آتشبس
جلوگیری از جنگ داخلی
هنگامی که اریک ولو در دهه 1990 در سیرالئون یک کودک سرباز بود در طول روز مادهای قهوهایرنگ مصرف میکرد که او را در حالت چرت نگه میداشت و در شب از کوکائین استفاده میکرد تا او را در سر پست نگهبانی بیدار نگه دارد. او در سال 1999 به کشور زادگاهش لیبریا برگشت و به عنوان یک جنگجوی یاغی در دومین جنگ داخلی دهه گذشته عمرش شرکت کرد.
هنگامی که اریک ولو در دهه 1990 در سیرالئون یک کودک سرباز بود در طول روز مادهای قهوهایرنگ مصرف میکرد که او را در حالت چرت نگه میداشت و در شب از کوکائین استفاده میکرد تا او را در سر پست نگهبانی بیدار نگه دارد. او در سال 1999 به کشور زادگاهش لیبریا برگشت و به عنوان یک جنگجوی یاغی در دومین جنگ داخلی دهه گذشته عمرش شرکت کرد. در این زمان او «سفید ایتالیایی» مصرف میکرد که نوعی هروئین درجه پایین بود. چهار سال بعد او تفنگش را به 150 دلار فروخت و به دوره آموزش کاشت برنج و سبزیجات روی آورد اما هیچگاه کشاورز نشد. وقتی دلیل را از اریک پرسیدیم ابتدا گفت 150 دلار را برای شروع کسبوکار به دوستش داده اما بعدها اعتراف کرد که آن را خرج مواد مخدر کرده است. در حال حاضر او مسافرکشی میکند و افراد را از گانتا (Ganta) در مرز لیبریا و گینه به پایتخت یعنی مونرویا (Monrovia) میبرد.
از اواخر دهه 1980 تاکنون بیش از 60 برنامه «خلع سلاح، حذف گروههای مسلح و تلفیق در جامعه» (DDR) همانند آنچه در لیبریا اجرا شد معرفی شدهاند که هدف آنها جلوگیری از شروع مجدد جنگ داخلی در دهها کشور بود. ایده اصلی بسیار آسان است: «جدا کردن جنگجویان از اسلحه»، پایان دادن به خدمت آنها در گروههای شبهنظامی و سپس کمک به آنها برای بازگشت به زندگی مدنی. این کمکها به شکل پول نقد و آموزش حرفهای و در مورد کودکان امکان حضور در مدرسه ارائه میشدند.
نیکوکاران و امدادرسانان همواره علاقهمند بودهاند برای چنین طرحهایی پول بدهند به ویژه اگر این طرح بخشی از یک پیمان صلح تحت نظارت سازمان ملل باشد. در سال 2008 (که دادههای جامعتری دارد) 15 برنامه DDR به اجرا درآمد. بودجه این برنامهها در طول یک سال به 6 /1 میلیارد دلار رسید. اما اجرای این طرحها دشواریهای زیادی دارد. شناسایی جنگجویان آسان نیست. ممکن است خانواده و همسایگان آنها را نپذیرند. زخمهای جسمی و روحی آنان به مراقبت درازمدت نیاز دارد. اگر شبهنظامیان در کنار هم نگه داشته شوند و فرماندهان سابق آنها مسوول مشارکت دادن همگان و توزیع منابع نقدی باشند آنگاه شناسایی و انحلال گروههای نظامی آسانتر خواهد بود. اما اگر گروهها متلاشی شوند و افراد خود به تنهایی در طرح مشارکت کنند این احتمال وجود دارد که گروههای کوچک قاچاق مواد مخدر یا مزدوران شکل گیرند.
از شمشیر به گاوآهن
خبر خوش آن است که صلح در لیبریا برقرار شده و این کشور میتواند انتخابات ریاستجمهوری را به شکلی مطمئن و معتبر برگزار کند. ژرژ وهآ (Weah) که قبلاً بازیکن فوتبال بود در 22 ژانویه و پس از اولین تحول دموکراتیک کشور از سال 1944 زمام امور را در دست میگیرد.
حدود 250 هزار نفر در دو جنگ داخلی این کشور کشته شدند. طرح DDR پس از اولین جنگ داخلی با شکست روبهرو شد اما طرح پس از جنگ دوم موفق شد صلح را برقرار سازد. یک نیروی حافظ صلح سازمان ملل به همراه نیروی بزرگ احتیاطی از کشور نیجریه جنگجویان سابق را خلعسلاح و اسلحهها را نابود کردند. مردم لیبریا قدر طرح DDR را میدانند اما احساس قدردانی آنها با مشخص شدن محدودیتهای طرح رو به کاهش گذاشته است.
بسیاری از جنگجویان سابق دیگر نمیتوانند اعضای خوبی برای اجتماع باشند. خیلی از آنها تمایلی ندارند یا شاید نمیتوانند به جوامعی برگردند که در کودکی آنها را ترک کردهاند. بسیاری همانند آقای ولو گاهگاه کار میکنند یا به مشاغل کممهارت روی آوردهاند. برخی هم اصلاً کار نمیکنند. آنها گروههایی تبهکار را تشکیل میدهند و در حومه شهرها یا زاغههای مونرویا به خرید و فروش مواد مخدر میپردازند. ویلیام تیگ رئیس انجمن کنگو مواد مخدر را بزرگترین مشکل میداند. طبق برآورد او یکدهم ساکنان حومه شهر گانتا جنگجویان قدیمی هستند. او دیدگاهی منفی نسبت به DDR دارد و میگوید قرار بود این طرح افراد را توانمند کند اما موفق نشد.
پل کالیر از دانشگاه آکسفورد میگوید کشوری که به تازگی یک جنگ داخلی را پشت سر گذاشته باشد به احتمال 40 درصد دوباره به جنگ کشیده میشود. هر سال صلح این احتمال را یک درصد پایین میآورد. از آنجا که پس از پایان جنگ سرد مناقشههای داخلی در کشورهای زیادی آغاز شد پیدا کردن راههایی برای کاهش احتمال جنگ داخلی اهمیت زیادی دارد. هنگامی که دولتهای آمریکا و شوروی سابق از حمایت مالی دولتهای دستنشانده خود دست برداشتند بسیاری از گروههای متخاصم به دنبال منابع مالی دیگری گشتند و به عنوان مثال از مناطق جنگزده غرب آفریقا الماس قاچاق میکردند. احتمال شکاف در این گروهها بسیار زیاد بود چراکه گروههای کوچکتر به راحتی میتوانستند منابع مالی خود را تامین کنند. ظهور گروههای جهادی اوضاع را پیچیدهتر ساخت چراکه انگیزههای عقیدتی مانع مذاکره با آنان میشد و آنها حاضر نبودند در مقابل پول نقد یا مزایای غیرنقدی سلاحهایشان را کنار گذارند.
اما با وجود دشواری DDR تقاضا برای آن کم نشده است. برخی موفقیتها و همچنین نبود جایگزین باعث شد این طرح حتی در شرایطی اجرا شود که از ابتدا به موفقیت آن امیدی نبود. به عنوان نمونه سازمان ملل در سال 2004 تلاش کرد یک طرح DDR را برای خلعسلاح قاچاقچیان مواد مخدر اجرا کند اما هیچ سلاحی تحویل داده نشد. در سال 2015، 1775 کودک سرباز در سودان جنوبی از گروههای شبهنظامی جدا شدند اما بهمحض اینکه کشور یک سال بعد به جنگ کشیده شد این افراد دوباره مسلح شدند. برنامههای نوین DDR در دهه 1980 و اوایل دهه 1990 طراحی شدند تا عواقب ناخوشایند جنگهای استقلالطلبی در جنوب آفریقا و جنگهای داخلی در آمریکای مرکزی را برطرف سازند. گروههای متخاصم نسبتاً منظم و دارای سلسلهمراتب بودند. طرحهای اخیر و تازهتر بیشتر با گروههایی سروکار دارند که از ساختار محکمی برخوردار نیستند. این وضعیت مهمترین کار یعنی تصمیمگیری در مورد اینکه چه کسی باید در طرح مشارکت کند را پیچیدهتر میسازد. اگر قرار است سلاحی تحویل شود آن دسته از جنگجویانی که سلاح ندارند از طرح خارج میشوند، بنابراین بهتر است اسلحههای کوچک یا حتی مهمات و گلوله درخواست شود تا احتمال پیوستن افراد به طرح بالا برود. بعضی اوقات از رهبران خواسته میشود تا زیردستان خود را شناسایی و معرفی کنند اما این اقدام لزوماً مفید نیست. پل جکسون از دانشگاه بیرمنگام میگوید: تقریباً هر فرماندهی که من با او روبهرو شدم علاقه داشت شمار افراد خود را بیشتر نشان دهد.
برای مشارکت در طرح دوم DDR در لیبریا فقط نیاز بود 150 دور اسلحه و مهمات تحویل شود. سازمان ملل انتظار داشت 38 هزار جنگجو را از حالت بسیج خارج کند اما در پایان بیش از 100 هزار جنگجو (چهار برابر سلاحهای تحویلشده) به طرح پیوستند. مردان از سیرالئون برگشتند. کودکانی که در جنگ شرکت نداشتند در طرح ثبتنام کردند چون فرماندهان از 300 دلار هر متقاضی سهم کوچکی میبردند. انبار سلاح پلیس در شهر فریتون پایتخت سیرالئون غارت شد تا اسلحهها در لیبریا تحویل شوند. وقتی 12 هزار نفر متقاضی کمک نقدی در مرکزی خارج از مونرویا جمع شدند اغتشاش آغاز شد. مجریان مجبور شدند برنامه را چهار ماه به تاخیر اندازند و پولها در اختیار یک نهاد سازمان ملل در فریتون قرار گرفت.
با وجود اینکه DDR بیشتر در مناطقی موفق میشود که جنگ در آنجا متوقف شده است در کلمبیا از این طرح به عنوان یک تاکتیک نظامی استفاده شد. آلورو اوریب رئیسجمهور کلمبیا در سالهای 2002 تا 2010 گروه چریکی فارک (FARC) را که از سال 1964 علیه دولت میجنگید تحت فشار قرار داد. دولت با آگاهی از اینکه چریکها میتوانند اطلاعات خوبی ارائه دهند تصمیم گرفت جداشدگان را تشویق کند. اسیران جنگی مختار بودند بین زندان و DDR دست به انتخاب بزنند اما تداوم جنگ اوضاع را پیچیدهتر کرد. برخی چریکها که در پایان برنامه نتوانسته بودند کاری برای خود پیدا کنند دوباره به فارک پیوستند.
گروه فارک که ضعیف شده بود بر سر میز مذاکره صلح نشست. این پیمان در دسامبر 2016 به امضا رسید. در آگوست گذشته رهبران فارک به همراه رئیسجمهور خوان مانوئل سانتوس و نمایندگان سازمان ملل شاهد انهدام آخرین تسلیحات خود در زیر آفتاب سوزان ایالت شمال شرقی بودند. طبق مفاد توافقنامه فارک مجاز بود در مورد ساماندهی جنگجویان و پیوستن آنها به جامعه اقدام کند. این کار باعث شد گروه به یک حزب سیاسی تغییر ماهیت دهد و امسال قصد دارد نامزدهایی را برای انتخابات معرفی کند. بسیاری از شهروندان عادی تمایلی ندارند چریکهای سابق را در قامت رهبران سیاسی ببینند. اما شواهد نشان میدهد در این صورت پیمان صلح محکمتر خواهد شد. یک دلیل آن است که ورود به سیاست میتواند فرماندهان سطوح متوسط را قادر سازد نقشی تاثیرگذار داشته باشند. برنامههای DDR اغلب آنها را با درجه و رتبه در نظر میگیرد. فرماندهان ارشد از همان ابتدا جایگاه خاصی برای خود میخواستند. دو نفر از فرماندهان سابق لیبریا که سابقه یکسانی داشتند میتوانستند جنگجویان سابق خود را به عنوان مزدور در ساحل عاج در سال 2011 بسیج کنند اما فقط یکی از آنها این کار را کرد. دیگری نیازی به آن ندید چون خود یک کارگزار سیاسی شده بود. گروه فارک یک تعاونی برای مدیریت هشت میلیون پزو (2900 دلار) پول اولیه هر عضو تشکیل داد. اما رهبران آن میگویند برای پروژههای مناسب از قبیل اکوتوریسم به زمین نیاز دارند در حالی که دولت زمینهایی را که به طور غیرقانونی در اختیار آنها بود پس میگیرد.
این موانع و همچنین کندی فرآیند تلفیق به آن معناست که چریکهای سابق ممکن است اردوگاههای تحول را ترک کنند. طبق برخی برآوردها فقط نیمی از جنگجویان قدیمی که در اردوگاه زندگی میکردند باقی ماندهاند. برخی از آنها به مناطقی رفتند که زمین کشاورزی دارند. برخی دیگر به جمع خانواده بازگشتند. این موضوع اشکالی ندارد. تحقیقات در دیگر مناطق نشان میدهند جنگجویانی که ارتباط خود را با جوامع حفظ میکنند سادهتر با اجتماع تلفیق میشوند. اما حدود هزار نفر از آنها یا از خلعسلاح امتناع کردند یا DDR را ترک کردند و به گروههای تبهکار پیوستند. گزارش میشود برخی از این گروهها سه برابر مستمری سالانه 5400دلاری دولت به افراد میدهند.
مازاد بر نیازها
بزرگترین مشکل در سریلانکا آن بود که دولت واقعاً به تلفیق مجدد نیروها با جامعه اهمیت نمیداد. ارتش دولت در سال 2009 ببرهای تامیل را شکست داد و پایانی خونآلود را برای جنگ داخلی 26ساله رقم زد. ببرهای تامیل در مناطق تعیینشده گیر افتادند و به همراه غیرنظامیانی که به عنوان سپر انسانی گرفته بودند بمباران شدند. تعداد 11 هزار جنگجو و هزار نفر دیگر که تسلیم شده بودند به دوره بازپروری فرستاده شدند که از سال 2010 آغاز شد.
برنامه بازپروری شامل یک سال کارآموزی و ایدئولوژی بود. جنگجویانی که هنوز تحت نظر هستند از جوامع خود منزوی شدهاند و نمیتوانند کار پیدا کنند چراکه کارفرمایان میترسند توجه مقامات به آنها جلب شود. اگرچه دولت ادعا میکند کمکهای آموزشی و روانشناسی ارائه داده است، ببرهای سابق میگویند تمام تلاشها بر آن متمرکز بود که وفاداری آنها به ببرهای تامیل را از بین ببرند. یکی از آنها میگوید: با ما مثل انسانهای عادی برخورد نمیشد. آنها تلاش میکردند ما را وادارند از پیوستن به ببرهای تامیل ابراز تاسف کنیم اما موفق نشدند.
دورههای آموزشی اغلب بیفایده و نامناسب بودند. یکی از زنان که 18 سال عضو ببرهای تامیل بود میگوید به کسی که در 11 هکتار زمین کشت میکرد میگویند ساخت صنایع دستی با پوست نارگیل یاد بگیر. این زن هماکنون در حال درس خواندن است و قصد دارد مشاور شود. او میخواهد زنان را در برنامههای حرفهای ارتش ببیند. به گفته او، به زنی که آنقدر شجاعت دارد که تفنگ در دست گیرد میخواهند فرهنگ زیبایی و آرایش بیاموزند.
بسیاری از جنگجویان قدیمی به پشتیبانی و حمایت درازمدت نیاز دارند. اما طرحهای DDR چنین چیزی را ارائه نمیدهد. طرحها عمدتاً توسط نظامیان قدیمی مدیریت میشوند نه متخصصان اقتصاد توسعه یا مشاوره. علاوه بر این ممکن است یک برنامه درازمدت فقط به یک حمایت آنی تبدیل شود. دولت نیجریه در سال 2009 به شبهنظامیانی که در تولید نفت در دلتای نیجر خرابکاری میکردند پیشنهاد داد به آنها ماهی 60 هزار نایرا (حدود 400 دلار) بپردازد و در مقابل، آنها سلاح خود را کنار گذارند. اما زمانی که پرداختها در سال 2016 کم شد شورشیان دوباره لولههای نفت و دیگر زیرساختارها را منفجر کردند. با بازگشت پرداختها به حالت قبل حملات فروکش کرد.
رشوه یا مرگ
برنامه DDR نوعی چانهزنی را در بطن خود دارد: سلاح را کنار گذارید، دردسر درست نکنید و در مقابل سود ببرید. گاهی اوقات جنگجویان پول نقد را در جیب میگذارند اما همیشه آمادهاند با کوچکترین مشکلی دوباره بسیج شوند. کسانی که به برنامه میپیوندند ممکن است برای کمک به بازسازی کشور مناسب نباشند. ممکن است شهروندان علاقهمند نباشند به جنگجویانی پول بدهند که از آنها آسیب دیدهاند. اما اگر پیمان صلح باعث شود امنیت در درازمدت تامین شود انعقاد آن ارزشمند است هرچند آن پیمان پر از اشکال باشد.