شناسه خبر : 21571 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پویا علاالدینی عوارض لوکس‌سواری را برای جامعه بررسی می‌کند

تصور جامعه از دیدن یک پورشه‌سوار

آدم پول در‌می‌آورد که از آن لذت ببرد؛ چه لذتی بالاتر از خرید یک ماشین لوکس یا به قول پولدارها لاکچری. قطعاً ذات سوارشدن بر یک ماشین گران‌قیمت کار ناشایستی تلقی نمی‌شود، کسی نمی‌تواند برای فرد پولدار تعیین تکلیف کند که چرا 500 میلیون تومان برای خرید این ماشین پول صرف کردی.

تصور جامعه از دیدن یک پورشه‌سوار

آدم پول در‌می‌آورد که از آن لذت ببرد؛ چه لذتی بالاتر از خرید یک ماشین لوکس یا به قول پولدارها لاکچری. قطعاً ذات سوارشدن بر یک ماشین گران‌قیمت کار ناشایستی تلقی نمی‌شود، کسی نمی‌تواند برای فرد پولدار تعیین تکلیف کند که چرا 500 میلیون تومان برای خرید این ماشین پول صرف کردی. اما آنچه این رفتار اجتماعی را زیان‌آور می‌کند، تصور و سوالاتی است که در اذهان جامعه نامتوازن با دیدن یک لوکس‌سوار شکل می‌گیرد؛ این پول‌ها را از کجا آورده‌اند؟ چرا من برای پولدار شدن از این کارها نکنم؟ این تصورات جامعه را از دور تلاش و تحصیل برای رسیدن به موفقیت خارج می‌کند و در مسیر ثروت‌اندوزی‌های یک‌شبه قرار می‌دهد. با پویا علاالدینی استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره همه آنچه به پدیده لوکس‌سواری و عوارض اجتماعی آن مربوط می‌شود صحبت کردیم که در ادامه می‌خوانید.

* * *

‌ آیا لوکس‌سواری برای جامعه مضر است؟

بله.

‌ از نظر شما لوکس‌سواری چه اثرات زیان‌آوری برای جامعه خواهد داشت؟

 وقتی یک نفر با خودرویی لوکس ساعت یک بامداد جمعه در خیابان‌های شهر ویراژ می‌دهد، مردم او را می‌بینند و از خود می‌پرسند این افراد چه کسانی هستند؟ کسانی که کار و زندگی درستی داشته باشند که آن ساعت در خیابان ویراژ نمی‌دهند. پس معلوم است که کار خاصی ندارند. البته ممکن است بگویید این افراد جوان هستند. اما بالاخره یک جوان 25‌ساله نباید کار و زندگی داشته باشد؟ یا از چه خانواده‌ای هستند که اجازه می‌دهند فرزندشان تا این ساعت در خیابان‌ها باشد. سوالاتی که به ذهن مردم می‌رسد طبیعتاً نوعی جدایی بین اقشار مختلف جامعه انداخته است. ایران همیشه جامعه قطبی بوده، از نظر اقتصادی که قطبی بود اما از نظر فرهنگی هم هست. باز هم امکان دارد بگویید همه کشورهای دنیا قطبی هستند. مثلاً ژاپن را که یک کشور سرمایه‌داری است در نظر بگیرید، کشوری که این همه شهروند پولدار دارد، اما مثلاً اگر در روستای دورافتاده‌ای در ژاپن برویم، قطعاً فرهنگ مردم آنجا را چندان متفاوت از پایتخت ژاپن نخواهیم دید. در حالی ‌که ایران همیشه این مشکل قطبی بودن را داشته است. یکی از فاکتورهایی که در انقلاب تاثیر داشت، همین قطبی شدن جامعه بود، توزیع ثروت در آن دوران هم غلط صورت می‌گرفت و چون بیشتر جامعه را روستاییان تشکیل می‌دادند، این احساس در آنها بیشتر بروز می‌کرد. جلال آل‌احمد اسم این پدیده را غرب‌زدگی گذاشت. این موضوعات مردم را ناراحت می‌کرد و آنها حدس می‌زدند که این پول‌ها بادآورده است. با خود می‌گفتند چرا من نداشته باشم. این در حالی ‌است که در بخش‌های مختلف دنیا ممکن است مردم در چنین شرایطی بگویند اگر فلانی پولدار است حتماً خوب درس‌خوانده، کارآفرین خوبی بوده، شرکت خوبی تاسیس کرده و امروز پول خوبی به دست می‌آورد و نتیجه تلاشش را می‌بیند. در حالی که افراد پولدار در کشورهای دیگر قطعاً از این عادات ندارند که ساعت یک بامداد در خیابان ویراژ دهند، اگر هم بدهند همچنان مردم آنجا فکر می‌کنند او شایسته این ماشین بوده، حتماً اگر من هم زحمت بکشم می‌توانم به این جایگاه برسم. نکته‌ای که در این نوع تصور و سوالات مردم وجود دارد این است که جامعه‌ای که مردم آن احساس کنند بدون زحمت کشیدن می‌توان پولدار شد، جامعه پرتنشی خواهد بود. در چنین شرایطی همه می‌خواهند از روش‌های ناسالم و یک‌شبه پولدار شوند. خود را محق می‌دانند که هر کاری برای کسب درآمد انجام دهند، هر کاری که آنها را به پورشه می‌رساند. مردم به این فکر می‌کنند چرا فلانی ثروت دارد و من ندارم. قطعاً این تصورات تبعات خوبی برای جامعه ندارد. اخلاق جامعه را کاملاً پایین می‌آورد، کسی دل به کار نمی‌دهد. در یک جامعه سالم شهروندان این پیام را از جامعه می‌گیرند که اگر زحمت بکشی و صادقانه کار کنی دستاوردش را خواهی دید. اما دیدن یک پورشه‌سوار ساعت یک بامداد پیامی که به جامعه می‌دهد این است که نیازی نیست کار خاصی انجام دهی، کافی است زد و بند بلد باشی. پیام‌هایی از این قبیل برای جامعه خیلی خطرناک است، باعث نزول و سقوط اخلاق در جامعه می‌شود و فساد را ترویج می‌دهد. پورشه سوارشدن به تنهایی کار نامربوطی محسوب نمی‌شود، اما تصوراتی که از دیدن این افراد به گوش جامعه می‌رسد، نظم اجتماع را بر هم می‌زند (پورشه‌سوار در اینجا تمثیلی از لوکس‌سوار است).

‌ فکر می‌کنید از چه زمانی لوکس‌سواری در تهران و شهرهای بزرگ ایران تبدیل به نوعی نمایش شد و مردم احساس کردند با این کار می‌توانند خودنمایی کنند؟

از زمانی که ماشین لوکس برای مردم قابل خرید شد و به تهران آمد. سال‌های اول انقلاب افراد ثروتمند جامعه چندان جرات نمایش دادن مال خود را نداشتند. کم‌کم نسل تغییر کرد، گروه‌های جدیدی وارد طبقه ثروتمند جامعه شدند و از قضا علاقه این گروه‌ها این است که ثروت خود را برای دیگران به نمایش بگذارند. این طبقه که با عنوان نوکیسگان جامعه شناخته می‌شوند. تلاش می‌کنند به دیگران نشان دهند خیلی زود به طبقه بالای جامعه پیوسته‌اند. این اتفاق با صدور مجوز ورود گسترده خودروهای خارجی همزمان شد، به این ترتیب ابزار نمایش‌دادن ثروت برای این طبقه جامعه فراهم شد. البته نباید این تصور را داشت که صاحبان تمام خودروهای لوکس شهر از طبقه نوکیسه جامعه هستند اما متاسفانه شواهد امر نشان می‌دهد نوکیسه‌ها اغلب این لوکس‌سوارها را تشکیل می‌دهند.

‌ اگر بخواهیم وضعیت «خودنمایی» و «به نمایش گذاشتن برتری» افراد را در کشورهای دیگر بررسی کنیم، آیا مصداق‌هایی مثل روش‌هایی که در ایران کاربرد دارد، در آنجا هم دیده می‌شود؟

 مردم دنیا هم از طریق راه‌های مختلف خود را در جامعه به رخ می‌کشند، این نوع خودنمایی در ذات انسان اجتماعی نهفته است. راه‌هایی مثل فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، تحصیلات عالی و کارآفرینی ابزارهایی هستند که افراد به واسطه آنها هویت خود را در جامعه معرفی و احساس مفید و موثر بودن می‌کنند. این در حالی است که این راه‌ها در جامعه ایرانی مسدود است. از طرفی راه برای کسب ثروت‌های عجیب و غریب خیلی خوب باز است. به همین دلیل، افرادی که به نظر می‌رسد اولین ثروتمند فامیل و خانواده خود هستند، در مدت 10 سال به این ثروت بادآورده رسیده‌اند و قطعاً فرهنگ استفاده صحیح از ثروت برای آنها مفهوم درستی ندارد.

‌ اشاره کردید نحوه برخورد با پول در ثروتمندان یک‌شبه و افرادی که برای کسب ثروت تلاش کرده‌اند متفاوت است، دراین‌باره توضیح دهید.

بله، قطعاً شیوه برخورد با ثروت در ثروتمندان یک‌شبه با افرادی که برای کسب مال تلاش کرده‌اند، متفاوت است. ثروتمندانی که برای پول تلاش کرده باشند ترجیح می‌دهند وقتی پول بیشتر درمی‌آورند، آن را به جای خرید کالای لوکس مثل ماشین در موقعیت‌های دیگر سرمایه‌گذاری کنند، امور فرهنگی انجام دهند و از این راه‌ها ابراز وجود کنند. قطعاً از ثروت خود لذت هم می‌برند اما بعید می‌دانم این لذت به شکل خرید ماشین 500‌میلیونی برای پسر جوان خانواده باشد. ثروتمندان یک‌شبه با سابقه‌ای که دارند و زمان کوتاهی که برای کسب ثروت آنها صرف شده، بدیهی است خودنمایی را با خرید ماشین لوکس به هر تصمیم دیگر ترجیح دهند. طبیعتاً یکی از راه‌های دیگر برای آنها خرید خانه گران‌قیمت در فلان منطقه عیان‌نشین تهران و شهرهای بزرگ است. البته این کار نوعی سرمایه‌گذاری هم محسوب می‌شود اما درباره خودرو لوکس نمی‌توان اسم سرمایه‌گذاری را روی آن گذاشت. هرچند در جامعه ایرانی خرید و فروش ماشین هم نوعی سرمایه‌گذاری شده است، اما نمی‌توان این تصور را داشت که کسی که خودرو لوکس برای خود و خانواده‌اش می‌خرد صرفاً سرمایه‌گذاری را مد نظر قرار داده باشد. صرف‌نظر از این موضوعات نشان دادن ثروت در جامعه ایران راهی جز خرید ماشین و دوردور کردن باقی نمی‌گذارد. این پول‌ها به دلیل اقتصاد سیاسی بیمار ایران به وجود آمده، کسانی که به این پول‌ها رسیده‌اند از طبقه مرفه جامعه نبوده‌اند و نحوه برخورد با آن را بلد نیستند. دوست دارند کالای تجملی بخرند و ثروت خود را به نمایش بگذارند. من وقتی می‌بینم پسر 18‌ساله‌ای پشت فرمان یک پورشه نشسته است، قطعاً می‌گویم این پسر چه پدر و مادری داشته که این ماشین را برای او خریده‌اند و اجازه داده‌اند پسر با این سن چنین ماشینی زیر پایش باشد؟ قطعاً باید نتیجه گرفت این افراد از طریق کارآفرینی به این جایگاه نرسیده‌اند.

‌ چرا ثروتمندان کارآفرین را در رده لوکس‌سواران قرار نمی‌دهید؟

چون پدری که کارآفرین باشد، قطعاً به‌جای خرید ماشینی لوکس برای فرزندش، روش‌های دیگری را برای هدیه دادن به او انتخاب می‌کند، مثلاً برای آینده‌اش سرمایه‌گذاری شغلی می‌کند، یا اساساً به این فکر می‌کند فرزندانش باید در این سن درس بخوانند و او را در این زمینه حمایت مالی می‌کند، نه اینکه با در اختیار گذاشتن یک ماشین گران‌قیمت او را در مسیری قرار دهد که از درس و آینده‌اش بیفتد و مثلاً ساعت یک بامداد با پورشه در خیابان‌ها پرسه بزند، بعضاً به راه‌های دیگر کشیده شود و از درس خواندن بماند. بنابراین رفتارهای مشابه، نوکیسگی این طبقه را نشان می‌دهد. شواهد امر نشان می‌دهد کسانی که ثروت زیاد خود را صرف این کارها می‌کنند نوکیسه هستند نه کارآفرین. در اینجا به همان ابتدای صحبتم برمی‌گردم که نوکیسه‌های امروزی چه کسانی هستند؛ افرادی که به سرعت پولدار شده‌اند، برای این پول زحمت زیادی نکشیده‌اند، بر اساس روابط یا حضور در موقعیت‌های خاص این پول را به دست آورده‌اند. به همین دلیل طبیعتاً نوع خرج کردن آنها هم متفاوت از افرادی است که برای کسب ثروت‌شان تلاش کرده‌اند. این افراد برای نشان دادن جایگاه اجتماعی خود به تجملات روی می‌آورند. اگر این ثروت‌ها از طریق کارآفرینی نصیب افراد شده بود، طبیعتاً کمتر این نوع خودنمایی‌ها را از آنها می‌دیدیم. چون یک کارآفرین واقعی می‌خواهد از رشد و توسعه کارش لذت ببرد، اگرچه از ثروت داشتن هم لذت می‌برد، اما موفقیت در کارش برای او خیلی مهم است. از طرفی کارآفرینان معمولاً مواظب نسل بعدی هستند، چون حفظ آبرو برای آنها مهم است. در حالی که ثروتمندان امروزی معلوم نیست از چه طبقه و تفکری آمده‌اند، به حفظ آبرو و تربیت نسل بعد توجهی ندارند. به درستی نمی‌دانند باید چه چیزی به فرزند خود ببخشند، وقت کافی هم ندارند که برای فرزند و خانواده خود بگذارند، گاهی حتی با این کار به نوعی می‌خواهند سر خانواده خود را گرم کنند. شاید هم نمی‌دانند این قبیل اقدامات رفتارهای درستی نیست.

‌ پیش از انقلاب و حتی سال‌های ابتدای انقلاب که کشور درگیر جنگ و جیره‌بندی و تبعات اقتصادی آن بود هم این پدیده وجود داشت، حتی مرتب از واژگانی مثل مرفهان بی‌درد برای آنها استفاده می‌شد اما به نظر می‌رسد رفتار آنها آسیبی به جامعه وارد نمی‌کرد. چرا در چند سال اخیر رفتار ثروتمندان در جامعه تا این حد مساله‌ساز شده است؟

 آن سال‌ها هم اقشار ثروتمند در جامعه وجود داشت اما لابه‌لای گروه‌های دیگر پنهان شده بودند. تصور رایج آن دوران این بود که تجمل‌گرایی سبک جالبی از زندگی نیست، این رفتارها مشابه دوران طاغوت است و از نظر اجتماعی رفتاری منفی و ناخوشایند محسوب می‌شد. از طرفی ثروت خیلی از این افراد درهمان دوران مصادره شده بود. هرچند همان دوران هم خیلی‌ها پول‌های خوبی کسب می‌کردند، بازار سیاه و انحصارات خیلی‌ها را پولدار کرده بود که آن هم به نوع خود فساد مالی محسوب می‌شد. با این ‌حال اما آنها این فرصت را نداشتند که با رفتارهای مشابه ثروتمندان امروزی، ثروت خود را به دیگران نشان دهند، این تصور وجود داشت که ثروت داشتن کار بدی است و این رفتارها در جامعه پنهان مانده بود. پس از چند سال با تغییر نسل و روی کار آمدن نسل جدید، قبح این رفتارها در جامعه ریخت و این تمایل در افراد ثروتمند ایجاد شد که مال و ثروت خود را به نمایش بگذارند. البته همان‌طور که گفتم این یک رفتار طبیعی در انسان است. هر انسانی به ذات دوست دارد توانایی خود را به دیگران نشان دهد. اما در جوامع پیشرفته ممکن است یک فرد ثروتمند باشد اما با دانشمند بودن خودنمایی کند و پورشه سوارشدن برای او ارزش محسوب نشود. اما در جوامعی که خصلت‌های فرهنگی در آن کافی نباشد، افراد ثروتمند اگر نوکیسه باشند تنها راهی که برای نمایش توانمندی خود متصور هستند، خرید کالاهای لوکس است. اگر بخواهم جواب این سوال شما را دقیق‌تر بدهم، باید بگویم، اوایل انقلاب در نمایش ثروت وقفه ایجاد شده بود. گروه‌های قبلی که ثروت‌های زیادی داشتند و اشراف محسوب می‌شدند، یا ثروت آنها مصادره شد، یا به خارج از کشور رفتند. به هر حال از دور اجتماع خارج شدند و جای این افراد نوکیسگان آمدند. اولین فرصتی که به تدریج برای نوکیسگان به دست آمد و قبح نمایش ثروت برای آنها ریخت، طبیعتاً به سمت خرید ماشین‌های لوکس رفتند.

‌ برهم‌خوردگی توازن میان دهک‌های اقتصادی دولت گذشته، چقدر در رواج سرمایه‌داران یک‌شبه تاثیر داشت؟

ما فقط خبرها را می‌خوانیم، کسی مطالعات عمیقی در این زمینه انجام نداده است، بنابراین نمی‌توانم در این موارد قاطعانه نظر دهم. پول نفت در دولت گذشته نسبت به باقی ادوار بی‌سابقه بود، به‌ هر حال برابر یا بیشتر از ادوار قبلی بود و این پول به دو شکل خرج شد. اگرچه دولت احمدی‌نژاد با مشکلاتی مثل تحریم‌های بین‌المللی هم مواجه بود اما اگر این مشکلات را کنار بگذاریم، بالاخره پول زیادی به دست دولت نهم و دهم رسید که این دولت به طرق مختلف سعی کرد، پول را بین مردم توزیع کند. یکی از این راه‌ها توزیع یارانه‌ها بود که احتمالاً کمی در کاهش نابرابری تاثیر داشت. از طرف دیگر از آنجا که نظم اقتصادی در آن دوران وجود نداشت، درهای کشور برای واردات باز شد، چون می‌خواستند از این طریق تحریم‌ها را دور بزنند. به این ترتیب امکان ثروت‌اندوزی از راه‌های فسادآمیز برای عده‌ای فراهم شد. اکنون هم مسوولان فعلی در این زمینه زیاد صحبت می‌کنند و شواهد امر نشان می‌دهد فساد اقتصادی از همان دوران گسترش پیدا کرد. پولی که از این روش‌ها به دست می‌آمد، زیاد بود و خرج کردن آن سخت. از طرفی می‌خواستند بخشی از این پول را به مردم بدهند که آنها هم ناراحت نباشند و نابرابری زیاد نباشد، از طرف دیگر در این زمینه نظم نداشتند. همچنین می‌خواستند طرفداران خود را حفظ کنند، در نتیجه امکان کسب درآمد و ثروت‌های یک‌شبه را برای خیلی از نزدیکان خود فراهم آوردند. این امکان به اشکال مختلفی به وجود آمد. مثلاً واردات و انحصاری‌بودن برخی کالاها که خیلی از این افراد در رده‌های مختلف با این کارها ثروتمند شدند. ثروت زیادی هم از طریق مستغلات ایجاد شد، قیمت مستغلات افزایش پیدا کرد و کسانی که درباره گسترش شهر اطلاعات داشتند، ثروت‌های کلانی به دست آوردند. بعضی هم از طریق زمین‌فروشی در تهران و شهرهای دیگر ثروت به دست آوردند. رقم این ثروت‌ها کم نیست، کمترین آن 15 میلیارد تومان است. فردی که صاحب این مبلغ می‌شود به راحتی می‌رود برای خود یا پسرش یک ماشین 500 میلیون‌تومانی می‌خرد. کسانی که یک‌شبه و از طریق رانت اطلاعاتی و ارتباطی چنین ثروتی به دست می‌آورند، به شکل عجیبی هم خرج می‌کنند.

‌ واردات خودرو هم می‌تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد؟

واردکردن خودرو قسمت مهمی از این مشکل است. کسانی که این خودروها را وارد می‌کنند اگر به شکل رانتی باشد که یعنی بر اساس روابط فسادآمیز شکل گرفته است. این در حالی است که ما نیازی به این میزان خودرو گران‌قیمت در کشور نداریم، به هر حال ارز از کشور به‌راحتی خارج می‌شود و در ازای آن کالای مورد نیاز به کشور وارد نمی‌شود. کشور می‌تواند ممنوعیت زیادی روی واردات این کالاها بگذارد لزومی ندارد در کشور را باز بگذارند و این کالاها وارد شود. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها