فراست تجاری
چرا باید کتاب صدر اسلام و زایش سرمایهداری را خواند؟
کتاب «صدر اسلام و زایش سرمایهداری» اثری مهم و درخشان از «بندیکت کهلر»، نویسنده آمریکاییتبارِ ساکن آلمان است که در سال 2014 میلادی منتشر شده و اخیراً، نسخه فارسی آن با همت نشر نی و ترجمه جعفر خیرخواهان و محمد ماشینچیان به بازار آمده است. نسخه فارسی این اثر در 382 صفحه تنظیم شده که شامل مقدمه مترجمان، 25 فصل و یک نتیجهگیری است. ایده محوری این کتاب، همانطور که در کتاب نیز به آن اشاره میشود، با تحلیل «ماکسیم رودنسون» در کتاب «اسلام و سرمایهداری» که مدعی بود نهادهای سرمایهداری و بازارهای آزاد در صدر اسلام ریشه دارند، قرابت دارد. نویسنده همچنین اذعان دارد که نیمنگاهی به کتاب «اقتصادُنا» اثر مشهور آیتالله محمدباقر صدر داشته و از مطالب این کتاب چنین برداشت کرده است که از منظر محمدباقر صدر، اسلام در عصر ظهور خویش بر سرمایهداری صحه گذاشته است اما مسلمانان بعدها آن را رد و انکار کردهاند. نویسنده در این کتاب با شواهد فراوان تاریخی تلاش دارد نشان دهد انگیزه خلق ثروت، کارآفرینی، مناسبات بازار آزاد و تجارت جهانی، در آموزههای اسلام و فرهنگ قرون اولیه اسلامی ریشه دارد و بر این اساس تمایل دارد به نوعی، خطی را که ماکس وبر، جامعهشناس شهیر آلمانی، بیش از صدسال پیش در کتاب معروف «اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایهداری» برای ردیابی سرمایهداری پی گرفته بود، نقد و تکمیل کند و نشان دهد منشأ سرمایهداری، نه به جریان پروتستانتیسم در اروپا، بلکه به پیش از آن بازمیگردد.
تلاش کهلر معطوف بر این است که نشان دهد باید منشأ تحولات در ایتالیای قرون وسطی، در تحولات جوامع اسلامیِ آن روزگار دنبال شود؛ از اینرو در این راستا میکوشد نشان دهد تعاملات فرهنگی و اقتصادی ممالک جهان اسلام با اروپا و خطی تمدنی که از مکه تا ونیز، از زمان ظهور اسلام تا وقوع جنگهای صلیبی (قرون پنجم تا هفتم هجری) امتداد یافته بود، چگونه بذر سرمایهداری را در دل اروپا کاشته است. این نظریه از جهاتی شباهتهایی قابل تامل با نظرات علی شریعتی دارد که معتقد بود جریان آزاد تجارت و بورژوازی در اروپا، زاییده تماس فرهنگی و اقتصادی میان جوامع اسلامی و کشورهای اروپایی، بهخصوص در دوران جنگهای صلیبی بوده و حتی جریان بازنگری دینی در اروپا یعنی پروتستانتیسم، به نوعی، اسلامیزهشدنِ مسیحیت است.
نویسنده در فصول نخست کتاب حاضر، «فراست تجاری» شبهجزیره عربستان را پیش از ظهور اسلام ترسیم میکند و نشان میدهد که اعراب شبهجزیره، قرنها پیش از اسلام، بادبانهای کشتیها را برمیافراشتند و از مسیر پرمخاطره اقیانوس به سمت چین و هند میرفتند و کالاهایی همچون ابریشم، عطر و ادویهجات را به سرزمینهای خود میآوردند؛ بخشی از این کالاها در بازارهای مکه -که مهمترین شهر تجاری شبهجزیره بود و از ممالک مختلف برای خرید و فروش به آنجا میآمدند- به فروش میرسید و بخشی دیگر در بازارهای شامات (روم شرقی). مزیت تجارت با اعراب برای رومیها این بود که کالاهای شرقی ارزانتر به دستشان میرسید، چراکه حکومتهای مستقر در ایران، بر کالاهای عبوری از مسیر جاده ابریشم تعرفههای سنگین میبستند. نویسنده با اشارات و ارجاعات مکرر به داستانهای کهن همچون داستان هزار و یک شب میکوشد نشان دهد که کارآفرینی، ریسک سرمایهگذاری و تجارت از روحیات اعراب بوده و بعد از اسلام، تقویت شده است. او سندباد را نمادی از جوهره اصلی کارآفرینی عرب و ماجراجویی متهور میداند که آسایش خانه را رها میکند و به سوی اقلیمهای بیگانه بادبان میکشد. کهلر برای توضیح اینکه پیدایش اسلام چگونه به تقویت این روحیه دامن زده است، به تبیین اصل و نسب و سپس ترسیم شخصیت حضرت محمد (ص) میپردازد و ایشان را «نواده سلسلهای از کارآفرینان برجسته عرب» معرفی میکند. توصیف زندگانی قُصَی ابن کلاب، هاشم ابن عبدمناف و عبدالمطلب؛ اجداد پیامبر (ص) که همگی تاجران برجسته بودند و نیز توضیح درباره اینکه پدر ایشان -جناب عبدالله- که تاجری جوان بوده و در مسیر یکی از سفرهای تجاری خویش از دنیا رفته است، به این ختم میشود که محمد (ص) از نوجوانی دارای روحیه تجارت و کسبوکار بوده و مهارت و کاربلدی ایشان باعث شده است تا زمینه تجارت ایشان در کاروان خدیجه (س) و در نهایت ازدواج این دو با یکدیگر -با وساطت جناب ابوطالب- مهیا شود. نویسنده با رجوع مفصلی که در اثر خود به منابع اسلامی و غیر اسلامی داشته است، بیان میدارد که محمد (ص) از عنفوان جوانی، همراه با یک شریک اقتصادی به تجارت چرم اشتغال داشته و حتی این تجارت را تا سالهای نخستین بعثت و تا پیش از آغاز تحریمِ سهساله اقتصادی ادامه داده است. نویسنده معتقد است که پیامبر اسلام، 30 سال تجربه تجارت را با ندای درونی و وحی الهی آمیخت و از اینرو، دین اسلام از روز اول، رویکردی گشوده نسبت به کار و تلاش و تولید ثروت داشته است.
او به دو نهادی که پیامبر اسلام در مدینه تاسیس کرد، اشاره میکند: مسجد و بازار آزاد. به ادعای کهلر، مدینه، پیش از هجرت مسلمانان به آنجا، چهار بازار داشته است که همگی تحت تاثیر قواعد فقهی دین یهود و البته قواعد دیرین مسلط بر تمدن بینالنهرین -از زمان حمورابی تا آن زمان- سازوکارهای قیمتگذاری داشتند و حتی میزان سود فروشنده را به میزان یکششم هزینه تولید، تعیین کرده بودند، اما محمد (ص) بازار پنجمی را در محوطهای وسیع در مدینه تاسیس میکند که در آن، تعیین قیمت و اخذ مالیات از خرید و فروشها ممنوع بود (همان، 62 و 98)، کهلر همچنین به بیان ماجرای وقوع یک قحطی گسترده در مدینه میپردازد که باعث شده بود مسلمانان به سبب نگرانی از کمبود کالا و احتکار، قیمتگذاریِ دستوری را از پیامبر مطالبه کنند اما پیامبر این امر را به وحی الهی منوط میکند و زمانی که پاسخی از آسمان دریافت نمیکند، میگوید: «قیمتها دست خداست»، به این معنا که ما نمیتوانیم در تعیین قیمتها دخالت کنیم. در عین حال، کتاب به ناظرانی اشاره میکند که «محتسب» نامیده میشدند و از سوی پیامبر و بعدها از جانب خلفا، ماموریت اعطای مجوزهای تجاری را داشتند و کارشان، بازرسی اوزان، مقیاسها و تعقیب بدهکاران متخلف بود.
کتاب حاضر، دورانِ پس از وفات پیامبر اسلام را به سه دوره خلفای راشدین، خلافت امویان و خلافت عباسیان تقسیم میکند و به تداوم پیشرفت اقتصادی مسلمانان، در سالهای بعد از پیامبر اشاره میکند. به ادعای کهلر، عُمَر، خلیفه دوم، بندر بصره را برای توسعه تجارت در عراق تاسیس کرد، برای بهینه بودن جمعآوری مالیات و خراج، سازوکارهای منضبط اداری به وجود آورد و نخستین طرح مستمری دولتی را در جهان اجرا کرد که طبق آن، هرکس ماهانه از بیتالمال مقرری دریافت میکرد. نویسنده به اعزام هیات تجاری مسلمانان در سال 651 میلادی (مقارن با خلافت عثمان، خلیفه سوم) به چین نیز اشاره میکند که از گسترش فعالیتهای تجاری مسلمانان در آن عصر حکایت دارد. با این حال، کتاب حاضر، پیشرفت اقتصادی را در دوران 30ساله خلفای راشدین، نسبت به دوران امویان و عباسیان، کمرمقتر و کمفروغتر توصیف میکند. به اعتقاد کهلر، این مهم با درک نابسامانیها و آشفتگیهای سیاسی ناشی از بحران جانشینی حضرت محمد (ص) و ویژگیهای شخصیتیِ خلفای راشدین که در نظرگاه نویسنده، جملگی، زندگانیِ بسیار زاهدانهای داشتهاند، قابل فهم است.
از منظر نویسنده، دوران خلافت عبدالملک بن مروان خلیفه اموی، نقطه عطف در توسعه اقتصادی جوامع اسلامی بوده است چراکه در این دوران، نخستین سکههای طلا، با نام و نشان مسلمانان و به دست خودشان ضرب میشود و پول رایج رومی از سکه میافتد. نویسنده معتقد است، از این دوران به بعد، تجارت آزاد با دنیای مسیحیت و اروپا شتاب گرفت و بعدها در دوران عباسیان، مشخصاً در دوران خلافت هارونالرشید بهواسطه ارتباطات دیپلماتیک دستگاه خلافت با دربار شارلمانی، پادشاه مقتدر اروپای غربی، مناسبات اقتصادی و فرهنگی میان جوامع اسلامی و اروپاییان وارد مرحله جدیدی شد.
نویسنده، فصلی از کتاب را به پیدایش مناسبات بانکداری در عراق در دوران شکوفایی تمدن اسلامی اختصاص داده است. به بیان کتاب، طبقهای از پیشهوران با عنوان «جَهبَذان» شکل میگیرد که صرافان ماهر بودند که مهارت تشخیص سره از ناسره داشتند و میتوانستند سکههای اصل را از بدل متمایز کنند. همچنین این گروه از صرافان، پایهگذار استفاده از سفته بودند؛ تاجران میتوانستند در بغداد، سپردهای نزد یک جهبذ بگذارند، این جهبذ دستور پرداختی مینوشت و برای طرف معاملهای مثلاً در بغداد میفرستاد تا مقدار سپرده را به ذینفع معینی بپردازد. در نتیجه کسی که حسابی نزد یک جهبذ داشت، میتوانست پولی را از بغداد به بصره بفرستد بدون اینکه خطر جابهجایی آن را به جان بخرد. به اعتقاد نویسنده، آنچه باعث کارایی بازار سفته میشد شبکهای از کارگزاران معین بود که باید سفتهها را در شهرهای مختلف نقد میکردند.
فصول پایانی کتاب به تاثیر جنگهای صلیبی بر اقتصاد اروپا اختصاص دارد؛ نویسنده، سازوکارهایی را توضیح میدهد که از مجرای آنها جوامع اروپایی به پویایی، رشد و شکوفایی اقتصادی رسیدهاند. سازوکارهای تهیه اسلحه و آذوقه و ارائه خدمات پشتیبانی به سپاهیان صلیبی در جنوب اروپا، فرصتی را برای بندرنشینهای ایتالیایی مهیا میکرد تا اقتصاد خود را بهبود بخشند؛ ونیزیها قوم پیشرو در این زمینه بودند. سازوکار دیگر، تبادلات گسترده فرهنگی و اقتصادی میان مسلمانان و صلیبیون در شام، فلسطین و آناتولی (ترکیه امروزی) بود؛ مناطقی که بر اثر جنگهای طولانی، دائماً میان مسلمانان و صلیبیون دستبهدست میشد اما جریان تبادل فرهنگی و تجارت آزاد در این مناطق، میان پیروان اسلام و مسیحیت هیچگاه قطع نشد. نمونهای از این تبادلات فرهنگی، سفر فرانسیس قدیس (پدر معنوی فرقه فرانسیسکنها) در سال 1219 میلادی به مصر و شامات است. او آمده بود تا با مسلمانها مباهله کند، اما حاکم وقت مصر، در عوض، او را به مناظره دعوت کرد. دعوت به گفتوگو و مناظره، به جای تمسک به کرامت و معجزه، رویکردی بود که میتوانست در بنیانهای کلیسای قرون وسطی تحولی شگرف ایجاد کند. از دیگرسو، فرانسیس در فلسطین با نهادهای موقوفهای مواجه شد که پیشتر سازوکارهای مشابه آن را هرگز ندیده بود. وی پس از بازگشت به اروپا، از تمام املاک و داراییهای خود، سلب مالکیت کرد و انتفاع از آنان را به عموم جامعه واگذار کرد. به اعتقاد نویسنده، این امر، سرآغاز تحولی حقوقی بود که به پیدایش مفهوم شخصیت حقوقی و بعدها به پیدایش مفهوم «شرکت» در اروپا منجر شد.
نویسنده در بخش نتیجهگیری کتاب به دلایل افول اقتصاد جوامع اسلام میپردازد و سه دلیل عمده را برای این امر برمیشمرد: دلیل اول، حمله مغولها به ممالک اسلامی در قرن هفتم هجری است که خساراتی جبرانناشدنی برجای میگذارد، دلیل دوم، توسعه توان دریانوردی بهوسیله پرتغالیهاست که توانستند دماغه امیدنیک را دور بزنند و از آنجا به اقیانوس هند برسند؛ این اقدام به میزان قابل توجهی، مزیت تجاری مسلمانان را که پلی میان چین و هند و اروپا بودند، کاهش داد. همچنین در این دوران، توجه اسپانیاییها نیز به قاره تازهکشفشده آمریکا جلب میشود و سرانجام، دلیل سوم، غالبشدن تفکر جبرگرایی و تقدیرگرایی در میان مسلمانان است که ریشه در منازعه دیرین معتزله و اشاعره داشت و حاکی از چیرگی تفکر اشاعره در این جدال تاریخی بود.
با این مقدمه، اجمالاً میتوان چهار نقد عمده را بر این اثر مهم و درخور توجه وارد دانست:
1- نخست باید اذعان کرد که کهلر، اگرچه مروری روشمند، بسیار وسیع و با دقت بر منابع اسلامی و غیراسلامی داشته، اما نتوانسته است بر مجادلات و ابهامات نوپدید پیرامون تاریخ اسلام، مبنی بر در دسترس نبودن شواهد کافی و شفاف از دو قرن اولیه اسلامی فائق آید.
2- استنادات نویسنده به قرآن کریم، به عنوان نص رسمی و سند بالادستی مسلمانان بسیار کمرنگ است؛ در حالی که قاعدتاً تحلیل مضمونِ آیات قرآن درک کامل و دقیقتری از نگاه اسلام اولیه به سرمایهداری و تجارت آزاد به دست میدهد، اما نویسنده ترجیح داده است به این حوزه وارد نشود که میتواند نقدی جدی بر کار او محسوب شود.
3- سوم اینکه به نظر میرسد هرقدر کتاب حاضر، با بیانی شفاف، رسا و منظم به تبیین و پیگیری مدعای خود در فرهنگ اسلامی میپردازد، در تبیین تئوریک اصل ادعای خود یعنی مفهوم «سرمایهداری» (capitalism) تلاشی نکرده است و مخاطب نسبت به تعریف مورد نظر مولف از سرمایهداری، در هالهای از ابهام و تعلیق میماند.
4- چهارم، باید توجه داشت که سرمایهداری، خوب یا بد، یک ایدئولوژی است و دین، هرچه باشد –چنانکه دکتر عبدالکریم سروش در کتاب «فربهتر از ایدئولوژی» تبیین کرده است- فربهتر از ایدئولوژیهاست. از آنجا که ضرورت ایدئولوژیها، فروکاستن حقیقتِ ناواضح و تفسیرپذیر به یک چهارچوب مشخص است، یک ایدئولوژی نمیتواند بهطور تمام و کامل از رویکرد یک دین، که ناگزیر قرائتها و برداشتهای مختلفی از آن در طول تاریخ شکل گرفته است، نمایندگی کند. شاید این پرسش مطرح شود که آیا ماکس وبر نیز در اثر درخشان خود: «اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایهداری» دچار نسبت دادن ایدئولوژی به دین و نوعی از تاریخپریشی شده است؟
با این حال و با وجود نقدها، در مجموع باید گفت کتاب «صدر اسلام و زایش سرمایهداری»، تحقیقی میانرشتهای، قابل توجه و حائز انبوهی از نکات بدیع است که میتواند برای دانشجویان، دانشپژوهان، استادان و عموم علاقهمندان در رشتههای علوم اجتماعی، اقتصاد، مطالعات فرهنگی و مطالعات اسلامی مفید باشد.