راز جهش
کئون لی معتقد است نهادها نیستند که رشد را تحریک میکنند، رشد است که نهادهای مطلوب را به وجود میآورد
«راز جهش اقتصادی» نوشته «کئون لی» با ترجمه «ابراهیم سوزنچیکاشانی»، «علی بابایی» و «زهره قاسمی» توسط نشر رسا منتشر و روانه بازار شده است.
نویسنده که سردبیر مشهور ژورنال پیشگام Research Policy است در این کتاب به ارائه تئوری در مورد چگونگی جهش اقتصادی کشورهای در حال توسعه پرداخته است. با هم محتوای کتاب را مرور میکنیم.
ادبیات کچآپ
در حوزه توسعه اقتصادی، یکی از جریانهای مطالعاتی همواره مهم، جریان کچآپ (Catchup) بوده است. در ادبیات توسعه، کچآپ به معنای جهش سریع سطح درآمد سرانه یک کشور در حال توسعه (و توسعهنیافته) و رسیدن به سطح درآمد سرانه کشورهای توسعهیافته است. اقتصاددانان حوزه کچآپ، ماهیت و الزامات «جهش اقتصادی» را پیچیدهتر و متمایزتر از ماهیت و الزامات «رشد اقتصادی» میدانند.
این مفهوم ابتدا توسط اقتصاددانانی نظیر وبلن و گرشنکرون، و بهخصوص برخاسته از کچآپ آلمان و دستیابی این کشور به سطح توسعه انگلستان مطرح شد. اما بعد از آن، تمرکز مطالعات به تجربه کچآپ ژاپن، و سپس به تجربه کره، تایوان و سنگاپور معطوف شد. از مهمترین جریانهای مطالعاتی، میتوان به مطالعه جانسون و ایوانز اشاره کرد که هر دو ارتباط خاص دولت با زایبوتسوها و چائوبولها (گروهبنگاههای بزرگ اقتصادی ژاپن و کره) را عامل مهمی در تحقق جهش اقتصادی این دو کشور دانستند.
البته تقریباً از همان دهه 1980، برخی دیگر از محققان نیز، که خود را الهامگرفته از شومپیتر بزرگ میدانستند، دست به مطالعه بر روی چگونگی افول و ظهور اقتصاد در مقاطع تاریخی مختلف زدند. از مهمترین اینها میتوان به فریمن، پرز، سوئت، دوسی، نلسون و روزنبرگ اشاره کرد. فریمن، همان کسی است که بعدها از تجربه ژاپن، مفهوم «سیستم ملی نوآوری» را مطرح کرد؛ که منظورش، نوع ارتباط خاص و نامشهود بین بازیگران اقتصادی در ژاپن بود که گویی همه خود میدانند چگونه اقتصاد و صنعت را به پیش رانند. البته مفهوم عمیق «سیستم ملی نوآوری» بعدها به یک صورت کاریکاتورگونه وارد ایران شد و برخی افراد در کشور، آن را به یک تقسیم کار ملی مبتنی بر چند باکس و فلش، حقیقتاً به انحطاط کشیدند (در مطلب دیگری میتوان به این موضوع پرداخت).
فریمن و محققان فوق، همچون شومپیتر، به شدت به نقش «فناوری» و «نهاد» اعتقاد داشتند و معتقد بودند که درواقع وقوع انقلاب در «فناوری» و «نهاد» است که نهایتاً منجر به وقوع جهش در سیکل اقتصادی کشورها میشود. البته از نظر آنها، نهاد صرفاً به معنای قواعد بازی کلان اقتصادی (نظیر آنچه داگلاس نورث به تصویر میکشد) نبود و نوع رابطه خاص بین بازیگران را نیز دربر میگیرد. برای مثال، تعیین یک استاندارد خاص توسط دولت در یک کشور نیز میتواند یک تغییر نهادی محسوب شود. بعدها تحت تاثیر این نظریات، حتی یک جریان اقتصادی آلترناتیو نسبت به جریان اقتصادی غالب، تحت عنوان اقتصاد تکاملی (Evolutionary) نیز شکل میگیرد.
فریمن پس از مدتی، برای ایجاد یک جمع تحقیقاتی متمرکز بر نقش فناوری و نهاد، دست به تاسیس ژورنال
Research Policy میزند که به سرعت نیز جای خود را میان محققان باز میکند و به یکی از مهمترین ژورنالها در حوزه مطالعات جهش اقتصادی، تغییر فناوری، پیدایش و توسعه صنایع، و رابطه بین بازیگران مختلف (بنگاهها، دانشگاهها،...) تبدیل میشود. در میان ایرانیان، فقط دکتر مهدی کیامهر البته به همراه استاد خود در دانشگاه ساسکس توانسته است در این ژورنال مقاله چاپ کند.
ژورنال Research Policy، غیر از آنکه محفلی برای دیالوگ میان محققان حوزه خود بود، همچون یک مادر، زایشگر محققان نوظهور نیز شد. یکی از این محققان، که با رشد سریع خود تبدیل به یکی از ویراستارهای اصلی این ژورنال شد، کئون لی بود که تمرکز خود را بهصورت ویژه بر روی مفهوم کچآپ، در هر سه سطح کشورها، صنایع، و بنگاهها قرار داد (البته هر سه سطح با یکدیگر رابطه تنگاتنگی دارند). مطالعات کئون لی، بهگونهای توجه محققان دیگر را به خود جلب کرد که جایزه مهم «شومپیتر» در سال 2014 را از آن خود کرد و از سال 2016 تا 2018 ریاست «جامعه بینالمللی شومپیتر» را بر عهده گرفت. او حتی پس از مدتی مرکزی مختص کچآپ اقتصادی در سئول تاسیس کرد.
کئون لی در سال 2019، حاصل سالها مطالعه خود را در کتابی که در این مطلب قصد مرور کوتاه آن را داریم، منتشر کرد. مطالعات او نشان میدهد که آغاز فرآیند کچآپ برای کشورهای در حال توسعه، فقط و فقط در گرو توسعه توانمندی نوآوری در بنگاهها (از طریق خلق توانمندیهای «طراحی، تحقیقوتوسعه، و برندینگ و بازاریابی») و با رهبری بنگاههای بزرگ (بهویژه گروهبنگاههای دارای کنترل خانوادگی) ذیل رویکرد «حفظ رشد صادرات» است. بهعبارت دیگر، برخلاف آنچه عموماً در ایران مطرح میشود، متغیرهای سطح اقتصاد کلان (نظیر تورم، حکمرانی خوب، و...) یا برخی نهادها (فساد کم، دموکراسی، و...) چندان پیشبینیکننده خوبی برای جهش اقتصادی کشورها، حداقل برای کشورهای دارای درآمد متوسط و آماده کچآپ، نیست. برای مثال، او اینگونه نقش نهادها و توافق واشنگتن را به چالش میکشد: «این نهادها نیستند که رشد اقتصادی را تحریک میکنند، بلکه این رشد اقتصادی است که نهایتاً نهادهای مطلوب (مانند دموکراسی) را به وجود میآورد؛ درست همانند کره جنوبی که تا سالهای متمادی پس از آغاز رشد اقتصادی، دارای یک حاکمیت دیکتاتوری بوده است.»
او برای تایید این موضوع، به مطالعه مهم و جامعی که توسط صندوق بینالمللی پول انجام شده است ارجاع میدهد و به انتقاد از سیاستهایی نظیر تمرکز صِرف بر آزادسازی مالی یا باز بودن اقتصاد نسبت به تجارت بینالملل میپردازد: «مطالعه صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که در مورد کشورهای با درآمد متوسط، آزادسازی مالی راهگشا نیست و افزایش نسبت ورودی مالی به تولید ناخالص داخلی، با کند شدن نرخ رشد اقتصادی در این کشورها همبستگی دارد. حتی کشورهایی مانند کره، وقتی در اواسط دهه 1990 به باشگاه کشورهای ثروتمند وارد شدند، سیستم مالی آنها همچنان تحت کنترل دولت بود و هنوز از سرمایهگذاری خارجی رها نشده بود. بیارتباط بودن آزادسازی مالی و خصوصیسازی به عنوان یک پیششرط برای گذار از مرحله درآمد متوسط، توسط رودریک نیز مورد تاکید قرار گرفته است. همانگونه که او نشان میدهد، اقتصادهای شرق آسیا نظیر کره و تایوان، بدون سطح مناسبی از آزادسازی وارد کشورهای با درآمد بالا شدند در حالی که کشورهای آمریکای لاتین، بهرغم اقدام به سطح بالایی از آزادسازی، قادر به حفظ رشد نبودند. بنابراین، آزادسازی نمیتواند یک عامل مهم برای رشد اقتصادی کشورهای با درآمد بالای متوسط یا یک متغیر کلیدی برای پریدن به وضعیت با درآمد بالا باشد.»
از نظر نویسنده، صرفاً دستیابی به توانمندی نوآوری است که میتواند منجر به رشد و حفظ صادرات شود: «در کشورهای با درآمد بالا، نوآوری، الزامآورترین عامل برای حفظ صادرات است. اما کشورهای کمدرآمد و متوسط، تمایل دارند تا به جای نوآوری، با یکدیگر بر سر قیمت رقابت کنند که این موضوع منجر به مشکل «تجمع بیش از حد کالاهای مشابه» میشود که نتیجه آن، نهایتاً کاهش قیمت کالاها و سود پیش روی کشورهاست. اهمیت نوآوری به عنوان یک متغیر کلیدی در گذار کشورها به مراحل بالای درآمدی، با یافتههای مطالعات متعدد از جمله مطالعات بانک جهانی و بانک توسعه آسیایی نیز مطابقت دارد. این مطالعات نشان میدهند که تله درآمد متوسط هنگامی اتفاق میافتد که کشورهای با درآمد متوسط، بین «تولیدکنندگان کمدستمزد» و «نوآورانِ با دستمزد بالا» گرفتار میشوند. در چنین وضعیتی، نرخ دستمزد کشورهای با درآمد متوسط، برای رقابت با صادرکنندگان کمدستمزد، بسیار بالاست ولی در عین حال، سطح فناوری آنها نیز برای رقابت با کشورهای پیشرفته، بسیار پایین است. بنابر این یافتهها، نوآوری را باید مهمترین عامل آزاد کردن کشورها از تله درآمد متوسط و گذار به مرحله درآمد بالا دانست.»
کئون لی در ادامه به مفهوم نوآوری میپردازد که به نظر ما، یکی از نقاط عطف کتاب برای خواننده ایرانی است. او نشان میدهد که دو برداشت متفاوت از مفهوم نوآوری، دو مسیر کاملاً متفاوت را برای دو دسته «کشورهای آسیای شرقی» در مقایسه با «کشورهای آمریکای لاتین» رقم زده است؛ کشورهای آسیای شرقی، نوآوری را در توانمندی فناورانه صنعتی-بنگاهی تعریف کردند، حال آنکه در کشورهای آمریکای لاتین، نوآوری در بخش علم و تحقیقات دانشگاهی تعریف شده است. «در کشورهای آمریکای لاتین، شاهد یک جامعه علمیِ به دور از واقعیت و یک بخش صنعتی ضعیف بوده و هستیم. اما در مقابل، سیاستگذاران کشورهای آسیای شرقی، با تاکید بر توسعه صنعتی، «سیاست فناوری» را به «سیاست علم» ترجیح دادهاند. از طرف دیگر، شرکتهای صنعتی کشورهای آسیای شرقی، در کنار جذب فناوریهای خارجی، دست به سرمایهگذاری قابل توجهی بر روی فعالیتهای تحقیقوتوسعه زدهاند که در نتیجه، تقاضای روزافزونی از طرف بخش صنعت برای تحقیقات علوم کاربردی در بخش علم وجود داشته است. درواقع در آسیای شرقی، قدرت بیشتر بخش فناوری صنعتی نسبت به بخش علم، یک عامل بسیار مهم در توضیح تفاوت عملکرد اقتصادی آسیای شرقی با آمریکای لاتین است.»
و اینگونه است که به یکی از جملات طلایی کتاب میرسیم: «... یکی از پیامدهای مهم این یافتهها برای جامعه سیاستگذار این است که بدون اجرای سیاستهایی که تحقیقوتوسعه شرکتهای صنعتی را تشویق و تحریک کند، سیاستهایی که صرفاً بر بخش علم تاکید میکنند نمیتوانند منافع اقتصادی ملموسی در پی داشته باشند.»
اما از آنجا که دستیابی به توانمندی نوآوری (بهخصوص وارد شدن به فعالیتهای تحقیقوتوسعه) مستلزم پذیرش ریسک و احتمال شکست بالاست و در واقع از نظر بنگاهها، تحقیقوتوسعه، تلاشی نامشخص با نتیجهای نامشخص است، در کشورهای در حال توسعه با «شکست توانمندی» روبهرو هستیم و بنابراین وظیفه اصلی دولتها، اساساً ایجاد توانمندی نوآوری و تحقیقوتوسعه در بنگاههاست که در همین موضوع، کئون لی چند مکانیسم برای تحقق این موضوع، بهخصوص ایجاد کنسرسیومهای تحقیقاتی خصوصی-دولتی معرفی میکند.
نکته دیگری از کتاب که در این مطلب قصد پرداختن به آن را داریم، استدلال کئون لی در مورد اهمیت بسیار حیاتی گروهبنگاههای بزرگ، بهخصوص گروهبنگاهها با مالکیت خانوادگی (نظیر زایبوتسوها و چائوبولها در ژاپن و کره) در دستیابی به توانمندی نوآوری (تحقیقوتوسعه) است: «بنگاههای کشورهای در حال توسعه، از آنجا که با تاخیر وارد شبکه تولید جهانی میشوند، بخش عمدهای از موقعیتهای دارای ارزش در شبکه تولید جهانی را اشغالشده توسط شرکتهای کشورهای پیشرفته میبینند. اگر این شرکتها بخواهند به موقعیتهای دارای ارزش بالاتر دست یابند، باید وارد یک رقابت سنگین با شرکتهای توسعهیافته شوند و منابع مدیریتی و فناورانه خود را تا سطح بسیاری زیادی افزایش دهند؛ که هر دو مستلزم متحمل شدن سرمایهگذاری قابل توجه و حتی زیاندهی سنگین در آغاز کار است. اما دقیقاً همینجاست که «گروهبنگاهها» از اهمیت بسیار زیادی برخوردار میشوند چراکه سرمایهگذاری اولیه و زیان اولیه، بهخوبی میتواند میان همه بنگاههای عضو به اشتراک گذاشته شود (گویی یک نوع سوسیالیسم در میان بنگاههای عضو وجود دارد). این پدیده را میتوانیم بهخوبی در کره و ژاپن مشاهده کنیم.»
پس از طی این مرحله ابتدایی خلق توانمندی نوآوری، نوبت به مرحله اصلی میرسد که آن، ضرورت وقوع یک «جهش بزرگ» از طریق تشخیص سریع و بهموقع پنجرههای فرصت (از نوع فناورانه یا از نوع نهادی) است و آن را تنها راه ممکن برای غلبه بر هژمونی کشورهای پیشرفته میداند: «... یک جهش بزرگ، از طریق شناسایی یک «پنجره فرصت» عموماً ناشی از ظهور یک پارادایم فناورانه-اقتصادی جدید (نظیر ظهور نسل جدیدی از فناوریها) است؛ و همان چیزی است که در ادبیات شومپیتری، تخریب خلاق نامیده میشود؛ بدون شناسایی یک «پنجره فرصت»، شانس غلبه بر هژمونی کشورهای پیشرفته، تا حد زیادی پایین است. برای مثال، پیشی گرفتن کرهایها از ژاپنیها در حوزه صنعت الکترونیک، تا حد بسیار زیادی ناشی از ظهور پنجره فرصت فناوری HD دیجیتال، و پیشگامی کرهایها در ورود به این فناوری از طریق تعریف یک کنسرسیوم تحقیقوتوسعه خصوصی-عمومی بزرگ بر روی فناوری HD دیجیتال بود. فرار یک کشور در حال توسعه از تله درآمد متوسط، باید از طریق دستیابی این کشور به «جهش بزرگ» در حداقل «چند» صنعت صورت پذیرد.»
کئون لی در کتاب «راز جهش اقتصادی» در فصول دیگر خود به تبیین بیشتر مفاهیم فوق و البته نکات مهم و عموماً مغفولمانده دیگر، نظیر اهمیت ورود به فناوریهای دارای چرخه عمر کوتاه، خطر درگیر شدن زیاد در زنجیرههای ارزش جهانی در ابتدای کار (نظیر آنچه در مکزیک شاهد بودهایم) و... میپردازد که معتقدیم بسیاری از آنها در گفتمان آکادمیک و سیاستگذاری کشور مغفول ماندهاند. اما نکته مهم دیگری که برای مخاطب میتواند جذاب باشد، تاکید چندباره او بر عدم تقلید کشورهای در حال توسعه از کشورهای پیشرفته و بلکه خلق مسیرهای جدید از سوی آنان است و او به دفعات از مفاهیمی نظیر «خلق و نوآوری»، «مسیر میانبر»، «جهش بزرگ»، و «پنجرههای فرصتی که از دید کشورهای پیشرفته مغفول میماند» نام میبرد. مثلاً گروهبنگاههای بزرگ با مالکیت خانوادگی را نوعی نوآوری نسبت به بنگاههای کشورهای پیشرفته میداند: «به این ترتیب، فرآیند رشد و ارتقای بنگاهها در کشورهای در حال توسعه، تفاوت زیادی با کشورهای توسعهیافته دارد. در مورد کشورهای در حال توسعه، هیچگاه نباید بگوییم که بنگاهها باید هرچه سریعتر در یک حوزه تخصصی شوند و از ورود به حوزههای متنوع دست بردارند؛ بنگاهها باید توسط مدیران حرفهای هدایت شوند، نه مدیران عضو یک خانواده؛ «گروهبنگاهها» باید به بنگاههای مستقل تجزیه شوند؛ بنگاهها باید سود حسابداری بالا نشان دهند، نه رشد فروش؛ آنها حتماً باید هرچه سریعتر ارزشهای حاکمیت شرکتی را بپذیرند و در خود پیاده سازند؛ و... . از یک منظر، کنترل خانوادگی و تصمیمگیری بسیار سریع در چنین ساختارهایی، یک توانمندی بسیار حیاتی در صنایعی نظیر فناوری اطلاعات، و ورود یا خروج سریع به صنایع دیگری است که فناوریها در آنها، دارای چرخه عمر کوتاه هستند.»
همه مفاهیم فوق، از نظر ما، اهمیت مطالعه تئوری کچآپ کئون لی را دوچندان میسازد؛ چراکه معتقدیم نجات اقتصاد ایران، با وجود این همه اقتضائات سیاسی-اجتماعی-اقتصادی، صرفاً و صرفاً از طریق یک یا چند «نوآوری سیاستی» میسر خواهد بود.
در پایان، قویاً معتقدیم که مطالعه این کتاب میتواند افقهایی نو و البته نجاتبخش پیش روی سیاستگذاران کشور در حوزههای سیاستگذاری اقتصادی-صنعتی-فناوری، و حتی رهبران صنایع و بنگاههای بزرگ کشور گشوده، و نهایتاً کمک شایانی به فرآیند توسعه و پیشرفت اقتصادی کشور کند.