر نظم منطقه‌ای و نظام بین‌الملل بین این بازیگران حادث می‌شود. لذا در عرصه رقابت استراتژی‌های متعددی در جهت رقابت بهتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این منطقی است که از منظر سیاسی و امنیتی جغرافیای عربستان و ایران در بافت موقعیتی که آنها از منظر جغرافیایی قرار گرفته‌اند، مورد توجه است. در سطح تحلیل دیگر، باید به نقش و اهمیت ایران در نظم بین‌المللی و منطقه‌ای از نظر کد ژئوپولتیک و ژنوم ژئواستراتژیک پرداخت. ایران در جغرافیایی از جهان قرار دارد که می‌تواند پل پیروزی بین شمال و جنوب و شرق و غرب در دوران انتقالی محسوب شود. در جنگ جهانی دوم ایران «پل پیروزی» نامیده شد چرا که متفقین توانستند در مسیر ایران از جنوب به شمال ایران لجستیک نظامی خود را فعال کنند. از طرف دیگر جغرافیای ایران محل نزاع میان دو قدرت بزرگ غرب و شرق آن زمان یعنی روسیه و انگلستان بود که بعدها به اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا تبدیل شد. اکنون پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ورود جهان به دوران گذار ناشی از پیروزی ایالات متحده آمریکا بر شوروی، ما شاهد اهمیت یافتن مجدد ایران به عنوان پل پیروزی در نظم آینده بین‌المللی به نام نظام نوین جهانی هستیم. همین موضوع باعث شده ایران در منطق انتقال قدرت از یک بافت موقعیتی به بافت موقعیتی دیگر در نظام بین‌الملل نقشی بسیار حساس را ایفا کند. به واسطه همین معنا و در کنار آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی ما شاهد شکل‌گیری نوعی اصطکاک ایدئولوژیک نیز میان ایران و عربستان هستیم. ایران اهمیت خود را بر کل منطقه به واسطه کد ژئوپولتیک خود دیکته می‌کند، ایران همچنین با ایجاد یک انقلاب اسلامی در آن به عنوان شدت بخش جریان افزایش قدرت منطقه‌ای ایران، زمینه‌های نگرانی دولت‌های دیگر منطقه را فراهم می‌سازد. شعار صدور انقلاب از سوی مسوولان حکومتی در تهران پس از پیروزی انقلاب نیز موجب تشدید این معنا می‌شود، اگر‌چه تهران در پی صدور انقلاب به معنای دخالت در امور دیگر کشورها نیست اما برداشتی که از صدور انقلاب وجود دارد، دولت‌های منطقه را با توجه به ابعاد سیاسی حاکم بر جامعه حساس می‌کند. لذا از همان آغاز انقلاب اسلامی، دولت‌های عربی به ویژه عربستان، دیگر ایران را به عنوان یک شریک به‌هم پیوسته در جهت مشارکت برای حفظ امنیت منطقه در چارچوب دکترین دوپایه نیکسون نمی‌یابند. از همان زمان است که شورای همکاری‌های خلیج فارس بر ضد ایران شکل می‌گیرد و تلاش می‌کند نوع کوچکی از اتحادیه عربی را علیه ایران شکل و محتوا بخشد. بنابراین یکی دیگر از موارد اصطکاک میان ایران و عربستان، پس از انقلاب اسلامی به اصطکاک ایدئولوژیک می‌انجامد. ایران خواهان آن است که کشورهای منطقه در چارچوب اتحادیه‌ای نانوشته به نام «اتحاد کشورهای اسلامی»، به وحدت روی آورند و تحت رهبری فقهای اسلامی «ید واحده» شوند و از حالت ملت-دولت خارج و به ملت-امت تبدیل شوند. تئوری‌های امت‌گرایانه‌ای که بیشتر در زمان آقای احمدی‌نژاد به عنوان رئیس‌جمهور سابق ایران مطرح شد و از سوی به اصطلاح تئوریسین‌های ایشان بیان می‌شد در دو دوره‌ دولتمداری وی شدت‌بخش جریان اصطکاک سیاسی میان ایران و عربستان شد.
عامل تشدید‌کننده دیگر عامل اقتصادی است. به هر ترتیب ایران و عربستان از منظر اقتصاد منطقه‌ای و بین‌المللی دو رقیب استراتژیک محسوب می‌شوند چرا که هر دو، تولیدکننده بزرگ نفت و گاز هستند، بازارهای فروش نفت‌وگاز با وجود فراخ بودن، محدود است و این محدودیت و فراز و نشیب‌ها باعث می‌شود که رقیب استراتژیک ایران از نظر اقتصادی در بعد منطقه‌ای عربستان باشد. اگر‌چه ایران تلاش کرد با عربستان تحت عنوان امت اسلامی و با ادبیات وحدت جهان اسلام، شکل و محتوایی متفق و همراه پذیرد، اما مسیر حرکت به جای نزدیکی به واگرایی انجامید.
موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد، موضوع جغرافیایی و زیست‌محیط زندگی در این دو کشور است. عربستان در بخشی از آسیا زندگی می‌کند که مرزهای پیوند هارت‌لند نو با نئو‌هارت‌لند است اما در درون نئوهارت‌لند قرار نمی‌گیرد. اکنون ایالات متحده حاضر است برای حصول به موفقیت از منظر مقدمات ضروری استراتژیک به نئوهارت‌لند، یعنی ایران و فلات ایران، توجه بیشتری نسبت به هم‌پیمانش (عربستان) نشان دهد. آمریکایی‌ها از این جهت در تلاشند که به جای تقابل و رویارویی با ایرانیان، با آنها به تعامل پرداخته و زمینه‌های یک نوع همگرایی بیشتر را برای آینده با تهران فراهم کنند. این معنا را اخیراً آمریکایی‌ها در توافق هسته‌ای به خوبی به نمایش گذاشته‌اند؛ موضوعی که نگرانی‌های عربستان را افزایش داده و موجب نزدیکی در واقع ریاض با تندروهای رادیکال‌منش تل‌آویو می‌شود. از سوی دیگر تل‌آویو و عربستان تلاش می‌کنند برای نشان دادن نوعی لجبازی سیاسی و ایجاد نگرانی در اردوگاه غرب به ویژه آمریکا به پوتین نزدیک شوند. لذا واشنگتن نشان داده که آینده تهران نه به واسطه تسلط بر ایران بلکه به واسطه نزدیکی و همکاری با ایران برای کنترل نظم آینده جهانی اهمیت پیدا می‌کند. لذا تئوری جنگ‌های نامتعادل که در آن بزرگنمایی قدرت رقیب و آسیب‌پذیر نشان‌ دادن قدرت خود مطرح است بعد از توافق هسته‌ای در بعد بین‌المللی شکست می‌خورد. ایران و قدرتش دیگر تهدیدی برای جامعه بین‌الملل محسوب نمی‌شود و اوباما، بالاترین تهدید علیه امنیت آمریکا و منافع این کشور را داعش می‌خواند و سپس در پرتو کنترل رفتارهای عربستان، به این کشور توصیه می‌کند که با ایران در منطقه جهت‌گیری همکاری و مشارکت را به جای تقابل برگزیند. و به موازات تمرد تا مرزهای لجبازی با واشنگتن است که مدارک مربوط به دخالت‌های بخشی از دولت عربستان در به وجود آمدن واقعه 11 سپتامبر آشکار می‌شود. اینها همه نشان‌دهنده این مساله است که اصطکاک میان ایران و عربستان، موجب شده است تا حوادث اخیر شکل گرفته و بحران سوریه تشدیدکننده آن باشد.
نزاع یک رهیافت یا رویکرد جبری برای گریز از وضعیت غیر‌قابل کنترل در حالت عادی و ورود حالت عادی به یک وضعیت غیرعادی محسوب می‌شود. لذا خروج از حالت طبیعی آغاز یک نزاع است و خروج از حالت طبیعی از منظر منطق و گزاره‌های علمی سودآور نبوده و نیست. اما باید به این نکته توجه داشت که در حوزه نزاع، میزان باخت برای طرفین نزاع مطرح است. همان‌گونه که در تعامل، ما برد-برد داریم؛ در نزاع باخت‌-باخت داریم. بنابراین بزرگ‌ترین ارتش‌ها و فاتح‌ترین لشکریان در نهایت اگرچه دارای بیشترین میزان برد هستند اما درصدی از باخت را نیز باید تحمل کنند. به همین دلیل همان‌طور که برد-برد به معنای مساوی امتیاز دریافت کردن طرفین نیست، باخت-باخت هم به معنای باخت مساوی همه کنشگران و بازیگران نخواهد بود. پس اینکه چه کسی در نزاع باخت بیشتری را متحمل خواهد شد باید گفت که هر دو طرف میزانی از باخت را به اجبار خواهند پذیرفت. اما اینکه چه میزان باخت و کدام یک بازنده‌تر باشد به نظر می‌رسد از نظر منطق علمی و گزاره‌های معرفت‌شناسانه و همچنین اندازه‌گیری توان و میزان قدرت موثر در جهت برتری بر دیگری، عربستان وضعیت نامساعدتری دارد و بالطبع باید باخت بیشتری را تحمل کند، هم‌اکنون نیز عربستان یک بازنده در منطقه بوده است چرا‌که سال‌ها وابستگی به سیاست‌های کشورهای فرادستی را جهت حفظ قدرت منطقه‌ای خود و تبدیل به قدرت فرادستی منطقه هزینه‌ کرده است. دلارهای نفتی بادآورده دهه اخیر را در مسیر این هدف در سوریه، بحرین، یمن و در اصطکاک با توان ایران در جهت نفوذ منطقه‌ای وارد عمل کرده است. اما در نهایت هم‌اکنون عربستان احساس می‌کند که در منطقه و در حوزه بین‌المللی، نسبت به گذشته بسیار بیشتر تنها مانده است. بنابراین بر‌خلاف جایگاه سنتی خود در جهان عرب، به عنوان یکی از مراکز مقاوم در برابر سیاست‌های رژیم صهیونیستی در منطقه، به گونه‌ای می‌توان گفت به همگرایی و همسویی با این رژیم در جهت کاهش هزینه‌های سیاسی-امنیتی خود در رقابت با ایران پرداخته است.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها