جمعیت و شکوفایی
افراد بیشتر، نوآوری بیشتر
معرفی کتاب «ابرفراوانی: داستان رشد جمعیت، نوآوری و شکوفایی انسانی بر سیارهای با نعمتهای بینهایت» نوشته ماریان توپی و گیل پولی مقامات چینی در سال 1980 گردهم آمدند تا درباره کنترل موالید بحث کنند. یکی از آنها به نام سانگ جیان به تازگی از اروپا بازگشته و در آنجا دو کتاب تاثیرگذار را مطالعه کرده بود: «محدودیتهای رشد» منتشرشده توسط اندیشکده باشگاه رم و «نقشه راه بقا» بر اساس مقالهای از مجله اکولوژیست. هر دو کتاب چنین استدلال میکردند که رشد جمعیت منابع کره زمین را از بین میبرد و در نتیجه «شکست جامعه و ازهمگسیختگی بازگشتناپذیر سامانههای پشتیبان حیات بر روی سیاره» را به همراه میآورد.
آقای سانگ توانست حزب کمونیست چین را ترغیب کند تا به مدت 35 سال سیاست بیرحمانه تکفرزندی را به اجرا گذارد. زوجهایی که فرزند بیشتری داشتند با جریمههای سنگین تنبیه میشدند و حتی خانههای برخی از آنها با بولدوزر ویران شدند. فرزندان غیرقانونی از خدمات عمومی محروم یا برای فرزندخواندگی در خارج از کشور واگذار میشدند. دست و پای زنانی را که فرزند دوم را باردار بودند میبستند و آنها را به سقط جنین دیرهنگام وادار میکردند. حتی برخی مقامات نوزادان غیرقانونی را در سطلهای آب غرق میکردند.
سیاست تکفرزندی چین نمونهای تندروانه از آن چیزی بود که ماریان توپی آن را مکتب «ضدبشریت» مینامد. در این دیدگاه مردم باری بر دوش سیاره هستند و بنابراین هرچه تعداد آنها کمتر باشد بهتر است. برخی از طرفداران محیط زیست از نسخه وحشتناک این مکتب حمایت میکردند. به عنوان مثال، نویسندگان از کریستوفر مینز (Manes) نام میبرند که عقیده داشت بیماری ایدز راهحلی ضروری برای مشکل جمعیت زیاد است. دیگران، از جمله الکساندریا اوکازیو کورتز یکی از افراد برجسته حزب دموکرات آمریکا صرفاً این پرسش را مطرح میکرد که آیا فرزندآوری از نظر اخلاقی جایز است؟ او در این دیدگاه تنها نیست. طبق نتایج یک نظرسنجی بینالمللی 39 درصد از افراد به دلایل زیستمحیطی از فرزندآوری اکراه دارند.
آقای توپی از اندیشکده موسسه کاتو (Cato) و آقای پولی از دانشگاه برایام یانگ عقیده دارند مردم باید آزاد باشند که تعداد فرزندانشان را خودشان انتخاب کنند. به استدلال آنها از آنجا که فرزندان علاوه بر دهان، مغز هم دارند جمعیت بیشتر به معنای نوآوری بیشتر خواهد بود و میتواند بسیاری از مشکلات ناشی از رشد جمعیت را حل کند.
این دیدگاه موضوع تازهای نیست و از یک شرطبندی بین مرحوم جولیان سیمون اقتصاددان و پل اولریش جمعیتشناس الهام گرفت. آقای اولریش مطمئن بود که منابع جهان تمام میشوند و در نتیجه سبدی از مواد تجاری شامل کرومیوم، مس، نیکل، قلع و تنگستن ظرف دهه آینده گرانتر خواهد شد. سیمون عقیده داشت که نبوغ انسانی به آزادسازی منابع جدید میانجامد و در نتیجه این سبد ارزانتر خواهد شد. سیمون در این شرطبندی برنده شد.
آقایان پولی و توپی گستره تحلیل سیمون را وسیعتر کردند. آنها مجموعه وسیعتری از مواد را در دوره زمانی طولانیتر بررسی میکنند (برخی از دادهها به 1850 بازمیگردد). همچنین آنها از یک مقیاس ارزش متفاوت بهره میبرند. از آنجا که اتکا به قیمتهای دلاری و تعدیل آنها با تورم در فراسوی مرزها و دورههای مختلف بهطور دقیق صورت نمیگیرد آنها در عوض به قیمتهای زمانی توجه کردند. یعنی اینکه چقدر طول میکشد تا درآمد کافی برای خرید چیزی بهدست آید. به عنوان مثال اگر درآمد فردی 10 دلار در ساعت و قیمت موز یک دلار باشد، قیمت زمانی هر موز شش دقیقه است.
این روش علاوه بر داشتن دقت بالا نتایج خوشحالکنندهای ارائه میدهد. بین سالهای 1980 و 2018 میانگین قیمت زمانی سبدی متشکل از 50 کالای تجاری از اورانیوم و مس تا چای و میگو در کل جهان 72 درصد کاهش یافت. منابع فراوانتر میشوند (یعنی برای افراد بیشتری در دسترس هستند) چراکه روشهای جدیدی برای اکتشاف و بهرهبرداری اختراع میشوند. قیمت زمانی بسیاری از کالاهای تولیدی با سرعت بیشتری کاهش مییابد. به عنوان مثال، در سال 1997 برای یک کارگر ساده در آمریکا 828 ساعت طول میکشید تا یک تلویزیون صفحه تخت بخرد. در سال 2019 این قیمت زمانی به 6/4 ساعت کاهش یافت.
قیمتهای زمانی نشان میدهند به جز در مواقع استثنایی جنگ یا همهگیری، جهان با سرعت زیادی ثروتمندتر میشود. همچنین آنها بینش تازهای درباره نابرابری جهانی ارائه میدهند. طبق محاسبات نویسندگان، در سال 1960 یک فرد هندی عادی باید هفت ساعت کار میکرد تا بتواند برنج را بر سر سفره خانواده ببرد در حالی که یک آمریکایی معمولی با یک ساعت کار میتوانست به اندازه کافی گندم بخرد. این ارقام برای نوههای همین افراد در سال 2018 به ترتیب به 58 و 5/7 دقیقه رسید.
بنابراین در سال 1960 یک فرد هندی باید برای خرید غذا هفت برابر زمان طولانیتری از یک فرد آمریکایی کار میکرد. این نسبت برای نوادگان آنها به 7/7 برابر میرسد پس نابرابری افزایش یافته است. اما تفسیر دیگر به ما میگوید که فرد هندی به ازای هر روز 365 دقیقه سود میبرد اما سهم فرد آمریکایی یکهفتم آن است. نویسندگان کتاب میگویند که نابرابری زمانی بین این دو به شدت کاهش یافته است. به گفته آنها «وقتی کالاهای اساسی فراوانتر میشوند فقرا بیشترین منفعت را میبرند».
به عقیده آنها پیشرفتهای گذشته اغلب دستکم گرفته میشوند و احتمالاً آینده از آن چیزی که اکثر مردم تصور میکنند درخشانتر خواهد بود. آنها قبول دارند که ممکن است بسیاری از امور خوب پیش نرود. به عنوان مثال، محدودیت آزادی بیان میتواند جلوی نوآوری را بگیرد؛ دولتها نیروهای بازار را مهار میکنند و انگیزه شکلگیری و توسعه ایدههای جدید را از بین میبرند. نویسندگان کتاب فضایی را به تغییرات اقلیمی اختصاص ندادهاند اما به درستی پیشنهاد میکنند که لازم است پژوهشهای بیشتری صورت گیرد تا انرژی هستهای ارزانتر و ایمنتر شود.
این کتاب نقایص کوچک دیگری نیز دارد که از آن میان میتوان به عنوان آن اشاره کرد. نعمتها در هیچ سیارهای بینهایت نیستند. اما در مجموع لحن کتاب خوشبینانه و انسانی است و مغز را به اندیشیدن وامیدارد.