سنگ زیرین آسیا
فعال مدنی و سیاسی چه تفاوتهایی با هم دارند؟
یکی از مهمترین عوامل توسعهیافتگی، رشد همهجانبه در سطوح مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی است؛ موضوعی که متاسفانه در بسیاری از کشورها و بهخصوص ایران به چشم میخورد عدم توازن رشد در جنبههای مختلف و تمرکز یکجانبه به رشد اقتصادی است. رویکرد از بالا به پایین در سیاستگذاری و عدم توجه به نهادهای مردمی موجب این شده تا نقش سیاست در همه عرصههای کشور بسیار پررنگ باشد.
یکی از مهمترین عوامل توسعهیافتگی، رشد همهجانبه در سطوح مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی است؛ موضوعی که متاسفانه در بسیاری از کشورها و بهخصوص ایران به چشم میخورد عدم توازن رشد در جنبههای مختلف و تمرکز یکجانبه به رشد اقتصادی است. رویکرد از بالا به پایین در سیاستگذاری و عدم توجه به نهادهای مردمی موجب این شده تا نقش سیاست در همه عرصههای کشور بسیار پررنگ باشد. از اینرو افرادی که دغدغه اجتماعی داشته و به دنبال پیشبرد اهداف مدنی خود هستند ناگزیر برای به ثمر رساندن تلاشهای خود به احزاب سیاسی نزدیک شده و از قالب یک فعال مدنی به سمت فعال سیاسی سوق پیدا میکنند. همین موضوع به تدریج موجب تضعیف جامعه مدنی شده و فعالیت مدنی را تحت تاثیر قرار میدهد؛ موضوعی که یکی از مهمترین ارکان رشد و توسعه فراگیر هر کشوری به حساب میآید.
به طور کلی کنشگری به عملی گفته میشود که فراتر از اقدامات روزمره و سنتی باشد. گسترش این عمل میتواند خانه به خانه، در قالب نشستهای عمومی، تظاهرات یا اعتراض انجام گیرد. علت کنشگری نیز میتواند حقوق زنان، مخالفت با یک کارخانه، صلح جهانی یا هر دلیل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... باشد.
کنشگری نقش بسیار مهمی در پایان دادن بردهداری، به چالش کشیدن دیکتاتوری، حمایت از کارگران در برابر استعمار، حفاظت از محیط زیست، ترویج برابری زنان و مردان، مخالفت با نژادپرستی و بسیاری از مسائل مهم دیگر داشته است. البته همیشه کنشگری به نتایج مثبت ختم نمیشود و برخی از فعالان سیاسی، اجتماعی اهدافی نظیر حمله به اقلیتها یا ترویج جنگ و خشونت را در سر میپرورانند.
کنشگری تنوع بسیار زیادی دارد از مکالمه چهره به چهره گرفته تا تظاهرات مردمی گسترده، از رفتار اصولی تا اقدامات بیپروایانه، از درخواست محترمانه تا مداخله ناشایست و از اعتراضات آرام و صلحجویانه تا حملات خشونتآمیز. به طور کلی نمیتوان کنشگری را با تعاریف محدود کرد و حتی نمیتوان آن را به طور مطلق امری خوب یا بد معرفی کرد. برخی میتوانند یک اعتراض را دفاع از آزادی تلقی کنند در حالی که دستهای دیگر آن را برای حقوق بشر بسیار خطرناک بدانند.
فعال سیاسی و فعال مدنی
تمییز قائل شدن در خصوص اینکه آیا گروههای فعال مدنی در فعالیتهای سیاسی مشارکت دارند یا فعالیتهای اجتماعی کار دشواری است چراکه میان این اشکال فعالیتها تسلسل وجود داشته و گروهها ممکن است در زمانهای مختلف عمل متفاوتی انجام دهند.
به طور معمول فعالیت سیاسی با سیاستهای احزاب سیاسی مرتبط بوده و یک گروه جامعه مدنی در خود شاهد فعالان سیاسی است؛ افرادی که به دلایل و علایق سیاسی نظیر به چالش کشیدن تشکیل دولت یا تقاضای حقوق بشری به این گروهها پیوستهاند. به همین ترتیب گروههایی به عنوان فعالان مدنی شناخته میشوند که پشت پرده فعالیتهایشان اهداف سیاسی قرار نداشته باشد؛ فعالیتهایی نظیر تمرکز بر حقوق اقلیتها، دسترسی برابر به مسکن و آب آشامیدنی و... از نمونه اهداف فعالان مدنی به حساب میآید.
اما به طور کلی فعال سیاسی به کسی گفته میشود که به خاطر ترویج، منع یا افزایش آگاهی در خصوص مسالهای خاص یا مجموعهای از مسائل درگیر فرآیندهای سیاسی شود. فعالیت سیاسی عموماً با مسائلی فراتر از رایگیریها سروکار دارد و شامل اعتراض، تظاهرات خیابانی و جلسات سخنرانی میشود. فعالان سیاسی اغلب مواضعی شفاف و صریح را در خصوص مسائل مختلف داشته و ابراز میکنند و درصدد آن هستند با رساندن صدای نظرات مختلف مردم تغییرات مطلوب را در قوانین مختلف اعمال کنند. تظاهرات فعالان سیاسی که به منظور پایان دادن به فساد یا نظام ناعادلانه برگزار میشود، در بسیاری از مواقع با دخالت نیروهای امنیتی به خشونت کشیده میشود. مهاتما گاندی یکی از تاثیرگذارترین فعالان سیاسی صلحطلب بوده که تاکنون در جهان سیاست مشاهده شده است. فعالان سیاسی و سازماندهندگان اجتماعات بیشترین تغییرات را زمانی مشاهده میکنند که صدای اعتراضات به اندازه کافی منحصربهفرد بوده و توجه سیاستمداران مختلف به اعتراضات آنها جلب شود. در واقع اگر فعالیت سیاسی با گروههای بزرگی انجام شود بسیار موثر خواهد بود. به همین دلیل است که اقدامات خلاقانه مقاومتی از سوی فعالان سیاسی موجب تشویق مردم عادی به حضور در فعالیتهای سیاسی شده و آنها را به تغییرات لازم در دموکراسی ترغیب میکند.
فعال مدنی فردی است که به صورت فعال یا غیرفعال درگیر حقوق مختلف جنبشهای مدنی در یک کشور است تا فرصتی برابر را برای تمام اعضای آن جامعه ایجاد کند. یک فعال مدنی در جهت حمایت و اجرای حقوق مدنی مختلف نظیر حقوق شخصی، آزادیهای مختلف، آزادیهای مدنیای که هر شهروندی در یک جامعه مشخص باید از آنها برخوردار باشد تلاش میکند. برخی از مهمترین حقوق مدنی عبارتند از حق برابری، حق یکپارچگی روحی و فیزیکی، حفاظت در برابر هرگونه جرم و جنایت، حق حریم خصوصی و بسیاری از حقوق دیگر. یک فعال حقوق مدنی در موارد مختلفی که در آنها حقوق مدنی پایمال شدهاند ورود کرده و کمپینها، اعتراضات و تظاهراتی را سازماندهی میکنند. جنبش حقوق مدنی در دهه 1960میلادی و پس از اینکه جهان شاهد جنبشهای سیاسی متعددی بود به عرصه ادبیات سیاسی و اجتماعی پا گذاشت. در سال 1966 پیمان بینالمللی حقوق سیاسی و مدنی به عنوان مفهومی از حقوق مدنی در سطح جهانی به رسمیت شناخته شد.
تمایز میان این دو نوع فعالیت عموماً از هدفی است که نشانه گرفتهاند، فعالیت سیاسی به عنوان فعالیتی شناخته میشود که به دنبال اصلاحات دولتی و سیاسی است در حالی که فعالیت مدنی تغییر در جامعه را هدف قرار داده است.
برای مثال در یک گروه فعال برابری جنسیتی که به دنبال تغییر سیاستهای دولت در راستای نقش زنان در جامعه هستند ممکن است فعالان سیاسی نیز مشاهده شوند در حالی که به چالش کشیدن نقش زنان و مردان در جامعه شاید یک فعالیت مدنی تلقی شود. با وجود این، ممکن است یک گروه جامعه مدنی علاوه بر جامعه، تغییرات دولتی را نیز هدف قرار دهد. برای مثال کمپین مبارزه با اعتیاد در آفریقای جنوبی از دولت تقاضای دارو داشت اما شرکتهای داروسازی چندملیتی نیز در همین راستا بسیاری از داروهای ضدویروس خود را برای مردم آفریقای جنوبی ارزان کردند.
مقالات مختلف در مورد فعالیت سیاسی تصویر دوپهلو از آن نشان میدهد. از یکسو، شهروندان غربی به ویژه جوانان، به بیتفاوتی سیاسی دچار شدهاند چراکه سیاستمداران کمتر نسبت به نیازهای شهروندان احساس مسوولیت میکنند. از سوی دیگر غرب در دوران پساصنعتی شاهد تمرکز مجدد روی مسائل سیاسی در خارج از نظام حزبی و پارلمانی بوده است؛ موضوعی که نشان از ظهور سیاستهای جدید میدهد.
در کشورهای در حال توسعه اوضاع به همین شکل پیچیده است. در کنیا، مفهوم احزاب سیاسی به شدت با ایدههای غربی احزاب سیاسی متفاوت است چراکه رهبران و سیاستمداران مرتباً از حزبی به حزب دیگر کوچ میکنند؛ فرآیندی عجیب که به منظور اتحاد با یکدیگر صورت میگیرد. حتی افرادی که زمانی مخالف همدیگر بودند، اندکی بعد با یکدیگر ائتلاف کرده و تشکیل کابینه میدهند.
بنابراین تصور این موضوع مشکل است که فعالیت در کنیا در احزاب نهفته باشد و با توجه به وضعیت در جریان دائمی احزاب سیاسی، جامعه مدنی کار بسیار سختی برای ایجاد فعالیت سیاسی دارد. از سوی دیگر کسی که پاکیزگی محیط زیست را در این کشور هدف قرار داده و با خدمات ناکارآمد دولت مقابله کند، در حالی که در حال انجام یک فعالیت مدنی است اما اگر به صورت سازماندهیشده خدمات ارائهشده از سوی دولت را به چالش بکشاند، به راحتی میتواند وارد حوزه فعالیتهای سیاسی شود. حال در چنین کشوری اگر پای فعالیتهای مذهبی نیز به میان آید اوضاع بسیار پیچیدهتر میشود.
فعالیت مدنی و توسعه
برای اینکه متوجه شویم چه میزان «فشار از پایین» برای تغییر سیاست معنادار اصلاحات نهادی منجر به توسعه نیاز است، باید نگاهی دقیق به انواع فعالیتهای مدنی و سیاسی در جامعه داشته و نقش آنها را در بازسازی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد.
عوامل متعددی بر میزان توسعهیافتگی کشورهای مختلف تاثیرگذار است اما در راه توسعه همواره مشکلات فراوانی وجود دارد. با وجود تمام این مشکلات، بدون شک وجود یک جامعه مدنی قدرتمند همواره بخشی از راهحل بوده است.
اگر توسعه را به معنای رشد سریع استانداردهای زندگی تعریف کنیم، برخی از کشورهایی که سریعترین رشد را در دهههای اخیر داشتهاند (نظیر چین و کشورهای شرق آسیا) دارای رژیمهای خودکامه با کمترین استقلال جامعه مدنی بودهاند. اگر ما توسعه را به معنای ترویج کالاها و خدمات عمومی نظیر آموزش و بهداشت بدانیم، کشوری نظیر کوبا با وجود اختلافنظرهای فراوان عملکرد بسیار خوبی داشتهاند. با وجود این، در حالی که رشد در دهه گذشته در بخشهای زیادی از جهان چشمگیر بوده است، میوههای رشد به صورت برابر تقسیم نشده و به طور کلی نابرابری در سطح جهان در حال افزایش بوده است. تقویت جامعه مدنی میتواند قدرت سیاسی را به دستان بخشی از جامعه بسپارد که به دنبال احقاق نیازها و حقوق خود هستند.
علاوه بر این شاید تعریف بهتری از توسعه آن باشد که حقوق مدنی و سیاسی را نیز پوشش دهد. چنین توسعهای نهتنها موجب بهبود بهداشت، آموزش و درآمد میشود بلکه فقرای جامعه را قادر میسازد در جامعه قدرت پاسخگویی بالایی داشته باشند. در چنین شرایطی است که جامعهمدنی مطمئناً به بهترین شکل خود رشد خواهد کرد.
در جهان امروز بسیاری از مردم معتقدند کمک مستقیم تدریجی به دولت باید با حمایت فعالان غیردولتی جایگزین شود. چنین تغییر نگرشی شامل تقویت بخشهای ضروری یک دولت دموکراتیک و تاثیرگذار نیز خواهد بود تا بدین صورت فرآیند انحصار و تمرکززدایی از دولت انجام شود. در این میان نقش فعالان مدنی بیش از پیش مشخص میشود. با این حال یک مشکل بزرگ بر سر راه این تحول وجود دارد. کمک در واقع یک قدرت نرم است که از سوی قدرتمندان برای اثرگذاری به کار گرفته میشود. در واقع این رویکرد یک تناقض را در دل خود دارد، عموماً تلاش برای تقویت جامعه مدنی از سوی نهادها و اشخاص خاص منجر به نقض آزادیهای سیاسی شده و مجدداً افرادی قدرتطلب را در راس سیاستگذاریها قرار میدهد که به موجب آن جامعه مدنی تضعیف میشود.
بر اساس نظریه «تکاملگرایی» تحول اجتماعی یک فرآیند یکطرفه و تدریجی است که از حالت ساده به پیشرفته تغییر میکند. با تکامل ذهن انسان، احزاب و جوامع مدنی نیز در مسیر رشد قرار میگیرند. در پیوند مدرنی که میان عناصر موجود در یک جامعه وجود دارد، روابط افراد به کمک نهادهای واسطه از جمله احزاب و جوامع مدنی دیگر که نماینده خرد جمعی است، با هم تعامل دارند. این تحول در نهایت به عقلانی شدن جهان منجر خواهد شد. در چنین حالتی دیگر قهرمان یک فرد نیست و کارکرد آن به احزاب، جوامع مدنی، تشکلهای مردمی و به تعبیری خرد جمعی سپرده میشود. اگر چنین گذاری بتواند به شکل ایدهآل و مناسب شکل بگیرد خطای فردی جای خود را به خطای خرد جمعی میدهد و در نهایت اشتباهات به مراتب کمتر میشوند. چنین جامعهای دارای نظامهای قاعدهمند سیاسی و اجتماعی خواهد بود و در نهایت جامعه با سرعت به مراتب بیشتری در مسیر توسعه گام برمیدارد.
موانع راه
در همه جای دنیا نهادهای مدنی به دلیل عملکرد ساختارشکنی که در بطن خود دارند میتوانند به توسعه دموکراسی در جامعه کمک کنند و موجب سرعت گرفتن توسعه فراگیر شوند. از آنجا که یکی از مهمترین اهداف فعالان مدنی توسعه عدالت و برابری در جامعه است همواره با رویارویی جریانهای انحصارطلب مواجه میشوند. نقض پیدرپی عدالت و برابری در جامعه که نشانگر عملکرد ضعیف فعالان مدنی و مروجان فرهنگ است، موجب شده تا برخی جریانهای خاص از این مفهوم اخلاقی با اهداف سیاسی استفاده کنند. عدم حمایت دولت از فعالان مدنی باعث شده این افراد نیز برای پیشبرد اهداف خود دست به دامان سیاست و احزاب سیاسی شوند تا بتوانند از کانالهای سیاسی صدای خود را به گوش مسوولان برسانند یا حتی خود در مسیر قانونگذاری قرار بگیرند. بدین ترتیب حتی اگر سازمانهای مردمی و فعالان مدنی به طور کامل تلاش خود را انجام دهند تا از سیاست دور بوده و بدون هیچگونه رویکرد و اهداف سیاسی به دنبال خدمت به مردم باشند باز هم مورد حمله بسیاری از فرصتطلبان قرار خواهند گرفت. با وجود این چالشهای متعددی که پیشروی فعالان مدنی قرار دارد نظیر منابع محدود مالی توجه به این نکته را بیش از پیش گوشزد میکند که نهادهای دولتی باید به صورت جدی به کمک این فعالان بیایند چراکه هرچقدر بنیانهای تشکلات مدنی قویتر باشد، عرصه برای پیشرفت و توسعه فراهمتر خواهد بود و در نهایت دولت نیز از مزایای این رشد همهجانبه برخوردار خواهد شد. در واقع مشکلات مالی و ناتوانی اقتصادی یکی دیگر از عواملی است که موجب ایجاد بحران برای فعالان مدنی میشود. از سوی دیگر انتقادات بیپایه و اساس برخی از فعالان سیاسی و اجتماعی از دولت و قانونگذاران موجب شده تا دولت به این فعالان و تشکلهای مدنی نگاهی خوشبینانه نداشته و دست از حمایتهای احتمالی خود بکشد. در واقع نبود پژوهشهای علمی و سیستماتیک موجب شده تا برخی از داخل این تشکلها، زیربنای جامعه مدنی را سست و نقش فعالان مدنی را در پیشرفت جامعه روزبهروز کمرنگتر کنند.
با وجود همه این مشکلات، حمایتهای جامعه جهانی از نهادهای جامعه مدنی موجب شده تا فعالان حوزههای اجتماعی و سیاسی در چارچوب جامعهمدنی به دنبال برنامههای گسترده باشند. فراهم شدن پیشنیازها و حمایت مادی و معنوی موجب ایجاد شبکهها و مراکز هماهنگی جامعه مدنی در سراسر دنیا شده است. بر اساس این شبکهها فعالان مدنی میتوانند ذهنیت جامعه را در خصوص ساختارهای قدرت سیاسی پرورش داده و نقش مهمی در سیاستگذاریهای دولتی داشته باشند.