تاکتیک چریکی
چگونه چین در میان بحران رشد میکند؟
چین مدرن ابرقدرتی است که ریشههایش در یک ارتش چریکی قرار دارد. این امر به ما کمک میکند توضیح دهیم که چرا چین در مقابل بحرانها، از جمله بحران کنونی خاورمیانه، واکنشهایی منفعتطلبانه نشان میدهد.
به گفته آمریکا و دیگر قدرتهای پرسابقه جهان، چین نفوذی استثنایی بر بدترین عوامل بیثباتی منطقه دارد و از سوی دیگر بیش از همه نیاز دارد که ثبات بر خاورمیانه حکمفرما شود. چین بزرگترین واردکننده نفت و گاز طبیعی مایع از خاورمیانه است و حجم زیادی از هر دو محصول را هم از ایران و هم از کشورهای عربی منطقه میخرد. علاوه بر این، چین یک سرمایهگذار بزرگ در منطقه است و دهها میلیارد دلار سرمایهگذاری آن در کشورهایی مانند مصر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در معرض خطر قرار دارند. چین به عنوان بزرگترین تولیدکننده جهان حساسیت زیادی به فرازوفرود بهای حملونقل دریایی دارد. این ویژگی خاص زمانی برجسته میشود که حملات پهپادی و موشکی حوثیهای یمن دریای سرخ و کانال سوئز را بر روی کشتیهای کانتینری میبندند و صادرات چین به مقصد اروپا باید مسیری پرهزینه به دور قاره آفریقا را طی کنند. دولت بایدن و دیگر دولتهای غربی با چنین استدلالی ماهها تلاش کردند چین را وادار کنند بر ایران و حوثیها فشار بیاورد. اما دیپلماتهای چینی در دیدار با مقامات غربی رفتاری ابهامآلود داشتند. آنها از یکسو به پیامهای ارسالی به تهران اشاره میکردند و از سوی دیگر هم نفوذ خود بر ایران را اندک میشمردند و هم نفوذ تهران بر حوثیها را زیر سوال میبردند. چین نهتنها کشتیهای جنگی ارتش آزادیخواه خلق را برای پیوستن به ائتلاف نظامی به رهبری آمریکا و همراهی کشتیهای غیرنظامی و حمله به سایتهای راداری و موشکی حوثیها اعزام نکرد، بلکه وانگ یی، وزیر امور خارجه آن متذکر شد که حملات آمریکا و بریتانیا به یمن از تایید شورای امنیت سازمان ملل برخوردار نیستند.
رهبران دو جنبش رقیب فلسطینی یعنی حماس و فتح در ماه جولای در پکن گرد هم آمدند و در گفتوگوهای اتحاد شرکت کردند. آقای وانگ آن را «یک لحظه تاریخی مهم» نامید. دیگر کشورها از این دیدار قانع نشدند و اعلام کردند که بیانیه پکن که به امضای حماس، فتح و 12 گروه فلسطینی دیگر رسید برای مهمترین پرسشها از جمله اینکه چه کسی امنیت غزه را پس از جنگ برقرار میکند پاسخی ندارد.
دیپلماتهای غربی مستقر در پکن میگویند که رهبران چین در توانایی خود برای حل معمای خاورمیانه هیچ تردید ندارند، اما راه سادهتر را در آن میبینند که میزبان گفتوگوهای صلح باشند. همزمان، چین به خوبی میداند که درخواستش برای آتشبس فوری در غزه و حمایت کلامی از تشکیل دولت فلسطینی با دیدگاه اکثر کشورها به ویژه کشورهای جهان جنوب همخوانی دارد. بدبینترین کارشناسان غربی بر این باورند که هرچند چین قطعاً جهانی آرامتر را ترجیح میدهد اما ناآرامیهای امروز حداقل ناوهای هواپیمابر آمریکا و نمایندگان سیاسی آن کشور را در خاورمیانه به خود مشغول کردهاند و آنها نمیتوانند در حیاط پشتی چین دردسرآفرینی کنند. اما از دیدگاه صاحبنظران سیاست خارجی و امور امنیت چین این تحلیل غربیها کاملاً ناپخته است. هو بو (Hu Bo) استاد امنیت دریایی در دانشگاه پکن میگوید، «مگر حوثیها چند نیروی آمریکایی را میتوانند به خود مشغول کنند؟ به سادگی میتوان گفت که تعداد آنها زیاد نیست. درست است که با بسته شدن دریای سرخ صادرکنندگان چینی باید هزینههای بالاتری بپردازند اما هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد این هزینهها غیرقابل تحمل هستند. با وجود عدم تایید سازمان ملل حتی همراه کشتیها در دریای سرخ این تلقی را ایجاد میکند که چین مخالف حوثیها یا حتی ایران است. این برداشت موضع بیطرفانه و مورد نظر چین در خاورمیانه را به خطر میاندازد. اگر رک بگوییم بحران دریای سرخ با چین فاصله زیادی دارد، بنابراین مردم چین از خود میپرسند چرا ما باید در حل این مسئله به ایالاتمتحده کمک کنیم؟». ژو بو (Zhou Bo) ژنرال بازنشسته ارتش آزادیخواه خلق استدلال دولتهای غربی مبنی بر اینکه چین به عنوان بزرگترین قدرت جهانی کره زمین باید به اهداف حوثیها حمله کند یا به بهانه حفظ آزادی دریانوردی در دریاهای آزاد ایران را تحت فشار قرار دهد به تمسخر میگیرد. به گفته او، علت اصلی بحران آن است که اسرائیلیها غزه را بمباران میکنند و مردم را میکشند. او اضافه میکند: «حوثیها گفتهاند که کشتیهای حامل پرچم چین جزو اهدافشان نخواهند بود. علاوه بر این، اکثر محمولههای چینی از قبل از دماغه امید نیک میگذشتند.» آقای ژو که اکنون در مرکز امنیت و راهبرد بینالملل دانشگاه سینگ هوا (Tsinghua) کار میکند هشدار میدهد که ناوچهها و ناوشکنهای ارتش آزادیخواه خلق که به منطقه اعزام شوند دفاع هوایی خوبی ندارند. او میپرسد: هدف این کشتیها از ورود به دریای سرخ و شلیک به حوثیها چه خواهد بود؟ او در مورد اعمال فشار چین بر ایران هم میگوید، «سوال اینجاست که شما با چه هزینهای حاضرید از نفوذتان استفاده کنید؟». مدیرعامل یک شرکت چندملیتی در چین پا را از این هم فراتر میگذارد. او میگوید، «ما باید در ارزیابی محتاط باشیم و این اختلال را برای چین بد ندانیم. وقتی همهگیری کووید19 زنجیرههای عرضه و بازار حملونقل کشتیهای باربری را مختل کرد بنگاههای چینی به سرعت خود را با شرایط وفق دادند و کسبوکار را از چنگ رقبای تنبلتر خود خارج کردند». او ادامه میدهد، «چین ثبات را ترجیح میدهد اما وقتی هرجومرج حاکم شود آنها فرصتطلبانه میاندیشند، نه تدافعی».
محاسبه منافع
آقای ژو این استدلالها را تا حدی درست میداند. او متذکر میشود که کسبوکارهای چینی در مناطق بیثبات در آفریقا و خاورمیانه فعالیت میکنند و به زحمت به سودآوری میرسند. برعکس آنها، شرکتهای غربی به دنبال بازدهی سریع هستند. بنگاههای چینی سختیها را تحمل میکنند تا سهم بازار را از آن خود کنند. هدفشان آن است که بیشتر از رقبا دوام آورند و بعدها سودها را کسب کنند. او وضعیت را با رژه طولانی سالهای 1935-1934 مقایسه میکند. در آن زمان نیروهای ارتش سرخ از کوههای پوشیده از برف، رودهای خروشان و مردابهای مرگبار عبور کردند و میدانستند که دشمنشان یعنی ارتش تا دندان مسلح ملیگرایان آنها را تعقیب نمیکند. دیپلماتهای حال حاضر چین تا حد زیادی همانند چریکهای ارتش سرخ عمل میکنند. آنها از بحرانهایی که میتوانند چین را به تله بیندازند اجتناب میورزند و همزمان پیروزیهای سریع و نمایشی به دست میآورند. چین ابرقدرتی است که منافعی جهانی دارد اما از طریق همان حزب کمونیستی اداره میشود که با نبردهای گزینشی و عقبنشینیهای راهبردی از رژه طولانی جان به در برد. به خاطر داشته باشید که تاریخ سرشار از داستانهای فرصتطلبی چین است.