غروب یک دشمنی
گریزی به اندوختههای ایران و آمریکا در مسیر بازگشت به برجام
مذاکره برای ایران و آمریکا همواره یک ضرورت است چراکه اگر مذاکره در کار نباشد و دیپلماسی تعطیل شود، در خاورمیانه و مشخصاً حاشیه خلیجفارس، کشورها و گروههایی حضور دارند که متمایلاند تا ایران و آمریکا را در مسیر تقابل با یکدیگر قرار داده و این دو کشور را به سوی درگیری سوق دهند. روشن است که این مساله برای هر دو کشور مضر خواهد بود. در زمانِ نبودن دیپلماسی خطر جنگ افزایش مییابد. مثلی وجود دارد که مدعی است زمانی که دیپلماتها از در بیرون بروند، سربازها وارد اتاق خواهند شد. بهطور کلی، ایران و آمریکا صرف نظر از سیستمهای حکومتیشان، متحد طبیعی یکدیگر هستند و منافع مشترکی با یکدیگر دارند.برای آمریکا، امنیت خلیجفارس یک اولویت است چون به دنبال تامین امنیت انرژی است و متحدان این کشور نیز در این منطقه حضور دارند. برای ایران نیز امنیت این منطقه مسالهای اساسی است.
خلیجفارس در واقع شاهراه حیاتی ایران است و اگر خلیجفارس ناامن باشد، ایران نیز امنیت نخواهد داشت. دوم اینکه در زمانه کنونی، گروههای تروریستی و افراطی جزو دشمنان مشترک ایران و آمریکا محسوب میشوند و مثلاً داعش، القاعده و طالبان را میتوان جزو این گروهها قلمداد کرد که ایران و آمریکا در راه متوقف کردن آنها با یکدیگر همکاری کردهاند.
در مسیر بازگشت به برجام متاثر از حضور دولتی جدید در آمریکا، فعالیتها و قدمهای ایران در راستای مذاکره با این کشور بسیار موثر خواهند بود و در واقع این اقدامات به منزله کارتهای موثری در بازی با آمریکاست. اگر ایران در زمان ریاستجمهوری ترامپ به اجرای کامل برجام ادامه میداد در حالی که آمریکا بر تحریمهای خود میافزود، پس از دولت ترامپ و حضور بایدن این احتمال وجود داشت که دولت بایدن درخواستهای بیشتری از ایران داشته باشد. ایران در همان زمان، در حال اجرای برجام بود و عملاً در چنین شرایطی ایران ناچار به نشستن بر سر میز مذاکره میشد و مجبور بود خواستههای آمریکا را در هر صورت عملی کند و حتی علاوه بر آن، امتیازات افزونتری را نیز به این کشور اعطا کند.
در حال حاضر که ایران از مفاد برجام بازگشت کرده و برنامه هستهای خود را گسترش داده است کارتهایی را به دست آورده است که فرصت بازی را برایش فراهم میکند. آمریکاییها نیز با دقت به این مسائل توجه دارند و به نظر میرسد وضعیت ایران در شرایط کنونی که کارتهای بیشتری در دست دارد، وضعیت منطقیتری است. در آمریکا این قدمها با حساسیت ویژهای دنبال میشود و این نگرانی وجود دارد که زمان گریز هستهای کمتر و کمتر شود و یک بازی خطرناک از سوی اسرائیل مبنی بر تعرض به ایران آغاز شود و در ادامه، ایران مجبور به پاسخگویی به اسرائیل شود. نتیجه چنین تنشی، درگیری شدید در منطقه است که به صورت تصاعدی افزایش مییابد و آمریکا را درگیر یک جنگ منطقهای میکند که آمریکا در حال حاضر اساساً علاقهای به شرکت در آن ندارد.
با این حال، با اتمام دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و در تکاپوی وزنکشی دو قدرتِ درگیر در مسیر احیای برجام، به سادگی نمیتوان گفت کدام یک از دو کشور ایران و آمریکا دست بالای این قدرتنمایی را دارد چراکه هم ایران و هم آمریکا کارتهای ارزشمندی برای این بازی پیچیده در دست دارند. آمریکا کارت تحریمها را در دست دارد و ایران بر روی توان هستهای خود متمرکز شده است و همین مساله، وضعیت تقریباً برابری را رقم زده است؛ به شکلی که هر یک از طرفین میتواند طرف مقابل را به مذاکره وادار کند تا امتیازاتی را اعطا و امتیازات دیگری را دریافت کند. در زمان دولت ترامپ که ایران یک سال بهطور کامل، صبر را در دستور کار قرار داد و بهرغم اجرای کامل مفاد برجام اما، نتیجه خاصی را به دست نیاورد، منتظر بود که اروپا اقداماتی را در راستای پشتیبانی از این کشور انجام دهد که چنین خواستی محقق نشد. اروپاییها نمیتوانستند به آمریکاییها فشار بیاورند بنابراین ایران به صبر خود ادامه داد. در نتیجه، بازهم ایران خود را دست خالی دید و از همینروی، بازگشت به وضعیت پیش از برجام را انتخاب کرد تا بتواند کارتهایی را برای مقابله با آمریکا آماده کرده و در دست بگیرد.
به هر ترتیب با آغاز دوره ریاستجمهوری جو بایدن، با توجه به اینکه موضع دقیق دولت آمریکا کماکان مشخص نیست و تنها میتوان به اخبار و منابع عمومی اتکا و شرایط را رصد کرد، این نگرانی در نگاه آمریکا وجود دارد که هرچه زمان گریز هستهای کوتاهتر و ایران به آن مرحله نزدیکتر شود، دو خطر عمده در پیش خواهد بود. از دید ایالات متحده اینکه ایران با اتخاذ یک تصمیم سیاسی به سمت ساخت سلاح هستهای گام بردارد خطر بزرگی است اما شخصاً احتمال چنین چیزی را بعید میدانم چراکه شرایط منطقهای به گونهای نیست که ایران را به سمت گام برداشتن به سوی ساخت سلاح سوق دهد. مسلماً هزینههای ساخت سلاح اعم از هزینههای سیاسی، اقتصادی و مالی این رویکرد فاقد توجیه است. به عبارت دیگر، این حرکت در مقابل هزینه سیاسی آن چندان ارزشمند نیست اما در هر صورت در واشنگتن نگرانی نزدیک شدن تهران به سلاح بهطور جدی وجود دارد. در مورد دوم نیز از آنجا که دولت اسرائیل نمیتواند داشتن برنامه هستهای پیشرفته از سوی کشور دومی در منطقه را تحمل کند و خود را قائل به حمله به کشوری با چنین شرایطی میداند، از همینرو احتمال افزایش تنش منطقهای افزایش خواهد یافت. آمریکا حتی در زمان ریاستجمهوری اوباما که اسرائیل، ایران را تهدید به حمله میکرد، بسیار تلاش کرد تا دولت اسرائیل را از حمله به ایران و پاسخگویی این کشور و شعلهور شدن آتش جنگ در منطقه بازدارد. مشاهده رخدادهای اخیر مبنی بر خرابکاری در نطنز و ترور محسن فخریزاده که به دولت اسرائیل نسبت داده میشود به این مساله بازمیگردد که در اسرائیل نگرانی بسیار زیادی نسبت به گریز هستهای ایران وجود دارد. اسرائیلیها در همین راستا تلاش میکنند این زمان را به هر شکل ممکن به تعویق بیندازند.
از سوی دیگر، فضای سیاسی آمریکا نیز به گونهای است که هر حرکتی (به ویژه درگیری نظامی) از سوی اسرائیل علیه ایران یا هر کشور دیگر، بهطور خودکار، آمریکا را فارغ از حضور هر رئیسجمهوری -اعم از دموکرات یا جمهوریخواه- درگیر منازعه خواهد کرد. خواست عمومی در آمریکا در جهتی است که آمریکا از جنگهای دائمی در خاورمیانه خارج شود. مردم آمریکا در سال 2009 به اوباما رای دادند با این هدف که او اعلام کرد باید از جنگهای همیشگی خاورمیانه خارج شد. چیزی که ترامپ و بایدن نیز بعدها بر آن تاکید کردند. این مساله کلی در آمریکا به وجود آمده است که این کشور نباید درگیر جنگ شود چون کلیت آن به ضرر آمریکاست چراکه این کشور در جنگ هم باید قربانی دهد و هم هزینه کند. بنابراین آمریکا سعی خواهد کرد اسرائیل را به هر شکل مجاب کند تا از حمله به ایران خودداری کند. از همینروی، توجه به گریز هستهای ایران برای آمریکا بسیار شایان اهمیت است زیرا این مساله میتواند جلوی تشویش اسرائیل و در نهایت، وقوع جنگ منطقهای را بگیرد.
با این حال، در مورد پیششرطهای بازگشت به برجام لازم است به مواردی اشاره شود که در واقع ایران «نباید» آنها را عملی کند تا فشار بیشتری به روی خودش نیاورد یا به عبارتی بهانهای به دست دیگران ندهد.اینکه ایران بخواهد به سوی غنیسازی بالای 20درصدی اورانیوم گام بردارد، تنها شرایطی را فراهم خواهد کرد تا منتقدان برجام به برنامه اتمی ایران حمله و ایران را متهم کنند که به دنبال برنامه ساخت سلاح اتمی است. در نتیجه، فشار بر روی ایران بیشتر میشود. در حالی که راهاندازی سانتریفیوژهای جدید که با کیفیت بیشتر و سرعت بالاتر میتواند غنیسازی را انجام دهد میتواند این نگرانی را در آمریکا به وجود بیاورد که دانش هستهای ایران بالا رفته و این کشور را در محدود ساختن ایران تشویق کند.
با نگاه فروتنانه و واقعبینانه میتوان گفت شرایطی فراهم شده است که بایدن بهطور کامل به برجام و اجرای آن بازگردد. در حال حاضر هر دو طرف بر این باورند که اگر دیگری، شروط و وظایف خود را کاملاً اجرایی کند، ما نیز به وظایف خود بهطور کامل عمل خواهیم کرد اما روشن است که در این مسیر ضرورت دارد یک نفر، گام نخست را بردارد. طرحی که در آمریکا آغاز شده است تا بررسی شود که آیا تحریمهای آمریکا در راستای مقابله با ویروس کرونا کشورها را تحت تاثیر قرار میدهد یا نه، حرکت سیاسی مناسبی است که آمریکا بهتر است آن را عملیاتی کند و مبتنی بر رویکردهای حقوق بشری، تحریمها علیه ایران برداشته شود تا فضای سیاسی ایران بهبود پیدا کند و ایران بتواند قدمهای متقابل را بردارد.
در آمریکا مسلماً مسائلی وجود دارد که از منظر امنیتی، به مسائل هستهای و برنامه موشکهای بالستیک ایران با دید منفی نگاه میشود. باید تاکید کرد که دکترین اصلی دفاعی ایران مبتنی بر موشکهای بالستیک است و برای تهران، مذاکره در مورد ستون فقرات استراتژی نظامی خود، غیرمنطقی است. با این حال، این تهدید از سوی آمریکا و متحدان آن مطرح میشود و در این مسیر باید به چنین حساسیتهایی توجه شود. به هر ترتیب، اخیراً فضای مناسبی در ایالات متحده به وجود آمده است و دولت بایدن نیز تیمی را برگزیده است که تجربه همکاری با ایران را داشته است اما باید توجه داشت که فرصت کمی در پیش است و با نزدیک شدن انتخابات ریاستجمهوری آینده در ایران، ضرورت تعجیل در پیگیری اقدامات با هدف بازگشت به شرایط پیش از خروج آمریکا از برجام باید مهیا شود.
در مسیر احیای دوباره برجام ایران باید از هرگونه فعالیت تحریکآمیز دوری کند. همانطور که اشاره شد، در آمریکا مخالفان برجام از چنین اموری در راستای حمله به برجام و هر دولتی که در آمریکا حامی برجام و تعامل با ایران باشد بهره میبرند. اگر ایران اقدامات تحریکآمیزی انجام دهد که مخالفان برجام را در واقع مسلح کند تا چوب لای چرخ دولت بایدن بگذارند میتوانند فشارها را دوباره افزایش دهند. به عنوان مثال، درست پس از اجرای برجام که ملوانان آمریکایی در ایران بازداشت شدند این رخداد میتوانست وسیلهای باشد در دست مخالفان برجام در راستای ضربه زدن به این توافق اما به دلیل وجود خطوط ارتباطی مستقیم بین وزرای خارجه ایران و آمریکا، این مساله به سرعت برطرف شد.
با وجود این، در آمریکا به دولت اوباما حملات قابل توجهی شد مبنی بر تقبیح رفع تحریمها از کشوری که با ملوانان آمریکایی به این شکل برخورد کرده است. بهطور کلی، رفتار و صحبتهای تحریکآمیز، روند احیای برجام را حتی در ابعادی بزرگتر یعنی روند دیپلماسی و تعامل بین ایران و آمریکا را سختتر خواهد کرد. هم در ایران و هم در آمریکا گروههایی وجود دارند که مخالف تعامل این دو کشور هستند. تندروهای تهران و واشنگتن قطعاً کوشش خواهند کرد روند تعامل ایران و آمریکا را در هر مسالهای مختل کنند. مدیریت این مسائل و کنترل این گروههای به شدت قدرتمند در هر دو کشور، مهمترین مساله در راستای کنترل این خطرات بزرگ است.
در همین راستا، آنچه میتواند در مورد برنامه موشکهای بالستیک ایران مورد تاکید قرار بگیرد این است که تصمیم درستی در این مورد به ویژه در زمینه ثابت نگه داشتن برد موشکها زیر دو هزار کیلومتر اتخاذ شده است چراکه بالا رفتن این حد میتواند واکنشهای بیشتری از سوی کشورهای غرب اروپا و همچنین آمریکا را در پی داشته باشد. مساله موشکی و هستهای تا حدی به یکدیگر پیوسته هستند. وقتی یک سلاح اتمی تولید میشود، نیازمند وسیلهای است که با آن پرتاب شود و موشکهای بالستیک یکی از انواع پرتابگرها بهشمار میآیند. اینکه بایدن تا چه حد انگیزه دارد تا با ایران مذاکره کند نیازمند گذر زمان است. اما به نظر میرسد ایران به سادگی در مورد مساله موشکی خود مذاکره نخواهد کرد زیرا تا وقتی که کشورهای همسایه ایران که جزو رقبای این کشور محسوب میشوند، بازار مصرف و ارسال اسلحه باشند و ایران نیز از این بازار دور نگه داشته شود، مسلماً منطقی نیست که ایران بخواهد در مورد ستون فقرات استراتژی نظامی خود مذاکره کند و بعید است چنین اتفاقی رخ دهد. اگرچه در این مسیر، اما و اگرهایی وجود دارد؛ برای مثال، این امکان وجود دارد که ایران به صورت موقت در مورد «آزمایش» موشکهای بالستیک بپذیرد که در قبال دریافت امتیاز خاصی از سوی آمریکا به این مساله تن بدهد اما کنار گذاشتن یا کوچک کردن برنامه موشکی بسیار بعید به نظر میرسد. تحریمهای دولت ترامپ کارتهای بازی خوبی برای دولت بایدن به یادگار گذاشته است. تهیه فهرستهای تحریمی بلندبالا و قرار دادن نام شرکتهای مختلف در این فهرستها قطعاً امتیازی برای آمریکاست اما استفاده بایدن از آنها برای امتیاز گرفتن از ایران هنوز قطعی نیست ولی دست آمریکا را در این رویارویی باز خواهد گذاشت.
اگرچه در مساله بازگشت به برجام، نمیتوان از نقش اسرائیل و کشورهای منطقه نیز غافل شد اما در مورد توافق صلح آبراهام بین اسرائیل و کشورهای عربی نمیتوان انتظار داشت که این توافق به تنهایی نقش خاصی در این مسیر ایفا کند. با وجود این اگر پای اسرائیل به نزدیکی حوزه جغرافیایی ایران مثلاً بحرین باز شود، احساس ناامنی در ایران بیشتر خواهد شد به ویژه اگر سیستم گنبد آهنین در منطقه فعال شود که مجموعه این مسائل، تنش در منطقه را افزایش میدهد. در هر صورت، هنگامی که اسرائیل به عنوان کشوری متخاصم و رقیب به ایران نزدیک شود، تنش بیشتر خواهد شد و در این شرایط، دیپلماسی با هر عنوان، راهی بهتر از افزایش تنش، خودداری از گفتوگو و... است و باید از آن استفاده شود. اگرچه وزیر خارجه ایران اخیراً اعلام کرده بود که برای بهبود روابط با عربستان پیشقدم شده بودند که میتوان آن را حرکتی درست خواند چراکه ایران باید روابط خود را با کشورهای عربی منطقه بهبود ببخشد تا سطح تنش کاهش یابد. پایین آوردن سطح تنش، گفتوگو و دیپلماسی تنها راه بازگرداندن ثبات و صلح به منطقه است. در این منطقه، صلح و ثبات بدون حضور ایران ناممکن است و ایران در منطقه خود صلح و پایداری را نخواهد دید مگر اینکه روابط خود را با کشورهای عربی منطقه بهبود ببخشد. این دو مساله از یکدیگر جدا نیستند و ایران برای ثبات به منطقه نیازمند است و از طرف دیگر نیز منطقه برای صلح و پیشرفت به ایران نیازمند است.