عواقب تکانههای انرژی
درسهایی برای سیاستگذاران
ساختمان متروکه «انرژی صفر» در حومه کپنهاگ تصویری از آیندهای است که هیچگاه اتفاق نمیافتد. این ساختمان سفیدرنگ مکعبیشکل که در دوران تکانه نفتی سال 1973 توسط دانشگاه فنی دانمارک ساخته شد از دو فضای نشیمن تشکیل میشود که با یک دهلیز شیشهای از یکدیگر جدا شدهاند و رشتهای از صفحههای خورشیدی سقف آن را میپوشاند. این ساختمان یکی از اولین تلاشها در جهت ساخت خانهای با انرژی صفر بود. ساختمان «انرژی صفر» نتوانست به هدف انرژی صفر واقعی برسد اما آمار و ارقام اصلی مربوط به آن تاثیرگذار هستند. این ساختمان سالانه به 2300 کیلوواتساعت انرژی نیاز داشت که تقریباً معادل انرژی مورد نیاز شش یخچال مدرن است. عایقبندی محکم و سامانه گرمایش خورشیدی آن را حتی در زمستانهای بسیار سرد دانمارک گرم نگه میداشت. مارک اوریان استاد معماری دانشگاه فنی مونستر (Munster) به خاطر میآورد که وقتی یک خانواده در آنجا مستقر شدند اوضاع تا حدی به هم ریخت. موی انسان در فیلترهایی که گرما را از آب مصرفی بازیافت میکرد گیر کرده بود و ساکنان این عادت بد را داشتند که پنجرهها را نمیبستند. اما این مشکلات قابل حل بودند. آن خانه فاصله زیادی با عصر مدرن نداشت. در سالهای اخیر دانشمندان نشان دادند که صرف هدفمند هزینه در تحقیق و توسعه میتواند به سرعت کیفیت کارها را بالا ببرد و هزینهها را پایین آورد (به عنوان مثال به پیشرفتهای اخیر در خودروهای برقی و صفحات خورشیدی نگاه کنید). اما چرا یک پروژه خورشیدی آیندهنگر نتوانست دهه 1970 را به پایان برساند و در حالی که جهان یک تکانه دیگر انرژی را پیشرو میبیند چه درسهایی را میتوان از شکست آن پروژه آموخت؟ اقتصاددانان بر این باورند که پیشرفتهای فنی نیروی محرک اصلی رشد هستند. پرسش کلیدی آن است که چه چیز مسیر این پیشرفت را تعیین میکند. اقتصاددانی به نام جان هیکس در سال 1932 در کتاب «نظریه دستمزدها» مناظرهای را پیرامون تغییرات فنی هدفمند آغاز کرد. طبق نظریه او افزایش قیمت یک عامل معین تولید (در مثال او نیروی کار) به بروز نوآوریهایی میانجامد که هزینه آن را پایین میآورند. در قرن قبل از انتشار کتاب او دستمزدها بهطور یکنواخت بالا میرفتند. یعنی کارفرمایان این انگیزه را داشتند تا به جای فناوریهای صرفهجوییکننده در سرمایه در فناوریهای صرفهجوییکننده در نیروی کار سرمایهگذاری کنند. طبق این منطق، افزایش بهای سوختهای فسیلی باعث میشود فرآیند کربنزدایی شتاب گیرد. اما این رشد سبز لزوماً اجتنابناپذیر نیست. دارون عجماوغلو از موسسه فناوری ماساچوست متذکر میشود که هزینهکردهای پژوهشی را میتوان یا به سمت جایگزینهای پاک (مانند انرژی خورشیدی) یا مکملهای تعدیلکننده فناوریهای کثیف (مانند موتورهایی با کارایی بالاتر) هدایت کرد. انتخاب مسیر پول برای یک بنگاه به نیروهای قیمت و اندازه بازار بستگی دارد که گاهی اوقات با یکدیگر رقابت میکنند. یک تکانه نفتی که بهای سوخت را بالا میبرد جذابیت فناوریهای سبز از قبیل برق خورشیدی را افزایش میدهد. اما استفاده بسیار گسترده از هیدروکربنها ممکن است سودآوری سرمایهگذاری در کارایی سوختهای فسیلی -که به فناوریهای خاکستری شهرت دارند- را بالا ببرد. این همان چیزی است که در دهه 1970 اتفاق افتاد. پول زیادی برای پروژههایی مانند خانه انرژی صفر دانمارک و بازار نوپای تجدیدپذیرها صرف شد اما پول بیشتری به سمت فناوریهای خاکستری رفت. پژوهش والری رامی از دانشگاه کالیفرنیا و همکارش نشان میدهد تنها تاثیر تاریخی تکانههای انرژی بر اقتصاد آمریکا آن است که مصرفکنندگان را تشویق میکند که خودروهایی با کارایی سوخت بالاتر خریداری کنند. مصرف سوخت یک خودرو معمولی آمریکایی از یک گالن در هر 13 مایل در سال 1975 به یک گالن در هر 20 مایل در سال 1980 بهبود یافت. اما آمریکاییها به جای آنکه پول حاصل از صرفهجویی در مصرف سوخت را در جیب بگذارند به خرید خودروهای بزرگتر یا تعداد بیشتری از خودروها روی آوردند. بنابراین تاثیر درازمدت تکانه نفتی نهتنها کاهش فرهنگ خودرو نبود بلکه موتورهای احتراقی را عمیقتر به زندگی مردم وارد کرد. تا اواسط دهه 1980 مصرف نفت در مقایسه با دهه قبل بیشتر بود حتی با وجود اینکه بسیاری از نیروگاههای کشور سوخت خود را به گاز طبیعی تغییر دادند. اقتصاددانان محیط زیست این پدیده را که در آن اقدامات صرفهجویی در سوخت به افزایش تقاضا منجر میشود اثر کمانهای (Rebound effect) مینامند. اتفاقی مشابه آن در خانه دانمارکی روی داد. عایقبندی مناسب کارایی انرژی را در آن بالا برد. در نتیجه خانهها بزرگتر شدند و ساکنان آنها به دمای بالاتر عادت کردند. به عنوان مثال، پوشیدن تیشرت در داخل خانه در فصل زمستان امری عادی شد. طبق آمارهای رسمی، در سه دهه گذشته مجموعه مصرف انرژی خانهها بدون تغییر باقی مانده است. آقای عجم اوغلو عقیده دارد که یک وابستگی به مسیر (Path dependency) در پیشرفت فناوری دیده میشود. کارایی انرژی امکان رقابت را برای دیگر فناوریها دشوار میکند. خانهای که به خوبی عایقبندی شده و از آبگرمکنی با بهترین فناوری استفاده میکند به سوخت کمتری نیاز دارد اما جذابیت سرمایهگذاری پیشاپیش برای پمپ گرمایشی برقی را از بین میبرد. اگر صنایع اروپا بتوانند زمستان امسال را با مصرف گاز کمتر و حفظ میزان تولید خود پشت سر گذارند در آینده انگیزه کمتری برای پذیرش روشهای سبز خواهند داشت. تفاوتهای بین تکانههای انرژی در گذشته فضایی را برای خوشبینی باز میکند. الگوسازان اقتصادی «کشش جایگزین» را مقیاسی حیاتی میدانند که تعیین میکند آیا سوخت گرانقیمت فرآیند پذیرش فناوریهای سبز یا خاکستری را تسریع میکند یا خیر. نکته مثبت آن است که این کشش از دهه 1970 رو به افزایش بوده است. به خاطر فراوانی بیشتر و هزینه کمتر جایگزینهای سبز این روزها احتمال بیشتری وجود دارد که افزایش بهای سوخت باعث شود مردم از سوختهای فسیلی دوری کنند. علاوه بر این، بهای کربن باعث شد دولتها هم وارد میدان شوند. انتظار میرود که با کاهش سقف تصاعد کربن در آینده هزینه کسب مجوز صنعتی در طرح «سقف و تجارت» اتحادیه اروپا افزایش یابد. بنابراین بنگاهها انگیزه پیدا میکنند تا جلوتر از منحنی حرکت کنند. این امر اثر کمانهای را در سالهای پیشرو کمتر میکند. اما آمریکا مسیری متفاوت را میپیماید. راهبرد برنامه تازه «قانون کاهش تورم» رئیسجمهور جو بایدن آن است که به جای مالیات گرفتن از فناوریهای کثیف به فناوریهای پاک یارانه بدهد. این راهبرد در فرآیند جایگزینسازی سوختهای فسیلی تاثیری نداشته است. به عنوان مثال، یک خانوار ممکن است یک خودرو برقی یارانهای بخرد اما این خودرو صرفاً در کنار خودرو بنزینی قبلی خواهد بود که خانواده بدون هیچ مجازاتی از آن استفاده میکند. اگر قرار است جهان با کربن صفر آیندهای باشد که حتماً اتفاق میافتد طراحی سیاستها اهمیت زیادی پیدا میکند.