چهره جدید خلیجفارس
ثروتمندتر، قدرتمندتر و پرتلاطمتر
هفت هفته دیگر حدود یک میلیون طرفدار فوتبال به خاطر جام جهانی به قطر وارد خواهند شد. بسیاری از آنها از شهرهای همسایه از جمله ابوظبی و دوبی میآیند. آنها خلیجفارس را در جشن 5/3 تریلیوندلاری انرژی مییابند که خود را مدیون ولادیمیر پوتین و جنگ اوکراین میبیند. سیاستمداران غربی که با بحران هزینه زندگی روبهرو شدهاند یکبار دیگر به اقتصاد سوختهای فسیلی تعظیم میکنند. این هفته اولاف شولتز، صدراعظم آلمان به منطقه میرود. رئیسجمهور جو بایدن در ماه جولای با محمد بنسلمان، حاکم اصلی عربستان مصافحه کرد در حالی که قبلاً این کشور را به خاطر نقض حقوق بشر مایه ننگ نامیده بود.
تازهترین رونق نفت و گاز همزمان با روندهای دیگر اتفاق میافتد: بازمهندسی جریانهای جهانی انرژی در واکنش به تحریمهای غرب و تغییرات اقلیمی به همراه بازسازی اتحادهای ژئوپولیتیک در خاورمیانه. این منطقه خود را با جهان چندقطبی سازگار میکند که در آن دیگر آمریکا ضامن امنیت نیست. در نتیجه خلیجفارس با چهرهای جدید ظاهر میشود و قرار است تا چند دهه نقشی محوری ایفا کند. اما نمیتوان ادعا کرد که این منطقه منبعی برای ثبات باشد.
کشورهای خلیجی در منطقهای هستند که دو دهه پرحادثه را گذرانده است. یک میلیون نفر در میان جنگها و شورشهای خاورمیانه جان خود را از دست دادند و سهم این منطقه از تولید ناخالص داخلی جهان از چهار درصد در سال 2012 به سه درصد کنونی رسید. به دنبال افتضاحات عراق و افغانستان، آمریکا حضور نظامی خود را در منطقه کاهش داد و متحدان خود از جمله دولتهای خلیجفارس را در هراس از خلأ امنیتی تنها گذاشت. سه قدرت انرژی یعنی قطر، عربستان و امارات حکومتهایی خودکامه هستند که کاهش درازمدت تقاضا برای سوختهای فسیلی را پیشرو میبینند و همزمان به خاطر تغییرات اقلیمی کمبود باران و دماهای بالاتر را تجربه میکنند.
این نقطه آغاز خوبی نیست اما دو عامل دیگر وارد شدهاند. اول، تغییر در بازارهای انرژی است. با قیمتهای کنونی، شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس در پنج سال آینده 5/3 تریلیون دلار بهدست میآورند. تحریمهای غرب علیه روسیه مسیر تجارت انرژی در جهان را تغییر میدهد. از آنجا که تولیدات روسیه عمدتاً به سمت شرق جریان مییابند خلیجفارس عرضهکننده بزرگتری برای غرب خواهد بود.
عربستان و امارات در واکنش به کمبود در بازارهای انرژی سرمایهگذاری در نفت را افزایش میدهند و به لطف هزینههای آلایندگی کمتر در استخراج قصد دارند آخرین پایگاه باقیمانده در این صنعت باشند. آنها با هم تلاش میکنند تا تولید خود را از 13 میلیون بشکه در روز در سال گذشته به روزانه 16 میلیون بشکه در میانمدت برسانند. از آنجا که دولتهای جهان با تصاعد گازهای گلخانهای مقابله میکنند و تقاضای جهانی برای نفت کاهش مییابد سهم بازاری این کشورها بیشتر خواهد شد. قطر با توسعه پروژه میدان شمالی در چند سال آینده همان نقشی را در تولید گاز مایع خواهد داشت که هماکنون تایوان در زمینه نیمهرساناهای پیشرفته دارد. هدف این کشور آن است که تولید سالانه گاز مایع خود را به میزان 33 درصد کل تجارت جهانی آن در سال 2021 برساند. از این دیدگاه، با وقوع کمبود شدید گاز در جهان اکنون بهترین زمان برای تحقق آن هدف بهشمار میرود.
عامل دوم هماهنگی جدید قدرت در خاورمیانه است. ایران در دهه گذشته حوزه نفوذ خود را در کمربند شمالی شامل عراق، لبنان و سوریه گسترش داد. در مقابل، کشورهای خلیجفارس، مصر و اسرائیل به یکدیگر نزدیک میشوند. این نزدیکی را میتوان در پیمان ابراهیم مشاهده کرد که در سال 2020 بین اسرائیل و دو دولت عربی به امضا رسید و به عادی شدن روابط در منطقه کمک میکند.
قطعاً تجارت میتواند کشورهای منطقه را ثروتمندتر کند. اسرائیلیها تاکنون نیممیلیون سفر به امارات انجام داده و کشورهای خلیجی 22 میلیارد دلار در مصر سرمایهگذاری کردهاند. امکان دارد عربستان و اردن روزی به پیمان ابراهیم بپیوندند به ویژه اگر اسرائیل فلسطینیها را هم به آن وارد کند. در این صورت یک منطقه تجاری بههمپیوسته تشکیل میشود. این تشکیلات امیدوار است پیوندهای خود را با دیگر نقاط جهان افزایش دهد. امارات در ماه فوریه یک معاهده تجاری با هند به امضا رساند. در حالی که لندن و هنگکنگ همچنان مراکز مالی جهان هستند دوبی تلاش دارد تا آخرین مرکز بازرگانی جهان باشد. جایی که شما میتوانید در آن با هر کسی وارد تجارت شوید.
احتمالاً نقش خلیجفارس در موضوعات جهانی در دهههای آینده به اندازه نقش آن در قرن 20 پراهمیت خواهد بود. سهم منطقه از واردات نفت و گاز اروپا از کمتر از 10 درصد امروز به بیش از 20 درصد میرسد. قدرت اقتصادی کشورهای خلیجی به بالاترین سطح از سال 1981 رسیده است و 60 درصد از تولید ناخالص داخلی منطقه به آنها تعلق دارد. در بخش مالی نیز ذخیره سه تریلیوندلاری صندوق حکومتی و ذخایر ملی رو به افزایش گذاشته است و به سرمایهگذاریهای بیشتر در خارج منجر خواهد شد. از جنبه دیپلماسی نیز انتظار میرود آنها فراتر از منطقه خود عمل کنند. هماکنون امارات یکی از نیروهای حاضر در دماغه آفریقاست.
اما عصر جدید نمیتواند ثبات را به همراه آورد. بزرگترین منبع بالقوه بیثباتی در درون کشورهاست. حاکمان خودکامه خلیجفارس بر این باورند که چشمانداز و برنامه درازمدت برای مدیریت تغییرات را دارند. اما امکان دارد آنها به دام سرکوب، فامیلبازی و پروژههای بیهوده بیفتند. خلیجفارس جدید در حال ظهور است اما یک چیز یکسان و بدون تغییر میماند. این منطقه قرار است پرتلاطم بماند و در عین حال، جهان نمیتواند از آن غافل شود.