نفرین ترفیع
بهروزرسانی اصل پیتر
آیا ترفیع و ارتقا واقعاً ضروری هستند؟ بسیاری از کارمندان امیدوارند بتوانند از نردبان سلسلهمراتب سازمان خود بالا روند. چشمانداز دریافت حقوق بالاتر میتواند دلیلی برای این جاهطلبی باشد اما دستیابی به جایگاه بهتری که پس از گرفتن هر عنوان حاصل میشود نیز بیتاثیر نیست.
آیا ترفیع و ارتقا واقعاً ضروری هستند؟ بسیاری از کارمندان امیدوارند بتوانند از نردبان سلسلهمراتب سازمان خود بالا روند. چشمانداز دریافت حقوق بالاتر میتواند دلیلی برای این جاهطلبی باشد اما دستیابی به جایگاه بهتری که پس از گرفتن هر عنوان حاصل میشود نیز بیتاثیر نیست.
اما تلاش برای ترفیع گرفتن اغلب به ناامیدی منجر میشود. بر اساس اصل پیتر که در سال 1969 در کتابی نوشته لارنس پیتر مطرح شد، کارکنان آنقدر ترفیع میگیرند تا به سطح بیکفایتی خود برسند. این اصل کاملاً منطقی است. اگر شما کار خود را به خوبی انجام دهید از نردبان شغلی بالا میروید. در نهایت شما به سمتی میرسید که در آن تخصصی ندارید و در آن زمان است که رشد حرفهای شما متوقف میشود. شاهد منطقی این موضوع آن است که هر مدیر ارشدی که مدت زیادی بر سر کار بوده است سرانجام بیکفایتی خودش را آشکار میکند.
سیر در خیال ترفیع مشکل دیگری نیز به همراه دارد. در مقالهای تازه برای پورتال آنلاین VOXEU، آلن بنسون و همکارانش سوابق حدود 40 هزار فروشنده را در 131 بنگاه مطالعه کردند. آنها متوجه شدند که شرکتها به شدت علاقهمندند تا به بهترین فروشندگان ترفیع دهند. قانع کردن دیگران برای خرید کالا و خدمات مهارت مفیدی است که به جذبه و پافشاری نیاز دارد. اما همانطور که نویسندگان مقاله بیان میکنند این مهارتها همان توانمندیهای برنامهریزی راهبردی و امور اجرایی مورد نیاز برای هدایت یک تیم فروش نیستند.
مقاله سپس وضعیت این ابرفروشندهها را پس از ترفیع بررسی میکند. عملکرد گذشته آنها در بخش فروش نماینده خوبی برای موفقیت آنها در مدیریت نیست. رشد فروش کارکنانی که تحت مدیریت یک فروشنده ستاره قرار داشتند 5 /7 درصد کمتر از کسانی بود که مدیرانشان در گذشته عملکرد ضعیفی از خود نشان داده بودند. اسکات آدامز طراح کارتون این مشکل را در کتابش با عنوان «اصل دیلبرت (Dilbert)» توصیف میکند. در جهان او کمکفایتترین افراد ترفیع میگیرند چون کسانی هستند که شما نمیخواهید کار واقعی انجام دهند. احمقانه است که بهترین فروشنده یا برنامهنویس کامپیوتر را به سمت مدیریت ارتقا دهیم چراکه شرکت از داشتن مهارتهای منحصربهفرد محروم میشود. کتاب کارتونی اصل دیلبرت نشان میدهد چگونه کارکنان در نهایت تحت مدیریت یک رئیس گیج و سردرگم قرار میگیرند.
بارتلبی (نویسنده این مطلب) تخصصی در بالا رفتن از نردبان ترقی ندارد. آخرینباری که ترفیع گرفت عراق هنوز اشغال نشده بود. بخشی از عدم ترفیع او به این دلیل است که بارتلبی عنصری را در اصول پیتر و دیلبرت مشاهده کرد که میتوان آن را نفرین بارتلبی نامید. طبق این عنصر افراد آنقدر ترفیع میگیرند تا به سطحی برسند که دیگر از شغل خود لذت نمیبرند. در این نقطه دیگر کفایت و توانایی آنها نیست که تحت تاثیر قرار میگیرد بلکه آنها شادمانی خویش را نیز از دست میدهند.
راه دوری از این نفرین آن است که به کاری بچسبید که از آن لذت میبرید. اگر از تدریس لذت میبرید سراغ شغل مدیر مدرسه یا رئیس دانشکده نروید. اگر به نوشتن مقاله و ستون علاقهمندید ویرایش کار دیگران به شما به همان اندازه رضایتمندی نخواهد داد.
مشکل دیگری که در جستوجوی مداوم برای ترفیع دیده میشود آن است که شما به فردی بیچاره تبدیل میشوید که همواره در طلب بازخورد مطلوب از جانب بالادستیهاست. این امر باعث میشود شما توازن کار و زندگی را از دست بدهید. چارلز هندی نظریهپرداز پرسابقه حوزه مدیریت در کتاب جدیدش با عنوان «21 نامه پیرامون زندگی و چالشهای آن» بصیرتی را به خاطر میآورد که هنگام کار برای غول نفتی رویال داچ شل به دست آورد. او چنین مینویسد: «در ازای وعده امنیت مالی و تضمین شغلی من زمان خود را به افرادی کاملاً غریبه فروختم و به آنها اجازه دادم تا از آن برای رسیدن به مقاصدشان استفاده کنند.» هرچه از نردبان ترفیع بالاتر بروید از شما تقاضاهای بزرگتری خواهد شد. مدیرعامل از شما انتظار دارد تعطیلات آخر هفته سر کار باشید به هر حال شما به همین دلیل حقوق بیشتری میگیرید. زیردستان نیز احساس میکنند برای هر چیزی باید از شما سوال بپرسند چون دوست ندارند تصمیماتی بگیرند که از رتبه حقوقی آنها بالاتر است. اگر شما مسوول یک حوزه جغرافیایی باشید اکثر زمان شما در هواپیما و دیدار از مناطق کاری میگذرد. زمانی هم که در سفر نباشید روز شما با جلسات پر میشود. در پایان روز شما کاملاً گرفتار بودهاید در حالی که احساس میکنید هیچ کار مفیدی انجام ندادهاید.
بنابراین ممکن است لذت ترفیع برای همگان نباشد. مراقب نفرین کار بیش از حد و نارضایتی باشید. برخی مردم دوست دارند کل زندگیشان را وقف کار کنند و در مرکز رویدادها قرار گیرند. بهتر است اجازه دهید آنها همانطور پیش بروند.
منبع: اکونومیست