شناسه خبر : 41680 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

چندهمسایگی یک کشور پرهمسایه

موانع تحقق سیاست همسایگی چیست؟

 

 محسن خلیلی / استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد

ایران، کشوری است پرهمسایه؛ با همسایگانی گوناگون و ناهمانند. گوناگونی همسایگی دربرگیرنده گوناگونی ویژگی‌های جغرافیایی، منزلت‌های استراتژیک، وابستگی‌های سیاسی، دغدغه‌های امنیتی، و خصلت‌های ژئواکونومیک است؛ و ناهمانندی همسایگی، دربرگیرنده خصلت‌های فرهنگی و تاریخی و تمدنی بسیار ناهمانند است که همسایگان پانزده‌گانه ایران را، به حوزه‌های بسیار ناهمگون، تبدیل کرده است. می‌توان از فراوانی همسایگان ناهمسان و ناهمسود ایران، ضرورت برگشت از یک سیاست خارجی فراعقلانی و بازگشت به یک سیاست خارجی خردمندانه را، درک و دریافت کرد.

 

رفتار یکسان

تصویری که از سیاست خارجی در متن قانون اساسی ایجاد شد، قول‌وقراری بود برای ایجاد یک واحه در برهوت سیاست بین‌الملل؛ برهوتی که انقلابیون، آن را ظالمانه می‌دانستند که روزی باید برافتد. صفات واحه سیاست خارجی انقلابی چنین بود: سعادت انسان در کل جامعه بشری، تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی، حمایت از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان، خودداری از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر، تعهد برادرانه در برابر همه مسلمانان، ائتلاف و اتحاد ملت‌های اسلامی و وحدت جهان اسلام، دفاع از حقوق همه مسلمانان جهان، نفی هرگونه ستم‌گری و ستم‌کشی، نفی هرگونه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، عدم تعهد در برابر قدرت‌های سلطه‌گر، جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد کشور، استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، طرد کامل استعمار، جلوگیری از نفوذ اجانب، تمامیت ارضی، نفی و اجتناب از انعقاد پیمان‌های موجد سلطه بیگانه، روابط صلح‌آمیز متقابل با دولت‌های غیرمحارب. اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت، و بلندمدت سیاست خارجی ایران به تصریح و مضمر در لابه‌لای مقدمه و اصول گوناگون قانون اساسی قید شد؛ مانند: مبارزه با ظلم و استکبار و دفاع از حقوق مسلمین، دعوت جهانیان به حیات طیبه، حفظ تمامیت ارضی و ام‌القرای اسلامی و اصل نه‌شرقی نه‌غربی به‌مثابه قاعده نفی سبیل.

 از کژوکاستی‌های بنیادین سیاست خارجی ایران، یکی، این است که بر پایه کاراکترها و ویژگی‌های مبنایی سیاست و حکومت در ایران پساانقلاب اسلامی، رفتاری یکسان با دیگران در عرصه کنشگری‌های سیاست‌ خارجی، پیشه کرده است. رفتار درست‌تر و بهره‌بخش‌تر این است که، با کشورهای گوناگون، باید گونه‌گونی رفتار داشت و این چندگونگی رفتار، البته نیازمند پایه‌های اختصاصی و ویژه نظری است. از این دیدگاه، می‌توان کنشگری سیاست خارجی ایران را در پنج حوزه جداگانه، چنین ترسیم کرد: همسایه، منطقه، فرامنطقه، بین‌الملل، جهان. در میان همسایگان نیز البته، میان ترکیه و روسیه و پاکستان و عراق و افغانستان و دیگر ده کشور همسایه ایران، ناهمانندی بسیار است. دستگاه سیاستگذارانه سیاست خارجی ایران، در دوره کنونی، به‌نادرستی با بسیاری از کشورها، رفتارهایی همسان داشته است. سیاست خارجی ایران، قول به ایجاد واحه داده بود؛ اما در عمل، در ورطه، گرفتار شده است.

سیاست خارجی ایران، واحه‌گراست. اصل یازدهم قانون اساسی، دولت را موظف کرده است که سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و کوشش پیگیر به‌عمل آورد تا وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگیِ جهان اسلام، تحقق یابد. در اصل ‌صدوپنجاه‌وچهارم قانون اساسی نیز چنین قید شده است که جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد. بن‌مایه سیاست‌های خارجی، آفرینش واحه است. سیاستمداران گمان می‌کنند همان‌گونه که توانسته‌اند نظام سیاسی داخلی را سرنگون کنند، توان سرنگونی و بازنگری پایه‌ای و بنیادین پندارها و کردارهای نظام بین‌المللی را نیز دارند. اما، به دلیل نادرستی در محاسبه و نیز گمان‌های نادرست درباره خصائل نظام بین‌المللی، به‌تدریج در تله‌ای گرفتار می‌شوند که راهی برای برون‌رفتن از آن نمی‌یابند؛ نه می‌توانند در آن باقی بمانند، زیرا هزینه‌های هنگفت باید بدهند و آرام‌آرام در امر زمامداری و کشورداری معقولانه، دچار گرفتاری و بن‌بست می‌شوند و نه می‌توانند واقعیت را بپذیرند و برگردند، زیرا دیگر نمی‌توانند ادعای اولیه خود را با خود حمل کنند و متهم می‌شوند به اینکه نیرو و توان کشور را در اصرار بر پیاده‌سازیِ امری بیهوده، صرف کرده و هدر داده‌اند.

 

هنجار جایگزین

جغرافیای ایران، جایگاه بسیار جالب توجهی به کشور داده است؛ ایران کشوری است میانه‌گاهی، راهرویی و پیوندی. میانه‌گاهی است، زیرا از حیث استقرار جغرافیایی و زمین‌پایگی، در میانه نقشه قرار گرفته است. کشور میانه، نمی‌تواند خودبرتربین باشد و نمی‌تواند به انزوا بیندیشد و نمی‌تواند برتری‌جو باشد؛ زیرا در هر سه حالت، دشمنان زیادی برای خود تدارک می‌بیند. کشور میانه، از اتفاق باید خردمندانه رفتار کند. خرد در اینجا به معنای رفتاری است که آونگ‌وار در میان آرمان و واقعیت، حرکت کند. واحه‌گرایی یک کشور میانه‌گاهی، در غلتیدن در دامن خیالات آرمانی است که دیگران را به سوءتفاهم می‌کشاند و پی‌جویی آرمان را برتری‌جویی و چیرگی‌خواهی، به‌شمار می‌آورند. ایران، راهرویی نیز هست؛ بدین ‌معنا که بر سر راه (شمال به جنوب و شرق به غرب و غرب به شرق و جنوب به شمال) قرار گرفته است. از یاد نبریم که در دوران کنونی، ایران در مسیر انواع راهروها و کریدورهای بین‌المللی قرار گرفته است که بناست کل دنیا را به همدیگر مرتبط کند. ایران، پیوندی نیز به‌شمار می‌رود؛ زیرا از آغاز دینی بوده و نه مذهب خاص و از آغاز، ایده فرهنگی تمدنی داشته و فراتر از تاریخ (به‌مثابه رویداد و حادثه) حرکت کرده است. به دیگر سخن، می‌توان ایران را کشوری بین‌المللی به‌شمار آورد. کشور میان‌منطقه‌ای ایران، از جغرافیای ویژه‌ای برخوردار شده است؛ تا جایی که می‌تواند و البته باید نقش کشور پل را در پیوندهای فرامنطقه‌ای، بازی کند. کشور پل، نقش‌مایه دادوستدی را باید بازی کند و هرگاه نقش چیره یک کشور دادوستد شد، باید رفتار دلالان را پیشه خود کند. کشور پل، نقش پیوند را در دنیای کنونی بازی می‌کند؛ پیوند میان نظم‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای. اما، نکته جالب ماجرا اینجاست که کشور پیوندی، نه مانند نظم‌های منطقه‌ای رفتار می‌کند و نه مانند نظم‌های فرامنطقه‌ای؛ بلکه دادوستد میان آنان را فراهم می‌کند و از فضای مراوده میان نظم‌های گونه‌گون، صعود مسالمت‌آمیز خود را رقم می‌زند. هنگامی که به سیاست چندهمسایگی در سیاست خارجی ایران اشاره می‌شود، دیگر نمی‌توان از ویژگی‌های بسیار جالب ‌توجه جغرافیای سیاسی همسایگی در میان همسایگان ایران، غفلت ورزید. ایران، کشوری است که راهرو پیوند چین و هند و اروپا و روسیه شده است و این‌چنین کشوری، در معرض بزرگ‌ترین رقابت‌ها بر سر چیرگی بر جهان قرار گرفته که میان آمریکا از یک‌سو، و دیگر کشورها و قدرت‌های نوظهور از دیگرسو، درگرفته است. از این دیدگاه، دیگر نمی‌توان هرگونه رفتار و پنداری را در جریان سیاستگذاری سیاست خارجی، پیشه خود کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...