دلیل ستیزهگری برخی سیاستمداران با سرمایهداران چیست؟
جدال با سرمایه
فون هایک، برنده نوبل اقتصاد جمله معروفی دارد که میگوید: «روشنفکران به این دلیل به اقتصاد آزاد حمله میکنند که آن را نمیفهمند.» اما چرا برخی سیاستمداران با اقتصاد آزاد سر ستیز دارند؟ آیا هنوز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب و آشکار شدن سرانجام و کارنامه اقتصادهای سوسیالیستی در جهان، همچنان سیاستمداران معنی اقتصاد آزاد را انتفاع یک عده خاص از دستاوردهای اقتصادی و محرومیت کل جامعه از همان دستاوردها میدانند یا چنین پزی در ادبیات سیاسی این روزها، نگاه قیممآبانه داشتن به مردم و دوری جستن از سرمایهدارانی است که آنها را زالوصفت میدانند؟
فون هایک، برنده نوبل اقتصاد جمله معروفی دارد که میگوید: «روشنفکران به این دلیل به اقتصاد آزاد حمله میکنند که آن را نمیفهمند.» اما چرا برخی سیاستمداران با اقتصاد آزاد سر ستیز دارند؟ آیا هنوز بعد از گذشت چهار دهه از انقلاب و آشکار شدن سرانجام و کارنامه اقتصادهای سوسیالیستی در جهان، همچنان سیاستمداران معنی اقتصاد آزاد را انتفاع یک عده خاص از دستاوردهای اقتصادی و محرومیت کل جامعه از همان دستاوردها میدانند یا چنین پزی در ادبیات سیاسی این روزها، نگاه قیممآبانه داشتن به مردم و دوری جستن از سرمایهدارانی است که آنها را زالوصفت میدانند؟ ستیز با سرمایهداران و تقبیح سرمایهداری البته ریشه در سالهای آغازین انقلاب و حاکمیت گفتمانهای چپ بر سپهر اندیشه و کنش کنشگران دارد؛ روزگاری که طرفداری از مالکیت خصوصی و مشارکت افراد حقیقی در چرخه تولید گناه نابخشودنی به شمار میآمد. اما رفتهرفته مقتضیات جامعه و ضرورتهای توسعه و آبادانی کشور این گفتمان را از رونق انداخت و همه به این درک رسیدند که باید برای پیشرفت و توسعه کشور مجالی هم برای بخش خصوصی فراهم آید.
چنین ادبیات و نگاه ستیزهجویانهای به سرمایه در حالی در نخستین دهه پس از جنگ رخت بربست که از سال 84 به اینسو و با ابلاغ سیاستهای اصل 44 فعالیت بخش خصوصی که تا قبل از آن بهعنوان مکمل و پاییندست بود، در بخشهای بالادستی و بنیانی اقتصاد رسماً مجاز شمرده شد. اما با گذشت یک دهه از ابلاغ این سیاستها، سیاستمداران ایرانی سیاست یک بام و دو هوا در قبال این اصل در پیش داشتهاند؛ آنجا که لازم بوده بهصورت صوری از آن دفاع کردهاند و هنگام مواجهه با عموم مردم، تا آنجا که شده بر فعالان و فعالیت این بخش تاختهاند. مانند یکی از نامزدهای انتخابات این دوره که میگوید: «ساختارهای فسادزا در نظام اقتصادی یعنی آنجا که بخش دولتی امتیازی به بخش خصوصی میدهد یا به تعبیر دیگر همان امضاهای طلایی.» یک کاندیدای دیگر اما گوی سبقت را در احیای ادبیات سوسیالیستی از دیگر رقبا ربوده و یکتنه به جنگ سرمایهداری و فعالان بخش خصوصی رفته است. او در مناظره تلویزیونی لفظ «دلالچیها» را برای واردکنندگان به کار میبرد و میگوید: «وارداتچیها مشکل گرانی را درست میکنند.» یا به «چهاردرصدیها»یی اشاره میکند که «قدرت، پارتی و پول دارند و از حوزه نفوذ برخوردارند». چنین ادبیاتی چه تاثیری بر فعالان بخش خصوصی دارد؟ البته مصطفی هاشمیطبا در همان مناظره تاکید کرده بود که «نگوییم صادرکننده زالوصفت، سرمایهدار زالوصفت. سرمایهگذاری را در کشور بپذیریم». زمینه زنده شدن ادبیات دهه 60 در فضای سیاسی ایران چیست؟ چنین نگاه تقبیحی به قشر سرمایهدار چه تبعات اجتماعی به دنبال دارد؟ وارداتچی یا دلال واسطه خواندن فعالانی که بخش اعظم تولید و اشتغال کشور را بر عهده دارند، چه تبعاتی دارد؟ چه دلیلی سبب میشود چنین نگاه و ادبیاتی همچنان بعد از چهار دهه در فضای سیاسی ایران طرفدار داشته باشد و همچنان سرمایه امری تقبیحشده باشد؟ در این پرونده به نگاه تقبیحی سیاستمداران به سرمایهداران پرداختهایم و به این سوال جواب دادهایم که چنین نگاهی چه تاثیری بر فعالان بخش خصوصی میگذارد؟