جنبش ردیتورها
آیا نبرد گیماستاپ در والاستریت، ریشه در یک شورش اجتماعی دارد؟
آتش یک جنگ بزرگ در والاستریت شعلهور شده است. جنگی که در یک طرف آن، سرمایهگذاران خردهپا و کمتجربه و در طرف دیگر آن سرمایهگذاران نهادی و قدیمیهای والاستریت قرار دارند و رو به روی هم آرایش جنگی به خود گرفتهاند. جنگی که بر سر سهام یک شرکت خردهفروش بازیهای ویدئویی به نام (GameStop) آغاز شد و به شرکتهایی مثل
AMC Entertainment (شرکت آمریکایی و بزرگترین زنجیره تئاتر در دنیا)، بلکبری (شرکت کانادایی فعال در حوزه نرمافزار) و نوکیا رسید. در حال حاضر اما، سرمایهگذاران خردهپا و قدیمیهای والاستریت در یک میدان جدید وارد جنگ با یکدیگر شدهاند: میدان نقره. اما این نبردها ریشه در چه چیزی دارد و در کجا ریشه میدواند؟ چه کسانی تدارکات این جنگ خونین را تامین کرده و میکنند؟ آیا آنچه سرمایهگذاران خردهپایی که به ردیتورها معروف هستند انجام داده و میدهند، یک شورش اجتماعی علیه والاستریت است؟ نقش ردیت (reddit)، انجمن «والاستریتبتس» (wallstreetbets)، کمپانی رابینهود، هجفاندهایی مثل سیترون ریسرچ (Citron Research) و ملوین کپیتال (Melvin Capital)، بانکهای بزرگ و افرادی همچون ایلان ماسک، همبنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی کمپانی تسلا در این میان چیست؟
داستان از کجا شروع شد؟
در سپتامبر سال 2011، جنبشی به نام «اشغال والاستریت» یا OWS علیه نابرابری اقتصادی در منطقه مالی والاستریت واقع در منهتنِ نیویورک آغاز شد. شعار OWS این بود: «ما 99درصدیها هستیم» که به نابرابری درآمدی میان آنها و یک درصد ثروتمند ایالات متحده اشاره داشت. آنها جنبش خود را از پارک زوکوتی (Zuccotti) آغاز کردند اما در حدود دو ماه بعد از آنجا بیرون انداخته شدند. اما این پایان شورش نبود. جنبش اشغال والاستریت از پارک زوکوتی، به اشغال بانکها و دانشگاهها رسید. آن داستان با همه بالا و پایینهایش ظاهراً تمام شد، اما تنفر 99درصدیها علیه یکدرصدیها نه. کمی گذشت و در سال 2012، فرومی با نام «WallStreetBets» یا به اختصار WSB از سوی جیمی روگوزینسکی در سایت Reddit.com که یک شبکه اجتماعی است راهاندازی شد (خود سایت ردیت در سال 2005 راهاندازی شده است). روگوزینسکی در سال 2012 با این هدف WSB را راهاندازی کرد تا سرمایهگذاران بیتجریه و آماتور بتوانند در آنجا دور هم جمع شوند و در مورد سهام شرکتها بحث کنند.
کاری که آنها در WSB شروع کردند، بیشتر شبیه به قمار بود تا سرمایهگذاری و البته این قمار یا اگر نخواهیم بگوییم قمار، سرمایهگذاری بسیار پرریسک، چیزی بود که این سرمایهگذاران آماتور چیزی جز آن هم نمیخواستند. همانقدر که میتوان به آنها گفت سرمایهگذاران خردهپا و آماتور، میتوان عنوان «قماربازان قهار» را هم به آنها اطلاق کرد. نقل قولی از روگوزینسکی وجود دارد که میگوید: «مردم میخواهند ریسک کنند و پول به جیب بزنند. آنها با خود نمیگویند ممکن است پولم را از دست بدهم. بلکه میگویند من دارم از طریق خرید یک بلیت که قرار نیست در صورت ضرر پولش را پس بگیرم، امکان پول به جیب زدن را میخرم.» این در حالی بود که سرمایهگذاران نهادی و قدیمیهای والاستریت، عمدتاً سعی کردهاند برای هر اقدامشان، بسیاری از عوامل برونزا و درونزایی را که روی سودآوری شرکتها تاثیر میگذارد در نظر بگیرند و تا میتوانند از ریسکهای غیرحسابشده(uncalculated risks) دوری کنند.
وقتی شیپور جنگ نواخته شد
سالهای سال گذشت و سرمایهگذاران پرریسک، خردهپا و آماتور یا قماربازهای قهاری که در WSB همدیگر را پیدا کرده و در توئیتر، استاکتوئیتس و فیسبوک نیز پایگاه زده بوند، علناً به یکدیگر اعلام جنگ نکردند. در واقع تا پایان سال 2020 میلادی، اتفاق قابل توجهی میان این دو گروه رخ نداد. اما با آغاز سال 2021، شیپور جنگ نواخته شد. اما قبل از اینکه ببینیم با آغاز سال 2021 چه اتفاقی رخ داد، لازم است یک مفهوم را توضیح دهیم: مفهومی به نام باز کردن موقعیت فروش یا
Short Selling. گرفتن موقعیت فروش یا Short Sell کردن روی یک دارایی، زمانی اتفاق میافتد که سرمایهگذاری که این کار را میکند، انتظار داشته باشد در آینده، قیمت آن دارایی افت کند و در واقع از ریزش قیمت آن دارایی، سود کند. آنگاه بدون آنکه آن دارایی را داشته باشد، آن را قرض میگیرد و میفروشد (و البته متعهد میشود که بعداً همان تعداد سهمی را که در قیمت 10 واحد قرض گرفته و فروخته است، مجدداً خریداری کند و به بازار برگرداند). فرض کنید قیمت یک سهم 10 واحد باشد و یک سرمایهگذار به این نتیجه میرسد که آن سهم 5 واحد بیشتر نمیارزد. در چنین شرایطی میتواند هر سهم را به قیمت 10 واحد از بازار قرض بگیرد و به قیمت 10 واحد در همان بازار بفروشد. با انجام چنین کاری گفته میشود یک سرمایهگذار موقعیت فروش گرفته یا Short Sell کرده است. حالا دو اتفاق میتواند رخ دهد. قیمت آن سهم ممکن است بالا برود یا پایین بیاید. اگر قیمت سهم بالا برود، ضرر بالقوه سرمایهگذاری که موقعیت فروش گرفته آغاز میشود و هرچه قیمت سهم بالاتر برود، او متحمل ضرر بالقوه بیشتری میشود. مثلاً اگر قیمت سهم به 20 واحد برسد، سرمایهگذاری که در قیمت 10 واحد موقعیت فروش خود را باز کرده بود، برای بستن این موقعیت باید هر سهم را به قیمت 20 واحد بخرد و به بازار برگرداند. هرچه قیمت سهم بالاتر رود، سرمایهگذاری که Short Sell کرده بود، هنگام بستن موقعیت فروش خود، متحمل ضرر بیشتری میشود. از طرفی اگر قیمت سهم پایین بیاید و مثلاً به 5 واحد برسد، سرمایهگذاری که در قیمت 10 واحد موقعیت فروش خود را باز کرده بود میتواند آن را در قیمت 5 واحد خریداری کند و در آن قیمت، حساب خود را با بازار تسویه کند. به زبان سادهتر، سهامی را که به قیمت 10 واحد قرض گرفته و فروخته بود، به قیمت 5 واحد بخرد و قرض خود را پس دهد. هرچه قیمت آن سهم پایینتر بیاید هم سرمایهگذاری که موقعیت فروش گرفته میتواند سود بیشتری کسب کند. چون میتواند در قیمت کمتری آن سهم را بخرد و پس دهد.
شرح واقعه
در اولین جلسه معاملاتی بازار سهام آمریکا، قیمت هر سهم شرکت گیماستاپ با نماد معاملاتی GME، تنها 17 دلار بود. قیمتی که هجفاندهایی همچون «سیترون ریسرچ» و «ملوین کپیتال» منتظر بودند تا افزایش یابد و روی آن موقعیت فروش بگیرند؛ چیزی که به آن Short Sell گفته میشود. چراکه نگرش آنها این بود که این شرکت خردهفروش بازیهای ویدئویی، چیزی ندارد که بخواهد رو کند و در عصر حاضر نیز بازار خرید بازیهای ویدئویی از فروشگاههای فیزیکی چندان داغ نیست و رفتهرفته سردتر هم میشود. با این حال همه منتظر بودند که گیماستاپ گزارش سهماه آخر سال 2020 را منتشر کند تا آمار فروش و سود و زیان آن مشخص شود. این گزارش منتشر شد و حکایت از فروش بسیار خوب شرکت گیماستاپ در تعطیلات کریسمس و سال نو میلادی داشت که همین عامل باعث شد، قیمت هر سهم این شرکت در کمتر از دو هفته، بیشتر از دو برابر شود. بهطوری که در اواسط ژانویه قیمت هر سهم آن 40 دلار بود. کمکم هجفاندهایی همچون سیترون ریسرچ و ملوین کپیتال در حال باز کردن موقعیت فروش خود بودند و با افزایش قیمت سهام GME، موقعیتهای فروش خود را افزایش میدادند. مثلاً زمانی که سیترون ریسرچ معتقد بود هر سهم این شرکت، 20 دلار بیشتر نمیارزد، هر سهم گیماستاپ بسیار بیشتر از این قیمتها در حال معامله بود. در واقع، عمده سرمایهگذاران نهادی و قدیمیهای والاستریت معتقد بودند که قیمت سهام GME ریزش خواهد کرد. آنها میخواستند از این طریق پول به جیب بزنند. در طرف دیگر ماجرا اما، گروهی وجود دارند که به «ردیتورها» (Redditor) یا «ردیت تریدرها» معروف هستند: همان سرمایهگذاران خردهپا و آماتور یا قماربازان قهار. سهام شرکت GME بعد از اینکه گزارش فصلی این شرکت منتشر شد و نشان از فروش خوب آن در تعطیلات داشت، به شدت مورد توجه ردیتورها قرار گرفت. گفتمان حاکم در شبکههای اجتماعی این بود: «GME را بخرید». در حالی که گفتمان حاکم بر محافل سرمایهگذاران نهادی و قدیمیهای والاستریت این بود: «GME را بفروشید». نهایتاً زور ردیتورها به سرمایهگذاران نهادی چربید و قیمت هر سهم شرکت گیماستاپ بعد از یک هفته استراحت در هفته سوم ژانویه، شروع به پرواز کرد و طی چند روز 300 دلار را هم رد کرد. اثر میمها (meme)، توئیتها و کامنتهای فراوان در شبکههای اجتماعی مختلف، بسیار بیشتر از تحلیلهای پیشرفته شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ مثل سیترون و ملوین بود. در ابتدای پرواز قیمت سهام GME، کسی از شورش اجتماعی حرفی نمیزد. اما کمکم این اصطلاح نیز وارد میدان نبرد شد. سودهای کلانی که سرمایهگذاران خردهپا (99درصدیها) کسب کرده بودند و در مقابل، ضررهای سنگینی که شرکتهای سرمایهگذاری (یکدرصدیها) در حال متحمل شدن بودند، به جنگ خونین داستان ما، یک جلوه اجتماعی نیز بخشید. سرمایهگذاران خردهپا، سرخوش از اینکه یکدرصدیها ضررهای سنگینی کردهاند، با خوشحالی همه جا حرف از GME میزدند و خرید GME را نه صرفاً با هدف کسب سود، بلکه به عنوان عملی برای مبارزه با یکدرصدیها ترویج میکردند. آنها شروع کردند به آوردن این استدلال که شرکتهای سرمایهگذاری تلاش میکنند با کاهش قیمت سهام و باز کردن موقعیت فروش، از ضرر دیگران، سود کسب کنند و سهامداران خردهپا باید جلوی آنها بایستند و با خریدن سهام شرکتهایی که روی آنها موقعیتهای فروش سنگین باز شده است، هجفاندهایی همچون سیترون و ملوین را به زمین بزنند. بنابراین علاوه بر GME، شروع کردند به خریدن سهام شرکتهایی همچون AMC Entertainment (زنجیره تئاتر)، بلکبری و چند سهم دیگر. حالا دیگر هدف فقط کسب سود نبود بلکه زمین زدن یکدرصدیهایی که همیشه از طریق Short Sell کردن به سودهای کلان رسیده بودند، در اولویت قرار گرفته بود. اوضاع برای آنهایی که روی سهام این شرکتها موقعیت فروش گرفته بودند هر روز بدتر میشد. نهایتاً آنها تصمیم گرفتند با پذیرفتن شکست در جنگ با ردیتورها، موقعیتهای فروش خود را با پذیرش ضررهای بسیار سنگین ببندند. مثلاً «ملوین کپیتال» مجبور شد سه میلیارد دلار قرض بگیرد تا بتواند موقعیت فروش خود را روی GME ببندد و جلوی ضرر بیشتر را بگیرد. حالا اما باز هم نوبت رشد بیشتر سهام GME بود. چراکه بستن موقعیتهای فروش، آن هم موقعیتهای بسیار سنگین فروش، به این معنا بود که ملوین کپیتال، سیترون ریسرچ و بقیه آنهایی که روی ریزش قیمت GME حساب باز کرده بودند، مجبور بودند برای تسویه قرضی که به بازار داشتند (پس دادن سهمی که از قبل از بازار قرض گرفته و فروخته بودند)، آن سهمها را مجدداً به قیمت بسیار بالاتر بخرند. بنابراین بستن موقعیتهای فروش روی GME به معنای افزایش تقاضا برای سهام این شرکت بود که این افزایش تقاضا، مانند سوختی برای یک جت عمل کرد. به این فرآیند Short Squeeze گفته میشود. اینگونه قیمت هر سهم شرکتی مثل گیماستاپ بدون دلیل بنیادی خاصی، به 470 دلار هم رسید.
رابینهود، پایان نبرد گیماستاپ و شروع نبرد نقره
حالا بسیاری از تحلیلگران انتظار داشتند که قیمت سهام GME ریزش کند. همین اتفاق هم افتاد. در پایان جلسه معاملاتی 27 ژانویه، قیمت هر سهم GME حدود 350 دلار بود. در حالی که در پایان جلسه معاملاتی 28 ژانویه این عدد به 193 دلار رسید. حتی در میانه جلسه معاملاتی 28 ژانویه این ریزش خیلی بیشتر هم بود. اما تمام شدن فرآیند Short Squeeze دلیل اصلی این ریزش نبود. دلیل اصلی این بود که رابینهود، به عنوان اصلیترین پلتفورمی که ردیتورها از طریق آن معاملات خود را انجام میدهند، اجازه خرید سهام شرکتهایی همچون «گیماستاپ»، «بلکبری»، «نوکیا» و چند شرکت دیگر را از آنها گرفت. به صورتی که ردیتورها طی جلسه معاملاتی 28 ژانویه دیگر نمیتوانستند سهام این شرکتها را خریداری کنند. بنابراین رابینهود که قرار بود این امکان را برای سرمایهگذاران خرد فراهم کند که به سادگی و بدون طی کردن بوروکراسیهای رایج در کارگزاریهای دیگر، در بازار سهام معامله کنند، طی یک روز، آزادی خرید سهام GME و شرکتهای مشابه را از آنها گرفت.
اقدامی که «الکساندریا اوکازیو کورتز»، نماینده کنگره و عضو کمیته خدمات مالی در توئیتی آن را غیرقابل قبول دانست و ایلان ماسک هم حرف کورتز را تایید کرد. ایلان ماسک همچنین در توئیتی نوشت: «شما نمیتوانید خانهای را که مالک آن نیستید بفروشید. نمیتوانید ماشینی را که مالک آن نیستید بفروشید. اما میتوانید سهامی را که متعلق به شما نیست بفروشید؟ این غیرمنطقی است. باز کردن موقعیت فروش یا Shorting، کلاهبرداریای است که فقط به دلایل وستیجال، قانونی است.» در همین حین، رابینهود از سوی ردیتورها و افرادی همچون ایلان ماسک متهم به این شد که به خاطر حفظ منافع سرمایهگذاران بزرگ یا همان یکدرصدیها، جلوی معاملات سرمایهگذاران خردهپا را گرفته است. البته پاسخ رابینهود این بود که ما برای حفظ دارایی کاربرانمان این کار را کردهایم. پاسخی که از نظر عمده کاربران رابینهود، غیرقابل قبول بود. نهایتاً فردای آن روز یعنی برای 29 ژانویه، رابینهود محدودیت خرید سهام GME و دیگر شرکتهایی را که محدود کرده بود برداشت. حالا ردیتورها که از دست رابینهود عصبانی بودند و میگفتند به خاطر حفظ منافع سرمایهگذاران بزرگ در روز 28 ژانویه، آزادی معاملات را از آنها گرفته بود، حتی بیشتر از قبل میخواستند نشان دهند که در این جنگ برنده کیست بنابراین قیمت هر سهم GME باز هم رشد کرد و به 380 دلار هم نزدیک شد و در پایان جلسه معاملاتی آن روز با قیمت 325 دلار بسته شد. اما حالا دیگر شرکتهایی همچون سیترون و ملوین، موقعیتهای فروش خود را بسته بودند و ضرری از رشد مجدد قیمت سهام GME متحمل نشدند. بنابراین ردیتورها یا شورشیهای ردیت، تصمیم گرفتند در یک میدان دیگر به سرمایهگذاران نهادی حمله کنند: در میدان نقره. آنها با این استدلال که بانکهای بزرگ میخواهند به طور ساختگی جلوی افزایش تورم را بگیرند و برای همین مانع از افزایش قیمت فلزات اساسی شدهاند، شروع به خرید نقره و سهام شرکتهای نقره کردند. بنابراین در همان روزی که قیمت نقره 10 درصد افزایش یافت و سهام بعضی از شرکتهای نقره همچون Hecla Mining و First Majestic Silver به ترتیب 28 و 22 درصد رشد کرد، سهام گیماستاپ حدود 30 درصد ریزش کرد. در حالی که شرکتهایی همچون سیترون اعلام کردهاند که از این به بعد اعلام نخواهند کرد روی چه سهمهایی موقعیت فروش باز میکنند و سرمایهگذاران نهادی و قدیمیهای والاستریت که در زمین خودشان از سرمایهگذاران آماتور یا قماربازان قهار شکست خوردهاند، شیرینی پیروزی در نبرد گیماستاپ، ردیتورها را آماده جنگهای بعدیشان میکند. جنگهایی که سوخت آن، ماهیت سرمایهگذاری ردیتورها (که به قمار شبیه است)، تنفر بسیاری از آنها از سرمایهگذاران قدیمی والاستریت و اعمال محدودیتهایی (مانند آنچه رابینهود انجام داد) است که با سلب آزادیشان، احساس مورد توهین قرار گرفتن را به آنها داده است. پروفسور «دیوید کرش» از دانشکده بیزینس دانشگاه مریلند میگوید: «از یک نظر، آنچه در والاستریت رخ داده، در واقع همان جنبش اشغال والاستریت است. منتها این جنبش به جای اینکه از پارک زوکوتی آغاز شود، این بار از میزهای معامله شروع شده است.»