شناسه خبر : 22829 لینک کوتاه

ظهور رانت‌جویان

رواج کارآفرینی فاقد بهره‌وری

آیا آمریکا نوع غلطی از کارآفرینی را تشویق می‌کند؟ به استدلال رابرت لیتان و ایان هث‌وی در مقاله‌ای که در مجله هاروارد بیزینس منتشر شد پاسخ این سوال مثبت است.

آیا آمریکا نوع غلطی از کارآفرینی را تشویق می‌کند؟ به استدلال رابرت لیتان و ایان هث‌وی در مقاله‌ای که در مجله هاروارد بیزینس منتشر شد پاسخ این سوال مثبت است. از دیدگاه این اقتصاددانان، تعداد آن دسته از رانت‌جویان غیر‌مولدی روبه افزایش است که از روابط خاص خود با دولت استفاده می‌کنند تا از مخارج عمومی بهره‌مند شوند یا به بهای ضرر رساندن به دیگران از حمایت دولت در شرایط رقابتی برخوردار باشند. از سوی دیگر، کارآفرینی مولد که با خلق محصولات و خدمات جدید و بهتر برای همگان ثروت‌آفرینی می‌کند رو به زوال است. هشدار این اقتصاددانان در زمانی مناسب مطرح می‌شود: دونالد ترامپ از زمان انتخاب به مقام ریاست‌جمهوری در نوامبر گذشته بیش از 40 بار از املاک «شرکت ترامپ» دیدن کرده است. باشگاه او در فلوریدا به نام مارلاگو (Mar a Lago) در مقایسه با دو سال قبل بیش از دو برابر سودآوری دارد. دوستان خانوادگی او مناصبی دولتی را اشغال کرده‌اند که نظارت بر بخش‌هایی از امپراتوری تجاری ترامپ را بر عهده دارند. دولت هم‌اکنون ده‌ها فرد لابی‌گرا را استخدام کرده است که در حوزه‌هایی کار می‌کنند که قبلاً در آن لابی‌گری می‌کرده‌اند.

با وجود این، این دو اقتصاددان نگران شیطنت‌ها و سوء‌عملکرد دولت نیستند. آنها از منظری بزرگ‌تر به موضوع می‌نگرند. حوزه کاری آنها ادامه مطالعات آقای ویلیام بامول است که از نظریه کارآفرینی مولد و غیرمولدش استفاده و تلاش کرد تفاوت‌های رشد بهره‌وری در کشورهای مختلف در طول زمان را بررسی کند. به عنوان مثال، او کاهش امتیازات انحصاری سلطنتی در قرن 18 انگلستان را مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که کاهش امتیازات باعث شد کارآفرینان بریتانیایی بتوانند از گرفتاری‌ها و پیچ و خم‌های دادگاه‌ها رها شوند و به نوآوری‌های مولد در کشاورزی و صنعت بپردازند. لیتان و هث‌وی که تاریخ اقتصادی اخیر آمریکا را بررسی کرده بودند متوجه شدند اوضاع اقتصادی در جهت معکوس پیش می‌رود. برای اولین‌بار در سه دهه گذشته، در سال 2009 تعداد کسب‌وکارهای تحصیل‌شده از کسب‌وکارهای جدید پیشی گرفت. این خود نشانه‌ای دال بر آن بود که فعالیت‌های کارآفرینی مولد روبه کاهش هستند، اما دلیل این تغییر چیست؟ شاید یک دلیل موفقیت گروه‌های حرفه‌ای مختلف در قانع ساختن دولت برای تنظیم مقررات بر طبق نیاز آنها باشد. به عنوان مثال، آنها برای دریافت مجوزهای حرفه‌ای لابی‌گری می‌کردند. جیسون فرمن رئیس هیات مدیره شورای مشاوران اقتصادی در سال 2015 متوجه شد که سهم نیروی کار آمریکایی تحت پوشش مجوزهای دولتی از کمتر از پنج درصد در دهه 1950 به بیش از 25 درصد تا سال 2008 رسید. به استدلال او، این تحول باعث سرکوب رقابت می‌شود. ازدیاد مجوزهای حرفه‌ای می‌تواند نشانه‌ای از وجود مقررات بیش از حد مضر باشد. در برخی بخش‌های دیگر وضعیتی برعکس مشاهده می‌شود. جفری ژانگ اقتصاددان فدرال‌رزرو عقیده دارد مقررات‌زدایی در بخش بانکی در دهه 1990 باعث شد سطوح ریسک‌پذیری بانک‌ها بالا برود. در نتیجه حقوق و دستمزد کارکنان ارشد بانک به سرعت بالا رفت. ژانگ نتیجه می‌گیرد که رانت‌جویی حاصل از حذف مقررات مالی نقش مهمی در رشد نابرابری درآمدی داشت: بانکداران توانستند سیستم را به نفع خود و به ضرر دیگران تغییر دهند.

موفقیت لابی‌گری به میزان پذیرش دولت بستگی دارد که در آمریکا فراوان مشاهده می‌شود. جمیز بسن اقتصاددان دانشگاه بوستون سود و منافع بالای حاصل از مزیت‌های مقرراتی را به عوامل سیاسی از جمله لابی‌گری ربط می‌دهد. مطالعات اقتصاددانان دیگر یافته‌های او را تایید می‌کند. پژوهشگران دفتر ملی پژوهش‌های اقتصادی از داده‌های بازدیدکنندگان از کاخ سفید در زمان دولت اوباما استفاده کردند و نشان دادند دیدار مدیران عامل شرکت‌ها با کارکنان کاخ سفید به افزایش ارزش سهام شرکت‌ها، تعداد قراردادهای دولتی و تصمیمات مثبت مقرراتی منجر شد. از سوی دیگر، در زمان اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 2016، ارزش سهام بنگاه‌هایی که امکان دسترسی بیشتری به کاخ سفید در زمان اوباما داشتند به شدت افت کرد.

انجام مجدد این تحلیل در مورد دولت ترامپ دشوار است چراکه کاخ سفید انتشار داده‌های مربوط به بازدیدکنندگان را متوقف ساخت. با این حال نمی‌توان چنین فرض کرد که ترامپ صرفاً خانواده و همکاران تجاری خودش را سر و سامان می‌دهد. او قبلاً اعلام کرده بود تحولاتی که دولتش در بخش مقررات مالی ایجاد خواهد کرد باعث خوشحالی بانکداران خواهد شد چراکه او بسیاری از مقرراتی را که پس از بحران مالی وضع شده‌اند ملغی خواهد کرد.

رابطه نزدیک میان دولت و بخش صنعت لزوماً پایان بدی ندارد. مجموعه‌های بزرگ خانوادگی (Chaebol) در کره جنوبی عامل بسیار مهمی در رشد تولیدات کشور بودند که از مقررات ممنوعیت واردات و پشتیبانی مالی دولت برخوردارند، هرچند ارتباط محکم آنها با دولت شائبه رشوه‌دهی و اختلاس را تقویت می‌کند. در برخی کشورها، این‌گونه سرمایه‌داری فامیلی به جای تقویت رشد به تسریع رکود انجامید. نمونه بارز آن روسیه است که در آن بسیاری از مردم پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی در 1991 بهبود اندکی در استانداردهای زندگی خود مشاهده می‌کنند. شاید آقای ترامپ بتواند از مشورت پوتین استفاده و از بروز شرایط مشابه پیشگیری کند.

منبع: اکونومیست

دراین پرونده بخوانید ...