برجام روی کاغذهای بیخط
آیا سرانجام برجام احیا میشود؟
برجام حاصل نخستین دور مذاکرات چندجانبه ایران و جهان در تاریخ مدرن خود است که به یکی از معدود سندهای مهم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و البته الگویی در گفتوگوهای بینالمللی مبدل شده است. این سند ملی همانطور که اشاره شد نهتنها حاصل گفتوگوهای دوجانبه بلکه محصولی از یک میز گفتوگو همراه پنج عضو دائم شورای امنیت است که پیش از این در تاریخ روابط بینالملل سابقه نداشته است. در کنار پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد آلمان هم که بزرگترین شریک اقتصادی و سیاسی ایران در اروپا بهشمار میرفت بخشی از این گفتوگوها بود که بار دیگر اشاره به این نکته خالی از لطف نیست که برلین هم برای نخستینبار در یک موضوع غیراروپایی (بحرانهای حاصل از حضور ناتو در جنگهای بالکان) مورد مشورت قرار گرفت و این کشور یکی از تصمیمگیران برجام بود.
برجام در سیاست خارجی حسن روحانی با مدیریت جواد ظریف کلیدی برای رسیدن به نخستین و تنها سند چشمانداز توسعهای ایران بود که عملاً با خروج آمریکا از آن و البته عدم همصدایی در ارکانهای مختلف تصمیمساز در سیاست خارجی بالن برجام زمینگیر شد.
دولتها در عرصه بینالملل به دنبال توسعه مناسبات خود با همسایگان و ایجاد ارتباط با کانونهای اصلی اقتصاد جهانی هستند. در اصل مناسبات بینالمللی و طراحی محورهای سیاست خارجی چند مولفه اصلی همواره مورد توجه قرار میگیرند:
ارتباط با اقتصادهای مکمل
ورود به پیمانهای منطقهای و بینالملل
دوری جستن از تنشهای منطقهای و بینالملل
نقشآفرینی در سازمانهای بینالمللی
در کشورهایی که نهادهای موازی در عرصه سیاست خارجی فعالیت نکرده و ارتباط تنگاتنگی میان نهادهای امنیتی و سیاست خارجی و همچنین نظامی و اقتصادی وجود دارد رسیدن به اهداف تعریفشده چندان دور از انتظار نیست. به عنوان مثال شاید کره جنوبی را در دهه ۱۹۸۰ به عنوان یک نمونه بتوان مورد پژوهش قرار داد چرا که این کشور با در نظر داشتن چالشهای مرزی جاریاش با همسایه شمالی و همچنین حضور یک همسایه اتمی که همواره امنیت ملیاش را تهدید میکند در سیاست خارجیاش به جای تکیه بر ابزارهای نظامی هزینههای نظامی خود را با ورود به پیمانهای منطقهای کاهش و سرمایهگذاری اقتصادی برای توسعه بازارهای صادراتی را در اولویت قرار داد. نحوه تصمیمسازی در سیاست خارجی کره جنوبی با توجه به چالش امنیتی اتمی که همواره آن را تهدید میکند از جمله مواردی است که مطالعه در مورد آن میتواند راهگشا باشد.
آنچه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی سالهای پس از انقلاب به آن توجه نشد دیپلماسی اقتصادی و نگارش دکترین در حوزه سیاست خارجی بود. ایران طی سالهای گذشته با وجود سند چشمانداز ۱۴۰۴ نتوانسته است یک سند چشمانداز سیاست خارجی در ابعاد یک دکترین تعریف کند که تمامی نهادهای دخیل در امر روابط خارجیاش در حوزههای امنیتی اقتصادی و سیاسی از آن تبعیت کنند و حتی عدم تبعیت از دکترین از سوی نهادهای قضایی قابل پیگیری و نهاد خاطی مجبور به پاسخگویی شود.
در مورد برجام و بازگشت ایران به برجام جمهوری اسلامی با یک چالش مفهومی روبهرو است. دوران سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ به پایان رسیده است، زمانی که جمهوری اسلامی با سیاست خارجی غرب بدون آمریکا مناسبات خود را با آلمان توسعه داد و هلموت کوهل و اکبر هاشمی توسعه روابط طرفین را در اولویت قرار داده بودند. این برنامه در سالهای ۷۶ تا ۸۰ به روابط ویژه اقتصادی تهران و پاریس ختم شد که البته به صورت موازی نبود دکترین در سیاست خارجی و همچنین عدم پاسخگویی به رفتارهای سلیقهای ضرباتی را به تصویر جمهوری اسلامی در عرصه بینالمللی وارد کرد که جبران آن سخت و حمایت از تهران را برای سیاستمداران اروپایی پرهزینه میکرد که این مساله را میتوان در رفتارهای جدید سیاستمداران اروپایی هم رهگیری کرد.
جدا از اینکه آیا ایران به برجام بازمیگردد یا خیر توجه به این نکته ضروری است که چندجانبهگرایی در عرصه بینالمللی در شرایطی که نسلهای جدید جامعه ایرانی خود را متعلق به جامعه جهانی میدانند یک اصل غیرقابل انکار است؛ به همین منظور نسلهای جدید جامعه ایرانی به دنبال هویتیابی و پس از آن هویتسازی برای خود در عرصه بینالمللی هستند. به همین جهت آنها راههای ارتباطی خود را در سرزمین اصلی یا دور از سرزمین اصلی برای ایجاد یک کانون هویتی خواهند یافت. اما در مورد مساله توسعه اقتصادی در سرزمین اصلی در شرایط تحریمی در دنیای جهانیشده توسعه و افزایش ثروت ملی عامل اصلی تعریف شهروندان یک جامعه از سطح خوشبختی و پس از آن حمایت از سیاست خارجی دولتهای مستقر است. بیتوجهی به مساله توسعه و تولید ثروت ارتباط مستقیمی با امنیت ملی دارد و سیاستمداران ملی به خوبی به این مساله واقف هستند که مسیر توسعه ملی از تولید ثروت میگذرد چرا که افزایش ثروت در همسایگانشان میتواند دولتهای ملی را با چالشهای جدی روبهرو کند چرا که صاحبان ثروت در محدودههای جغرافیایی بدون توجه به انگارهای ملی و میهنی برای حفاظت از سرمایههای خود به مکانهای امنتر برای حفاظت از ثروت خود میروند.
سوالی که مطرح میشود آن است که برجام میتواند چه نقشی در توسعه جمهوری اسلامی داشته باشد و سیاست خارجی ایران قبل و بعد از برجام برای شهروندان ایرانی چه آوردهای داشته و یک ایرانی در قرن جدید در مقیاس تعاریف بینالمللی از توسعه آموزش استفاده از اینترنت و حضور در عرصههای بینالمللی چه جایگاهی دارد و چه جایگاهی را میتواند برای خود متصور باشد؟ نگاه اجمالی به آنچه پیش و پس از برجام رخ داد آمارهایی را نشان میدهد که توجه به آنها خالی از لطف نیست. اما ورود مجدد ایران به برجام و امضای توافقی با کشورهای غربی با توجه به چندصدایی در دستگاههای سیاستگذار و اجراکننده سیاست خارجی تضمینی برای حفاظت از آن نیست چرا که همانطور که اشاره شد نبود یک دکترین در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و نبود یک سیاست خارجی ذیل شورای عالی سیاستگذاری خارجی ایران عملاً برجام و هر سند دیگر را در وضعیت معلقی قرار میدهد و به نظر میرسد ایران سیاست خارجی خود را بر روی کاغذهای بیخط مینویسد و البته طرفهای مقابل را با این سوال اساسی روبهرو میکند که هدف اصلی مذاکرهکنندگان در ادامه گفتوگوها چیست و تهران بدون سند در سیاست خارجی بالادستی خود چگونه میتواند به عنوان یک بازیگر فعال در عرصه بینالمللی ایفای نقش کند.