گام نخست شکست چرخه معیوب توسعه
چرا حکمرانی باید توانمندسازی بوروکراسی را در دستور کار خود قرار دهد؟
حکمرانی مانند رانندگی در مسیری سخت است. انواع متغیرهای محیط پیرامون و نیز ویژگیهای متحول جامعه باعث میشود که حکمرانی در جوامع امروز دشوار باشد. رانندگان خودروها برای پایش وضعیت خودرویشان داشبوردی دارند که اطلاعات کلیدی خودرو را در اختیار آنها قرار میدهد. حکمرانی هم قاعدتاً چنین داشبوردی در اختیار دارد. نشانگرهای مهم اقتصادی و اجتماعی، اطلاعات کلیدی جامعه را در اختیار نظام تدبیر قرار میدهد. نشانگرهای کلان اقتصادی و اجتماعی ایران در حال حاضر شرایط خوبی را نشان نمیدهد. رشد اقتصادی کشور در طول یک دهه معادل صفر بوده است. اگر توجه کنیم که این دوره معادل نصف دوره سند چشمانداز ایران 1404 است که بر اساس آن قرار بود کشور قدرت اول اقتصادی منطقه شود، بیشتر به بحرانی بودن این وضعیت پی میبریم. درآمد سرانه ایرانیان به نرخ ثابت در سال 1400 حدود 30 درصد کمتر از درآمد سرانه ایرانیان در سال 1355 است. سرمایه اجتماعی کشور در سطوح خرد، میانه و کلان بر اساس آخرین آماری که نگارنده این سطور از پژوهش سال 94 وزارت کشور دیده است، در سطحی بسیار نازل است. نرخ پایین پسانداز و تشکیل سرمایه عملاً امکان رشد اقتصادی آتی را هم به محاق میبرد. با این وصف ایران امروز تقریباً وصف «در حال توسعه» را از دست داده و جامعه ایران با مجموعهای از بحرانها و چالشها درگیر روزمرگی است.
خودرو حکمرانی به هر حال در حال حرکت است و در تقلایی مدام امور را اداره میکند اما در این اداره امور عملاً کاری از پیش نمیرود. چه باید کرد؟
بگذارید به همان مثال راننده بازگردیم. اگر راننده وضعیت نشانگرهایش را نامناسب ببیند چه میکند؟ راننده مفروض ما میتواند سرخوش به زیباییهای مناظر اطراف و احساس بهجت برخی مسافران خودرو به نشانگرها بیتوجهی کند و به آن منظرهها و این سرورها دلخوش باشد. اما دریغ که خودرو با حس راننده خود را هماهنگ نمیکند و ایبسا جوش آوردن آب رادیاتور یا اتمام بنزین موجب تبدیل بهجت از مناظر به سرگشتگی و آوارگی شبانه در کوه و دشت شود.
راه دوم این است که راننده خودرو را واگذارد و مرکبی دیگر بجوید. این راه هم عملاً میسر نیست و مشکل را حل نمیکند. زیرا در واقعیت هیچ خودرو آماده و راهواری وجود ندارد که در لحظه بتوان آن را با مرکب موجود عوض کرد. شاید بتوان این گزینه را راهکاری تخیلی انگاشت.
راه سوم این است که راننده به نشانگرها اعتماد کند و در پی چارهجویی برای همین مرکب برآید. به سوخت، آب و روغن ماشین رسیدگی کند. اگر چراغ چک خودرو روشن شده به سراغ تعمیر اساسی برود و خلاصه، راه از نشانگرها بجوید و بکوشد ادامه مسیر را با اصلاح و تعمیر خودرو بپیماید. خودرویی که خود با مشکل مواجه باشد نمیتواند سرنشینانش را به مقصد برساند. هرقدر هم بخواهیم و اراده کنیم که به مقصد برسیم اما اگر خودرو توانایی و قابلیت لازم را نداشته باشد، امکان حرکت جدی وجود نخواهد داشت. در این شرایط تکرار تمنای نیل به مقصد هم نهتنها باعث پیشرفت نخواهد شد بلکه مایه مضحکه یا ملال خواهد شد.
خودرو حکمرانی نیز چنین است. ماشین حکمرانی نیازمند اصلاحات و تقویت است. وضعیت نابسامان کنونی محصول دههها تصمیمات نادرست نظام حکمرانی است. چرا نظام حکمرانی در طول بیش از نیمقرن، کمتر توانسته در اصلاح یک مشکل کارآمد باشد؟ چرا تصمیماتی اتخاذ میشود که معمولاً نتایج نامناسب، پیامد طبیعی آنهاست؟ حکمرانی در ایران در دهههای گذشته فراوان از توسعه سخن رانده است، اما نشانگرها چنانکه اشاره رفت، گویای واقعیت تلخ به محاق رفتن توسعه است. سندهای مختلف و برنامههای متنوع نوشته شده است اما ماحصل کار وضعیت مطلوبی را تاکنون رقم نزده است. مشکل کجاست؟ کجای راه را اشتباه رفتهایم؟ مشکل نابسامانی وضعیت اقتصادی و اجتماعی کنونی، هم ریشههای سیاسی دارد و هم ریشههای سیاستی. ریشههای سیاسی را میتوان در تشتت قدرت سیاسی کشور، توزیع نامناسب قدرت میان قوای حاکم و عدم اجماع واقعی نظام حکمرانی بر سر اهداف حکمرانی جستوجو کرد. اما فراتر از ضعفهای سیاسی، باید به ضعفهای سیاستی و نهادی پرداخت. سازمانهای مختلف در نظام حکمرانی کشور با بحران قابلیت مواجه هستند. نظام بوروکراسی کشور نمیتواند وظایفی را که از آن خواسته میشود انجام دهد و انجام هرروزه همان کارهای معمول نیز کاری از پیش نمیبرد، بلکه در واقع اوضاع را بدتر میکند. قابلیت حکمرانی توانایی نظام حکمرانی برای تجهیز، توانمندسازی و وادار کردن عاملان خویش به انجام کار درست در زمان مناسب برای دستیابی به هدف سیاست هنجاری است. نظام حکمرانی کشور آشکارا از این قابلیت تجهیز، توانمندسازی و وادارسازی عاملانش برخوردار نیست. اگر قابلیت نظام حکمرانی ارتقا یابد نهتنها با وجود اشکالات سیاسی هم، نظام حکمرانی عملکرد بهتری خواهد داشت، بلکه ارتقای توان یادگیری نظام حکمرانی با درونیسازی فرآیند اصلاح و تغییر، زمینه را برای تغییرات سیاسی هم ایجاد خواهد کرد.
خودرو حکمرانی باید بتواند با تعریف مسائل مشخص، محدود و قابل سنجش برای سازمانهایش خلق موفقیت کند، آنها را وارد چرخه یادگیری کند تا بتواند توان مواجهه با موضوعات دشوار و بدخیم را داشته باشد. نظام حکمرانی باید در گام نخست اطلاعات جامع و یکپارچهای از جامعه داشته باشد. نظام تدبیر و حکمرانی باید به قدری دانش انباشته در خود داشته باشد که بتواند به صورتی مستقل از امیال و خواستههای رانندهای که پشت فرمان خودرو حکمرانی مینشیند واقعیتها و نیز راهکارهای قابل اجرا برای حل مسائل را پیش روی حکمران قرار دهد.
البته دههها ناکارآمدی بوروکراتیک با شبکهای از منافع پیوند خورده است که در نتیجه اجرای پروژههای قابلیتسازی مسالهمحور در بوروکراسی کشور و تغییرات معطوف به تقویت دانش و استقلال بوروکراسی بدون حصول حداقلی از اجماع سیاسی در سطح حکمرانی ممکن نیست. اینجاست که اصلاحات سیاسی و سیاستی ناگزیر به هم پیوند میخورند. اصلاحات معطوف به سیاست اولاً حساسیت سیاسی کمتری دارند و در نتیجه مقاومت سطوح بالای قدرت را برنمیانگیزند و دوم، به دلیل آنکه نتایج آنها در کوتاهمدت و به صورت عینی در مسائل مشخص قابل رصد است، نقطه عزیمت مناسبتری برای ارتقای توانمندی نظام حکمرانی هستند اما در عین حال به دلیل آنکه این اصلاحات، شبکهای از منافع شکلگرفته در طول دههها را تهدید میکند بدون اتکا به حدی از اصلاحات سیاسی و شکلگیری اجماع سیاسی نسبی امکانپذیر نیست. دولت سیزدهم به دلیل نزدیکی قابل توجه ارکان قدرت این فرصت را در اختیار دارد تا در صورتی که بخواهد، با اقناع و اجماعسازی سیاسی، گام جدی در مسیر قابلیتسازی بوروکراسی ایرانی بردارد.