قاعده بازی
اصول مباحثات علمی چیست؟
مباحثه در علم اقتصاد نیز مانند هر مباحثه علمی، اصول و قواعدی دارد. باید دید که هدف از مباحثه چیست، باید مغالطهها را شناخت و قواعد مباحثه علمی را فراگرفت. باقی کار را خود علم انجام میدهد. یک مباحثه علمی در مورد اینکه افرادی که شما را نظاره میکنند نظرشان را عوض کنند و با شما موافق شوند نیست، بلکه درباره تعیین شواهدی است که به همه این اجازه را خواهد داد که به پاسخ درست برسند.
مباحثه در علم اقتصاد نیز مانند هر مباحثه علمی، اصول و قواعدی دارد. باید دید که هدف از مباحثه چیست، باید مغالطهها را شناخت و قواعد مباحثه علمی را فراگرفت. باقی کار را خود علم انجام میدهد. یک مباحثه علمی در مورد اینکه افرادی که شما را نظاره میکنند نظرشان را عوض کنند و با شما موافق شوند نیست، بلکه درباره تعیین شواهدی است که به همه این اجازه را خواهد داد که به پاسخ درست برسند. تقریباً 100 سال پیش بود که شاید مشهورترین مباحثه در تاریخ علم رخ داد. موضوع این مباحثه، ماهیت لکههای فضایی در آسمان بود. اگرچه ممکن است امروز پاسخ به سوالاتی که آن زمان در مورد ماهیت لکههای فضایی در آسمان مطرح میشد ساده به نظر برسد، اما در اوایل قرن 20 پاسخ به این سوالات مشخص نبود. امروزه، مانند همیشه تعداد زیادی موضوع علمی وجود دارد که دانشمندان و غیردانشمندان دوست دارند با آنها مخالفت کنند. با این حال اگر ما میتوانیم درگیریها بر سر این موضوعات را بفهمیم و استدلالها را درک کنیم و بفهمیم که هر طرف چه منطقی پشت حرف خود دارد، باید بتوانیم مولفه کلیدی گمشده در مباحثات مدرن را هم تشخیص دهیم: اینکه چه چیزی میتواند ما را قانع کند که طرف اشتباه را گرفتهایم. حدود 100 سال پیش یعنی زمانی که این مباحثه تاریخی در مورد ماهیت اجسام در فضا رخ داد، حقایقی برای هر دو طرف مباحثه وجود داشت و آنها میبایست استدلال میکردند که چگونه مشاهدات، اندازهگیریها و نتایج آنها با این حقایق همخوانی دارند.
دو سوال از خود
اگر معتقد هستید که در دنیای علمی، چیزی تاریخ گذشته است (درست نیست)، یا اینکه یک نتیجه علمی اشتباه است، مانند اینکه فکر کنید بیگبنگ (big bang) هیچوقت اتفاق نیفتاده است، یا اینکه انسان نتیجه تکامل و انتخاب طبیعی نیست، یا اینکه واکسنها برای جلوگیری از بیماریها غیرموثر هستند، یا اینکه فلورایددار کردن آب در واقع مسموم کردن همه کسانی است که از آن مینوشند، یا اینکه فکر کنید تغییرات اقلیمی و گرم شدن جهان در حال رخ دادن نیست یا اگر هم در حال رخ دادن است ربطی به انسانها ندارد؛ باید از خودتان دو سوال بزرگ را بپرسید. اول اینکه کدام شواهد باعث شده است که شما در موضعی که اکنون در آن هستید قرار داشته باشید. زیرا اگر بتوانید آنها را بشناسید و در مورد آنها به طور دقیق صحبت کنید ممکن است بتوانید طرفین مخالف خود را به سمت خود بکشانید و نظر دیگران را عوض کنید یا اینکه ممکن است چیزهای جدیدی در مورد شواهدی که باعث شدهاند شما در موقعیت کنونی خود باشید یاد بگیرید (چه له و چه علیه آن شواهد). در هر دو صورت اینگونه به دانش بیشتری دست خواهید یافت و از اینرو توجه به این پرسش برای شما یک برد به حساب میآید. سوال دوم این است که از خودتان بپرسید، کدام دسته از شواهد وجود دارند که میتوانند بحث را به گونهای مطرح کنند که هر دو طرف مباحثه موافق آن باشند؟ برای مثال اگر بتوان به دقت میانگین دمای زمین را محاسبه کرد، تغییرات در وضعیت جوی را تخمین زد و ویژگیهای رادیواکتیو گازهای موجود در اتمسفر را کشف کرد، این محاسبات و نتایج این اجازه را میدهند که هر دو طرف به این وفاق برسند که آیا انسان است که زمین را گرم کرده است یا خیر.
قواعد مباحثه علمی
استفاده از زمان
بسیاری از افرادی که پا در میدان مباحثات علمی میگذارند، دچار یک اشتباه بزرگ میشوند. اینکه به درستی از زمان استفاده میکنند. آنها فکر میکنند که در حین مباحثه، باید به سرعت پاسخ دهند و تصور میکنند اگر پاسخ خود را بهسرعت بیان نکنند، احمق به نظر میرسند. اما در مباحثات باید در برابر پاسخدهی سریع مقاومت کرد. مردم زمان زیادی را صرف اینکه نظر خود را در مورد چیزی عوض کنند یا نه، میکنند، پس نباید انتظار داشت که بتوان حتماً در مدتزمانی کوتاه عقیدهای را که برای چندین سال وجود داشته است عوض کرد. اگر یک شخص واقعاً میخواهد تغییر ایجاد کند، باید بداند که تغییر زمانبر است. یک مباحثه خوب نباید همانند یک مسابقه تنیس باشد. مسابقهای که در آن استدلالها با سرعت نور رد و بدل میشوند. بلکه مباحثات علمی باید مانند بازی شطرنج باشند. بازیای که در آن پشت هر حرکتی، توقف و تفکر وجود دارد.
پایین آوردن گارد
بسیار مهم است که طرفین مباحثه به یکدیگر بفهمانند که گارد خود را در برابر ایدههای یکدیگر پایین آوردهاند اما هنوز قانع نشدهاند. طرفین باید در یک مباحثه علمی به طور شفاف بیان کنند که دلیل مخالفتشان با یکدیگر این است که شواهد کافی برای پذیرش حرف طرف مقابل برایشان وجود ندارد و همچنین بیان کنند اگر شواهد خوبی از طرف مقابلشان برای ارائه وجود داشته باشد تمایل دارند که به آن شواهد با دقت نگاه کنند. این نوع از رفتار باعث میشود که طرفین مباحثه احساس نکنند که به آنها حمله شده است و تمایل بیشتری نیز برای شنیدن استدلالهای یکدیگر داشته باشند. همچنین چنین رفتاری باعث میشود که تاکید از احساسات، درک ضمنی و حدسیات به شواهد معطوف شود.
طرفین یک مباحثه علمی باید توجه داشته باشند که آنها در برابر یک فرد قرار نگرفتهاند، بلکه در برابر یک ادعا قرار دارند. همچنین اگر طرفین مباحثه به یکدیگر نشان دهند که در صورت ارائه شواهد کافی از سوی طرف مقابل تمایل به اصلاح دیدگاه خود دارند، این انگیزه را به طرف مقابل خود خواهند داد که شواهد علمی بیشتری را برای دفاع از ادعای خود ارائه کنند در حالی که اگر طرفین مباحثه روی اشتباه بودن ادعای طرف مقابلشان پافشاری کنند، نهتنها کمک زیادی به پیشرفت علمی نخواهند کرد بلکه باعث میشوند که دیگران آنها و استدلالهایشان را جدی نگیرند.
قطعیت و اطمینان
اگر فردی که با او مباحثه میکنید یک ادعا را مطرح کرد، از او بپرسید که آیا در مورد ادعایش 100 درصد قطعیت دارد یا خیر. اگر پاسخ او به این سوال مثبت باشد بدین معناست که مباحثه پایان یافته است و باید مباحثه را ترک کرد. اگر فردی که نظری مخالف با شما دارد بیان میکند که 100 درصد قانع شده است که ادعایش درست است، این بدان معناست که او نمیخواهد به هیچ عنوان احتمالی برای اشتباه بودن ادعایش قائل شود و نمیتوان با چنین فردی مباحثه کرد. در چنین زمانی نیاز نیست که به طرف مقابل بیاحترامی شود و میتوان با احترام مباحثه را ترک کرد.
وقتی طرفین مباحثه به یکدیگر نشان میدهند که آماده شنیدن حرفهای طرف مقابلشان هستند، باید مطمئن شوند که طرف مقابلشان نیز چنین رفتاری را از خود نشان خواهد داد. افراد در مباحثه از طریق یادآوری این موضوع به طرف مقابلشان که در صورت ارائه شواهد کافی باید آماده پذیرش اشتباهشان باشند، شانس این را که واقعاً و در عمل طرف مقابلشان به اشتباه خود اقرار کند افزایش میدهند (در صورتی که طرف مقابل در اشتباه باشد و شواهد کافی برای تعیین درست از غلط وجود داشته باشد). همچنین اشکالی ندارد اگر از طرف مقابل پرسیده شود که چرا به ادعای خود اعتقاد دارد؟ با این سوال میتوان فهمید که چه چیزی در ابتدای امر آنها را قانع کرده است و چه دلیلی جدای از احساس و ترجیح، به آنها چنین قطعیتی را داده است. البته باید توجه داشت که مطرح کردن چنین پرسشی میتواند مباحثه را به میدان جنگ تبدیل کند، زیرا هیچکس دوست ندارد زمانی که شواهد و استدلال کافی برای ادعایش ندارد، به آن اقرار کند.
اثبات با مدعی است
اگر کسی ادعای وجود گرگینهها را مطرح میکند، روشی که مباحثه طبق آن باید پیش رود این است که آن فرد، شواهدی را مبنی بر وجود گرگینهها ارائه کند. آن فردی که ادعای وجود گرگینهها را مطرح کرده است وظیفه اوست که چنین ادعایی را اثبات کند. شما مجبور نیستید که نبود گرگینهها را اثبات کنید. منطقی نیست که هر وجب از جهان را بگردید و نشان دهید که در هیچ جایی از جهان گرگینه وجود ندارد. برعکس شما باید اینگونه فرض کنید که هیچ گرگینهای وجود ندارد مگر اینکه خلافش ثابت شود. همینطور اگر شما فردی هستید که ادعایی را مطرح میکنید این شما هستید که باید برای آن ادله بیاورید. در مواردی نیز اثبات مدعا وظیفه هر دو طرف مباحثه است زیرا هر دو طرف ادعایی را مطرح کردهاند. برای مثال اگر یک طرف ادعا کند گرگینهها قهوهای هستند و طرف دیگر ادعا کند که گرگینهها سیاه هستند، در اینجا دو ادعا وجود دارد که باید به طور جداگانه برای آنها ادله ارائه شود.
آزمونپذیری
آزمونپذیری ادعا یکی از مهمتریم نکات مباحثات است. اگر طرفین مباحثه در حال ارائه ادعایی در مورد جهان واقع هستند، این بدان معناست که باید آن را در معرض آزمون قرار دهند. هر ادعایی در مورد جهان واقع که غیرقابل آزمون باشد باید اینگونه در نظر گرفته شود که «ممکن است درست باشد اما نمیتوان فهمید که درست است یا خیر». اگر یک شخص ادعا کند که برای مثال، در کنار جهان ما، جهان دیگری وجود دارد اما ما نمیتوانیم آن را ببینیم، آن را بشنویم، آن را بو کنیم، آن را لمس کنیم یا با هرگونه ابزاری نمیتوانیم به وجود آن پی ببریم و گفت من فقط میدانم که چنین جهانی در کنار جهان ما وجود دارد، این ادعا یک ادعای قابل آزمون نیست. ممکن است این ادعا درست باشد اما قابل آزمون نیست بنابراین هیچگاه نمیتوانیم به درست یا غلط بودن آن پی ببریم.
اما مهم است که بدانید قابل آزمون نبودن این ادعا بدین معنا نیست که ادعای مورد نظر اشتباه است و همچنین بدین معنا نیست که احساسات انسانی ارزش شنیده شدن ندارند. اما اگر یک فرد فقط به خاطر احساسش و نه چیز دیگری به چیزی معتقد است و یک ادعا را ارائه میکند، این ادعا در یک مباحثه علمی قابل بحث نیست.
بحث واحد در زمان واحد
این ممکن است واضح به نظر برسد اما ما به عنوان انسان تمایل داریم که پیچیده فکر کنیم. یک «ایمیل» ساده از طرف مخالف شما ممکن است شامل پنج بیانیه باشد. شما باید بپذیرید که در مورد هر یک از این پنج بیانیه به طور جداگانه بحث کنید و قبل از اینکه وارد بیانیه بعدی شوید، بیانیه اول را به نتیجه برسانید. هرگز نباید هر پنج بیانیه را در یک زمان به بحث بگذارید و باید قبل از اینکه سراغ موضوع دوم بروید، موضوع اول را به بحث بگذارید. این کار همچنین باعث میشود که مخالفان شما با سرعت کمتری پیش روند و هر کدام از بیانیهها را به طور جزئیتر مطرح کنند.
احترام متقابل
شاید مهمترین قاعده مباحثه این باشد که طرفین نباید به یکدیگر بیاحترامی کنند. هیچکس حتی دانشمندان خوشش نمیآید که در زمان اشتباه به اشتباه خود اقرار کند. یک قاعده ساده در زندگی این است که هرچه بیشتر با یک فرد تند برخورد کنید، آن فرد تمایل کمتری برای گوش دادن به حرفهای شما دارد. وقتی که ما یا عقایدمان تحت حمله هستند آدرنالین در خون ما آزاد میشود و آدرنالین باعث میشود که ما حالت پرخاشگرانه و حمله به خود بگیریم. حتی اگر فردی که با او بحث میکنید از نظر شما به وضوح اشتباه میکند، حتی اگر فکر میکنید که فردی که با او بحث میکنید یک احمق به تمام معناست و نیاز دارد توجیه شود و حتی اگر عقاید فرد مقابلتان آسیبزاست، اگر که احساس کند مورد تهدید واقع شده است، هرگز به شما و استدلالهایتان گوش نخواهد کرد. این تله ذات انسان است اما باید سعی کرد که با آن کنار آمد.
با چیزی که افراد میگویند میتوانید مخالفت کنید اما باید به خاطر داشته باشید که افراد دوست دارند به چیزی که باور دارند، باور داشته باشند. با شخصیت افراد وارد مجادله نشوید و مجادله را به تفکر آنها و باوری که دارند محدود کنید. همانطور که کارل سیگن، استاد مباحثات علمی بیان میکند: «اگر هم یک فرد با شما مخالف است، بگذارید زندگی کند. زیرا در صدها میلیارد سیاره دیگر نمیتوانید فرد دیگری را بیابید.»
مغالطهها
حیلههای بسیاری وجود دارند که افراد در مباحثات به کار میگیرند. مهمترین مغالطههای رایج در مباحثات علمی شامل موارد زیر هستند:
مغالطه پهلوانپنبه (Straw Man Fallacy)
اگر فردی ادعایی را که نادرست است مطرح و سپس اقدام به تخریب آن ادعا کند (به عنوان یک حریف پوشالی) از مغالطه پهلوانپنبه استفاده کرده است. برای مثال اگر یک نفر بگوید: «همه مسیحیان اعتقاد دارند که خدا مرد است، اما خدا نمیتواند مرد باشد زیرا مردان نمیتوانند به زندگی تولد ببخشند، بنابراین همه مسیحیان در اشتباه هستند» آن فرد از مغالطه پهلوانپنبه استفاده کرده است. واقعیت این است که همه مسیحیان بر این اعتقاد نیستند که خدا مرد است، بنابراین استدلال آن فرد درست نیست زیرا گزاره اول اشتباه بوده است. در مغالطه پهلوانپنبه هیچگاه دلیل و برهانی علیه مدعای نخستین مطرح نمیشود، بلکه ناقد مدعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار میگذارد؛ یک مدعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل خود نسبت میدهد و بهجای رد کردن مدعای اصلی، به رد کردن این مدعای ضعیف میپردازد.
مغالطه ژنتیک (The Genetic Fallacy)
وقتی یک فرد ادعا میکند که یک گواه یا شاهد نمیتواند خوب باشد زیرا فردی که آن گواه را در مرحله اول کشف کرده است آدم خوبی نبوده یا برعکس، از مغالطه ژنتیک استفاده میکند. برای مثال هری هارلو آزمایشهای وحشتناکی را روی میمونها انجام داد و اطلاعات زیادی را به دست آورد. فقط به این خاطر که او یک هیولا بوده است و آزمایشهای او شیطانی بودهاند نمیتوان گفت که نتایج او غلط هستند. برعکس چنین چیزی نیز صادق است.
مغالطه شخصستیزی (Ad Hominem Fallacy)
وقتی که یک فرد بهجای حمله به ادعای طرف مقابلش به خود او حمله میکند از مغالطه شخصستیزی استفاده کرده است. برای مثال اگر فردی دچار یک اشتباه در هجی حروف شود (یک کلمه را اشتباه بیان کند) و شما به این اشتباه گیر بدهید، در واقع بهجای بحث بر سر موضوع اصلی روی توانایی آن فرد در هجی حروف بحث کردهاید و سعی کردهاید که طرف مقابلتان را احمق جلوه دهید.
مغالطه اسکاتلندی واقعی (No true Scotsman Fallacy)
بردلی دودن (Bradly Dowden) از مثالی استفاده کرد که در آن «یک مرد ادعا میکند هیچ اسکاتلندیای در فرنی خود شکر نمیریزد و فرد دیگری میگوید اما من یک اسکاتلندی را میشناسم که در فرنی خود شکر میریزد و فرد اول بلافاصله جواب میدهد که خب هیچ اسکاتلندی واقعیای در فرنی خود شکر نمیریزد». در اینجا فرد اول از مغالطه اسکاتلندی واقعی استفاده کرده است. اینکه فرد بهجای پذیرش اشتباه خود سعی میکند معنای کلمات را تغییر دهد و اذعان کند که در مرحله اول منظورش چیز دیگری بوده است.
مغالطه نکته انحرافی (Red Herrings)
اگر شما در مورد اینکه واکسنها باعث اوتیسم میشوند یا خیر، بحث کنید و طرف مقابلتان ادعا کند که واکسنها باعث سرطان هم میشوند باید به ادعای دوم بیتوجهی کنید. زیرا موضوع بحث رابطه میان واکسنها و اوتیسم است و هر ادعای دیگری در واقع یک نکته انحرافی است.