از مسکو با تهدید
چگونه میتوان جلوی حمله به اوکراین را گرفت؟
در کریسمس 1991 اتحاد جماهیر شوروی وجود نداشت. میخائیل گورباچف آخرین رهبر شوروی گفت «حتی اگر آینده مبهم باشد حداقل ما از دخالت در مسائل داخلی دیگران و استفاده از قوای نظامی در خارج دست برداشتهایم». اکنون با گذشت 30 سال روسیه که وارث شوروی سابق است بار دیگر به مداخله در خارج از کشور روی آورده است. این کشور به وسیله مردی اداره میشود که با بدخلقی تمام از انحلال شوروی ابراز تاسف میکند. آقای پوتین به ویژه از این امر ناراحت است که دو کشور اسلاو یعنی اوکراین و بلاروس از کنترل مسکو خارج شدهاند. او به تازگی و پس از آنکه دیکتاتور بلاروس در انتخابات تقلب و سپس از او تقاضای کمک کرد به اعمال نفوذ گسترده در این کشور پرداخت. همچنین او بیش از 70 هزار نیرو را در مرز اوکراین مستقر کرد که خطوط تدارکاتی کامل و بیمارستانهای صحرایی دارند و احتمال میرود در آینده باز هم تقویت شوند. نیروهای اطلاعاتی آمریکا با نگرانی میگویند که ممکن است پوتین به زودی به اوکراین حمله کند. چه کاری میتوان انجام داد که جلوی او را بگیرد؟ نیروهای نظامی اوکراین در مقایسه با سال 2014 زمانی که پوتین بخشهایی از کشورشان را تصرف کرد قدرت بیشتری دارند اما هنوز به اندازه کافی توانمند نیستند که مانع حمله روسیه شوند. همچنین هیچ شانسی وجود ندارد که کشورهای عضو ناتو در دفاع از اوکراین به مداخله نظامی روی آورند. آنها نمیخواهند (و نباید) با روسیه مسلح به سلاحهای هستهای وارد جنگ شوند. با وجود این راههایی وجود دارد که هزینه مداخله در اوکراین را برای آقای پوتین بالا میبرد. برخی از این راهها اقتصادی هستند. جو بایدن رئیسجمهوری آمریکا در 7 دسامبر با پوتین گفتوگو کرد. بایدن میگوید پوتین را تهدید کرد که در صورت حمله دوباره به اوکراین با تحریمهای اقتصادی شدید روبهرو خواهد شد. روسیه در گذشته یکبار کریمه را به خاک خود ضمیمه کرد و یکبار هم به شورشیان طرفدار روسیه کمک کرد منطقهای خودمختار در دوناباس در شرق اوکراین ایجاد کنند. صحبتهایی پیرامون اخراج روسیه از نظام مالی بینالمللی (SWIFT) به میان آمده است. این اقدام به روسیه آسیب میزند اما پیشنهاد خوبی نیست چراکه امور مالی کشورهای دیگر را مختل میکند و به رژیمهای خودکامه انگیزه میدهد در جستوجوی جایگزینهای غیرغربی برآیند. همین تهدید را میتوان با خسارات جانبی کمتر عملی کرد. به این صورت که موسسات مالی روسیه تکتک در فهرست سیاه قرار گیرند. همزمان، آمریکا باید جبههای یکپارچه با متحدان آمریکایی تشکیل دهد. برای شروع، آلمان نباید پروژه نورد استریم 2 را تایید کند. این خط لوله جدید گاز روسیه اوکراین را دور میزند. راهحل نظامی ابزار دوم بازدارندگی است. روسیه به راحتی میتواند اوکراین را تصرف کند اما همانگونه که تجربه آمریکا در عراق نشان داد اشغال درازمدت یک کشور موضوعی متفاوت خواهد بود. اوکراین باید خود را به لقمهای غیرقابل هضم تبدیل کند. غرب باید در این راه با کمکهای مالی بیشتر و ارسال سلاحهای دفاعی به اوکراین یاری برساند. اقدامات روسیه از سال 2014 تاکنون ثابت کرد که اکثریت مردم اوکراین، حتی اکثر کسانی که اصل و نسب روسی دارند، در برابر کنترل کشورشان از سوی روسیه مقاومت خواهند کرد. همزمان، دیپلماتهای غربی باید در جستوجوی راههایی برای تنشزدایی در این مناقشه باشند. این وظیفه دشواری است چراکه بسیاری از تقاضاهای آقای پوتین نه منطقی و نه صادقانه هستند. او میگوید ناتو تهدیدی برای روسیه قلمداد میشود در حالی که اینگونه نیست. او چنین ادعایی را از آنرو مطرح میکند که وجود اوکراین دموکراتیک و عملگرا در جوار مرزهایش آبروی حکومت خودکامه او را به خطر میاندازد. همچنین، صحبت از دفاع از روسیه در برابر دشمنان خیالی خارجی روشی برای جذب حمایت در داخل بهشمار میرود. در یک نظرسنجی اخیر فقط چهار درصد از مردم روسیه گفتند که تنشهای غرب اوکراین تقصیر روسیه است در حالی که بیش از نیمی از آنها آمریکا و ناتو را مقصر میدانند. آقای بایدن به درستی با پوتین صحبت کرد و باید این اقدام را ادامه دهد. او باید راههایی پیدا کند که آقای پوتین بتواند با حفظ آبرو عقبنشینی کند. از آنجا که پوتین میگوید اقداماتش به چه صورت در تلویزیون روسیه به نمایش درآیند انجام چنین کاری غیرممکن نخواهد بود. به عنوان مثال، بایدن میتواند یکبار دیگر اعلام کند که قرار نیست اوکراین به ناتو بپیوندد هرچند نباید به روسیه قول رسمی بدهد.
پوتین از آمریکا میخواهد اوکراین را وادار کند که به نسخه او از پیمان مینسک تن دهد. این معاهده صلح زیر نوک سرنیزهها و زمانی به اوکراین تحمیل شد که نیروهای روسیه هفت سال قبل ارتش اوکراین را شکست دادند. پوتین میخواهد یک دولت فدرال در اوکراین ایجاد کند و خود از سمت شرق اوضاع را در دست گیرد. بخشهایی از نوار مرزی را در اختیار داشته باشد و در سیاست خارجی حرف اول را بزند. اوکراین تاکنون در برابر آن مقاومت کرده است. این کشور دوناباس را در محاصره قرار داد، تلاشی برای بازپسگیری سرزمینهای ازدسترفته انجام نداد و دولتی غیرمتمرکز و واحد تشکیل داد که در عمل دوناباس را نادیده میگیرد. پس از تلفات فراوان و آوارگی 5 /1 میلیون نفر، الحاق دوناباس به اوکراین کموبیش غیرممکن به نظر میرسد و بسیاری از اوکراینیها تمایلی به آن ندارند هرچند این حرف را به زبان نمیآورند. هیچ راهحل روشنی برای این غائله وجود ندارد. بنابراین بهترین راهبرد تداوم گفتوگوها خواهد بود. اول، دولت اوکراین باید در گفتوگوها حضور داشته باشد. نباید پوتین تصور کند این دولت عروسک خیمهشببازی غرب است چراکه واقعاً اینگونه نیست. دوم، هدف باید آن باشد که حتی یک جنگ کوچک هم برای پوتین جذابیت نداشته باشد. شاید او در محاسباتش به این نتیجه برسد که با تهدید اوکراین و نه حمله به آن منافع زیادی کسب میکند ولی چیز زیادی از دست نمیدهد. اما او با هوشیاری و مهارت تمام پیشزمینهها را برای اقدامات پرخاشگرانه کوچک پیدا میکند و هنگام ارتکاب آن اقدامات با وقاحت آن را انکار میکند حتی اگر تلویزیونهای جهان آن را نشان دهند. تا زمانی که پوتین در مسند قدرت باشد روسیه خطری برای همسایگان خواهد بود.