راهی در بیراهه
عبدالرضا فرجیراد و مجیدرضا حریری از ضرورتها و چشمانداز روابط ایران و چین میگویند
فرزین زندی: وقتی سخن از چین و ارتباط اقتصادی-سیاسی با این کشور به میان میآید، غالباً نخستین تصویری که به ذهن ایرانیان متبادر میشود، رابطهای یکطرفه است که در آن، چین منافع اقتصادی قابل توجهی را از ایران به دست میآورد درحالیکه ایران، صرفاً بازاری است پررونق و از قضا ناگزیر، برای عرضه اجناس چشمبادامیها. ضرورت آزمودن درستی یا نادرستی این تصور و دقت در کُنه این رابطه مستحکم و پایدار موجب شد تا در این میزگرد، عبدالرضا فرجیراد استاد ژئوپولیتیک دانشگاه و مجیدرضا حریری رئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین به موشکافی جزئیات این رابطه بپردازند. بررسی پیشینه تاریخی و الزامات مربوط به نزدیکی جغرافیایی ایران و چین به عنوان دو کشور تاریخی و توجه به جایگاه کنونی چین به عنوان قدرت اقتصادی-سیاسی پیشرو در جهان میتواند احساس دافعهای را که در مورد ارتباط با چین در میان ایرانیان وجود دارد، تحلیل و در صورت امکان تصحیح کند. چین و آمریکا همزمان در حال نبرد بر سر به دست آوردن و تحکیم جایگاه نخست اقتصاد جهانی هستند و به تبع این مساله میتوانند جایگاه ابرقدرت آینده جهان را نیز تعیین کنند. توجه به این واقعیت، تمرکز بر وضعیت متلاطم داخلی ایران و ضرورت تدوین درستترین استراتژی روابط خارجی، ایران را ملزم میکند تا از هر فرصتی برای تقویت جایگاه اقتصادی و سیاسی خود استفاده کند. از جاده ابریشم تا سواحل غربی آتلانتیک. انتخاب با ماست!
♦♦♦
به لحاظ تاریخی، ایران و چین در چه مقطعی کیفیترین رابطه اقتصادی-سیاسی را با یکدیگر داشتهاند و تاریخچه این رابطه و فرازونشیبهای آن را چگونه میتوان تشریح کرد؟
عبدالرضا فرجیراد: پیش از وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی، رابطه ایران و چین ارتباط مستقیمی با رابطه غرب با چین داشته است. از زمان سفر «هِنری کیسینجر» به چین که منجر به بهبود رابطه آمریکا و غرب با چین شد، به همان شکل ایران نیز وارد رابطه رسمی و گسترش همکاری با چین شد. پس از انقلاب اسلامی نیز این رابطه رو به رشد گذاشت و از ابتدای انقلاب و همزمان با آغاز جنگ تحمیلی، ایران رابطه خود را با چین گسترش داد که مسائل تسلیحاتی را میتوان یکی از اصلیترین دلایل این ارتباط دانست که برای هر دو کشور نیز حائز اهمیت بود. در کنار این روابط، به تدریج کالاهای دیگری نیز به ایران وارد شد و شاید بتوان بیشترین مبادلات خارجی ایران با چین را مربوط به دوره جنگ تحمیلی دانست. در دوره سازندگی این رابطه بیشتر تقویت شد تا اینکه قیمت نفت سیر صعودی به خود گرفت که اوج آن در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد محقق شد و مبادلات ایران و چین به حدود 40 تا 45 میلیون دلار نیز رسید. این رابطه به تدریج گسترش یافت به شکلی که چینیها در دو دهه گذشته وارد بخش صنعت در ایران شدند و اقدام به صدور صنعت و تکنولوژی، تاسیس زیرساختها در ایران و حتی کشورهای دیگر کردند و ایران نیز از این موقعیت بهرهمند شد. بر همین اساس، کالاها، صنایع و فناوریهای چینی در جهان مورد توجه قرار گرفت.
چینیها از زمانی که وارد رقابتهای ژئوپولیتیک در سطح جهان شدند، توجه آنها به انرژی و نفت افزایش یافت و یکی از نقاطی که بر آن متمرکز شدند، ایران بود. چینیها تلاش میکردند در حوزههای مختلف ایران از جمله پارس جنوبی وارد شوند که کارهای خوبی نیز در این بخشها انجام دادند. در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی نیز این ارتباط حفظ شد اما با حصول توافق هستهای و باز شدن فضا برای همکاری با اروپا، همکاری با چینیها با غفلت همراه شد که چینیها را از ایران دلخور کرد و آنها در مذاکرات بعدی خود با ایران، به این مساله اشاره کردند. نتیجه این رفتار، ایجاد بیاعتمادی متقابل بین دو کشور بود که وقفههایی را در فعالیتهای بعدی ایجاد کرد. پس از ریاست جمهوری دونالد ترامپ و اعمال تحریمهای شدید علیه ایران، دوباره ایران به سمت چینیها متمایل شد به شکلی که تقاضای خرید بیشتر نفت از چین را در این مدت داشت. در همین راستا، فرمولبندیهایی انجام گرفت که قرار شد چینیها طبق آن، خرید نفت ایران را بهرغم سختیهای فراوان انجام دهند. اگرچه سختیهای زیادی در این میان وجود داشت اما چینیها طی این چهار سال که رابطه ایران و آمریکا با چالش همراه شده بود، به ایران کمک کردند. اگرچه در برخی حوزهها نیز کارهای مشترک را تعطیل کردند چراکه نگرانیهایی در عرصه بینالمللی برای طرف چینی به وجود آمده بود. با همه این مسائل، در یک ماه گذشته چینیها نفت بیشتری از ایران خریداری میکنند و در انتظار باز شدن فضا برای افزایش همکاریها هستند. با بهبود شرایط انتظار میرود که فروش نفت ایران افزایش یابد و باتوجه به توافق 25ساله احتمال انجام همکاری درازمدت با چینیها میتواند اتفاقات مناسبی را برای ایران رقم بزند.
مجیدرضا حریری: به نظر من رابطه ایران و چین حتی یک سال قبل از آغاز رابطه رسمی آمریکا و چین شکل گرفت به شکلی که در سال 1971 سفارت چین در ایران و سفارت ایران در چین بازگشایی شد و اتفاقی را که بین آمریکا و چین رخ داد، صرفاً نمیتوان یک رخداد وابسته به یک فرد مانند «دنگ شیائو پینگ» تلقی کرد. اصلاحات صورتگرفته در چین پیشینه مشخصی داشت که از اواسط بحث انقلاب فرهنگی یعنی اوایل دهه 70 میلادی زمانی که «مائو» هنوز زنده بود به این فکر افتاد که راههایی که چین تا آن روز رفته است، پاسخ درستی برای کشور بزرگی مانند چین نبوده. به همین دلیل، تغییر شگرفی در ذهنیت حزب کمونیست چین و مائو به وجود آمد و به تغییر همه چیز در چین منجر شد. آنها به این نتیجه رسیدند که چین باید خود را به اقتصاد دنیا پیوند بزند و مراودات بینالمللی و صنعتی شدن و تولید جهانی را آغاز کند.
با آغاز این روند، از آنجا که ایران در اردوگاه غرب قرار داشت، این اجازه را پیدا کرد تا با چین ارتباط برقرار کند. توجه به این نکته بسیار مهم است که در همان ابتدا، ایران چه توقعاتی از چین داشته و چین از ایران چه چیزی میخواسته است؟ از روز نخست، تعریفی که از ایران در حزب کمونیست چین در دهه 70 شده بود، ایران بزرگترین تامینکننده انرژی برای چین نامیده شد، چون چین با روسیه که همسایه یکدیگر هستند، اختلافات سیاسی و فکری داشتند و به همین جهت چین نمیتوانست بر روی منابع انرژی آنها حساب کند. در آن زمان در منطقه خاورمیانه نیز، ایران قدرت برتر منطقه بود و به لحاظ تولیدی نیز دست بازتری نسبت به سایرین حتی عربستان سعودی داشت. با این حال، این ذهنیت در بین کشورها وجود داشت که ایران کشور باثباتتری است و میتواند تامینکننده پایدار انرژی به ویژه برای چین باشد. مبتنی بر این نگاه، چینیها ارتباط خود با ایران را با اتکا بر تامین انرژی تعریف کردند تا بتوانند زیرساختهای صنعتی خود را رشد دهند. آخرین رئیسجمهوری که در زمان پهلوی به ایران سفر کرد، «هوآ گوئوفنگ» رئیسجمهور وقت چین بود که در شهریور 1357 به ایران سفر کرد و آنها بهشدت به حفظ روابط با ایران تاکید داشتند درحالی که بسیاری از شرکای استراتژیک رژیم پهلوی قید حکومت شاه را زده بودند اما چینیها در بالاترین سطح به ایران سفر میکردند. با رخ دادن دگرگونیهای سیاسی در ایران و وقوع جنگ، شرایط متفاوتی رقم خورد و چین اگرچه تامینکننده درجه یک اسلحه در جهان نبود اما برای ایران تامینکننده بخش زیادی از نیازهای این حوزه به ویژه در بخش موشکی بود. آغاز این مسیر هم با سفر رهبر انقلاب به عنوان رئیسجمهور وقت به چین بود که در این سفر، ملاقاتی با آقای «دنگ شیائو پینگ» معمار اصلاحات چین صورت گرفت. با این حال، در زمان جنگ، ایران وضعیت اقتصادی باثباتی نداشت و از همان زمان فروش نفت را به چین به عنوان یک مشتری درجهچندم آغاز کرد. باید توجه داشت چین کشوری است که مقصد تمام روسایجمهور ایران بوده است و آنها نیز متقابلاً (به جز یک رئیسجمهور) همگی به ایران سفر کردهاند که نشان از تمایل هر دو طرف به ادامه مراودات با هر کیفیت ممکن دارد. مهمترین نکتهای که چینیها هنوز در ارتباط با ایران به آن توجه دارند، تامین انرژی و مواد اولیه است و با همین نیت با ایران ارتباط دارند که در کنار آن، مباحث فرعی دیگری نیز میتواند مطرح باشد.
چین بین سالهای 2002 تا 2005 نزدیک به 50 درصد از نیاز انرژی خود (مشخصاً نفت خام) را توسط واردات تامین میکرد که از این میزان، حدود 20 درصد آن از ایران وارد میشد. یعنی 10 درصد از مجموع نفت خام مصرفی چین از ایران خریداری میشد. اما رفتهرفته اتفاقاتی که بین ایران و غرب و همسایگان پیش آمد وضعیتی را رقم زد که ایران در حال حاضر سهم قابل توجهی در تامین نفت خام مورد نیاز چین ندارد. ایران در برخی مواقع، روزانه بین 750 تا 800 هزار بشکه نفت به چین می فروخت درحالی که این روزها، مجموع نفتی که به کل دنیا میفروشد نیز برابر با این میزان نیست؛ اگرچه اخیراً میزان آن بیشتر شده است. به نظر من، رکورد مبادلات بین ایران و چین در سال 2014 و در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی با 8 /51 میلیارد دلار تبادل مالی است که علت اصلی آن، قرار داشتن قیمت نفت در بالاترین میزان آن بود. علاوه بر آن، ایران از چشمانداز رفع تحریمها و بهبود روابط با غرب نیز بهرهمند شد چراکه چینیها بیشترین شکل مدارای تجاری با ایران را برای حفظ جایگاه خود با ایران انجام دادند و در زمانی که «شی جین پینگ» به ریاست جمهوری رسید، اولین سفر منطقهای به منطقه در سال 2016 را نیز به ایران و عربستان سعودی انجام داد. مجموعاً میتوان گفت که چینیها هنوز در مبادلات خود حتی در بحث سند جامع همکاری 25ساله، برای نقش نفت، گاز و منابع خام، بیشترین اهمیت را قائلاند و این حوزه، بهترین مشوق برای چینیهاست تا با ایران همکاری کنند.
آمریکا از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما استراتژی «چرخش به سوی آسیا» و «مهار چین» را در پیش گرفته است و این چالش در دوران ریاست جمهوری ترامپ در قالب جنگ تجاری بین آمریکا و چین نمود پیدا کرد. با آغاز ریاست جمهوری جو بایدن، این استراتژی چگونه پیش برده خواهد شد و جایگاه ایران در این بین را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
فرجیراد: روشن است که روشهای دولت دموکرات در آمریکا با دولت جمهوریخواهی مثل ترامپ کاملاً متفاوت است. البته هدف یکسانی در آمریکا وجود دارد که آن هم کنترل کردن چین است؛ یعنی عقب انداختن رشد اقتصادی چین که از قضا در دوران کرونا درحالی که اقتصاد بسیاری از کشورها افت کردند اما چین کماکان رشد خود را حفظ کرد. در حال حاضر، آمریکاییها و دولت جدید، گرفتار مسائل داخلی هستند ولی هدف اصلی را رها نکردهاند و قصد دارند استراتژی باراک اوباما یعنی چرخش به سوی آسیا را کماکان ادامه دهند. با این حال میخواهند متحدان شرقی خود را نیز داشته باشند و تلاش کنند تا توافق پاسیفیک را احیا کنند. آمریکا میخواهد جلوی حضور چین در دریای جنوبی چین و جاهطلبیهای این کشور (بهزعم آمریکا) را بگیرد و در مورد تایوان نیز به چین فشار وارد کنند. چین در مورد تایوان اندکی تهاجمیتر شده است و پس از کنترل نسبی اوضاع در هنگکنگ، برنامههایی برای تایوان دارد. به هر ترتیب، هنوز دولت جدید آمریکا فعالیتهای جدی خود را آغاز نکرده است اما من تصور میکنم یکی از علاقهمندیهای دولت بایدن این است که علاوه بر به نتیجه رساندن برجام، رابطه چین و ایران را نیز به شکلی غیرمستقیم کنترل کند.
در مورد توافق 25ساله بین ایران و چین که اخیراً مطرح شده است، مقالات بسیاری در اروپا نگاشته شده است که بر نگرانیهای آمریکا و اروپا از این رابطه تاکید دارد. آنها معتقدند که این رابطه به واسطه تامین درازمدت نیاز چین به انرژی میتواند به رشد اقتصاد چین کمک کند و بنابراین در مورد مسائل استراتژیک نیز حائز اهمیت است. اگرچه ایران به لحاظ اقتصادی به ویژه متاثر از تحریمها تا حد زیادی عقب مانده است و در حوزههای تکنولوژی، تجاری و... دچار ضعف است اما یک قدرت منطقهای است و به لحاظ نظامی در سطح بالایی قرار دارد. یکی از نگرانیهای اصلی غرب این است که ایران در اقیانوس هند یعنی حوزه متصل به دریای عمان و خلیج فارس، با چینیها همکاری و اتصال داشته باشد. توجه چین به بندر «گوادر» در پاکستان که چینیها قرار است از «کاشغر» تا بندر «گوادر» حدود 46 میلیارد دلار سرمایهگذاری کنند مساله بسیار مهمی است و در 10 سال آینده بسیار تعیینکننده خواهد بود. این بندر در 70کیلومتری چابهار قرار دارد و به تدریج به یک پایگاه نظامی برای چین تبدیل خواهد شد که ناوهای چینی میتوانند در آن مستقر شوند و زیردریاییهای آنها نیز در این حوزه عبور و مرور داشته باشند. غرب نگران این اتصال جغرافیایی و نظامی چین به ایران است تا همکاری مشترکی در این حوزه شکل نگیرد چراکه چین در این صورت میتواند در کنار تنگه هرمز که در آینده برای چین به لحاظ تامین امنیت انرژی، بیشتر اهمیت پیدا خواهد کرد، حوزه نفوذ ارزشمندی به دست آورد. بنابراین، تصور میکنم که ایالات متحده از این مساله نیز بهشدت نگران است و کوشش میکند که با به سرانجام رساندن برجام و همچنین جلوگیری از اتمی شدن ایران، در مباحث منطقهای نیز به نحوی وضعیت را پیش ببرد که امنیت منطقه و منافع آمریکا در منطقه تامین شود. از این رو همان استراتژی اوباما که در آن آمریکا تلاش میکرد تعادل منطقه را به شکلی حفظ کند که نه رقبای ایران مثل عربستان بر ایران تفوق داشته باشند و نه متحدان منطقهای آمریکا بر ایران چیره شوند، در دستور کار قرار خواهد گرفت. در زمان اوباما به یاد داریم هنگامی که پادشاه عربستان و دیگر مقامات عالی این کشور با آمریکا مذاکره میکردند و از آنها تقاضا داشتند که جلوی ایران گرفته شود، طرفهای آمریکایی به آنها تاکید میکردند که به دلیل حضور ایران و عربستان در یک منطقه، مسائل بین این دو کشور نیز باید در تعامل با یکدیگر حلوفصل شود. تصور میکنم سیاست اصلی آمریکا در منطقه این است که هیچ کشوری در منطقه بر دیگری چیرگی نیابد و آمریکا به تدریج نفوذ و حضور حداقلی در منطقه داشته باشد، رفتهرفته به سوی چین حرکت کند و این کشور را کنترل و مهار کند. در سالهای آینده (میانمدت و درازمدت) آمریکا به کشورهای عربی نفتخیز خلیج فارس فشار خواهد آورد که در انتقال انرژی به چین، نیازهای چین را رفع نکنند و به همین دلیل معتقدم که ایران در سیاستهای چین نقش مهمی ایفا خواهد کرد. بخش انرژی و سرمایهگذاری در این حوزه نیز در پیشنویس مقدماتی توافق 25ساله نقش برجستهای داشته است و اکنون چینیها باید آن را تایید کنند.
حریری: در تکمیل سخنان آقای فرجیراد باید گفت که بین دموکراتها و جمهوریخواهان در رابطه با چین، یک نقطه مشترک وجود دارد که همه استراتژیستها فکر میکنند درگیری نهایی اگر بین آمریکا و چین رخ دهد، در منطقه آسیا-پاسیفیک خواهد بود و بر همین مبنا تصور میکنم یکی از دلایلی که چین کماکان بسیار مایل است رابطه خود را با ایران به ویژه در حوزه انرژی بسیار مستحکم نگه دارد این است که اگر روزی در تنگه مالاگا یا دریای جنوبی چین امکان تردد راحت برای چینیها وجود نداشته باشد و پایگاههای آمریکایی در تمام کشورهای همان منطقه مثل فیلیپین فعالتر شوند، تنها مسیرهایی که از قضا جزو دو منبع مهم انرژی دنیا محسوب میشوند و میتوانند چین را یاری کنند، ایران و روسیه هستند. این دو کشور به صورت زمینی و از راه آسیای میانه به یکدیگر دسترسی دارند. بخش زیادی از سیاستهایی که چین در این راستا دنبال میکند، این است که راه زمینی انتقال انرژی را در قالب ابتکار «یک کمربند، یک راه» و احیای جاده ابریشم تامین کند تا انتقال منابع نفت و گاز مورد نیاز خود را از راه لوله از ایران به چین و همچنین از روسیه به چین عملی کند که بر همین اساس، کارهای مربوط به انتقال از روسیه به چین تا حد زیادی انجام شده است. اما نکته اساسی این است که روسیه نمیتواند شریک مطمئنی برای چین باشد چرا که رقابتهایی بین دو کشور وجود دارد. بنابراین، ایران مطمئنترین و پایدارترین شریک برای تامین انرژی چین خواهد بود.
نکته دیگر در مورد آمریکا این است که در دوره اوباما، دموکراتها با چینی در تعامل بودند که رئیسجمهور آن «هوجین تائو» بود و در آن زمان یک چین نرم با اولویت اول پیشرفت اقتصادی و بدون چهره خشن در ارتباط با آمریکا وجود داشت. اما چینِ «شی جین پینگ» چین متفاوتی است. یعنی جو بایدن قطعاً نمیتواند همانند اوباما با چین رفتار کند و تماس تلفنی هفته گذشته بایدن و پینگ و مشاجرهای که بین این دو درگرفته است، موید این مدعاست. بر همین مبنا، رسانههای چینی هجمههای زیادی همانند دوره ترامپ به دولت جدید آمریکا وارد کرده و مواضع سفت و سختی گرفتهاند. مشکل ترامپ با چین ظاهراً بیشتر بر جنگ تجاری متمرکز بود اما بایدن در همین نخستین مکالمه، درباره مساله مسلمانان سین کیانگ، موضوعات حقوق بشری و وضعیت هنگکنگ و تایوان نیز صحبت کرده است که این موارد در واقع جزو خطوط قرمز شی جین پینگ است و حاضر نیست با کسی بر سر این مسائل مباحثه کند و دلیل غیردوستانه بودن این تماس، ورود به همین موضوعات حساس برای چین است. در واقع، ماهیت مسائل برای چین و آمریکا به یک شکل است اما در حال حاضر اولویت چین، نمایش اقتدار این کشور در جهان است و نمود آن در انتخاب شی جین پینگ با گرایشات راستگرایانه و اقتدارگرایانه قابل مشاهده است.
اخیراً شورای آتلانتیک آمریکا گزارشی ارائه کرده است مبنی بر اینکه «چین، شاهرگ اقتصاد ایران است» چراکه هنوز نفت ایران از راههای مختلف و به شکلی قابل توجه به این کشور فروخته میشود. برای تقویت روابط ایران و چین و بهبود آن نسبت به وضعیت کنونی چه ابتکاراتی لازم است؟ در حوزه صادرات به چین، ایران بهجز صدور منابع انرژی بر چه تولیداتی میتواند تمرکز کند؟
حریری: ایران به غیر از نفت و گاز، محصولات دیگری نیز به چین صادر میکند اما باید اذعان داشت که منابع انرژی اولین دارایی ما برای ارائه به همه نقاط جهان است. مگر ایران در زمانی که با دیگر کشورها و حتی اتحادیه اروپا روابط عادی داشت چه محصولاتی را به آنها صادر میکرد؟ ما غالباً به کشورهای دیگر نفت و مواد خام میفروشیم و از آنها کالا خریداری میکنیم. این مساله حتی ارتباطی به وقوع انقلاب اسلامی هم ندارد و ما بیش از پنج دهه است که از اواخر دهه 40 شاکله اقتصاد خود را بر همین مبنا قرار دادهایم. ما به ژاپن نیز نفت و گاز و مواد معدنی و پتروشیمیایی میفروختیم و از آنها کالا میخریدیم. با همه کشورهای دنیا چنین روابطی داریم. چین که نمیتواند شکل اقتصادی کشور ما را تغییر دهد، شاکلههای اقتصادی ایران را دگرگون کند، اصلاحات ایجاد کند و کشور را از خامفروشی و صادرات نفت نجات دهد. این موارد در واقع وظایف ماست که باید در داخل کشور انجام دهیم. هر کسی که با ایران پای میز مذاکره بنشیند میداند که نمیتواند از ما تولیدات هایتک، هواپیما و... خریداری کند. بنابراین، ما نهتنها به چین بلکه به هیچ کشور دیگری نمیتوانیم تولیدات خاصی را عرضه کنیم. آنچه ایران میتواند به دنیا بفروشد غالباً نفت، گاز، پتروشیمی و مواد اولیه معدنی فلزی و غیرفلزی است؛ این، نقش و جایگاه ما در بازار جهانی است. حتی در قبال کشورهایی مانند عراق و افغانستان که در کنار ما حضور دارند و دچار بیثباتی سیاسی-اقتصادی هستند، از آنجا که شرکتهای بینالمللی و چندملیتی بزرگ به دلیل ناامنی و بیثباتی در آنها حاضر به سرمایهگذاری نیستند ایران توانسته برخی اقلام مثل حبوبات و لبنیات و... را برای آنها تامین کند. اگر عراق و افغانستان نیز از ایران گرفته شود ما به کدام کشورها میتوانیم محصولات خود را صادر کنیم؟ هماکنون در حوزه صادرات غیرنفتی نیز چین 26 درصد از کالاهای ایران را خریداری میکند. یعنی چین، هم در حوزه صادرات نفتی و هم غیرنفتی خریدار مهم محصولات ماست. جالب اینکه بنا بر آمارهای منتشرشده از سوی گمرک، حدود 55 درصد از صادرات نفتی ایران شامل منابع انرژی است و 22 درصد از آن سهم منابع معدنی است و بخشی از آن نیز مربوط به صنایع یارانهای مانند مس است که با انرژی ارزان تولید کرده و به دنیا میفروشیم. کل صادرات غیرنفتی ایران که به دست مصرفکننده میرسد حدود 10 تا 12 درصد است که هم صنعتی و هم کشاورزی است و در واقع همان صادرات سنتی ماست. در صادرات سنتی، بزرگترین بازار زعفران صادراتی ایران را چین در اختیار دارد و 60 درصد از پسته تولیدی در ایران نیز توسط چین خریداری میشود. فرش دستباف و ماشینی ایران نیز بازار خوبی در چین دارد. کلیه این صادرات برای ایران 10 درصد است و برای تجارت بینالمللی کمتر از پنج درصد از خرید و فروشهای ایران را در بر میگیرد. بنابراین وقتی با چین ارتباط برقرار میکنیم، بخش عمدهای از رابطه اقتصادی بین دو کشور را نفت، گاز، مواد معدنی فلزی و غیرفلزی و محصولات پتروشیمی تشکیل میدهد که حدود 70 تا 80 درصد از آنچه میتوانیم به چین بفروشیم را دربر میگیرد. ایران در رابطه با چین، تقریباً بدون تدوین یک برنامه مدون پیش رفته است و مجموع مبادلات دو کشور از سال 1971 تا سال 2000 زیر یک میلیارد دلار ارزش داشته است. از سال 2001 به بعد که رابطه با چین بیشتر شد، این میزان افزایش پیدا کرد به شکلی که تا سال 2010 این مقدار هر سال دو برابر شد تا اینکه به رقمی نزدیک به 52 میلیارد دلار رسید. آنچه چینیها با ایران معامله میکردند حتی برای یک سِنت آن در راستای یک برنامه راهبردی معامله میکردند اما ایران حتی برای مبادله 200 میلیوندلاری خود با چین نیز برنامهای در پیش نداشت. غالباً ایران تمایل داشته است که مثلاً از زیمنس محصولات خود را خریداری کند یا با رنو و پژو همکاری کند و اگر این همکاری میسر نشود سپس به سراغ چین میرود. در حالی که چینیها کاملاً برای مبادلات خود با ما، با برنامه عمل میکنند.
امید میرود که در سند جامع همکاریهای 25ساله، ایران بتواند حداقل برای خود، چشمانداز درست و روشنی را تدوین کند. به طور کلی میتوان به این برنامه خوشبین بود چراکه من به طور شخصی در کارگروههای مربوطه و حوزههای مطالعاتی که در دانشگاه شریف انجام میشود حضور دارم و فعالیتهای کمیتههای مربوطه را از نزدیک دیدهام و میتوان گفت برای اولینبار ایران خط مستقیمی را پیدا کرده است که با داشتن برنامهای جامع، در مسیر برقراری رابطه با چین اقدام کند.
در رابطه بین ایران و چین بعضاً مشاهده میشود که این رابطه، کجدار و مریز به پیش حرکت میکند و همانطور که ایران انتخابهای دیگری در حوزه روابط خود دارد، چین نیز در برخی مواقع و در شرایط ویژهای مانند صدور قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران، از کشورمان پشتیبانی نمیکند یا بانکهای چینی اقداماتی را علیه کاربران ایرانی خود انجام میدهند. برای بهبود و تقویت این روابط چه اقداماتی باید در دستور کار قرار بگیرد؟
فرجیراد: اساس رابطه ما با دنیا دچار فراز و نشیب است و طبعاً چینیها اولویت اصلی خود را در کسب منافع ملی خود میدانند. ایران چهار دهه است که زیر فشار تحریم قرار دارد و از دور دوم ریاست جمهوری احمدینژاد، در شدیدترین وضعیت تحریمی خود قرار گرفته است. این تحریمها بسیار جدی، کشنده و جبرانناپذیر است. از سوی دیگر، دولت چین فضای مناسبی را برای کلیه شرکتهای بینالمللی که در چین در حال فعالیت هستند فراهم کرده است تا بتوانند به خوبی در آنجا فعالیت کنند. چین نمیخواهد این شرکتها دچار مشکل شوند و تحریمهای بینالمللی حضور آنها در چین را با اشکال مواجه کند. چینیها مجبورند برای تامین منافع تمامی این شرکتها کارهایی را انجام دهند که شاید بعضاً مطابق میل ایران نیست. در مورد مسائل هستهای که چین به ضرر ایران در شورای امنیت رای داد باید در نظر داشت که چین به هیچ عنوان نمیخواهد در عرصه بینالملل منزوی شود. چین از زمان «شیائو پینگ» به بعد، یک سیاست محافظهکارانه را در پیش گرفته و مصمم شد که با همه کشورهای جهان همکاری کند. قاعدتاً آنها نمیخواهند همه تخممرغهای خود را در یک سبد قرار دهند. بنابراین، همزمان با همکاری با ایران، با کشورهای عربی نیز همکاری گسترده دارند و اکنون در حال ساخت زیرساختهای هستهای عربستان سعودی هستند و آنها بهجای غربیها با چین در حال تعامل هستند. چین یک هدف مشخص دارد و میخواهد از نظر اقتصادی و استراتژیک قدرت اول جهانی شود. بنابراین از نظر آنها، این ایران است که وضعیت مشخصی برای خود ندارد و مشخص نیست چه زمانی به ثبات سیاسی خواهد رسید. چینیها نیز معتقدند ایران نتوانسته است به آنها اعتماد کامل بدهد مبنی بر اینکه «در صورتی که ایران به ثبات لازم برسد آیا با چین دوباره عین زمانی که ایران در تحریم قرار داشت همکاری خواهد کرد یا نه؟». مشکلاتی که در این روابط دوطرفه و در وضعیت نابسامان کنونی به وجود میآید، قابل انتظار است و قصد توجیه رفتارهای آنها را ندارم. طبیعی است که چین منافع خود را در اولویت قرار میدهد و در حفظ منافع خود بسیار به نظم پایبند است. باید دانست که در درجه اول، ایران باید در قبال چین اعتماد ایجاد کند. ما یک معضل بزرگ در داخل کشور داریم مبنی بر اینکه هم مردم عامی و هم روشنفکران و اندیشمندان در مورد چین، دانش بسیار کمی دارند. بسیاری از کشورهایی که با چین، همکاریهای گستردهای دارند، به وضعیت اقتصادی خیلی خوبی رسیدهاند و رشد 8 تا 10درصدی در اقتصاد را تجربه میکنند. در ایران، نظام سیاسی تصمیم جدی گرفته است که با آمریکا همکاری نکند و با اروپا نیز با شک و تردید همکاریهایی صورت میگیرد. من به شخصه برای ارتباط با اروپا نقش مهمی قائلم اما در مورد رابطه با چین نمیتوان غفلت ورزید. روشن است که اگر قرار نیست با غرب، همکاری عمیقی صورت بگیرد بنابراین نمیتوان کشور را معطل نگه داشت. هر میزان که زیرساختها در کشور توسعه نیابد و ورود فناوری به کشور کاهش یابد، کشور دچار عقبماندگی خواهد شد و باید از هر فرصت ممکن برای توسعه بهره جست. هند که رقیب جدی چین محسوب میشود، اولین واردکننده کالاهای چینی است و میزان صادرات چین به هند مقام اول در دنیا را به خود اختصاص داده است. متاسفانه اطلاعات ما از پاکستان نیز بسیار محدود است در حالی که این کشور همراه با بنگلادش، کامبوج، سریلانکا و... که همکاریهای خوبی را با کشورهای دیگر از جمله چین در دستور کار قرار دادهاند، رشد اقتصادی بسیار خوبی را تجربه میکنند. فعالیتهای ما در ایران بسیار کند شده است و از فناوریها عقب ماندهایم و اگرچه برخی مسوولان بر دستاوردهای داخلی تاکید دارند اما حقیقتاً تحریمها ضربه اساسی به اقتصاد کشور زده است. به هر ترتیب باید گفت چینیها بسیار منظم هستند و در همکاریها میتوان به آنها اعتماد کرد و معمولاً انقطاعی در فعالیتهای آنها همانند آنچه در کار با اروپا رخ میدهد به وقوع نمیپیوندد. بنابراین اگر بخواهیم توسعه و رشد سریع را تجربه کنیم، باید همکاری با چین را جدی بگیریم. اما این به آن معنا نیست که در صورت بهبود فضا، اروپا و آمریکا را رها کنیم چراکه به خواست مردم باید توجه شود و حتی تنوع فناوریهای هر یک از این کشورها میتواند به ما کمک کند اما باید دانش خود را نسبت به چین بسیار افزایش دهیم تا آنها را بیشتر بشناسیم.
پیشبینی شما از چشمانداز روابط اقتصادی ایران و چین در افق کوتاهمدت و بلندمدت چیست؟
حریری: چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، چین شریک اقتصادی طبیعی ایران است کمااینکه چین برای عربستان سعودی و امارات متحده نیز چنین نقشی دارد. کمااینکه بیش از 100 کشور در دنیا، چین را به عنوان شریک اول اقتصادی خود برگزیدهاند. کشورهایی مانند ایران که اقتصاد آنها مبتنی بر فروش و صادرات انرژی و مواد خام است، غالباً چین را به عنوان شریک خود برگزیدهاند. چین امروز، 17 درصد از اقتصاد جهان را در اختیار دارد و بیش از 46 هزار میلیارد دلار تجارت جهانی را به طور سالانه به خود اختصاص میدهد. اگر فقط مساله سیاسی مطرح بود، رابطه سیاسی ایران با روسیه بسیار بهتر از رابطه با چین است و روسیه همسایه ایران است اما هرچه ایران و روسیه تجار خود را به رابطه با یکدیگر تشویق و شرایط را تسهیل میکنند اما طی سه دهه اخیر ارزش تبادلات دو کشور کمتر از دو میلیارد دلار بوده است. اقتصاد ایران و روسیه شبیه به یکدیگر است و هر دو مواد اولیه و انرژی به جهان صادر میکنند و کالا میخرند. در واقع، روسیه رقیب اقتصادی ماست و نمیتواند شریک ایران باشد. در مورد چین، اگر روابط سیاسی با چالشهایی نیز همراه باشد اما میتواند شریک اقتصادی اول ما باشد، همانطور که کشورهای همسایه ما نیز چنین روندی را برگزیدهاند. هیچ گریز و گزیری برای ایران نیست و در آینده نیز چین باید شریک اقتصادی ایران باشد اما باید برنامه جامعی وجود داشته باشد تا بیشترین بهره را از این رابطه ببریم. در عین حال که باید پذیرفت اختلالهایی در فعالیتهای ایرانیان در چین به وجود آمده اما در چند ماه اخیر این مشکلات تا حد زیادی بر طرف شده است. باید گفت که با اینکه هیچکدام از بانکهای بینالمللی بزرگ چین با ایران همکاری نمیکنند اما ایران کماکان در حال همکاری با چین است. در همین سال جاری، از مجموع صادرات و واردات کمتر از 70 میلیارددلاری که در سال 2020 انجام دادهایم، حدود 17 میلیارد دلار از آن با چین انجام شده است. چین تنها جایی است که ایران با تمام مشکلات، تبادل مالی دارد و ایرانیان در بانکهای این کشور حساب دارند و میتوانند در آنجا مبادلات بانکی الکترونیکی انجام دهند. از سوی دیگر، نباید اینگونه تصور شود که به شکلی بیحساب و کتاب، درهای کشور به روی چینیها باز شده است. ما تا سال 2014 شریک نخست چین در منطقه خلیج فارس بودهایم. در سال 2021 ایران شریک پنجم چین در این منطقه است؛ یعنی عربستان سعودی امسال تقریباً چهار برابر ایران با چین مبادله داشته است و پس از آن امارات متحده، قطر، کویت و... هستند. ما مشکلات خود را باید در داخل کشور حل کنیم. رابطه ایران و چین رابطه «دولتها» و «حکومتها» است و باید به رابطه «ملتها» تبدیل شود. مردم ایران و چین شناخت درستی از یکدیگر ندارند و تنها همدیگر را از نگاه بیبیسی، سیانان و... میشناسند و باید سعی شود که مردم این کشورها با یکدیگر عمیقتر آشنا شوند و مبتنی بر واقعیتها و تصویری حقیقی، منافع خود را به خوبی تامین کنند.