37 سال است صنعت را بازنگری نکردهایم
چگونگی ایجاد فضای رقابتی اقتصادی در گفتوگو با محمدمهدی بهکیش
محمدمهدی بهکیش میگوید: ما هیچگاه بعد از انقلاب این فرصت را نداشتیم که صنایع خود را مرور کنیم و ببینیم کدام صنایع در این فضای جدید مزیت رقابتی دارند و کدام ندارند. ما نمیدانیم ماشینآلات کهنهمان را چگونه باید نوسازی کنیم؟ پول نوسازی آنها را از کجا باید تامین کنیم و نحوه فاینانس اینها چگونه است؟
یا درگیر جنگ بودهایم یا تحریمها و همینها عاملی شده که به گفته محمدمهدی بهکیش در چهار دهه گذشته حتی یکبار فرصت بررسی و مرور صنایع خود را نداشتهایم. هیچگاه این فرصت پیش نیامده که بررسی کنیم آیا صنایع ما در فضای جدید کنونی مزیت رقابتی دارند یا نه؟ این اقتصاددان میگوید در همه این سالها بسیاری از واحدهای تولیدی بدون وجود مزیت اقتصادی به فعالیت ادامه دادهاند اما دولت به اشتباه از واحدهای بدون مزیت حمایت میکرده که مبادا با بیکاری افراد شاغل در این واحدها سروصدا ایجاد شود. این اقتصاددان تاکید میکند فساد و قاچاق جدی در کشور ما وجود دارد، سیستم بانکی مشکل دارد، اقتصاد رقابتی هم نداریم. در این میان میخواهیم وضعیت صنایع ما چگونه باشد؟ او میگوید صنعت ما برای رقابتی شدن نیاز به 400 صفحه برنامه ندارد. در دو صفحه میتوان اهداف و برنامهها را مشخص کرد. این دولت باید مزیتهای اقتصادی را تعیین کند و صنعت ما بر آن اساس حرکت کند. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
♦♦♦
مساله حمایت دولت از صنایع و ایجاد فضای رقابتی برای آنها از جمله موضوعاتی است که همواره در فضای صنعت ما وجود داشته و بحثی است که همواره شنیده میشود. برخی بر ضرورت حمایت تاکید میکنند و برخی دیگر بر ایجاد فضای رقابتی و برخی آن را تیغ دولبه میدانند. نگاه شما چیست؟
در فاصله دو جنگ جهانی، اقتصاد جهان درونگرا شده بود و این اتفاق گرفتاریهای بسیاری ایجاد کرد. از جمله بحران اقتصادی 1929 تا 1932. در نتیجه بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای گرفتار تصمیم گرفتند به سوی رقابتی شدن پیش روند. حدود سه دهه طول کشید که اقتصاد رقابتی پا بگیرد و سازمانهای لازم مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و... ایجاد شوند. از سال 1980 میلادی به بعد یعنی همزمان با آغاز انقلاب اسلامی در ایران، کشورهای جهان به سرعت مسیر رقابتی شدن را در پیش گرفتند. در چنین فضایی اتحاد جماهیر شوروی هم در سال 1991 فرو پاشید و در چنین فضایی که دیگر شوروی و بلوک شرق وجود نداشت، کشورها دریافتند اگر خواهان رفاه بیشتر هستند، باید به سمت رقابتی شدن پیش بروند.
در فضای رقابتی نمیتوان همه چیز را در داخل یک کشور تولید کرد یعنی کالایی را که ارزانتر تولید میشود بیشتر از مصرف داخلی تولید کرد و مازاد را صادر کرد و در مقابل آنچه گران تولید میشود را از خارج وارد کرد یا اگر وارد نشود از مبادی غیررسمی وارد میشود. اما در مقابل این واردات و برای ارزآوری در اقتصاد ما باید صادرات هم داشته باشیم. چون یک اقتصاد متعادل، اقتصادی است که واردات و صادرات آن با هم برابر است و نرخ ارز در چنین اقتصادی به تعادل میرسد. چون اگر واردات بیشتر باشد ارز بیشتری از کشور خارج میشود و تقاضا برای ارز بالا میرود و قیمت ارز افزایش مییابد. اگر صادرات بیشتر شود، ارز بیشتری وارد میشود و افزایش عرضه قیمت ارز را کاهش میدهد. کشور ما هم در زمان دولت سازندگی به سمت ایجاد اقتصاد رقابتی حرکت کرد و سعی شد ارز تکنرخی شود. اما چون قیمت ارز در آن زمان کنترل شده بود، این آزادسازی منجر به جهش فنر قیمت ارز شد. این فنر ناگهان جهید و قیمت ارز بالا رفت و همه ترسیدند و عطای آزادسازی و تکنرخی کردن ارز را به لقایش بخشیدند و این اولین چکش علیه آزادسازی و اقتصاد رقابتی بود که در دولت سازندگی زده شد. این اتفاق صدمات بسیار برای اقتصاد داشت. چون اگر اقتصاد جهش یکباره قیمت ارز را تحمل کرده بود، به نقطه تعادلی میرسید و مشکلات حل میشد. از آن زمان تاکنون ما همیشه قیمت ارز را به صورت مصنوعی کنترل کردهایم. شوک ارزی در دولت سازندگی به قدری زیاد بود که ما نتوانستیم بعد از آن دیگر به سمت تکنرخی کردن ارز پیش برویم. اما مشکل بعدی این بود که ما از آن زمان تاکنون هیچ استراتژی مشخصی برای اداره اقتصاد کشور نداریم. حرکتهایی انجام شد و در زمان وزارت اسحاق جهانگیری در وزارت صنعت و معدن استراتژی توسعه صنعتی به وسیله دکتر نیلی و همکارانش نوشته شد اما هیچگاه مورد استفاده قرار نگرفت. ما هیچگاه بعد از انقلاب این فرصت را نداشتیم که صنایع خود را مرور کنیم و ببینیم کدام صنایع در این فضای جدید مزیت رقابتی دارد و کدام ندارد. ما نمیدانیم ماشینآلات کهنهمان را چگونه باید نوسازی کنیم؟ پول نوسازی آنها را از کجا باید تامین کنیم و نحوه فاینانس اینها چگونه است. تا پیش از این ما درگیر جنگ و تحریمها بودیم اما حالا که اکثر تحریمها برداشته شده و جنگی هم وجود ندارد، چرا کسی به این فکر نیست که صنعت باید چگونه پیش برود؟ هر روز در خبرها میبینیم که نوشته میشود فلان بخش صنعت در حال تعطیلی است. خب کدام بخش این صنعت باید تعطیل و کدام بخش باید احیا شود؟ قطعاً بخشی از صنایع ما دیگر مزیت رقابتی ندارد و باید تعطیل شود. اما نگاه ما این است که چون چند نفر در یک کارگاه صنعتی مشغول کار هستند آن واحد و صنعت باید باقی بماند.
راهکار شما چیست؟ یعنی میگویید این صنایع باید تعطیل شوند یا رشته فعالیت خود را تغییر دهند؟
تداوم فعالیت یک واحد صنعتی چون چند ده نفر کارکن دارد نگاه غلطی است. این اصرار بر ادامه یک راه و مسیر نادرست است. مانند باری که کج است ما میدانیم به منزل نمیرسد اما مدام آن را حمایت میکنیم که مبادا سروصدا ایجاد شود. حتماً میشود این شرایط را سروسامان داد اما چون تصمیمات مختلف و پارهپاره وجود دارد، نمیتوان کاری از پیش برد. همانگونه که در این چهار سال گذشته نشد. فساد و قاچاق جدی در کشور ما وجود دارد، سیستم بانکی مشکل جدی دارد، اقتصاد رقابتی هم نداریم. در این میان میخواهیم وضعیت صنایع ما چگونه باشد؟ سال گذشته قرار شد برای حمایت از کشاورزان گندم را دو برابر قیمت بینالمللی از مردم بخرند اما به علت سازماندهی نادرست، بسیاری از این گندمها در سیلوها پوسید! این چه حمایتی است؟ من تصور میکنم سه مشکل عمده در اقتصاد ما وجود دارد که باید به صورت کاملاً خاص با این مشکلات برخورد شود و گروههای کاری قوی باید تشکیل شود. مساله فساد و قاچاق، مشکلات نظام بانکی و رقابتی شدن اقتصاد سه مشکل عمده کشور ماست.
این سه مشکل باید به صورت ویژه پیگیری شود. اگر دولت جدید بتواند برای این سه مشکل راه حل پیدا کند، میتواند امید را به جامعه بازگرداند. ما پیش از این مشکلات اقتصادی بسیاری داشتهایم. اما امید در جامعه ما بوده. مشکل کنونی ما این است که مردم ما امید به بهبود اوضاع اقتصاد را به تدریج از دست میدهند و فکر میکنند دولت ممکن است توانایی شکوفا کردن اقتصاد را نداشته باشد. دولت تاکنون تلاش کرده امید را به جامعه برگرداند ولی مسکنهای موقت بودهاند. چون همه میدانند رشد اقتصادی کنونی مرهون افزایش تولید نفت است و دیگر بخشها حرکتی نکرده است. در سال گذشته بر اساس آمار بانک مرکزی صادرات بخش صنعت 15 درصد کاهش یافته است. این آمار نشان میدهد کارخانههایی که میتوانستند کالای صادراتی تولید کنند، رو به بسته شدن دارند. این یعنی اشتغال در حال کاهش است. دولت باید کارگروههایی تشکیل دهد که به سه مشکل اصلی اقتصاد که در بالا ذکر شد برسند تا امید به جامعه برگردد و مردم امیدوار شوند که اقتصاد در حال بازسازی و حرکت است. اگر دولت نتواند این کار را انجام دهد، آینده مطلوبی در انتظار ما نیست. صنایع بیشتری تعطیل میشوند، آمار بیکاری بالا میرود و مردم مجبور خواهند بود با پول ناشی از فروش نفت و چند رشته فعالیت خاص مانند پتروشیمی و فولاد سر کنند. واحدهای دیگر هم مشخص نیست که چه سرنوشتی خواهند داشت. من به شخصه ناامید نیستم. ما میتوانیم به اقتصادی با محوریت صادرات بازگردیم. اما باید تکلیف صنایع خود را مشخص کنیم. صنایعی میتوانند بقا پیدا کنند و صادراتی شوند که بدون تعرفه سودآور باشند. یعنی اگر تعرفه واردات خودرو به صفر برسد و صنایع خودروسازی ما بتوانند هم در کیفیت و هم در قیمت با ماشینهای وارداتی رقابت کنند، میتوان آن صنعت را رقابتپذیر دانست.
پس شما میگویید راه حل مشکلات این است که صنایع رقابتی و مزیت اقتصاد داخل را شناسایی کنیم و پس از آن دولت از صنایعی که مزیت دارند حمایت کند؟
دقیقاً، اما این حمایت به معنای پول دادن به واحدهای تولیدی یا وضع تعرفه وارداتی نیست. مثلاً میتوانیم برای صنایع مزیتدارمان بازار صادراتی فراهم کنیم، بازارهای مقصد را آماده کنیم، با کشورهای دیگر مذاکره کنیم که به محصول صنایع ما اجازه واردات بدهند یا موانع سیاسی تجاری با کشورها را حذف کنیم. این نوع حرکات میتواند به صنایع ما کمک کند. اگر هر صنعتی که تعرفه آن صفر شد و واردات آن آزاد شد نتواند دوام بیاورد باید در مورد آن صنعت خیلی دقیق فکر کرد. باید دید نقص این صنعت چیست که نمیتواند رقابت کند؟ آن زمان باید این نواقص را برطرف کنیم. اما اگر این نواقص رفع شد و آن صنعت باز هم نتوانست رقابتی باشد دیگر نمیتوان امیدی به اقتصادی بودن آن صنعت داشت.
اما تعریف حمایت و رقابت در اقتصاد ما این است که یا دولت از عرصه اقتصاد کاملاً کنار برود و اقتصاد میدان جنگ واحدها برای بقا شود یا اینکه دولت بماند و با پرداخت تسهیلات و وضع تعرفه از همه صنایع حمایت کند. با این تعریف نگاه درستی به مقوله حمایت و رقابت در کشور ما ایجاد نشده است.
من ابتدا هم به همین مساله اشاره کردم. من میگویم 37 سال است که ما نتوانستهایم صنعتمان را بازنگری کنیم. این صنایع همان صنایعی هستند که 40 سال پیش میتوانستند در این کشور و فضای اقتصادی آن زمان فعالیت کنند. الان مشخص نیست که صنایع ما همچنان بتوانند فعالیت کنند. اقتصاد دنیا و دیگر کشورها تغییرات بسیار زیادی داشته است. تکنولوژی تغییرات بسیار زیادی داشته. امروز دیگر با صنایع غیراتوماتیک و کهنه نمیتوان کالای ارزان تولید کرد. در نتیجه اگر شما میخواهید در یک شرایط رقابتی جهانی حضور داشته باشید باید ماشینآلات خود را نو کنید. در این فضا شما نیاز به سرمایهگذاری گسترده دارید. باید رقبای خود را بشناسید. بنابراین برای صادراتی شدن اقتصاد به یک نگاه جامع و جدید نیاز است. باید دید چه کالایی را در ایران میتوان تولید کرد که برای ایران مزیت و صرفه اقتصادی داشته باشد. یا به عبارتی چه کالایی میتوان در ایران تولید کرد که ارزانتر از کشورهای دیگر باشد. فهرستی از این کالاها را میتوان ارائه داد. مانند نفت و همه مشتقات آن، صادرات گاز و مشتقات آن، معدن و محصولات وابسته به آن مانند فولاد و انواع فلزات. اما این به شرطی است که تولیدات معدنی ما اقتصادی باشد. یعنی محصولی که از معادن ما استخراج میشود ارزانتر از محصول معدنی در یک کشور دیگر باشد. یا آنکه مدیریت تولید با شرایط امروز سازگار باشد. اگر چنین محصولی قیمت رقابتی و پایین نداشته باشد صادرات آن رقابتی نبوده و تولید آن مقرون به صرفه نیست. اما صادرات تنها محدود به کالاهای ملموس نمیشود. ما امکاناتی داریم که میتواند برای ما ارزآوری کند و مزیت رقابتی ماست. مانند صنعت گردشگری در ایران که یک دروازه بسیار بزرگ برای ارزآوری است. ترانزیت مزیت دیگر ماست. ما توان بسیار خوبی برای ترانزیت داریم. ساحل مکران را در جنوب کشور در نظر بگیرید که هزار کیلومتر طول آن است. عمق آب این ساحل بهترین فرصت را ایجاد کرده که ما به کشورهای همسایه اجازه ساخت بندر بدهیم و در محل این ساحل میتوانیم درآمد بسیار زیادی کسب کنیم. مانند بندر چابهار که هند مشتاق ساخت و توسعه آن است.
با مولفهای که شما برای رقابتپذیری عنوان کردید بسیاری از صنایع ما در این مولفه قرار نمیگیرند. تکلیف این صنایع چیست؟
بله، ما صنایع بسیاری داریم که رقابتپذیر نیستند. اما چون چند دهنفر کارکن دارند میگویند نباید تعطیل شود. من فکر میکنم وظیفه دولت این است که یک گروه تعیین کند تا تکبهتک این صنایع بررسی شوند تا مشخص شود هر صنعت و واحد تولیدی نیاز به چه تغییراتی دارد، چه کمکهایی لازم است که این واحد تولیدی بتواند خط تولید خود را عوض کند و تولید رقابتی و مزیتدار داشته باشد. دولت باید به کمک این واحدها برود تا خط تولید خود را به آن چیزی که مزیت دارد تغییر دهند. پس قبل از هر اقدامی باید روشن شود که چه تولیدی مزیت دارد. آن وقت نه واحد تولیدی ضرر میکند، نه سرمایه میخوابد و نه کارگری بیکار میشود. اما ما همیشه درباره کلیات حرف میزنیم. اگر دولت آینده بتواند چنین کاری را انجام دهد مشکل اقتصاد حل میشود. در غیر این صورت کار برای اقتصاد ما بسیار دشوار میشود. گمان نمیکنم چنین طرحی مخالف جدی هم داشته باشد. حاکمیت ما با برخی از کشورها مشکل دارد. ما هم اصراری برای جذب بازار آن کشورها نداریم. ما بازار صادراتی اروپا و آسیا و کشورهای همسایه را میخواهیم.
بنابراین من فکر میکنم مجموعه ما با این اقدام میتواند حرکت کند و رشد معقولی را هم با خود بیاورد. وضعیتی که اکنون داریم به نظر من برای مدت طولانی دوام نمیآورد. الان بسیاری از صنایع کوچک مرتب در حال تعطیلی هستند. صنایع بزرگتر هم با 150 کارگر به بالا همه بلاتکلیف هستند و نمیدانند در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد. آیا واحد تولیدی آنها میتواند در این بازار غیررقابتی دوام بیاورد یا نه. چون واحدهای ما بر اساس مزیت اقتصادی تولید نمیکنند. در نتیجه واحد تولیدی که نتواند مزیت اقتصادی خود را کشف کند مشخص نیست تا چه زمانی میتواند ادامه بقا بدهد. دولت باید از امسال اعلام کند قرار است بر اساس مزیتها تولید را حمایت کند.
سال گذشته دولت چند هزار میلیارد تومان تسهیلات به واحدهای تولیدی داد که از آنها حمایت کنند. نتیجه آن چه بود؟
هیچ! کل تسهیلات از بین رفت. کارخانهای که تولید غیررقابتی دارد هرچقدر هم که حمایت شود حتی اگر وام بلاعوض هم از دولت بگیرد، سرنوشتی جز تعطیلی ندارد. چون این کارخانه بر اساس مزیت اقتصادی فعالیت نمیکند و هرچقدر هم که حمایت شود کافی نیست. با این شیوه صنایع ما راه نمیافتد. باید عقل و منطقی پشت این حمایتها وجود داشته باشد. ما با یک دنیا با اقتصاد بسته مواجه نیستیم. اگر بخواهیم با اقتصاد بسته خود را اداره کنیم وضع همین است و حتی بدتر هم میشود. دولت دوازدهم هم باید تکلیف خود را مشخص کند. وزرای دولت بعد باید به اقتصاد رقابتی اعتقاد داشته باشند. کابینه دوازدهم باید به گونهای انتخاب شود که برای این تغییرات برنامه عملیاتی بدهند. صنعت ما برای رقابتی شدن نیاز به 400 صفحه برنامه ندارد. در دو صفحه میتوان اهداف و برنامهها را مشخص کرد. این دولت باید مشخص کند که با اقتصاد درونگرا قرار است کار کند یا با اقتصاد رقابتی. این باید در مرکز توجه باشد. قرار نیست با کلمات بازی کنیم. باید مشخص کنیم که آیا قرار است از سازوکارهای رقابتی استفاده کنیم یا نه؟ آیا میخواهیم فساد را جمع کنیم؟ آیا میخواهیم مشکلات بانکها را حل کنیم یا نه؟ دولت باید به این سه سوال جواب دهد. در غیر این صورت حرکتها کجومعوج خواهد بود و راه به جایی نخواهیم برد. ما تکلیفمان را با نحوه اداره اقتصاد روشن نکردهایم. یکی به نعل میزنیم یکی به میخ. اگر اقتصاد مقاومتی میخواهیم باید صراحتاً اعلام کنیم که در شرایط موجود بهترین راه مقاوم کردن اقتصاد کدام است، رقابتی شدن یا خودکفا شدن. نباید کالایی را که در داخل تولید میکنیم قیمت تمام شده آن دو یا سه برابر بازار جهانی باشد، در آن صورت بخش خصوصی دیگر نمیتواند کالایش را با قیمت رقابتی صادر کند و همانگونه که میبینیم برخی صنایع رو به تعطیلی میروند. این مباحث فنی است اقتصاددانان باید آن را حل کنند. دولت باید جسارت کند و هزینه رقابتی شدن اقتصاد را بدهد. دولت در انتخابات شعارش را داده الان باید آن را به عنوان برنامه خود پیاده کند.