مفتخری در بورس
آیا پدیده بزخری در بازار سهام تهران در حال رخ دادن است؟
فرزانه فرحی: هفته گذشته فرهاد دژپسند، وزیر اقتصاد، ضمن ابراز نگرانی از وضعیت بازار سهام اعلام کرد: «من این نگرانی را دارم که عدهای با برنامهریزی قصد دارند سهامداران را وادار به فروش سهام خود کنند تا با ایجاد فضای روانی، مشکلاتی را ایجاد کنند. این در حالی است که نظرسنجیهایمان برآوردهای خیلی خوبی نسبت به آینده بورس دارد و برخی افراد نظرسنجی بد را بزرگ میکنند.» همچنین دژپسند در بخش دیگری از صحبتهایش اعلام کرد الان که بحث خروج از بازار سرمایه مطرح است این تاکید را دارم که سهام، دارایی شماست و این دارایی را نباید در معرض «بیا بخر» قرار داد. عبارت بیا بخر سبب میشود ارزش واقعی دارایی و سهام آنها مشخص نشود.
این اظهارات موجب شد که بسیاری منظور وزیر اقتصاد از این سخنان را معامله بسیاری از نمادها پایینتر از قیمت واقعی آنها تعبیر کنند. اتفاقی که فعالان بازار سهام برای آن اصطلاح «بزخری» را به کار میبرند. القای ترس در بازار و تشکیل صفهای فروش سنگین ساختگی برای پایین آوردن قیمت نمادها و سپس خرید همان سهام در کف قیمتی اتفاقی است که بسیاری بر این عقیدهاند بازیگران اصلی بورس در این روزها در حال انجام آن هستند. روند نزولی بازار سهام از یکسو و وعدههای مقامات بورسی در خصوص بازگشت بورس به مدار صعود موجب شده که سرمایهگذارانی تازهوارد و ناآگاه بلاتکلیف شده و تنها همراه با موج ایجادشده توسط بازیگران سهام، تصمیمات خود را تغییر دهند. موضوعی که موجب تحمیل زیانهای سنگین بر بسیاری از سهامداران خرد شده و بهطور کلی موجب شود که جو بیاعتمادی بر بازار سهام حاکم شود.
البته اصطلاح «بزخری» تنها در بازار سهام تهران رایج نیست. اصطلاح بزخری یا «Bottom fishing» در بازارهای مالی زمانی بهکار میرود که یک دارایی با توجه به عوامل ذاتی و خارجی روندی نزولی در پیش گرفته و قیمت آن پایینتر از ارزش واقعی تلقی میشود، در این هنگام است که یک بزخر با توجه به عوامل بنیادی و تکنیکال گمانهزنی میکند که افت قیمتهای فعلی موقتی بوده و در آینده این سهم یا دارایی روندی صعودی در پیش گرفته و به سودآوری خواهد رسید. به عنوان مثال خرید سهام یک شرکت آلومینیومسازی در زمانی که قیمت آلومینیوم در بازار روندی نزولی دارد ولی آینده قیمتی آن خوشبینانه در نظر گرفته میشود، نمونهای از خرید در کف قیمتی محسوب میشود.
البته چنین اتفاقی تنها در بازار سهام کشور ما رخ نمیدهد و معاملهگران از افت قیمتهای دستهجمعی به عنوان فرصتی برای ورود به سهام ارزشمند استفاده میکنند. به عنوان مثال پس از اتفاقاتی چون بحران مالی سال 2008 یا حوادث موقتی که جو روانی حاکم بر بازارها را منفی میکند، بسیاری از سرمایهگذاران از فرصت استفاده کرده و خریدهای بزرگی در قیمتهای پایین انجام میدهند تا در هنگام بازگشت بازار به روند صعودی از این تفاوت قیمت استفاده کنند. البته برای چنین اقداماتی همیشه باید بخشی از حساب یک سهامدار به اصطلاح نقد باشد تا بتواند در فرصتهای اینچنینی اقدام به خرید کند. باید به این نکته توجه داشت که البته در صورت تداوم یک روند نزولی و زمانی که قیمت سهام از قیمت کف تحلیلهای یک معاملهگر پایینتر میآید ریسک خرید نیز بالا میرود و ممکن است روند نزولی یک سهم ادامهدار شده و بازگشت به روند صعودی کمی بیشتر از حد معمول زمان ببرد. بهطور کلی هرگونه دخالت در مکانیسم بازار میتواند منجر به زیانهای جبرانناپذیری به اعتماد سرمایهگذاران شود و تاریخ نیز نشان داده که اگرچه دخالتهای دستوری به منظور جهتدهی به بازار ممکن است به صورت موقت راه درمان باشد، اما در بلندمدت چندان به نفع بازار و سهامداران نخواهد بود.
بورس شانگهای
در اواسط ماه ژوئن شاخص بورس شانگهای طی سه هفته حدود 30 درصد سقوط کرد و دولت هر چه تلاش کرد تا از سقوط جلوگیری کند، موفق به این کار نشد تا ماه بعد نیز شاخص بورس 9 درصد دیگر افت کند و شاخص در اواسط ماه سپتامبر به رقم ابتدای سال خود رسید. این در حالی بود که طی یک سال گذشته شاخص این بازار بیش از 150 درصد رشد را به ثبت رسانده بود. رشدی که با وجود تشویق رسانههای دولتی چین در حضور هر چه بیشتر مردم در بازار سهام، بسیاری از تحلیلگران آن را حباب میدانستند.
کاهش چندباره نرخ بهره، اعمال قوانین تسهیلکننده وثیقهگذاری و امکان تمدید اعتبار، کاهش و توقف عرضههای اولیه به منظور تمرکز سرمایه مردم بر سهام فعلی و تزریق بیش از 230 میلیارد دلار به بازار نیز نتوانست از سقوط بازار در این مدت جلوگیری کند. ورود صندوقهای قابل معامله دولتی در بورس و افزایش تعهد به خرید کارگزاران نیز موجب افزایش نقدینگی شد.
در آغاز ماه جولای مدیران صندوق نیز متعهد شدند تا رشد دوباره شاخص، واحدی نفروشند و کمیسیون نظارت و مدیریت داراییهای تحت مالکیت دولت نیز به شرکتهای دولتی دستور داد سهامی نفروشند. در همین ماه کمیسیون تنظیم مقررات اوراق بهادار چین سهامدارانی با سهام بالای پنج درصد را از فروش هرگونه سهم تا شش ماه منع کرد. در ماههای آگوست و سپتامبر نیز در کنار حفظ محدودیتهای یادشده فضای امنیتی و پلیسی در بورس تشدید شد. همه این تدابیر در نهایت نتوانست فضای ملتهب بورس را آرام کند و شاخص شانگهای در نهایت با مکانیسم عرضه و تقاضا به تعادل قبلی خود بازگشت.
سهشنبه سیاه
در ماه سپتامبر سال 1929 بورس آمریکا سقوط سنگینی را تجربه کرد. در پی سقوط 11درصدی بورس در یک روز، مقامات والاستریت تشکیل جلسه دادند و تصمیم گرفتند در سهمهای بزرگ بازار خرید گستردهای را انجام دهند. این خریدها منجر به این شد که تا یکی، دو روز شاخص کل ریزش چندانی نداشته باشد اما در کمتر از چند هفته در روز سهشنبه 29 اکتبر شاخص کل ریزشی 12درصدی داشت تا از آن به بعد بورس آمریکا وارد یک دوره رکود بلندمدت شود و در نهایت منجر به خروج 30 میلیارد دلار نقدینگی از بورس شد.
ماجرای دریای جنوب
یکی دیگر از دخالتهای دولت در بحرانها ماجرای حباب دریای جنوب است. در اوایل قرن هجدهم در انگلستان نیز عرضههای اولیه برای مدتی متوقف شد. شرکت دریای جنوب شرکتی بود که به پرداخت برخی از بدهیهای ملی دولت انگلستان متعهد شده بود، به این ترتیب هر میزان ارزش سهام شرکت بالا میرفت در واقع بدهی شرکت نیز کمتر میشد. بر این اساس دولت و شرکت در یک همکاری تلاش کردند تا قیمت سهام را بالا ببرند. در این فضا سایر شرکتها نیز علاقهمند شدند که به انتشار سهام بپردازند تا از قیمتهای در حال افزایش کسب سود کنند. شرکت دریای جنوب در واکنش از پارلمان خواست به این حوزه ورود کرده و عرضههای اولیه را ممنوع کند اما این اقدام دقیقاً نتیجه عکس داد و منجر به افزایش ترس معاملهگران و نهایتاً تخلیه حباب شد.
خرید در کف قیمتی یک استراتژی موفق
در حقیقت، بزخری اگر عوامل خارجی در آن دخیل نباشد، یک فرمول واقعی برای موفقیت در معاملات بازارهاست و در واقع همان خرید در قیمتهای پایین و فروش در قیمتهای بالا بوده که به نوعی سرمایهگذاری روی ارزش دارایی است. بسیاری از سرمایهگذاران معروف نظیر وارن بافت و بنیامین گراهام، با خرید داراییها در قیمتی پایینتر از ارزش ذاتی آن و سپس فروش آن پس از رسیدن قیمت به سطوح بالاتر ثروتاندوزی کردهاند. البته کفخری میتواند یک استراتژی پرریسک باشد، مخصوصاً زمانی که قیمت داراییها به صورت منطقی در حال نزول باشد. اما زمانی که قیمتها به صورت غیرمنطقی و ساختگی پایین است، میتواند یک استراتژی زیرکانه باشد. باتم فیشینگ به عنوان یک استراتژی سرمایهگذاری اغلب اوقات یک هنر خرید محسوب میشود. در واقع یک کفخری موفق این نیست که سرمایهگذار به دنبال اوراق بهادار ارزان برود، بلکه در نقطهای خرید یک سهم ارزنده را انجام میدهد که احتمالاً بازگشت به روند صعودی از آن نقطه به بعد بیشترین مقدار باشد. ریسک اصلی این استراتژی را میتوان در یک جمله خلاصه کرد: «همیشه دلیلی وجود دارد که قیمت یک سهم به این مقدار پایین رسیده و بنابراین ممکن است باز هم این عمل تکرار شود.» در واقع در یک بازار همیشه دلیلی محکم برای افت قیمت شدید یک سهم وجود دارد و همین خرید آن سهم را پرریسک میکند. در واقع اگر نتوان مشخص کرد که افت قیمت یک سهم ناشی از عوامل موقتی نظیر فروش هیجانی باشد، آنگاه بزخری یک استراتژی پرریسک محسوب میشود. به این مثالها توجه کنید:
سرمایهگذاری در سهام یک شرکت آلومینیومسازی زمانی که قیمت آلومینیوم در بازار کاهش یافته است.
خرید سهم یک شرکت کشتیسازی در دوران رکود اقتصادی
سرمایهگذاری روی یک شرکت چاپ در زمانی که اینترنت در حال از دور خارج کردن چنین شرکتهایی است.
خرید سهام یک بانک در دوران بحران مالی
در تمامی این موارد، مشخص نیست که قیمت سهام میتواند مجدداً روند صعودی پیدا کند یا خیر، و ممکن است دو تحلیلگر استدلالی متضاد هم داشته باشند. سرمایهگذارانی که در دوران بحران مالی سال 2008 سهام بانکی را خریدند، مدتی بعد به سودهای هنگفتی رسیدند در حالی که افرادی که روی شرکتهای چاپ سرمایهگذاری کرده بودند، هیچگاه نتوانستند به سوددهی برسند.
استراتژیهای بزخری
خرید در کف قیمت به دلیل اینکه پتانسیل سودآوری بیشتری نسبت به داراییهایی با قیمت بالاتر از ارزش واقعی دارد، میتواند بسیار جذاب باشد. بهطور معمول نیز چنین استراتژیهایی بیشتر در روندهای نزولی بازارها رخ میدهد. معروفترین استراتژی در بزخری به عنوان سرمایهگذاری ارزشی شناخته میشود. با نگاه به نسبتهای ارزشگذاری و پیشبینی جریانهای نقدی آتی، سرمایهگذاران ارزشگرا روی شناسایی داراییهایی متمرکز میشوند که ممکن است بازار نسبت به ارزشگذاری آنها اشتباه عمل کرده باشد. یک مثال بسیار عالی در این زمینه میتواند شرکتی باشد که در یک سهماهه به دلیل مشکلات زنجیره تامین عملکرد بسیاری بدی داشته و سهام آن افت چشمگیری را تجربه کرده است. سرمایهگذاران ارزشگرا ممکن است این حادثه را یک اتفاق موقت بدانند و به امید بازگشت تدریجی قیمت به روند صعودی اقدام به خرید سهام این شرکت بکنند چراکه آن را نسبت به شرکتهای همگروه ارزشمندتر ارزیابی کنند.
بسیاری از معاملهگران از تحلیل تکنیکال برای شناسایی سهامی استفاده میکنند که ممکن است به دلیل فروش بیش از حد به کف قیمتی رسیده باشند و فرصتی برای بزخری به آنها بدهد. به عنوان مثال یک شرکت ممکن است پس از انتشار گزارش عملکرد مالی سهماهه ضعیفتر از انتظار با افت قیمت چشمگیری مواجه شود. معاملهگران متوجه فشار فروش شده و اقدام به خرید در قیمتهای پایین میکنند تا بتوانند از نوسان قیمت در کوتاهمدت سوددهی کسب کنند. اغلب اوقات این معاملهگران از شاخصهای تکنیکال و الگوهای مختلف استفاده کرده و فرصتهای خرید و فروش را شناسایی میکنند.
دستکاری در قیمت به منظور سودآوری
ایجاد تغییرات در عملکرد واقعی بازار از سوی برخی سودجویان یکی از مشکلاتی است که فعالان بازارهای مالی سراسر جهان با آن روبهرو هستند. انجام معاملات صوری، ایجاد صفهای خرید و فروش ساختگی و سفارشهای قیمت کاذب همگی منجر به تغییرات کاذب قیمتها میشود که در نهایت با فریب معاملهگران تازهکار به سودآوری بیشتر سفتهبازان میانجامد. در برخی مواقع افراد سودجو با انتشار اخبار منفی، تمام سهام موجود در بازار را به قیمت پایین خریداری میکنند و زمانی که اخبار و اطلاعات واقعی در مورد شرکت منتشر شد، به سود میرسند. یا در روشی دیگر دستکاری قیمت بر مبنای معاملات به وجود میآید. افراد با استفاده از گروه معاملهگران سرشناس یک خرید گسترده انجام میدهند و با این کار قیمتها را افزایش داده و وقتی قیمتها به بالاترین حد رسید با فروش عمده سهام، سود بالایی کسب میکنند.
با وجود این، بسیاری از تحلیلگران چنین اتفاقی را در بازار سهام ایران ساختگی و به منظور سود بیشتر بازیگران اصلی بورس ایران میدانند و از آنجا که دولت بزرگترین بازیگر بازار سهام ایران محسوب میشود، انگشت اتهام را به سوی دولت نشانه گرفتهاند. البته از سوی دیگر برخی تحلیلگران نیز بر این عقیدهاند که روند صعودی بورس ایران از ابتدای سال حبابی بیش نبوده و حالا سهام در حال رسیدن به قیمت واقعی خود هستند. با این حال اینکه آینده بازار سهام به چه سمتوسویی خواهد رفت، پرسشی است که پاسخ به آن شاید نیازمند کمی زمان خواهد بود.