شناسه خبر : 11231 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دو‌دلی غرب در جهت‌گیری

کابوس عربی

وضعیت سیاسی مصر غرب را در نقطه حساسی قرار داده است. واکنش غرب نسبت به قتل‌عام‌های هفته گذشته جهان عرب، بر وجهه آن در سال‌های آتی تاثیر می‌گذارد. تاکنون غرب رفتار مشخصی نشان نداده است.

ترجمه: جواد طهماسبی
منبع: SPIEGEL ONLINE
وضعیت سیاسی مصر غرب را در نقطه حساسی قرار داده است. واکنش غرب نسبت به قتل‌عام‌های هفته گذشته جهان عرب، بر وجهه آن در سال‌های آتی تاثیر می‌گذارد. تاکنون غرب رفتار مشخصی نشان نداده است. هرگاه نقاط عطف تاریخی بروز می‌کنند، نمی‌توان از انجام اقدامات قاطعانه اجتناب کرد. اکنون که نیروهای نظامی مصر با تایید و پشتیبانی دولت غیر‌نظامی و مطیع، اعتراضات حامیان اخوان‌المسلمین را با خشونت سرکوب کرده است، جهان غرب بر سر چندراهی قرار گرفته است. فرقی نمی‌کند که شمار قربانیان آن طور که منابع مختلف می‌گویند500 نفر یا هزار نفر باشد. واکنش غرب به قتل‌عام‌های قاهره کلید کسب شهرت و اعتبار برای ایالات متحده و اروپا در کشورهای عربی و به طور کلی در جهان اسلام برای سال‌های آینده خواهد بود. اکنون اعتبار و تاثیرگذاری آنها به خطر افتاده است. همان طور که گفته شد موضوع میزان خشونت یا میزان ابراز همدردی با مشاهده تصاویر مردان زخمی، پیرزنان درمانده و کودکان گریان نیست. موضوع آن است که چگونه می‌توان بین سیاست واقعی و حقوق بشر توازن برقرار کرد. آیا غرب می‌خواهد هشدارهای شدید دیپلماتیک ارائه دهد و با مردی سر میز مذاکره بنشیند که با دستانی آغشته به خون در راس حکومت مصر قرار دارد؟ مردی که حداقل قصد دارد ثبات اندکی به کشور و منطقه بدهد و سیاست خارجی‌اش با جایگاه غرب همخوانی دارد؟ یا اینکه غرب هشدارهای شدید دیپلماتیک را به سمت فرآیند کنار گذاشتن اخوان‌المسلمین سوق دهد و به این صورت از آنها قربانیانی مظلوم بسازد؟ کسانی که ایدئولوژی بنیادگرایشان با سیاست غرب بیگانه است و حتی مسوول بحران سیاسی کنونی هستند؟ از قبل مشخص است که این بحران دو برنده و یک بازنده شوربخت دارد: یک تروریست، یک ژنرال و یک برنده جایزه نوبل.

اثبات بی‌گناهی
یکی از برندگان ایمن الظواهری 62ساله است. فرزند استاد رشته پزشکی از دلتای نیل و جراحی که در اوایل دهه 1970 به اخوان‌المسلمین پیوست. این جنبش در آن زمان غیرقانونی بود. طولی نکشید که الظواهری متوجه شد گروه به اندازه کافی تندرو نیست. بنابراین در سال 1981 جهاد اسلامی مصر را پایه‌گذاری کرد. در سال 1981 او را در ارتباط با توطئه کودتا دستگیر و به شدت شکنجه کردند. پس از آزادی، ایمن مصر را ترک کرد و به اسامه بن‌لادن و القاعده در افغانستان پیوست.
در ژوئن 2011 و پس از کشته شدن بن‌لادن، الظواهری رهبری را در دست گرفت و از آن زمان مرتب از مخفیگاهش پیام‌های ویدئویی می‌فرستد. در یکی از این پیام‌ها که به 18 ماه قبل باز می‌گردد، او از برادران نظامی خود به شدت انتقاد کرد و اخوان‌المسلمین را به پذیرش خیانتکارانه «حاکمیت غرب» متهم کرد. الظواهری از این خشمگین بود که اخوان به همراه آزادیخواهان و چپگرایان در جنبش اعتراضی علیه حکومت خودکامه حسنی مبارک و پس از آن در انتخابات شرکت کرد. نقشی که با تروریست‌های مخالف دموکراسی همخوانی ندارد. سپس هنگامی که نامزد فوق محافظه‌کار جنبش، محمد مرسی اولین رئیس‌جمهور منتخب کشور شد، الظواهری ظاهراً یک بار و برای همیشه بازی را باخت. غرب مصر را تحسین کرد و برای اولین بار نیروهای نظامی مصر در سربازخانه‌های خود آرام گرفتند.

سالی سرشار از فاجعه
اما سال بعد پر از فاجعه بود. مرسی نتوانست آنچنان که وعده داده بود، «رهبر همه مصریان» باشد. او یک قانون اساسی اسلامی را امضا کرد، دادگاه‌ها را تضعیف کرد و رسانه‌ها را تحت فشار قرار داد. بی‌کفایتی او اقتصاد بیمار کشور را به نابودی کشاند. مخالفان به خیابان‌ها ریختند و طوماری را برای درخواست استعفای او امضا کردند. در سوم جولای، نیروهای مسلح رئیس‌جمهور را خلع کردند و او را در حبس خانگی قرار دادند تا بعدها محاکمه کنند. بیشتر مصری‌ها نفس راحتی کشیدند. این حرکت انقلاب دوم نام گرفت؛ اما در اصل یک کودتا بود. از همان ابتدا مشخص بود که قرار نیست اخوان‌المسلمین عقب بنشیند و اجازه دهد از قدرت کنار گذاشته شود. آنها تظاهرات روزانه ترتیب دادند و اردوگاه‌های اعتراضی برپا کردند. این اردوگاه‌ها شبیه همان‌هایی بود که 18 ماه قبل با مشارکت با آزادیخواهان و چپگرایان برپا شده بودند.
اما برخی اعضای اخوان‌المسلمین از هدف رسمی مقاومت بدون خشونت دور شدند. به نظر می‌رسید جنبش راه خود را گم کرده است. سپس در هفته گذشته نیروهای نظامی مصر سرکوب خشونت‌آمیز تندروانی را آغاز کردند که از حامیان خود می‌خواستند برای شهادت آماده شوند.
الظواهری که رهبر تروریست‌هاست، احتمالاً خود را محق و بی‌گناه می‌بیند. هر آن امکان دارد او از مخفیگاهش پیام «دیدید حق با من بود» را صادر کند. از دید او انتخابات، نوعی خیال‌پردازی است و غرب و نیروهای نظامی فقط در صورتی به آن احترام می‌گذارند که احزاب سکولار مورد حمایت‌شان برنده باشند. درست همانند کودتای نظامی 1991 الجزایر که با حمایت غرب صورت گرفت یا هنگامی که غرب برندگان تندرو انتخابات 2006 غزه را در انزوا قرار داد. قاهره 2013 نیز وضعیتی مشابه دارد.

دولتمرد جدید
برنده دوم سرکوب خونین، عبدالفتاح السیسی 59ساله است که عنوان مرد قدرتمند نظامی مصر را به خود اختصاص داد. نقش رسمی او در دولت انتقالی وزیر دفاع است؛ اما آشکار است که در هر زمانی می‌تواند وارد عمل شود. او کسی است که از همگان خواست علیه سازمان‌دهندگان تروریسم (یا به عبارتی اخوان‌المسلمین) اعتراض کنند. او همان کسی است که با مهارت بر آتش ملی‌گرایی دامن زد و عصر رهبر آرمانی خود ناصر را زنده کرد. او تلاش کرد تا نظم، اشتغال و ثبات اقتصادی را باز‌گرداند. این کارها به همراه دخالت نظامی علیه گسترش اخوان بدون شک او را به چهره‌ای محبوب در مصر تبدیل کرد. اما همزمان او مناقشه‌برانگیزترین فرد بود و آشکار است که فقط در گفتار از دموکراسی حمایت می‌کند. ژنرال سیسی یک مسلمان کاملاً متعصب و پاسدار اصول اخلاقی بنیادی است. اما روابط خوب با ایالات متحده و رفاه ارتش مصر برای او اهمیت بیشتری دارد. سیسی دوره آموزش جنگ را در کالج جنگ ارتش ایالات متحده در سال 2006 گذراند و از آن موقع روابط شخصی نزدیکی با مقامات پنتاگون برقرار کرد. فرمانده ارشد ارتش در کشور خودش تلاش کرد تا مزایای ویژه همکارانش بدون تغییر حفظ شود.
نیروی نظامی بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی مصر است که هتل‌ها، پمپ بنزین‌ها، شرکت‌های برق و حتی کارخانه نودل را تحت کنترل دارند. ارتش دولتی درون دولت است. اعضای ارتش حتی در رای‌گیری‌ها شرکت نمی‌کنند، چون خود را در طبقه‌ای مافوق همگان می‌بینند. هر کس که بخواهد جلوی حرکت آنها را بگیرد، به سرعت کنار گذاشته می‌شود. سیسی فاتح، اکنون با سخاوت و صادقانه اعلام کرده است قصد دارد ارتش را در پادگان‌ها نگه دارد و مطابق برنامه زمانی تعیین‌شده کشور را به سمت دموکراسی هدایت کند. اما در حال حاضر او به مدت یک ماه حالت فوق‌العاده اعلام کرده و تمام اختیارات را در دست گرفته است. حالا او می‌تواند اوضاع را مطابق خواسته خود روبه‌راه کند.

باخت بزرگ البرادعی
بزرگ‌ترین و بداقبال‌ترین بازنده قمار قدرت در مصر، محمد البرادعی 71ساله است. او که پسر یک خانواده سرشناس وکیل در قاهره است، در مصر و ایالات متحده تحصیل کرد. او به مدت بیش از 12 سال به عنوان رئیس آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین خدمت کرد. سازمانی که بر اجرای پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای نظارت می‌کند. در سال 2005 او به خاطر کارش در این سازمان به دریافت جایزه صلح نوبل مفتخر شد. هنگامی که در اوج و در نوامبر 2009 از آژانس بازنشسته شد، همگان تصور می‌کر‌دند او در منزلش در جنوب فرانسه اقامت کند و به سخنرانی در دانشگاه‌های معتبر یا نوشتن کتاب بپردازد. اما ناآرامی‌های سیاسی در کشورش مسیری دیگر را برای او رقم زد. پس از پیروزی اخوان‌المسلمین در انتخابات او خود را در سمت کسانی دید که تقاضا داشتند او در سیاست نقش داشته باشد. شکست آنها برای البرادعی بسیار ناگوار بود. به عقیده او سقوط مرسی اجتناب‌ناپذیر بود و او از کودتاچیان حمایت کرد. هر چند در مصاحبه‌ای با اشپیگل گفت «هیچ‌گزینه دیگری نداشته است».
به خاطر ترس از جنگ داخلی و تحت فشارهای مختلف، البرادعی سرانجام پذیرفت که مقام معاونت رئیس‌جمهور را در دولت غیرمنتخب قبول کند. او همچنین از این حقیقت آگاه بود که نقش کارت دموکراسی را بازی می‌کند. او در مصاحبه خود اخوان را بخش مهمی از جامعه خواند و تقاضا کرد آنها در فرآیند دموکراسی‌سازی شرکت کنند. او اضافه کرد که با رئیس‌جمهور سابق، محمد مرسی، با احترام برخورد و جلوی شورش‌ها گرفته شود. البرادعی گفت: «این خط قرمز من است. من با کسانی که به خویشتن‌داری و دموکراسی بی‌توجه باشند، متحد نمی‌شوم.»
روز چهارشنبه این خط قرمز به طرز بی‌رحمانه‌ای نادیده گرفته شد. البرادعی که آشکارا شوکه شده بود، گفت: «نمی‌توان برای تصمیماتی که من با آنها موافق نیستم، مسوولیت پذیرفت.» به عقیده او ابزار صلح‌آمیز برای پایان دادن به برخوردها هنوز وجود دارد. این سوال باقی می‌ماند که آیا او از روی سادگی گفته بود، عقیده دارد نظامیان واقعاً به پادگان‌ها با‌زمی‌گردند و هر نوع قدرت مستقیم را واگذار می‌کنند؟ البرادعی به قهرمانان داستان‌های تراژدی یونان شباهت دارد. او قصد داشت به سیاست مصر وارد شود، چون عقیده داشت در صورت عدم انجام چنین کاری مقصر است. اما او باز هم باید بار گناه را بر دوش بکشد. چرا که با وجود تلاش‌های زیاد در جایگاه برتر خود نتوانست جلوی وقوع فاجعه را بگیرد.

بهارعربی عقب نشست
جبهه‌ها در مصر به روشنی تعریف شده‌اند و شادی زایدالوصف حاصل از بهار عربی عقب نشسته است. تونس در معرض ناکامی قرار دارد و لیبی به ساختار قبیله‌ای سنتی خود بازمی‌گردد. و تمام صاحب‌نظرانی که زمانی می‌گفتند ایجاد ساختارهای دموکراسی در جهان عرب به زمان زیادی نیاز دارد و به عنوان نمونه به رویدادهای پس از انقلاب فرانسه اشاره می‌کردند، دیگر از انحراف‌های جزیی صحبت نمی‌کنند بلکه کل پروژه را به بوته آزمایش گذاشته‌اند. معلوم است که موضوع دیگر انتخابات آزاد یا حق تجمع نیست بلکه پیشرفت واقعی را باید در توازن عملکرد سازمان‌های دولتی جست‌وجو کرد.

غرب چه باید بکند؟
عماد شاهین استاد علوم سیاسی دانشگاه آمریکایی قاهره می‌گوید، در نهایت غرب جانب برنده را می‌گیرد. این حرف تا اندازه‌ای حقیقت دارد. بروس رایدل تحلیلگر سابق سیا و مشاور ضد‌تروریست او‌باما عقیده دارد اگر معلوم شود ایالات متحده با مخالفان انقلاب همکاری کرده است آنگاه تمام صحبت‌ها درباره دموکراسی و اسلام، درباره روابط جدید آمریکا و جهان اسلام فقط ریاکارانه بوده‌اند. اگر اوباما بخواهد از چنین قضاوتی اجتناب کند، دولت او باید صراحتاً اظهار نظر کند و به نیروهای ارتشی مصر اعلام کند که آزادی و رعایت حقوق مخالفان، لازمه دموکراسی هستند و اگر آنها بخواهند از گفت‌وگو با اخوان‌المسلمین امتناع ورزند، آمریکا کمک نظامی سالانه 3/1میلیارددلاری خود را قطع خواهد کرد.

دراین پرونده بخوانید ...

دیدگاه تان را بنویسید

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها