راه دشوار توافق در وین
چرا احیای برجام تا این حد به درازا کشیده شده است؟
تصمیمگیری درباره برجام و در واقع احیای آن به مرحله سخت و دشواری رسیده است. یک ماه قبل امیدواری نسبت به احیای برجام به مراتب بیشتر بود. اما به مرور زمان از این امیدواری کاسته شد. برخیها بر این باور بودند که با پایان انتخابات ریاستجمهوری در ایران توافق آسانتر خواهد شد بهخصوص اگر پیروز انتخابات یک نامزد اصولگرا باشد. این ادعا مبتنی بر این فرض بود که با حضور اصولگراها در راس هر سه قوه آنها به احیای برجام رضایت خواهند داد تا دولت جدید در شرایط آرامتری در روابط خارجی کار خود را شروع کند و در عین حال بتواند از زیر بار مسوولیت پاسخگویی در قبال توافق ضعیف دولت قبل از خود، شانه خالی کند. حداقل تاکنون چنین نشده است. چرا؟ شاید به این دلیل که کلیت نظام سیاسی مساله توافق را فراجناحی میبیند و معتقد است اینبار باید توافقی بکند که بسیار محکمتر از توافق قبلی باشد و رئیسجمهور بعدی آمریکا نتواند یکطرفه از آن خارج شود یا در صورت خروج دوباره تحریمها برنگردد. ظاهراً این توافق مطلوبی است که حاکمیت دنبال آن است. توافقی که هم دستاوردهای برجام را تثبیت کند و هم امکان خروج از آن حداقل شود و هم اینکه چماق تحریمها را از سر ایران بردارد و صدالبته میدانیم چنین توافقی مطلوب دولت بایدن نیست و اگر هم باشد قابل دفاع در داخل آمریکایی نیست که بعد از انتخابات 2020 به شدت گرفتار قطبش سیاسی شده است. بایدن در صورتی میتواند از این توافق در برابر انبوه مخالفان آن در داخل آمریکا دفاع کند که هم حداقلی از تحریمها را برای وادار کردن ایران به ادامه مذاکره درباره مسائل منطقهای و موشکی حفظ کند و هم راستیآزمایی را به شکلی احیا کند که به مخالفان بگوید زمان گریز هستهای فنی ایران را به عقب انداخته است. فاصله میان این دو تصویر مطلوب از احیای برجام زیاد و شاید بتوان گفت خیلی زیاد است ضمن اینکه تحلیل صحنه سیاسی نشان میدهد هر دو طرف به احیای برجام نیاز دارند و نمیخواهند بیشتر از این وقت و انرژی خود را صرف ادامه کشمکش بر سر برجام کنند. برخی مخالفان دولت بایدن در داخل آمریکا هشدار میدهند که ایرانیها مذاکرهکنندههای صبوری هستند و در ظاهر عجلهای برای توافق کردن از خود نشان نمیدهند و از همینرو ممکن است دولت بایدن حوصلهاش سر برود و امتیازهای زیادی به ایران بدهد. اما واقعیت این است که هر دو طرف مذاکره میدانند که طرف مقابل به توافق کردن نیاز دارد هرچند به نظر میرسد عجله بایدن برای احیای برجام قدری بیشتر از ایران است. از طرف دیگر هر دو طرف در داخل کشور شرایط دشواری برای قانع کردن مخالفان دارند بهخصوص اینکه در آمریکا مخالفان ابزارهای قانونی زیادی برای مخالفت کردن و ایجاد منع قانونی در برابر توافق دارند و حتی تعدادی از همحزبیهای خود بایدن مخالف توافق با ایران هستند و میتوانند از طریق کنگره موانع قانونی در برابر اجرای برجام ایجاد کنند.
به این ترتیب میتوان گفت ما با دو واقعیت متضاد در عمل مواجه هستیم. از یکسو فاصله میان توافق مطلوب دو طرف زیاد است و از سوی دیگر هر دو طرف به توافق نیاز دارند. این وضعیت برای اهل سیاست آشناست هر چند برای مردم عادی پذیرش آن دشوار است. سیاست عرصه تضاد منافع و مطالبات است و سیاستمداران باید بتوانند این تضاد منافع را مدیریت کنند. بدون آنکه توانایی از بین بردن اختلاف نظر را داشته باشند. از سوی دیگر بسیاری از بازیهای سیاسی بازی با حاصل جمع صفر نیست و در عمل هیچیک از طرفین نمیتواند طرف مقابل را به صورت کامل شکست دهد. اینها جعبه روشن و امیدواربخش رسیدن به توافق است. پس امکان توافق وجود دارد اما در مورد زمان توافق کردن تردیدهای جدی وجود دارد. طبیعی است هردو طرف خواهان گرفتن امتیاز بیشتر باشند از اینرو اگر به این جمعبندی برسند که گذشت زمان به نفع آنهاست ممکن است توافق را به تاخیر بیندازند. از اینرو سوالی که باید به آن جواب داد این است که در شرایط موجود وجود گذشت زمان به سود کدام یک از دو طرف مذاکره یعنی ایران و آمریکاست؟ واقعیت این است که پاسخ دادن به این سوال نیازمند داشتن اطلاعات و آمار و ارقام موثق و معتبر درباره وضعیت کلی کشور در ابعاد مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است. حتی با فرض وجود تصویری روشن از وضعیت آینده ممکن است رهبران سیاسی از تن دادن به توافقی که موقعیت داخلی آنها را تضعیف کند خودداری کنند. رویکرد شهودی به تحلیل تصمیمگیری در سیاست خارجی میگوید فهم رهبران سیاسی از شرایط و موقعیت خودشان و قضاوتی که تاریخ درباره اقدام آنها خواهد کرد نقش مهمی در نوع تصمیمگیری آنها دارد. آنها عموماً میل ندارند توافقی بکنند که قابل مقایسه با توافقهای ضعیف در تاریخ سیاسی آن کشور باشد. زیرا حفظ موقعیت و محبوبیت داخلی برای آنها عموماً مهمتر از سایر مسائل است.
اگر از این منظر به صحنه کنونی نگاه کنیم فهم بنبست به وجودآمده کار دشواری نیست. در واقع تصمیمگیران اصلی در هر دو طرف میخواهند تا جایی که ممکن است به توافقی دست پیدا کنند که هم دفاع کردن از آن در داخل کشور آسانتر باشد و هم موقعیت داخلی آنها را قویتر کند.
متغیر دیگری که در تصمیمگیری درباره احیای برجام نقش غیرمستقیم اما مهم دارد تجربه عملکرد ترامپ است. خروج یکطرفه او از برجام و ابهام حقوقی موجود در این مورد و تلاش او برای استفاده از مکانیسم ماشه ضعفهای حقوقی و سیاسی برجام را برملا کرد. در چنین شرایطی نگرانی ایران از بابت پایبندی آمریکا به تعهدات خود قابل درک است. ایران از آن بیم دارد که حتی اگر با احیای برجام با امتیازهای کمتر از حد مطلوب خود موافقت کند تضمین محکمی برای دادن این امتیازها در سالهای آینده با توجه به تجربه ترامپ وجود ندارد. از همینرو بود که ایران درخواست کرد آمریکا تضمین کتبی بدهد که دوباره از برجام خارج نخواهد شد. از سوی دیگر در داخل آمریکا هم امکان بازگشت ترامپ به قدرت از طریق پیروزی در انتخابات ۲۰۲۴ منتفی نشده است از اینرو دولت بایدن از آن میترسد که در چند ماه آینده و با شروع کارزارهای انتخاباتی میاندورهای کنگره آمریکا ترامپ دوباره بتواند افکار عمومی و جمهوریخواهان تندرو را علیه بایدن و توافق او با ایران بسیج کند. پس اگر دولت بایدن نتواند در چند ماه آینده با ایران توافق کند شرایط سیاسی داخلی آمریکا به سمتی خواهد رفت که نهتنها توافق را دشوارتر میکند بلکه انگیزه دولت بایدن را هم کمتر میکند. گو اینکه در داخل تیم امنیت ملی دولت بایدن هم اختلاف نظرهای جدی درباره نحوه توافق با ایران وجود دارد و در صورت ادامه پیدا کردن وضعیت فعلی ممکن است اتفاق نظر میان آنها از بین برود. مخصوصاً اینکه جناح نزدیک به اسرائیل در میان دموکراتها تمایل زیادی برای توافق کردن با ایران ندارد و میخواهد هر چه سریعتر موضوع توافق با ایران را از دستور کاخ سفید خارج کند.
اما هم در ایران و هم در آمریکا درباره شرایط پس از ترک مذاکرات و توافق نکردن ابهامات جدی وجود دارد و به همین دلیل افراد خوشبین معتقد هستند که در نهایت دو طرف به توافق رضایت خواهند داد. به باور افراد خوشبین گذشت زمان به ضرر هر دو طرف است و آنها از این مساله به خوبی آگاه هستند. واقعاً نمیدانیم از نظر تصمیمگیران در تهران و واشنگتن شرایط همینطور است یا اینکه این تصمیمگیران عجله چندانی برای دادن امتیازهای بیشتر به منظور رسیدن به توافق در حال حاضر ندارند. پس چارهای نداریم جز اینکه منتظر باشیم و ببینیم آیا جبر زمانه و محیط خود را بر تصمیمگیران تحمیل میکند و آنها را به سمت توافق سوق میدهد د یا اینکه تصمیمگیران اراده خود را بر محیط و شرایط محیطی تحمیل میکنند.