بازی از نو
با آمریکای «جو بایدن» چگونه باید تعامل کرد؟
تقریباً کمتر روزی را میتوان به یاد آورد که در آن، سخنی در مورد برجام یا توافق هستهای مطرح نشده باشد. اما تا به حال، این موضوع از سمت ایالات متحده و منافع این کشور، کمتر مورد واکاوی قرار گرفته است. منظور از طرح چنین مسالهای شاید در قالب یک پرسش، ملموستر تفهیم شود. «آیا انعقاد توافقی مانند برجام، به همان میزان که برای ایران حیاتی به نظر میرسد، برای آمریکا نیز سرنوشتساز است؟» پاسخ به این پرسش اگرچه شاید در نگاه اول، نظرات را به تنهایی به هر یک از دو کشور معطوف کند اما در حقیقت، به روشنی و آسودگی نمیتوان جوابی برای آن یافت. برجام و بهطور کلی مساله هستهای ایران، حداقل در دو دهه اخیر ظاهراً سرنوشت یک کشور و یک ملت یعنی ایران و ایرانی را به خود گره زده است اما تحقق این توافق در سال 2015 نشان داد که برجام بیش از اینکه فراهمآورنده یک خط سیر استراتژیک و بلندمدت برای ایران باشد، بیشتر در قالب یک «فضای تنفس» نقشآفرینی کرده است. توافقی که اگرچه طرف مقابل، یعنی آمریکا و سایر اعضای این توافق طبق ذات روابط بینالملل تلاش کردند منافع حداکثری خود -ولو به قیمت ضربه زدن به طرفهای دیگر- را حاصل کنند اما در داخل ایران نیز از روز نهایی شدن آن، گروههای ذینفع بسیاری در شکلهای گوناگون، کمر به قتل این توافق بستند؛ گویی ثبات و عادی شدن وضعیت کشور، منافع گروههایی را که در سالهای تحریم و اضطرار، طعم شیرین «کسب منافع در شرایط بحرانی» به آنها مزه کرده بود، به خطر میانداخت چراکه فرصت نادر و مغتنمی برای ریختوپاشهای غیرقابل رهگیریشان فراهم شده بود. از همینرو، طبیعی به نظر میرسید که این گروهها تلاش کنند تا برجام را به مثابه یک فرصت استثنایی برای «نفس تازه کردن» و «زمان خریدن» ببینند. از قضا، در طرف مقابل و با ظهور محافظهکاران آمریکایی نیز پای منافعی به میان آمد که متاثر از لابیهای کشورهای متاثر از توافق هستهای از جمله حساسترین آنها یعنی اسرائیل، درصدد فلج کردن این توافق برآمدند. از همینرو، روند شکلگرفته پس از خروج آمریکا از برجام نشان داد طرفی که به گواه اعداد و ارقام و پیامدهای اقتصادی-سیاسی، شکنندگی بیشتری از نبود این توافق نصیبش خواهد شد ایران است. با این همه، تغییر غیرمنتظره اخیر در رأس هیات حاکمه ایالات متحده شرایطی را فراهم کرده است که برخی گروههایی که عادیسازی روابط و گشایش سیاسی-اقتصادی برای ایران را منفعت اصلی ملی میدانند بر آن شوند که از فرصت موجود، در راستای احیای این توافقِ در اغما دست بجنبانند. در این پرونده تلاش میشود فارغ از انگیزههای پنهان [گروههای ذینفع] هر یک از دو طرف در علاقه یا تنفر نسبت به برجام، «داشتهها» و «نداشتهها»ی هر دو کشور ایران و آمریکا برشمرده شود تا از این مسیر، روشن شود که در این بدهبستان که هر یک تلاش دارد اهرمهای فشار خود را برای کسب بیشترین منافع به کار ببرد، چه کسی و از چه شیوهای میتواند مطلوبترین خواسته خود را محقق کند.