تصمیم سخت
دولت برای ساماندهی یارانه نان چه مسیر سختی را پیشرو دارد؟
دولت تصمیم سختی را برای ساماندهی گندم آرد و نان پیشرو دارد و همه چشمها به تصمیمات آن دوخته شده است اما شاید بهتر باشد برای دسترسی به شرایطی که سیستم بهینهای را برای این کالای اساسی بسیار مهم رقم زند آمار و ارقامی مرور شود که دید کلی و دقیقی را به دولت میدهد. مرور این آمارها نشان میدهد مصرف گندم کشور سالانه حدود ۱۲ میلیون تن است که این رقم سرانه بیش از ۱۴۱کیلوگرمی برای مصرف گندم برای هر ایرانی در سال را رقم خواهد زد که با توجه به اینکه از این ۱۲ میلیون تن گندم ۹ میلیون تن آن مصرف خبازی دارد، مصرف سرانه ۱۰۵کیلوگرمی گندم در سال را برای هر فرد ایرانی میتوان متصور بود. در نهایت ایران با سرانه مصرف ۱۲۰کیلوگرمی نان یکی از بالاترین مصارف این کالای اساسی در دنیا را به خود اختصاص داده است. یعنی مصرف گندم به نحوی است که ۴۰ تا ۴۵ درصد کالری دریافتی هر فرد را به خود اختصاص میدهد و به عبارت بهتر این کالری را نان تامین میکند و بخش عمدهای از پروتئین مورد نیاز هر ایرانی اتفاقاً از نان تامین میشود که بر این اساس نقش این کالا در سبد مصرفی هر ایرانی بسیار حائز اهمیت است. بنابراین سیاستگذاریهای مرتبط با موضوع گندم آرد و نان بسیار مهم بوده و باید با دقت بسیار صورت گیرد. البته در همه جای دنیا گندم یک کالای استراتژیک بهشمار آمده و نقش مهمی در تامین امنیت غذایی هر کشور دارد و دولتهای مختلف به آن اهمیت داده و مراقب قیمت آن هستند و به نوعی نرخ را به صورت مستقیم و غیرمستقیم کنترل میکنند. بر این اساس در ایران هم به دلیل همین اهمیتی که گندم در سبد مصرفی خانوار دارد هرگونه سیاستگذاری در رابطه با آن باید با دقت کافی صورت گیرد. ما طرحهای مختلفی را طی سالهای گذشته برای ارتقای کیفیت تولید نان در کشور داشتهایم که متاسفانه همه آنها به نوعی با شکست مواجه شدهاند. حتماً بسیاری از افراد طرح صنعتی کردن نان را به خاطر دارند که در مقطعی دولت مستقر تلاش داشت از این طریق ایده ذهنی خود را برای ساماندهی مصرف گندم آرد و نان عملیاتی کند. همچنین طرح حرکت به سمت نانهای حجیم از نانهای مسطح را داشتیم که غالب تولید بر اساس آن باید به سمت نانهای حجیم صنعتی پیش میرفت ولی همچنان مشاهده میشود که پایه تولید نان ایران یا به عبارتی ۹۰ درصد تولید این کالا در مغازههای سنتی و به صورت غیرصنعتی طراحی و عملیاتی میشود. به همین دلیل دولت سیزدهم نگاه و سیاستگذاری خود را تغییر داده و برخلاف دولتهای قبلی که سیاستگذاریهای خود را به سمتی سوق داده بودند که نان را صنعتی کرده و آن را جایگزین نانهای سنتی کنند تا روش تولید آن را تغییر دهند، در واقع دولت سیاستگذاریهایی را انجام داده است که نانهای حجیم و صنعتی به دلیل دریافت گندم گرانتر و بهتبع آن تولید نان با قیمت بالاتر تقریباً سرانه مصرف کمتری را به خود اختصاص دهند و تبدیل به نانهای لوکس شدهاند و عملاً همه اقشار توانایی خرید و استفاده مستمر از این نانها را ندارند و به همین دلیل بهتر است دولت هر سیاستی را که در نظر میگیرد برای همه انواع نانهای خوراکی آن را اعمال و پیادهسازی کند. البته من قصد ندارم که در این نوشتار کوتاه وارد حوزه سلامت نانهای تولیدی شوم اما در مورد روشهای مختلفی که گفته میشود باید به این نکته اشاره کرد که هماکنون در کشور چیزی حدود ۱۲ میلیون مصرف گندم خبازی و صنف و صنعت است که از مجموع این ۱۲ میلیون تن نیاز مصرفی در سال گذشته چیزی حدود پنج میلیون تن تولید گندم داخلی بوده و هفت میلیون تن گندم وارد شده است که در سال جاری نیز با توجه به شرایطی که وجود دارد به نظر میرسد تولید و واردات کشور در سال جاری مشابه سال گذشته باشد و در حقیقت بر این مبنا دولت کالایی را با قیمتی در حدود ۳۸۰ یورو در هر تن در بنادر کشور خریداری کرده و قیمت تمامشده آن در واحدهای آسیابانی حدود ۴۰۰ دلار در هر تن است اما وقتی که آن را تبدیل به آرد میکند مجبور است آرد را به قیمتی در حدود ۸۰۰ تومان به خبازیها بدهد تا آنها نیز عملاً نان را با قیمت ارزانتری به دست مصرفکنندگان نهایی و مردم برسانند؛ در نتیجه دولت یارانه بسیار بزرگی را به مردم میپردازد که سالبهسال نیز با توجه به افزایش قیمت گندم این یارانه بزرگتر میشود؛ همانطور که اگر در بودجههای پنج سال اخیر دقت کنیم مشاهده میشود که در عدد یارانه گندم و نان جهش بسیار بزرگی رخ داده و تقریباً به یکی از منابع قابل توجه بودجه کشور تبدیل شده است. در این میان درباره اینکه دولت چه سیاستی را میخواهد برای نان اتخاذ کند شاهد روایتهای مختلفی از طرف دولتمردان و نمایندگان مجلس هستیم اما بهطور قطع در گذشته تغییرات نرخ ارز در مورد کالاهای اساسی باید به صورت پلکانی صورت میگرفت و اکنون نیز اگر قرار است که آزادسازی در مورد قیمت نان رخ دهد باید به صورت پلکانی بوده و در قبال آن به مردم یارانه پرداخت شود. به هر حال نان سهم بزرگی بهخصوص در سفره اقشار ضعیف دارد و از نگاه اقتصادی و بودجهای اگر به موضوع نگاه کنیم طبیعتاً باید آزادسازی صورت گیرد. البته آزادسازی قیمت گندم آرد و نان در وهله اول به افزایش کیفیت و ارتقای سلامت نان منجر میشود ولی از آن مهمتر بعد امنیتی و دسترسی مردم به نان به عنوان یک کالای پرمصرف است که این امر اجازه نمیدهد دولت تغییرات قیمتی را در نان ایجاد کند ولی دولت باید به این نکته توجه کند که در دسترسی همه اقشار بهخصوص اقشار ضعیف به نان با گذشته تفاوتی صورت نگیرد. اگر بخواهیم مروری بر مجموعه سیاستگذاریهای صورتگرفته در عرصه نان و گندم در ۳۰ سال گذشته داشته باشیم باید به این نکته اشاره کنیم که ما طرحی را در سال ۸۰ به نام صنعتی شدن نان داشتیم که بر اساس آن در بند ی تبصره ۵ قانون بودجه سال ۱۳۸۰ دولت تسهیلات و امکاناتی را در نظر گرفت تا کارخانههای نان در سایز پنج تن شروع به کار کند و آنها کمکم وارد حوزه تولید نان شوند یعنی آنها نانواییهای سنتی را کنار بزنند و جایگزین آنها شوند. اما بهرغم اینکه طرح خوب نوشته شده بود در اجرای آن، مزایا و امکانات آن تنها به عدهای خاص رسید و در نهایت تولیدکنندگان به صورت عام نتوانستند از آن بهرهمند شوند و هزینههایی که دولت در این طرح انجام داد از دست دولت خارج شد و آن منابع و امکانات و حتی زمینهایی که آن روزها داده شد به ندرت در حال کار هستند و از آنها استفاده میشود. بنابراین به نوعی هدررفت منابع صورت گرفته است اما بعد از آن در سال ۸۶ دولت با نهضت سیلوسازی و طرح صنعتیسازی نان کار را دنبال کرد که البته در بخشی از آن صنعت سیلو موفق بود و کمک کرد تا نگهداری گندم بهینه شود. یعنی اگر گندم آرد و نان را در نظر بگیریم باید سیاستگذاریها برای کل زنجیره صورت گیرد و زنجیره گندم آرد و نان را به یکباره اصلاح کنیم اما در آن مقطع سیاستگذاری که برای نهضت سیلوسازی ایجاد شد باعث شد ظرفیتی که در کارخانهها برای نگهداری گندم ایجاد شد چشمگیر باشد و در آن بخش موفقیتهای خوبی را در کشور داشتیم اما در بخش نان صنعتی مجدد بهرغم اینکه اینبار ظرفیت ۲۰ تن برای تولید نان درنظر گرفته شده بود اما جانمایی نامناسب و آوردن خطوط تولیدی که با بازار و فرهنگ مردم و مناطق همخوانی نداشت باعث شد نانی هم که از آن کارخانهها تولید شد بودجههای هنگفتی را به بیرون از زنجیره گندم آرد و نان نشت دهد و منابع مالی را تلف کند، ضمن اینکه مدیریت بسیار ضعیفی که دولت در آن مقطع داشت شرایط و امکانات و تسهیلات را به سمت تولیدکنندگان حرفهای سوق نداد و آییننامههای اجرایی برای آن در نظر گرفته شد که مشخص شد در نهایت خروجی ندارد به همین دلیل تولیدکنندگان واقعی وارد عمل نشدند و حتی کارخانههایی که ایجاد شد ورشکسته شدند و در آن مقطع بودجههای هنگفتی هزینه شد و خطوط تولیدی نصب شد اما حتی نصب این خطوط تولیدی در مناطقی صورت گرفت که فرهنگ مصرف نان در آن مناطق وجود نداشت و در نتیجه تولید مقرونبهصرفه نبود و با سیاستگذاریهای غلطی که در آن مقطع صورت گرفت اتلاف منابع را شاهد بودیم.