راهبرد اولویت همسایگی
متحدان ایران در پنج سال آینده کدام کشورها خواهند بود؟
سیاست خارجی ما دارای دو اشکال راهبردی از منظر درونی و بیرونی است. عامل درونی به اقتصاد سیاسی کشور برمیگردد که ظرفیت حمل بار سیاست خارجی را ندارد یا به عبارتی پاشنهآشیل آن است. یعنی این دو با هم همنوا نیستند و یکی به نفع دیگری باید تغییر کند. اقتصاد سیاسی موجود و وابستگی به فروش نفت و پیوند خوردن فروش نفت با سفره مردم پاشنهآشیل سیاست خارجی ماست.
سیاست خارجی ما دارای دو اشکال راهبردی از منظر درونی و بیرونی است. عامل درونی به اقتصاد سیاسی کشور برمیگردد که ظرفیت حمل بار سیاست خارجی را ندارد یا به عبارتی پاشنهآشیل آن است. یعنی این دو با هم همنوا نیستند و یکی به نفع دیگری باید تغییر کند. اقتصاد سیاسی موجود و وابستگی به فروش نفت و پیوند خوردن فروش نفت با سفره مردم پاشنهآشیل سیاست خارجی ماست. یا باید بهگونهای عمل کنیم که اقتصاد کلان آنقدر به نفت وابسته نباشد یا اینکه سیاست خارجی بهگونهای تنظیم شود که این اقتصاد سیاسی را تامین کند و از نظر بیرونی نیز در اثر اهداف بلندپروازانه یا اتخاذ رویکرد ناصحیح برای دستیابی به آن اهداف نتوانستهایم همپیمانان استراتژیکی داشته باشیم.
با این مقدمه به حوادث اخیر برمیگردم. ترور یک مسوول نظامی بلندپایه ایران که در کشور ثالث میهمان است به روابط با دو طرف ضربه محکمی میزند، اما اینکه در اقدامات سیاسی دیپلماتیک و تعیین سناریوهای متعدد برای مقابله با اثرات این ترور منفعل شده و بپنداریم این اقدام غیرقانونی و جنایتکارانه موجب بسته شدن در مذاکره ایران با همه کشورها میشود رویکرد معقولی نیست. بهطور مثال در مورد تصمیم دولت برای اتخاذ گام پنجم کاهش تعهدات برجامی هم برخی عمداً چنین جهتی به آن دادند که ایران میخواهد از برجام خارج شود که تلقی درستی نیست! ما در این تنش حاصل از این اقدام بیحاصل ترامپ که نتیجهای جز بههمریختگی منطقه نخواهد داشت باید تمام راههایی را که دستیابی به آن نافع، معقول و راحت است، در نظر داشته باشیم و از آنها استفاده کنیم. همچنان نمیتوانیم از ظرفیت مذاکره و یارگیری و ایجاد اجماع بینالمللی علیه عامل این اقدام جنایتکارانه غافل شویم. پس نباید فرض کنیم با ترور سردار سلیمانی پاسخگویی صرفاً عملیات نظامی است و همه درهای دیپلماسی بسته شده است. مثلاً همین تشییع جنازه شهدا در کشور یکی از پراثرترین اقدامات به منظور تولید قدرت نرم برای مقابله با آمریکا از طریق ایجاد مشروعیت سطح پاسخگویی به آمریکاست؛ زیرا ممکن است «نه جنگ نه مذاکره» از منظر ما رویکرد مناسبی برای رویارویی با ترامپ باشد، ولی معلوم نیست او این مساله را به نفع خود بداند و دست به تغییر صحنه بازی نزند. کمااینکه همین حماقت را در انتخاب سناریوی ترور سردار سلیمانی با این پیشفرض که ما از نظر اقتصادی آسیبپذیر هستیم و کشور و حکومت در اثر تحریمها تضعیف شدهاند برای تداوم فشار حداکثری انجام داد. اینکه بگوییم ترامپ جامعه ما را نمیشناسد یا ممکن است نتیجه عکس بگیرد بحث دیگری است. هدف او از تحریم حداکثری این است که با فشار حداکثری مردم را ناراضیتر کند و مردم را علیه حکومت بشوراند. توئیت او مبنی بر حمله به ۵۲ سایت ایران یعنی صرفاً مساله حکومت نیست. اینکه ترامپ چنین تصمیم احمقانهای میگیرد، نشان از یکی از آسیبپذیرترین نقاط سیاست خارجی ما دارد. اینکه ما همپیمانان قوی نداریم و وی نیز با دست باز هر اقدامی را میتواند علیه ما اتخاذ کند. متاسفانه در دنیای وابستگیها که اقتصاد، سیاست و فرهنگ به هم پیوند خورده است ما در میان همسایگان و قدرتهای بزرگ دارای همپیمان استراتژیک نیستیم. اینکه در برجام تا حدی توانستیم چین و روسیه و اروپا را پشت خود نگه داریم و ترامپ نتوانست آنها را با خود همراه کند نشان میدهد توانستیم از ظرفیتهای بینالمللی استفاده کنیم و به آن پایبند باشیم و سایرین را بهطور نسبی در اردوگاه خود نگه داریم و ترامپ را در انزوای خروج از برجام قرار دهیم. اما نحوه عکسالعمل دولتها در برخورد با ترور سردار سلیمانی نشان میدهد نتوانستیم در دستیابی به اهداف مشروع خود در سیاست خارجی و مخصوصاً بخش خاورمیانهای آن که مزیت نسبی سیاست خارجی کشور هم هست برای تامین منافع حداکثری زیرساخت درست انتخاب کنیم. یعنی یا رویکرد ما غلط است یا اهدافمان جاهطلبانه و منطبق با سایر تواناییها و چالشهایمان نیست! اما به نظر میرسد کمهزینهترین راه این است که رویکردمان را برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی تغییر دهیم و استراتژی دیگری اتخاذ کنیم و راهبرد «تقویت همکاریهای اقتصادی» را با کمک سایر کشورهای منطقه برای دستیابی به یک الگوی توسعه اقتصادی منطقهای طراحی کنیم که همه به صورت برد-برد پیروزی خود را در راستای این استراتژی ببینند. در آن صورت است که میتوانیم هم نقیصه درونی سیاست خارجی را از بین ببریم هم حساسیتهایی را که نسبت به سیاست خارجی ما بهخصوص در خاورمیانه وجود دارد برطرف کنیم.
در این راستا باید به سمت کم کردن تنشها در پنج سال آینده برویم. این راهبرد در راستای استراتژی یارگیری و اجماعسازی که نقیصه دوم راهبردی ماست کمککننده خواهد بود. در عوض در همه زمینهها به همین دستاوردها که الان داریم قناعت کنیم و آنها را مستحکم کنیم. در این راستا تولید قدرت نرم و کار در مجامع بینالمللی و استفاده از ظرفیت حقوقی روابط بینالملل میتواند در پیروزی این استراتژی نیز کمککننده باشد.
اما برای اینکه در این سالها به دنبال متحدانی برای خود باشیم باید توجه کنیم کشورها باید در صحنه بینالمللی وزن داشته باشند. ممکن است در روند توسعه نتوانیم از همسایگانمان کمک بگیریم، ولی اینکه آنها را بیضرر کنیم یکی از مهمترین مسائل است. در منطقه یکی از قدرتمندترین رقبای ما عربستان سعودی است. متاسفانه قدرت مالی سعودیها زیاد است و آنها با اندوخته ارزی که در خارج دارند و با قدرتی که در دنیای عرب و جهان اسلام دارند تلاش میکنند از ابزارها و اهرمهایشان در جهت سیاستهای خود علیه ما استفاده کنند و خیلی زود اختلاف را تبدیل به تنازع و درگیری میکنند. از سال ۲۰۱۱ با وزیدن نسیم بهار عربی سلسله تغییراتی در منطقه رخ داد و یکی از نیروهایی که سیاست خارجی ما را در سوریه به چالش کشید عربستان سعودی بود. سعودیها بعد از خروج عراق از معادلات منطقه در سال ۲۰۰۳ خود را در مقابل ایران میدیدند؛ چراکه سیاست مهار دوگانه آمریکا علیه ایران با این اتفاق خاتمه پیدا کرد. سعودیها از این سال از ما دور شدند و در ۲۰۱۱ برای اینکه تبعات بهار عربی را از سر بگذرانند شروع به مشکلزایی برای سیاست خارجی ما در سوریه و لبنان و... کردند. با توجه به اوضاع کنونی سوریه و غلط بودن سیاست سعودیها در این کشور و یمن و تبعات جهانی آن برای سعودیها چنانچه در ابتکار صلح هرمز یا پیغامهایی که میدهیم بتوانیم مشکلات را با سعودیها حل کنیم، قدم بزرگی است و طبیعتاً کشورهای جنوبی خلیجفارس در این جهت به سعودیها نگاه میکنند.
همچنین با تحولاتی که در عراق اتفاق افتاده این کشور میتواند نقش مهمی در تحولات منطقهای داشته باشد. نوع اقدام عراق که چگونه بخواهد در تقابل با آمریکا و در توازن میان ما و سعودیها حرکت کند، مهم است. ما نباید به سمتی برویم که ادامه رویکرد گذشته ما باشد بلکه مشکلات سیاست داخلی، عدم استقرار حکومت، چندبخشی بودن جامعه و سیاست و حکومت عراق و مشکلاتی را که این روزها عراق با آن مواجه است باید در نظر داشته باشیم. عراق دروازه شرقی اعراب به سمت ماست و میتواند نقشی تعیینکننده در روابط ما با اعراب داشته باشد.
با توجه به اثرات تحریمها، همکاری در ابعاد اقتصادی با همسایگان بسیار مهم است. ما کشوری با ۱۵ همسایه هستیم که هرکدام دارای ظرفیتها و چالشها و مسائل خود هستند. تنظیم روابط همسایگی و استراتژی اولویت همکاری اقتصادی با آنها میتواند هم کمک به اقتصاد داخلی باشد و هم باعث تنیدگی منافع در سیاست خارجی شود. علاوه بر اینها ایجاد توازن در بخش همکاریهای اقتصادی با ترکیه بسیار مهم است. چگونگی ایجاد ثبات در افغانستان یکی دیگر از زمینههای همکاری ما در منطقه است. در صحنه فرامنطقهای، چین و روسیه که با ترامپ مشکل دارند و کشورهایی مثل ژاپن و هند که به انرژی خلیجفارس وابسته هستند میتوانند مهم باشند و در مورد اروپا اگر بتوانیم در قالب برجام اروپاییها را در یک سال آینده همچنان از اردوگاه ترامپ دور نگه داریم توفیق خوبی خواهد بود. انشاءالله!