قبیلههای جدید
کشور طرفداران ماندن (ماندنیها) و رفتن (رفتنیها)
اکثر مردم با آقای استیو بری (Steve Bray) آشنایی ندارند اما ممکن است چهره یا صدای او را که هر هفته به خانههای میلیونها بریتانیایی وارد میشود تشخیص دهند. در هر روزی که پارلمان جلسه داشته باشد آقای بری راس ساعت 7:30 صبح خود را به نزدیکی منطقه کالج گرین میرساند.
اکثر مردم با آقای استیو بری (Steve Bray) آشنایی ندارند اما ممکن است چهره یا صدای او را که هر هفته به خانههای میلیونها بریتانیایی وارد میشود تشخیص دهند. در هر روزی که پارلمان جلسه داشته باشد آقای بری راس ساعت 7:30 صبح خود را به نزدیکی منطقه کالج گرین میرساند. هدف او آن است که در پسزمینه مصاحبههای تلویزیونی سیاستمداران قرار گیرد تا بتواند پلاکاردهای طرفداری از اروپا را بر دستان بلند کند یا فریاد بزند: برگزیت را متوقف کنید. آقای بری طعمههای خود را آنقدر خوب میشناسد که میتواند وزرا را با دیدن اتومبیلشان شناسایی کند. طبق گفته او وزیر کشور به تازگی یک رنجرور جدید خریده است. او در جشن تولد 50سالگی خود در پایان این ماه درست پس از سالگرد همهپرسی 23 ژوئن فعالانه وارد عمل خواهد شد. در آن همهپرسی رایدهندگان خواستار خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا شدند.
با گذشت سه سال از همهپرسی بریتانیا به خاطر برگزیت دچار چنددستگی شده است. وبسایت دولت حدود 2700 طومار در این موضوع دارد که تعداد امضاکنندگان یکی از آنها به شش میلیون میرسد. تظاهرات ماه مارس علیه برگزیت بزرگترین اجتماع اعتراضی از زمان جنگ عراق تاکنون بود. فروشگاه زنجیرهای پوندلند (Pound Land) دو مدل جلد گذرنامه با رنگهای آبی (برای طرفداران خروج) و قرمز مارون اتحادیه اروپا (برای طرفداران ماندن) در معرض فروش گذاشته است.
این موضوع که برگزیت چگونه کشورهای تشکیلدهنده پادشاهی متحد را از هم جدا میسازد در کانون توجهات قرار دارد. اسکاتلند و ایرلند شمالی هر دو از باقی ماندن حمایت میکنند و از اینکه توسط انگلیسیها از اتحادیه اروپا بیرون کشیده میشوند به شدت ناراحت هستند. در مورد دلیل جدایی دو قبیله ماندنیها و رفتنیها کمتر بحث شده است. حتی در میان گروههای وسط و میانه برگزیت بزرگترین شکاف ایدئولوژیکی قلمداد میشود. نیمی از جمعیت هویت دینی دارند. کمتر از دوسوم خود را به یک حزب سیاسی وابسته میدانند. اما 87 درصد از مردم هویت خود را به عنوان ماندنیها یا رفتنیها معرفی میکنند. این رقم 15 درصد بیشتر از کسانی است که در همهپرسی شرکت کردند. نکته عجیب آن است که تا همین اواخر بریتانیاییها اهمیتی به اروپا نمیدادند. به عنوان نمونه آقای بری را در نظر بگیرید. او قبل از اینکه سرباز صلیبی منطقه کالج گرین باشد هیچ فعالیت سیاسی نداشت. در نظرسنجیهای قبل از همهپرسی فقط یک نفر از هر 10 نفر اروپا را موضوعی مهم میدانست. اروپا در اسطورههای ملی نیز سهم زیادی نداشت. در مراسم افتتاحیه المپیک لندن در سال 2012 انقلاب صنعتی، دو جنگ جهانی، خدمات بهداشت ملی، مهاجرت در کشورهای مشترکالمنافع و حتی گروه اسپایس گرل (Spice Girls) ذکر شدند اما به اتحادیه اروپا کوچکترین اشارهای نشد. پس از دعوت به همهپرسی از هر 10 نفر چهار نفر درباره ماندن یا رفتن تصمیم گرفتند. سه سال گذشته بیانگر این داستان است که چگونه دیدگاهها نسبت به اروپا در شکاف اجتماعی اصلی بریتانیا قدرت گرفتند. چگونه مردم هویت خود را بر چیزی قرار دادند که قبلاً اصلاً به آن اهمیت نمیدادند؟ و این تغییر دیدگاه چه بر سر آنها آورد؟
کشوری بر روی مبل راحتی
یک رواندرمانگر به نام گورپریت سینگ در اتاق مشاوره خود در غرب لندن حرفهای زیادی درباره برگزیت میشنود. برخی زوجها درباره شهروندی خود یا امنیت شغلی نگران هستند. بزرگسالان احساس میکنند مورد نفرت فرزندان قرار گرفتهاند و تعداد زیادی از افراد روابط خود با خانواده همسرشان را قطع کردهاند. آقای سینگ میگوید ژانویه ماه شلوغی است. شما دور میز کریسمس نشستهاید و این بحث پیش میآید و هیچکس نمیتواند ساکت بنشیند.
مناظرات سیاسی امری تازه نیست اما مناظرات مربوط به برگزیت از بحثهای متعارف سیاسی شدیدترند. مطالعه مرکز پژوهش اجتماعی نت سن (Nat Cen) نشان داد 71 درصد از جوانانی که نزد والدین خود زندگی میکنند همان جانبی را میگیرند که والدینشان در همهپرسی گرفته بودند. در مقایسه باید متذکر شد که در انتخابات عمومی سال 2015، 86 درصد همانند والدین خود رای دادند (پژوهشگران به منظور مقایسه عادلانه انتخابات عمومی با همهپرسی آری /خیر فقط افرادی را لحاظ کردند که به یکی از دو حزب اصلی رای داده بودند). برگزیت زوجها را نیز از هم جدا میسازد. در انتخابات 89 درصد از گزینه همسرشان حمایت کردند اما در همهپرسی فقط 79 درصد چنین کاری انجام دادند. یکپنجم مشاوران بنگاه ریلیت (Relate) که به زوجهای مشکلدار کمک میکند میگویند برگزیت در تشدید شکافها نقش دارد.
اکنون تعصب بر سر برگزیت به همان اندازه تعصب نژادی قدرت گرفته است و جالبتر آنکه طرفی که بیشتر درباره باز بودن صحبت میکند کمترین انعطاف و باز بودن را در اختلاط با گروه دیگر از خود نشان میدهد. نظرسنجی موسسه تایمز در ماه ژانویه نشان داد فقط 9 درصد از رفتنیها از ازدواج یکی از اقوام نزدیک خود با فردی از قبیله ماندنیها ناراحت میشود در حالی که 37 درصد از ماندنیها از ارتباط نزدیکان خود با رفتنیها میرنجند. همچنین احتمال بیشتری هست که ماندنیها گرفتار زندگی حبابی شوند. حدود 62 درصد گفتند همه یا اکثر دوستانشان همانند آنها رای دادهاند در حالی که فقط 51 درصد از رفتنیها چنین ادعایی دارند. شاید دلیل این امر آن باشد که طبق گفته نایجل فراژ رهبر حزب برگزیت طرفداران ماندن فکر میکنند پوستکلفت، احمق، ناآگاه و نژادپرست هستند. اما دلیل مهمتر به مکان زندگی این دو قبیله مربوط میشود. آرای باقی ماندن در انگلستان بیشتر در شهرها متمرکز بود و اکثریت زیادی داشت اما آرای ترک اتحادیه پراکندگی یکنواختی داشت. در 16 حوزه انتخابیه پارلمان بیش از 75 درصد به ابقا رای دادند و فقط در یک حوزه اکثریت طرفدار ترک بودند. جیمز کاناگاسوریام استراتژیست سابق حزب محافظهکار برآورد میکند که 500 هزار نفر در مناطقی زندگی میکنند که در آنها بیشتر از 90 درصد طرفدار باقی ماندن در اتحادیه بودند. در حالی که فقط 57 هزار نفر ساکن مناطقی بودند که به شدت از خروج از اتحادیه حمایت میکردند. بنابراین به احتمال زیاد ماندنیها بیشتر از رفتنیها در جهان واقعیت زندگی میکنند. طبق گفته آقای کاناگاسوریام توزیع ناهمگون آرا بدان معناست که با وجود اینکه نسبت کل آرای موافق و مخالف 52 به 48 بود نسبت مناطقی که از خروج حمایت میکردند 59 به 41 میشد؛ منطقه وسط انگلستان بیشتر از آنچه ماندنیها فکر میکنند.
اما 59 درصد حوزه انتخابیه به چه معناست؟ برای نمونه منطقه مریدن (Meriden) را در نظر بگیرید که در وسط دیگر مناطق قرار میگیرد. یک ستون سنگی 500ساله در این روستای سرسبز مرکز جغرافیایی انگلستان را نشان میدهد. این منطقه همانند کل بریتانیا به شدت تحت تاثیر جهانیسازی قرار دارد. بزرگترین کارفرمای منطقه شرکت جگوار لندرور است که اکثر محصولاتش را صادر میکند. مردم منطقه بسیار سنتی هستند و در کلبههای متصل به هم زندگی میکنند.
اهالی مریدن نمونه خوبی هستند که نشان میدهند از زمان رایگیری چگونه دیدگاهها عوض شدهاند. مایکل هاول مدیر یک فروشگاه خردهفروشی میگوید ما باید با خروج از اتحادیه کنار بیاییم. این مرد 54ساله دیدگاهی بینابین داشت که در زمان تونی بلر از حزب کارگر حمایت میکرد. سپس به محافظهکاران روی آورد و به خروج از اتحادیه رای داد. او اکنون حامی دیدگاهی است که زمانی بسیار تندروانه تلقی میشد: خروج بدون توافق. او قبول دارد که تلاطماتی در پیشرو خواهد بود اما در نهایت مردم به اندازه لازم آمادگی پیدا میکنند. او در انتخابات اروپا در ماه گذشته طرفدار حزب برگزیت شد. حزبی که با وعده خروج بدون توافق موفق شد در صدر قرار گیرد. ماندنیها نیز دیدگاه خود را شدیدتر کردهاند. ایان راکس برو میگوید ما در ابتدا فکر میکردیم باید دنبال گزینهای باشیم که بدی کمتری دارد. او که نگران پرستار پرتغالی مادرزن 103سالهاش است میگوید «ترزا می نتوانست حزبش را رهبری کند بلکه این حزب بود که در کار او دخالت میکرد. اما حالا چه؟ فکر میکنم باید به ماده 15 بپردازیم و مطابق آن عمل کنیم». ایان به ابزار قانونی خروج کشورها از اتحادیه اروپا اشاره میکند. حتی در منطقه متعادلی مانند مریدن رفتنیها و ماندنیها زندگی جداگانهای دارند. در محله سنت آلنج در حاشیه غربی شهرکی پیشرفته با نمایشگاه اتومبیل تسلا و فروشگاه زنجیرهای جان لویس 57 درصد به ماندن رای دادند. پنج مایل آن طرفتر در چامسلی با برجهای بلندش 72 درصد به ترک اتحادیه رای دادند. آقای راکس برو توضیح میدهد که حلقه اجتماعی پیرامون او نیز شکسته است. در باشگاه گلف اکثر افراد عضو رفتنیها هستند در حالی که در گروه تئاتر تقریباً همه از ماندنیها طرفداری میکنند. بهرغم پیشرفت کند برگزیت همه ناراحت نیستند. همهپرسی آخرین تزریق اعتماد بر پیکر طرفداران خروج از اتحادیه بود. در گذشته حوزههای طرفدار ماندن در اتحادیه احساس خوشبینی بیشتری داشتند اما از زمان همهپرسی این احساس وارونه شده است. رفتنیها این حس را دارند که کار نشدنی را ممکن ساختهاند. شادمانی آنها حتی در کیف پولشان انعکاس یافته است. طبق گزارش بانک انگلستان آنها پس از رایگیری مخارج خود را افزایش دادهاند در حالی که ماندنیها هزینههایشان را مهار میکنند. همهپرسی افزایش ناخوشایند 50درصدی جنایات مرتبط با تنفر دینی یا نژادی را به همراه داشت. اما تا پایان سال 2016 این رقم به سطوح اولیه خود بازگشت. افکار عمومی نسبت به قبل از دوران همهپرسی کمتر با مهاجران با خشونت رفتار میکنند شاید بخشی به این دلیل که جریان ورودی مهاجران از اتحادیه اروپا به میزان زیادی کاهش یافته است.
با این حال در مورد روند پیشرفت امور بدبینی شدیدی دیده میشود. مرکز مطالعات انتخابات بریتانیا متوجه شد که 38 درصد مردم بر این عقیده بودند که همهپرسی به شکلی ناعادلانه برگزار شد. این وضعیت در مورد بازندگان غیرعادی بود. تنها نیمی از درصد بالا یعنی 19 درصد از مردم انتخابات عمومی گذشته را ناعادلانه میدانستند. نمایندگان پارلمان در هزارتوی تصمیمگیری بین وفاداری به حوزههای انتخابیه، حزب و برگزاری همهپرسی گیر کرده بودند و همین امر اعتماد عمومی به سیاست را خدشهدار کرد. نهاد پژوهشی هانسارد سوسایتی (Hansard Society) متوجه شد که 37 درصد مردم عقیده دارند سیستم به تغییرات زیادی نیاز دارد. این رقم 10 درصد بیشتر از رکورد قبلی در سال 2010 بود. زمانیکه نمایندگان پارلمان در بحران هزینهها درگیر بودند. تمایل به ارتباط با نمایندگان کاهش و علاقهمندی به معترضان افزایش یافته است. بیش از نیمی از مردم میگویند که بریتانیا نیازمند رهبری قدرتمند است که بتواند قواعد را بشکند. کارولین اسپلمن (Spelman) نماینده محافظهکار منطقه مریدن این عصبانیت را احساس کرده است. او و کارکنانش از ماه ژانویه باتومهای شوکآور حمل میکنند. خانم اسپلمن کارزاری را برای ماندن در اتحادیه به راه انداخت اما تسلیم همهپرسی شد. او حامی الحاق اصلاحیهای به یک مصوبه مجلس بود که به منظور جلوگیری از خروج بدون توافق طراحی شد. به دنبال آن یک سونامی از ایمیلها و تماسهای تلفنی ایجاد شد. او میگوید پیامها حاوی این جملات بودند: «تو شایسته یک گلوله در سرت هستی. تو باید به دار آویخته شوی. کارت شرمآور بود.» برخی پیامها حتی حاوی اسامی فرزندانش بودند. او میپذیرد که چنین پیامهایی فرد را به هراس میاندازد و بر تصمیمات و اقداماتش تاثیر میگذارد. خانم اسپلمن میگوید قطعاً مواردی از رایگیری وجود داشت که من گرفتار برزخ میشدم و از خود میپرسیدم اگر اینگونه رای دهم فحشهای زیادی نصیب خودم، خانوادهام و کارکنانم خواهد شد. عصبانیت را میتوان واکنشی غیرعادی به موضوعات خشکی دانست که برگزیت بر پایه آنها بنا شد. اکثر رایدهندگان و بسیاری از نمایندگان مجلس نمیتوانند یک اتحادیه گمرکی را توضیح دهند و برخی بخش باقیمانده از پیمان تجارت اتحادیه اروپا را خیانت دانسته و آن را محکوم میکنند. آقای سینگ از پشت میز مشاوره خود نکتهای را تشخیص میدهد. وقتی مراجعانش درباره برگزیت بحث میکنند در واقع آنها از موضوعات دیگری ناراحت هستند. به گفته او آنها ممکن است در حال شستن ظرفها باشند و ناگهان داد بزنند چرا تو به این شکل رای دادی؟ آنچه کشور در زمان بحث پیرامون ایرلند، پیمان مالتوز یا هر نکته دیگر برگزیت بحث میکند در واقع یک معادل برای ظرفهای کثیف به شمار میرود. یک شکاف فرهنگی گسترده که دههها در حال بزرگ شدن بود و همهپرسی ناگهان آن را آشکار کرد.
پایان احزاب؟
در اکثر تاریخ دموکراتیک بریتانیا، طبقه اجتماعی عامل اصلی تعیینکننده طرفداری مردم از یک قبیله سیاسی به شمار میرفت. در انتخابات اکتبر 1974 زمانی که حزب کارگر و محافظهکار بر سر سهم خود از آرا جدال سختی داشتند احتمال رای دادن طبقه اشراف به محافظهکاران سه برابر بیشتر از احتمال رای آنها به حزب کارگر بود در حالی که طبقه کارگر تقریباً با همین نسبت حامی حزب کارگر بودند. از آن زمان، پیوند بین طبقه اجتماعی و احزاب از بین رفت. در سال 2017 احتمال رای دادن طبقه اشراف و طبقه کارگر به هر کدام از دو حزب برابر شد.
با تضعیف شدن پیوندهای اقتصادی، پیوندهای فرهنگی جای آنها را گرفت. نمونه بارز آن را میتوان در سن افراد دید. تا ابتدای قرن 21 احتمال رای یک فرد 70ساله به حزب کارگر با احتمال رای یک فرد 30ساله به همان حزب برابر بود. طبق نظرسنجی اندیشکده بنیاد تصمیمگیری تا سال 2017 احتمال رای دادن 30سالهها به حزب کارگر دوبرابر 70سالهها شد. شکاف فرهنگی را میتوان در جدایی فزاینده شهر و روستا مشاهده کرد. هرچه شهرها فارغالتحصیلان و مهاجران بیشتری جذب میکنند بیشتر به سمت حزب کارگر کشیده میشوند.
اتحادیه اروپا را که به عنوان یک جامعه تجارت زغالسنگ و فولاد شروع بهکار کرد نمیتوان میدان جنگ فرهنگی دانست. اولین همهپرسی بریتانیا در سال 1975 در مورد عضویت در اتحادیه کاملاً جنبه اقتصادی داشت. محافظهکاران طرفدار بازار آزاد حامی ماندن در اتحادیه و حزب کارگر حمایتگرا طرفدار ترک آن بودند. مسائل فرهنگی در پسزمینه قرار داشت. افرادی که باور داشتند تعداد مهاجران در بریتانیا بسیار زیاد است در مقایسه با طرفداران مهاجرت، از جمله جف ایوانز از دانشگاه آکسفورد، تمایل بیشتری به ماندن در اتحادیه داشتند. اما پس از آنکه در سال 2004 هشت کشور اروپای شرقی به اتحادیه پیوستند و موج مهاجرت شدت گرفت دیدگاهها تغییر کرد. مهاجرت به مهمترین عامل تعیینکننده دیدگاهها در اروپا تبدیل شد. در همهپرسی سال 2016، آزادیخواهان فرهنگی در هر دو جناح چپ و راست خواستار ماندن در اتحادیه بودند در حالی که محافظهکاران فرهنگی از ترک آن حمایت میکردند. رایگیری لحظه پرتوافکنی بود. شکاف فرهنگی دههها در حال رشد بود اما نظام حزبی که از ریشههایش در طبقه اجتماعی دور نشده است آن را پنهان میکرد. همهپرسی در واقع قبایل جدیدی ایجاد نکرد بلکه به آنها هویت داد. برگزیت زمان جنگ فرهنگی بریتانیاست. این وضعیت اثرات عجیبی بر سیاست دارد. به عنوان مثال منطقه کنزینگتون را در نظر بگیرید. جایی که یک خانه معمولی 5 /1 میلیون پوند ارزش دارد و بازار میوه و ترهبار هر هلو را به قیمت 39 /1 پوند به مشتریان عرضه میکند. این گوشه از لندن همیشه طرفدار حزب محافظهکار بود. اما ساکنان آن که از مناطق مختلف آمدهاند با نسبت 70 به 30 به ماندن در اتحادیه رای دادند در حالی که ویکتوریا بورویک نماینده آنها در پارلمان به شدت از ترک اتحادیه حمایت میکرد. گروهی از محافظهکاران محلی که از این وضعیت به ستوه آمده بودند با خانم اما دنت مشاور حزب کارگر تماس گرفتند و گفتند در صورت نامزدی از او حمایت خواهند کرد. او پذیرفت که محافظهکاران را بترساند اما در سال 2017 با اختلاف 20 رای برنده شد. تصور نمیرفت خانم دنت نماینده کنزینگتون شود. او زمانی خرید یک بلوز به قیمت 150 پوند (هزینه غذای یک خانواده چهارنفره) توسط دوشس کمبریج را که اکنون از رایدهندگان حوزه او اوست نفرتآور خواند. حزب او قصد دارد مالیات بیشتری از ثروتمندان بگیرد اما موضع نرم او در قبال برگزیت باعث شد میلیونرهای کنزینگتون نامهربانیهای او در اقتصاد را نادیده بگیرند. خانم دنت تلاش میکند آنها را به طرفداران بزرگ حزب تبدیل کند. عنوان مصاحبه اخیر او با روزنامه ستاره صبح این بود: چه چیز سوسیالیسم هراسآور است؟ البته او میپذیرد که این روزنامه کمونیست در اکثر دکههای مطبوعات غایب است.
برخورد فرهنگ
موفقیت حزب برگزیت باعث شد حزب محافظهکار دلیل دیگری برای جذب محافظهکاران فرهنگی پیدا کند. بوریس جانسون نامزد پیشتاز رهبری حزب تمام تلاش خود را میکند تا آقای فراژ را کنار بزند. او برگزیت بدون توافق را به عنوان حربهای برای تهدید کردن رقبا بهکار میبرد و زنان برقعپوش را شبیه صندوق پست میداند. این رویکرد ممکن است لیبرالهایی را که به خاطر سیاستهای حامی تجارت حزب از آن حمایت میکردند منزوی کند. گزارش شده است که آقای جانسون سال گذشته بارها گفته بود « تجارت رو ولش کن». به همین ترتیب افزایش محبوبیت لیبرالدموکراتهایی که وعده توقف برگزیت دادهاند باعث شد بسیاری در حزب کارگر آشکارا موضع حامی باقی ماندن در اتحادیه را اتخاذ کنند. با این حال هر دو حزب در گروهبندی بر اساس خطوط فرهنگی احتیاط زیادی به خرج میدهند. انتخابات اروپا که فقط 37 درصد در آن شرکت کردند نمیتواند رهنمون مناسبی برای پیشبینی انتخابات عمومی باشد. موضع نامشخص حزب کارگر در قبال برگزیت پیروزی در انتخابات جانبی در پترزبورگ را در اوایل این ماه به همراه داشت. جرمی کوربین رهبر این حزب آشکارا یک لیبرال فرهنگی است که حمایتش از سبد غذایی، گیاهخواری و وعده همدردی با محرومان باعث شد همفکرانش ضعف او در مورد برگزیت را نادیده بگیرند. همزمان میانهروهای حزب محافظهکار اشاره میکنند که حزب در انتخابات سال 2017 به محافظهکاری فرهنگی توجه کرد و شکست خورد. برخی عقیده دارند که پس از برگزیت کشور به وضعیت عادی بازخواهد گشت. در این مورد تردیدهایی وجود دارد. از یکسو خروج از اتحادیه اروپا بحثهای بیپایانی درباره چگونگی رابطه با آن را به میان میکشد درست همانند وضعیتی که سوئیس در حال حاضر دارد. از آن مهمتر، عاملی بیشتر از برگزیت دو قبیله را به یکدیگر پیوند میدهد. ظهور ائتلاف لیبرالهای جوان، روستایی و تحصیلکرده دانشگاهی و همچنین گروه مخالف متشکل از محافظهکاران کهنسال، روستایی و گریزان از مدرسه مدتها قبل از همهپرسی اتفاق افتاده بود. همهپرسی فقط به آنها هویت بخشید. هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم پس از پایان موضوع برگزیت این قبایل متلاشی شوند.
منبع: اکونومیست