تا نقطه اوج
پایداری بازار سهام به چه عواملی بستگی دارد؟
پایداری در بازار سهام چگونه به دست میآید؟ آیا اصولاً پایداری جزو ذات بورس اوراق بهادار است یا نوسان جزو ذات بازار است؟ چیزی که مشخص است، هم نوسان هم پایداری جزو ذات بازار است ولی با این تفاوت که اثرات نوسان ملموستر است. اگر بخواهیم بفهمیم که چه عواملی در بازار سرمایه موجب پایداری میشود میتوانیم به این بپردازیم که اصولاً چه عواملی موجب ایجاد بحران میشود که در نهایت پایداری بازار سرمایه را خدشهدار میکند. بازارهای سهام تحت تاثیر شرایط رکود اقتصادی و حوادث و اتفاقات غیرمنتظره سیاسی و اقتصادی دچار آشفتگی و سراسیمگی میشوند. این رویدادها و حوادث در طول زمان بیشتر شده و دفعات آشفتگی و هراس در بازارها افزایش یافته است. از اینرو درک رفتار سرمایهگذاران در شرایط آشفتگی و هراس از موضوعات جالب و مورد علاقه فعالان و مشارکتکنندگان بازار سرمایه است. ما در ایران شرایط مشابهی را بهدفعات تجربه کردهایم و اگرچه تفاوتهای زیادی در زیرساختارهای ما و دنیای پیشرفته وجود دارد، ولی رفتار و واکنش افراد از الگوهای نسبتاً مشابهی پیروی میکند. در دنیای سرمایهگذاری قوانین مسلم و حتمی بسیار کمی وجود دارد. واضح است، پول خوبی میتواند در بازاری با ارزش سهام در حال افزایش به دست آید اما وقتی که ورق برگردد، همانطور که همیشه این کار پیش میآید، بسیاری از سرمایهگذارانی که پول خوبی به دست آوردهاند همه یا بخشی از آن را از دست میدهند. وسوسه انتظار برای بالاتر رفتن نرخهای بازار، افراد کاملاً معقول را هم وادار به خرید سهم بیشتر در زمانی که قیمتها در بالاترین حد خود هستند میکند. هیچکس نمیداند این نقطه اوج کجاست، همانطور که از زمان کمتحرک و آرام بازار ناآگاهند. با این اوصاف، سرمایهگذاران باهوش باید نتیجه بگیرند که فایدهای در جستوجو برای یافتن آنچه ناممکن است، نیست. به هر جهت، بازارها جایی نیستند که منطق حاکمیت کند. در بازار سهام همانگونه که رفتارهای منطقی دیده میشود، رفتارهای غیرمنطقی هم دیده میشود. اینکه در بازار سرمایه شاهد ورود خیل عظیمی از فعالان اقتصادی و مردم عادی طی یکی دو سال اخیر بودهایم بر کسی پوشیده نیست پس رفتار و واکنش و پختگی این دسته از افراد در روزهای بحرانی یکی از عوامل تعیینکننده میزان پایداری بازار است.
بیاعتمادی و بدبینی در بازار سرمایه بهمثابه زهر است. بدبینی، ناشی از فهم این نکته است که تا چه اندازه بازارها میتوانند واقعیت را تحریف کنند. برای مثال، تحریفهایی که ناشی از گزارش ترازنامه یک شرکت است. این گزارشها، اساس ارزشگذاریهایی را که در قیمتهای سهام بازتاب مییابد، شکل میدهند. پس عامل مهم دیگری که موجب بحران میشود و پایداری بازار را به خطر میاندازد تحریف در گزارشهای مالی است که ارکان بازار سرمایه به جد باید از وقوع آن جلوگیری کنند.
عوامل بنیادی که موارد بسیاری را شامل میشود تعیینکننده مهم پایداری یا عکس آن ایجاد بحران در بازار هستند. بهطور کلی دو دسته عوامل اقتصادی و عوامل سیاسی در زمانهای مختلف بهعنوان عوامل کلان بنیادی، میتوانند بر قیمت سهام اثرگذار باشند. عوامل و رویدادهای سیاسی هرچند ممکن است که تاثیر خود را بهسرعت بر روی بازارهای جهانی و بازار سهام نشان دهند، اما در واقع این عوامل نیز در بلندمدت بر روی پارامترهای اقتصادی تاثیر خواهند داشت. از اینرو عوامل سیاسی برای ما بیشتر از جهت سرعت اثرگذاری و تاثیر نهایی بر روی اقتصاد اهمیت دارند. فضای آرام سیاسی باعث افزایش اطمینان سرمایهگذاری و رونق بازار سرمایه میشود. البته در کشور ما همواره تنشهای سیاسی داخلی و بینالمللی وجود داشته و بهنوعی آثار آنها در بازار لحاظ شده است. عوامل و اتفاقات سیاسی هرچند ممکن است در کوتاهمدت اثرات قابل توجهی بر قیمت سهام داشته باشد، اما تجربه ثابت کرده است که در بلندمدت بازار راه خود را خواهد رفت. عوامل کلان اقتصادی که بازار جهانی و قیمتهای جهانی بخشی از آن هستند.
از آنجا که بسیاری از شرکتهای فعال در بازار سرمایه محصولات تولیدی خود را به بازارهای جهانی عرضه میکنند، رصد این بازارها و قیمتهای جهانی ضروری است. بسیاری از شرکتهای فعال در بورس محصولات خود را به قیمتهای جهانی یا مطابق آن در بازارهای داخلی به فروش میرسانند. نکته قابل توجه این است که این وابستگی به قیمتهای جهانی در بازار سرمایه که عمده شرکتهای بزرگ آن تولیدکننده محصولات خام و نیمهخام هستند بیشتر نیز خواهد بود. سایر عوامل کلان اقتصادی شامل شاخصهای اقتصادی از قبیل تولید ناخالص داخلی، شاخص قیمت تولید، سیاستهای مالی و پولی، بودجه سالانه، تراز تجاری، نرخ رشد اقتصادی، نرخ ارز و طلا و مسکن و سود بانکی : هر کدام اثرات خاص خود را در پایداری یا بحران بازار سرمایه دارند. چرخههای رونق و رکود نیز از جمله عوامل پایداری و بحران بازار هستند. همه ما، کم یا زیاد میدانیم که چرخه رونق و رکود و سقوط چگونه کار میکند. رونقها همیشه و همیشه، سقوط را به دنبال دارند، در واقع میتوان گفت که سقوطها و وحشتها، زاییده رونقها هستند. گرچه هنوز یک سقوط شدید واقعی ندیدهایم که پیش از یک بازار گاوی قوی به وجود آمده باشد. اما این سرمایهگذاران هستند که از گذشته درس نمیگیرند. پس تجربه و پختگی فعالان بازار سرمایه در این چرخهها میتواند خود تعیینکننده باشد.
آنچه در کل باید به آن توجه داشت، تذکر این نکته است که دورههای پایداری و رکود و بحران در بازارها همواره وجود داشتهاند و خواهند داشت و عوامل بهوجودآورنده آنها هم بسیار متنوع و پیچیده هستند که در این مطلب به بخشی از آنها اشاره شد، اما آنچه واجب است سرمایهگذاران دید درستی نسبت به آن داشته باشند این است که سپرده بانکی به همراه سرمایهگذاری در املاک و فلزات گرانبها هیچگاه نتوانستهاند بازدهی همتای سهام را داشته باشند و برخلاف تصور عامه، سرمایهگذاری در سهام نهتنها در بلندمدت بازده بهتری داشته است بلکه ثابت کرده است که خطر کمتری نیز دارد و این هم تنها یک دلیل دارد و آن، خلق ارزشافزوده در شرکتهاست که موجب منتفع شدن سهامداران میشود. در واقع در بلندمدت، بازده سهام بورس آنقدر باثبات است که باعث میشود سهام معمولاً حتی مطمئنتر از سایر بازاهایی همچون مسکن و طلا و اوراق درآمدثابت باشد. یافته مهم تحقیقِ اثرگذار جرمی سیگل در آمریکا که مقایسهای بین بازارهای مختلف سرمایهگذاری در دو قرن اخیر انجام داده بسیار قابل توجه است که در نمودار1 نشان داده شده است. یافتههای تحقیق سیگل نشان میدهد که یک دلار که از سال 1800 در بورس بهدفعات سرمایهگذاری شده در پایان سال 2006 به 12.700.000 دلار رسیده است. این رقم هم شامل افزایش ارزش دارایی و هم سود سهام پرداختی میشود. در این بازی، نزدیکترین رقیب بورس اوراق قرضه است. ارزش یک دلار که در اوراق قرضه دولتی در سال 1800 سرمایهگذاری شده، در سال 2006 سر به 18.235 دلار خواهد زد. ارزش سرمایهگذاری در اسناد خزانه به 5061 دلار و سرمایهگذاری در طلا به تنها
32 دلار میرسد. پس نتیجه میگیریم در بلندمدت همواره بازار سرمایه پایدار بوده و کسب سود در آن با اختلاف بسیار نسبت به سایر بازارهای سرمایهگذاری بیشتر است.