چنگ زدن به دادههای پیشین
چرا معاملهگران به اطلاعات جدید دیر واکنش نشان میدهند؟
وارن بافت میگوید: «برای داشتن یک سرمایهگذاری موفق در طول زندگی، نیازی نیست IQ فوقالعاده، بینش کسبوکار غیرمعمول یا رانت اطلاعاتی داشته باشید. چیزی که شما به آن نیاز دارید یک چارچوب ذهنی سالم برای تصمیمگیری و توانایی حفظ احساسات از تخریب این چارچوب است.»
یکی از سوگیریهای شناختی که معاملهگران اغلب در بازارهای مالی با آن درگیر میشوند، سوگیری محافظهکاری نام دارد. این سوگیری یک فرآیند ذهنی است که افراد دیدگاهها یا پیشبینیهای قبلی خود را به قیمت شناخت اطلاعات جدید حفظ میکنند. این تله در زندگی روزمره هم بارها به سراغ افراد میآید و همه ما آن را به کرات تجربه کردهایم. به عنوان مثال فرض کنید برای محل اسکان یک سفر سهروزه از چند ماه قبل تحقیقات زیادی را انجام داده و در نهایت یک ویلای لب ساحل را رزرو کردهاید. با این حال با نزدیک شدن به موعد تعطیلات اخبار هواشناسی خبر از وقوع یک طوفان در همان منطقه را در آن بازه زمانی میدهد. عقل سلیم میگوید با توجه به اطلاعات جدید شما باید سفر را لغو کنید، اما بخشی از وجود شما به هر قیمتی شده میخواهد به آن مقصد برود. این میل گاهی آنقدر شدید میشود که حتی بار سفر را بسته و قصد رفتن میکنید و با خود میگویید اگر اوضاع واقعاً بد شد برمیگردم. تصمیم سختی که ماهها قبل و با تحقیقات بسیار زیاد گرفتید حالا با یک اطلاعات جدید، مبهم میشود. البته که این موضوع تقصیر شما نیست و از ذات انسان نشات میگیرد. اما چنین تلهای در دنیای سرمایهگذاری میتواند به یک خطر بزرگ تبدیل شده و داراییهای شما را نابود کند.
مایکل پامپیان، نویسنده کتاب مدیریت ثروت و مالیه رفتاری میگوید، سرمایهگذاران با چنین سوگیری میتوانند اشتباهات سرمایهگذاری بزرگی مرتکب شوند: «سوگیری محافظهکاری میتواند باعث شود که سرمایهگذاران به یک دیدگاه یا پیشبینی پایبند باشند و وقتی اطلاعات جدید ارائه میشود بیش از حد انعطافناپذیر رفتار کنند. برای مثال، فرض کنید یک سرمایهگذار سهامی را براساس آگاهی از اینکه شرکت در حال برنامهریزی اعلامیه آتی در رابطه با یک محصول جدید است، خریداری میکند. سپس این شرکت اعلام میکند که برای عرضه محصول به بازار با مشکلاتی مواجه شده است. سرمایهگذار ممکن است به برداشت اولیه و خوشبینانه از برخی پیشرفتهای قریبالوقوع و مثبت از سوی شرکت بچسبد و ممکن است در مورد این خبر منفی اقدامی انجام ندهد.»
وقتی سرمایهگذاران گرفتار در دام محافظهکاری به اطلاعات جدید واکنش نشان میدهند، اغلب این کار را خیلی آهسته و دیر انجام میدهند. به عنوان مثال، اگر افشای یک اطلاعات، سود سهامی را که سرمایهگذار در اختیار دارد کاهش دهد، سرمایهگذار محافظهکار ممکن است برای فروش این سهم بسیار دیر اقدام کند. دیدگاه قبلی مبنی بر اینکه، برای مثال، شرکت دارای چشماندازهای خوبی است، ممکن است بیش از حد طولانی باقی بماند و تاثیر زیادی بگذارد، و باعث شود سرمایهگذار با محافظهکاری و نگهداشتن سهم، تنها پس از زیان زیاد راضی به فروش سهام شود، این در حالی است که ممکن است آن سهم بعد از ریزشهای زیاد تازه ارزشمند شده باشد و فروش در آن زمان یک اشتباه استراتژیک باشد و در واقع سرمایهگذار مجدداً مرتکب یک اشتباه دیگر شود.
محافظهکاری میتواند به یک مشکل اساسی در پردازش اطلاعات جدید مربوط باشد. از آنجا که افراد هنگام ارائه دادههای پیچیده استرس روانی را تجربه میکنند، یک گزینه آسان این است که به سادگی به یک باور قبلی پایبند بمانند. به عنوان مثال، اگر یک سرمایهگذار اوراق بهادار را با این باور که شرکت آماده رشد است خریداری کند و سپس شرکت اعلام کند که یکسری تغییرات حسابداری که تفسیر آنها دشوار است ممکن است رشد آن را تحت تاثیر قرار دهد، سرمایهگذار ممکن است به جای اینکه تلاش کند صورت مالی جدید را رمزگشایی کند، ترجیح دهد به همان اطلاعات قبلی پایبند بوده و با توجه به آن تصمیم بگیرد.
پامپیان معتقد است «محافظهکاری میتواند از اتخاذ تصمیمهای خوب جلوگیری کند. سرمایهگذاران باید مراقب هرگونه تمایلی باشند که ممکن است باعث شود به دیدگاههای قدیمی بچسبند و به آهستگی نسبت به تحولات نوظهور واکنش نشان دهند».
ریشههای سوگیری محافظهکاری
به عنوان سرمایهگذار، همه نسبت به وجود سوگیری محافظهکاری در بازار آگاه هستیم، حتی خودمان آن را بارها تجربه کردهایم. با این حال، در مورد علل ریشهای سوگیری محافظهکاری صحبت زیادی نشده است. این سوگیری چگونه به وجود میآید؟
عدم ارزیابی مجدد دادههای پیچیده: اولین و مهمترین دلیل این است که اظهارنظر در مورد وضعیت مالی یک شرکت یک کار پیچیده است. سرمایهگذاران با محدوده وسیعی از اطلاعات مالی مواجهاند و باید قبل از هرگونه تصمیمگیری آنها را تجزیه و تحلیل کنند. این فرآیند هم زمانبر و هم سخت است. مشکل اینجاست، زمانی که اطلاعات جدید در مورد یک شرکت منتشر میشود، سرمایهگذاران باید کل اطلاعات قبلی را تجزیه و تحلیل کنند. این موضوع میتواند از نظر جسمی و همچنین از نظر احساسی برای سرمایهگذار استرسزا باشد. از اینرو، خریداران به جای ایجاد نظرات جدید، به سادگی به باورهای از قبل موجود در مورد شرکت پایبند هستند.
چسبیدن به پیشبینیها: سرمایهگذاران نیاز ذاتی به احساس اعتبار دارند. وقتی سرمایهگذاران نتایج را بررسی میکنند، تعداد بسیار کمی از آنها بهطور عینی نتایج را مشاهده میکنند. در عوض، آنها اعتقادات خود را تایید میکنند. از اینرو، اگر پیشبینی قبلی ارائهشده از سوی شرکت یا منتقدان با باورهای آنها مطابقت داشته باشد، آنها تمایل دارند به جای اینکه باورهای خود را مجدداً فرموله کنند، به آن باور پایبند بمانند. اگر یک سرمایهگذار گزارش صدصفحهای بخواند، احتمالاً تنها چهار یا پنجصفحهای که باورش را تایید میکند، به خاطر میآورد.
واکنش کند: باور اولیه سرمایهگذارها در ذهن آنها جا افتاده است. از اینرو، آنها این باور را تغییر نمیدهند، مگر اینکه شواهد زیادی مبنی بر اشتباه بودن باور اولیهشان وجود داشته باشد. آنها اغلب برای پردازش اطلاعات در ذهن خود زمان زیادی را صرف میکنند. در نتیجه، آنها اغلب دیر واکنش نشان میدهند. این ممکن است باعث شود که آنها سهام را بیشتر از آنچه باید حفظ کنند، باعث فرسایش ثروتشان شود.
چگونه از سوگیری محافظهکاری اجتناب کنیم؟
همانند دیگر سوگیریها، کلید اصلی نیفتادن در دام محافظهکاری این است که باور کنید انسان میتواند اشتباه کند و تصمیمات نادرستی بگیرد. سوگیریها تمایل دارند تا در نقاط کور ذهنی شما خود را پنهان کنند. بنابراین اگر آنها را به رسمیت بشناسید، نیمی از مشکل حل میشود.
از مشاوران حرفهای کمک بگیرید: بسیاری از سرمایهگذاران بر این باورند که از ذکاوت مالی لازم برای تصمیمگیری مالی خود برخوردارند. با این حال، آنها همچنان به سایر متخصصان برای کمک به آنها در تصمیمگیری متکی هستند. آنها این کار را نمیکنند نه به این علت که به توانایی خود در درک اطلاعات اعتماد ندارند. بلکه به این دلیل که با توجه به چارچوب ذهنی مفسر، اطلاعات یکسان را میتوان به روشهای مختلف تفسیر کرد. از اینرو، بهتر است در تصمیمگیریهای خود از یک سرمایهگذار یا مشاور حرفهای کمک بگیرید که دیدگاههای متفاوتی با شما دارد. این موضوع به شما کمک میکند به حقایق با دیدی متفاوت نگاه کرده و از افتادن در تله سوگیری محافظهکاری اجتناب کنید.
عملکرد قاطعانه: بسیاری از سرمایهگذاران از نادیده گرفتن اطلاعات بامعنا آگاهاند. با این حال، آنها به این کار ادامه میدهند زیرا نمیتوانند قاطعانه عمل کنند. هر زمان که اطلاعات جدیدی به دست میآید که با باورهای موجود آنها در تضاد است، آنها تمایل به اتلاف زمان دارند و سعی میکنند آنها را نادیده بگیرند. برای سرمایهگذاران مهم است که در تصمیمگیری کند باشند. با این حال، هنگامی که ذهن ساخته شد، آنها باید سریع و قاطعانه عمل کنند. این موضوع به این دلیل است که در بازارهای سرمایهگذاری، زمانبندی اگر اهمیتی بیشتر از خود تصمیم نداشته باشد، دستکم به اندازه خود تصمیم مهم است.
فصل پنجم کتاب «مالیه رفتاری و مدیریت ثروت» نوشته مایکل پامپیان بر سوگیری محافظهکاری تمرکز دارد، که فرآیندی ذهنی است که در آن افراد به بهای پذیرش اطلاعات جدید، به دیدگاهها یا پیشبینیهای قبلی خود میچسبند. محافظهکاری باعث میشود افراد به نرخهای پایه وزن بیشتری بدهند و نسبت به شواهد نمونه واکنش کمتری نشان دهند. بهطور قطع، آنها در مواجهه با شواهد جدید مانند یک فرد منطقی نمیتوانند واکنش نشان دهند. زمانی که سرمایهگذاران محافظهکارانه به اطلاعات جدید واکنش نشان میدهند، اغلب این کار را بسیار آهسته انجام میدهند. شواهد اخیر حاکی از آن است که سرمایهگذاران در پردازش اطلاعات جدید که ممکن است از سوی دیگران به نحو سودآوری مورد بهرهبرداری قرار گیرد، اشتباهات سیستماتیکی مرتکب میشوند. وقتی مردم میبینند که درآمد یک شرکت چندین سال متوالی افزایش مییابد، فکر میکنند که این روند ادامه خواهد داشت. چنین خوشبینی بیش از حد قیمتها را بالا میبرد و اثراتی ایجاد میکند که از نظریه واکنش بیش از حد حمایت میکند. ارائه مشاوره حرفهای و با کیفیت بالا احتمالاً بهترین راه برای کمک به مشتری برای جلوگیری از مشکلات این سوگیری رایج است.
جیمز مونتیه نویسنده کتاب «مالیه رفتاری: بینشهایی به ذهنهای غیرمنطقی و بازارها» و تحلیلگر دیکیدابلیو در لندن است. مونتیه کارهای فوقالعادهای در زمینه مالی رفتاری انجام داده است. اگرچه مونتیه در درجه اول بازار سهام را بهطور کلی مطالعه کرد، اما بر رفتار تحلیلگران اوراق بهادار بهطور خاص تمرکز کرد.
سوگیری لنگر انداختن
یکی از شگفتانگیزترین یافتههای مطالعه اقتصاد رفتاری، تحقیق در مورد سوگیری لنگر انداختن است. لنگر انداختن تمایل به پیوستن افکارمان به یک نقطه مرجع است، حتی اگر آن اطلاعات هیچ ارتباطی با تصمیمی که میگیریم نداشته باشد. به عنوان مثال، به گروهی از دانشجویان در ایالات متحده گفته شد که دو رقم آخر شماره تامین اجتماعی خود را بنویسند، سپس از آنها خواسته شد که به تعدادی از محصولات خردهفروشی که بهطور تصادفی انتخاب شدهاند، مقدار بدهند. نتایج به وضوح نشان داد آنهایی که شماره تامین اجتماعی بالاتری داشتند به محصولات ارزش بیشتری نسبت به کسانی که شماره تامین اجتماعی با رقم کمتری داشتند، میدادند. شماره تامین اجتماعی، اگرچه کاملاً نامربوط بود، اما همچون «لنگری» بر پاسخ آنها تاثیر گذاشته بود.
میبینیم که این بهطور منظم به عنوان یک تکنیک فروش استفاده میشود. یک فروشنده ماشین دستدوم ممکن است صحبت را با قیمت بالایی شروع کند که انتظار دارد با آن چانه بزند. با توجه به سوگیری لنگر، احتمالاً او انتظار قیمت نهایی معامله بالاتری را از آنچه در ابتدا در نظر داشته است، خواهد داشت.