مسلمانان و یهودیان
درخواست محمد العیسی برای هدایت اخلاقی در خاورمیانه
اقدامات نظامی اسرائیل در غزه و کرانه باختری چهارچوب انسانیت را از هم میپاشد. مرگ هزاران کودک در زیر آوارهای غزه چشمانداز صلح را در خاورمیانه نابود میکند. من زندگی خودم را وقف رفع اختلافات بین مسلمانان و یهودیان کردم. اما امروز تمام آن تلاشها جلوی چشمانم نقش بر آب میشوند. حملات اسرائیل به غزه روابط یهودیان و مسلمانان در سرتاسر جهان را آشفتهتر و خصمانهتر میکند. گسلهای جدیدی در مدارس و دانشگاهها، در سیاست و رسانهها و در جوامع بیشمار دیگر پدید میآیند. من نگرانم که این گسلها گردابی از افراطگرایی بیافرینند که عواقب ویرانگری دارد. ما باید هر کاری میتوانیم انجام دهیم تا جلوی چنین فاجعهای را بگیریم. حملاتی که در 7 اکتبر آغاز شدند بسیار زشت و قابل نکوهش بودند. اسلام با هرگونه قتل بیگناهان مخالف است. آن حملات اعتماد میان یهودیان و مسلمانان را در سرتاسر جهان از بین برد. واکنش نامتناسب اسرائیل هم یک وضعیت بد را بدتر کرد. حتی با وجود اینکه سازمان ملل بهتازگی قطعنامهای برای امدادرسانی به غزه صادر کرد و شمار فزایندهای از دولتها خواستار آتشبس شدهاند، اسرائیل با لجاجت مسیر تخریب و ویرانی را ادامه میدهد. وزیر خارجه این کشور اعلام کرد که «جنگ با یا بدون حمایت بینالمللی» ادامه خواهد یافت. رئیسجمهور اسرائیل قصد دارد «کل نوار غزه را تصرف کند و مسیر تاریخ را تغییر دهد». افراطگرایان از پستوها خارج شده و در دولت حضور یافتهاند. آنها فجایع روی زمین را رقم میزنند. اقدامات افراطگرایان هر دو طرف نهتنها ویرانی فیزیکی فراوان و از دست رفتن جانها را به همراه آورد، بلکه آخرین جرقههای اعتمادی را خاموش میکند که طی سالها بین یهودیان و مسلمانان منطقه و جهان برافروخته شده بود. این نابودی اعتماد را میتوان در رویدادهایی مانند فراخوان سفرا، تعلیق روابط تجاری و طرح اتهام نسلکشی در دادگاه بینالمللی عدالت مشاهده کرد. جنگ غزه افراطگرایان غرب را نیز تحریک میکند. اسلامگرایان و گروههای راست افراطی انگشت تهدید را به سمت مردم عادی مسلمان و یهود گرفتهاند. همزمان، رهبران جهان و موسسههای بینالمللی نتوانستند برای آرام کردن مناقشهها کاری انجام دهند. انفعال شورای امنیت سازمان ملل نیز اسرائیل را جسورتر کرده است. گفتوگوی بینالادیان در میان رهبران مسلمان و یهود که در دوران ثبات و آرامش رواج زیادی دارد، اکنون و در دوران بحران در معرض بزرگترین آزمون کارآمدی قرار گرفته است. رویکردهای سنتی مشارکت بینالادیان اغلب شکست میخورند، چون محیط اجتماعی و سیاسی مناسبی ندارند. اما امروز بیش از هر زمان دیگری به این مشارکت و چنان محیطی نیاز داریم. من به عنوان رئیس بزرگترین سازمان اسلامی مستقر در مکه در راس هیاتی از رهبران دینی مسلمان در سال 2020 از آشویتس بازدید کردم. در آنجا من همراستا با رهبران یهود علیه یهودستیزی و انکار هولوکاست اعلام موضع کردم. آن رفتار نمادین تلاشی برای عبور از بیکفایتی سیاستهای سنتی بود. ما به هدایت اخلاقی چهرههای دینی هر دو طرف نیاز داریم. ارادهای برای محکوم کردن خشونتی که علیه خودمان اعمال میشود و محکومیت کسانی که ادعا میکنند به نیابت از ما دست به خشونت زدهاند. به هرحال اگر نتوانیم قاطعانه افراطگرایی دینی را که ما را از هم جدا میکند برطرف کنیم هیچ راهی به سوی صلح قابل تصور نیست. اتحاد اعتدالگرایان دینی تنها راه مقابله با قبیلهگرایی سیاسی و قطبیسازی خشونتبار به شمار میرود. این راه آسان نیست، اما قبلاً تجربه شده است. رهبران هر دو فرقه کاتولیک و پروتستان در ایرلند شمالی از توافق جمعه خوب حمایت کردند. همکاری بینالادیان در برقراری آشتی در بوسنی و صربستان نقش مهمی داشت. مداخله مارتین لوترکینگ و دزموند توتو سیاست لجوجانه آمریکا در قبال آپارتاید آفریقای جنوبی را دگرگون کرد. این «دیپلماسی قلبها» هماکنون میتواند جوامع مسلمان و یهود را به یکدیگر نزدیک کند. اما به این منظور لازم است رهبران دینی هر دو جامعه در خط مقدم باشند. ما باید یکدیگر را برای حضور و سخنرانی در رویدادهای دینی هم دعوت کنیم. ما باید کارزارهای مشترکی برای صلح برگزار کنیم. ما باید از رهبران سیاسی بخواهیم تا اعتدال در پیش گیرند. همچنین ما باید با رویکرد سیاستزده مسلمانان جهان در عدم همدلی با یهودیان رنجدیده و مخالفت آنها با صلح مقابله کنیم. همزمان باید این پیشفرض را کنار بگذاریم که تمام یهودیان موافق سیاستهای اسرائیل در غزه و کرانه باختری هستند. وظیفه ما به عنوان رهبران دینی با میلیاردها مخاطب آن است که پیام صلح را از هر کنیسه، مسجد و کلیسا در سرتاسر جهان پخش کنیم. پیامی که آشکارا دیگران را به رسمیت میشناسد. به همین دلیل «سازمان همبستگی کشورهای اسلامی» تقاضای آزادی فوری را هم برای گروگانهای اسرائیلی و هم برای زندانیان فلسطینی مطرح میکند و خواستار پایان هدفگیری غیرنظامیان و آتشبس است. آتشبسی که باید راه را برای «آتشبس در نفرتپراکنی» باز کند. من با چنین روحیهای در این ماه در نیویورک به موضوع اسلامهراسی و یهودستیزی در سرتاسر آمریکا پرداختم. من از دیگر رهبران دینی دعوت میکنم از تریبونهایی که در اختیار دارند برای انجام کاری مشابه استفاده کنند. بحران غزه یک مناقشه منطقهای نیست، بلکه نبردی برای قلبها و اذهان نسلهای آینده است. نسلهایی که بدون هدایت اخلاقی امروز در بدبینی و نفرت غرق خواهند شد. بنابراین زمان آن رسیده است که همه ما به باورهای اخلاقیمان وفادار بمانیم. من هماکنون از رهبران یهود میخواهم تا در کنار من بایستند و پایان این داستان غمبار را مطالبه کنند. تاریخ ثابت کرده است که سرنوشت یهودیان و مسلمانان به یکدیگر گره خورده است. درست همانند زمانی که عمر خلیفه مسلمین ممنوعیت ورود یهودیان به اورشلیم را که از دوران امپراتوری روم باقی مانده بود برداشت. «دوباره هرگز» عبارتی بود که در زمان بازدید از آشویتس بیش از هر چیز دیگری من را تکان داد. این عبارت با شرایط امروز هم مطابقت دارد. هنگامی که در اردوگاه زندانیان قدم میزدم به این موضوع تاسفبار فکر میکردم که چگونه رهبران دینی جهان نتوانستند با آن خشونت گسترده مقابله کنند و اینکه به نظر میرسد تاریخ بهسادگی خود را تکرار میکند.